eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
989 ویدیو
52 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
. بانوی بیت حیدر و ام البنینی چون فاطمه جان امیرالمومنینی واغربتا واغربتا آه و واویلا(۲) هستی تو بین بانوان بی قرینه ام الشهیدی و گل باغ مدینه واغربتا واغربتا آه و واویلا از سوز داغ تو مدینه گشته غوغا رفته ز دنیا مادری از آل طاها واغربتا واغربتا آه و واویلا مدینه از داغ شما ماتم سرا شد بیت امیرالمومنین بزم عزا شد واغربتا واغربتا آه و واویلا بر آل فاطمه همیشه بوده حساس هدیه به او داده خدا حضرت عباس واغربتا واغربتا آه و واویلا ندیده‌ای اکبر بگشته اربا اربا غرقه به خون شد پیکر او پیش بابا واغربتا واغربتا آه و واویلا ندیده‌ای قنداقه ی اصغر پر از خون بابای مظلومش زداغش گشته دل خون واغربتا واغربتا آه و واویلا ندیده ای جان ابالفضلت فدا شد دستان او از پیکر پاکش جدا شد واغربتا واغربتا آه و واویلا ندیده‌ای دشمن سوی مقتل دویده راس حسین را از قفا دشمن بریده واغربتا واغربتا آه و واویلا ندیده ای دشمن شرر بر خیمه ها زد راس حسین فاطمه بر نیزه ها زد واغربتا واغربتا آه و واویلا "واویلا واویلا"۲ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
. . 📋 زینب بیا روضه بخون (س) زینب بیا روضه بخون از کربلا برام بگو۳ از موقعی که آب نبود ازشاه تشنه‌کام بگو از کربلا برام بگو۲ بگو ببینم ، از نور عینم چجوری دشمن ، سر رو برید وقتی میرفتی ، اینجور نبودی چرا عزیزم ، قدت خمید بگو ببینم ، کجاست حسینم علی اکبر ، علی اصغر کجاها رفتی ، چیا رو دیدی چرا نمیگی ، چی شده معجر زینبم بگو از کرببلا از اون جسارت ، خیمه و غارت دارم میمیرم وقتی میبینم لباس پاره‌ت ، 'رفتی اسارت۲' " واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا " خوب شد نبودی کربلا بگم برات چیا دیدم۳ از مردم کوفه و شام گوشه‌کنایه شنیدم گوشه‌کنایه شنیدم۲ بذار بگم از ، سر حسینم کجاهارفته ، کجاها بوده بزم شراب و ، تنور خولی همه‌ش سوار نیزه‌ها بوده بذار بگم از ، دست ابالفضل که هردوتا از ، تن جدا شد عمود آهن ، زدن به فرقش از پیشونی تا ، به ابرو وا شد وقتی عباست، رو زمین افتاد نیزه آوردن ، نیزه آوردن گوشواره بردن، گهواره بردن علم رو بردن۳ " واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا " ام‌البنین تو میدونی من اسوه‌ی حجاب بودم۳ اما بگم کجا بودم تومجلس شراب بودم تومجلس شراب بودم۲ ماهارو بردن ، به شهر شام و دم درِ دروازه‌ی ساعات گفتن که اینها ، خارجی هستن اصلا نکردن ، با ما مراعات توکوچه بازار ، مارو کشوندن از پشت‌بوما میزدن سنگ به صورت بچه‌های معصوم‌ مردم شهر هی ، میزدن چنگ چوب خیزرون به لب و دندون 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دگر این کاروان یاسی ندارد که با خود شور و احساسی ندارد بیا ام البنین برگشته زینب ولی افسوس عباسی ندارد * مزن آتش به جان ای نور عینم مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم چه شد در کربلا هستیِ زهرا؟ حسینم وا حسینم وا حسینم * سرشته از غم زهرا گِلش بود نگاه تار زینب قاتلش بود نیفتاد از لبش نام حسینش اگر چه داغ سقا بر دلش بود ... *** ... ولی زینب چه با احساس می خواند از آن بُهبوهه ی حساس می خواند کنار قبر زهرا نیمه ی شب چقدر از غیرت عباس می خواند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من گرد راه حضرت زهرا نمی شوم هرگز به جای ام ابیها نمی شوم او دختر پیمبر و همتای حیدر است من جز کنیز دختر زهرا نمی شوم هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه مادر برای زینب کبری نمی شوم چون بوسه می زنم به قدم های زینبین بی اذن زینب از قدمش پا نمی شوم او روح امتحان شده ی قبل خلقت است بی امتحان عشق که حورا نمی شوم ضربه نخورده ام که کنم سینه را سپر دیوار و در ندیده مهیّا نمی شوم دین را ز پشت در نفس تازه می دمید صاحب نفس نگشته مسیحا نمی شوم بی پهلوی شکسته نگردم امین وحی سیلی نخورده سرور زنها نمی شوم آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان با اسم گل شبیه مسمّا نمی شوم وقتی حسن به صوت حزین ناله می کند بنشینم از فغان و ز جا پا نمی شوم دیگر توان زمزمه از دست می دهم وقتی حرف هق هق مولا نمی شوم اشک حسین اوج گرفتاری من است مرهم برای این همه غم ها نمی شوم عباس من غلام عزیزان فاطمه ست بی دست او که حامی طاها نمی شوم این دست ها به درد علم می خورد حسین هرچند یار بازوی زهرا نمی شوم این با ادب ترین پسرم نذر کوثر است من بی شهید علقمه معنا نمی شوم تا کربلا فدا ندهم جان نمی دهم بی چشم تیر خورده من احیا نمی شوم از بس حدیث عشق تو لبریز شد حسین من بیش از این حریف پسرها نمی شوم دیگر مرا خطاب به ام البنین نکن بعد از حسین مادر سقا نمی شوم مثل رباب کنج بقیع خیمه می زنم سایه نشین گنبد خضرا نمی شوم من با فرات قهرم و شاکی ز علقمه دیگر انیس ساحل دریا نمی شوم باور نمی کنم که حسینم شهید شد بعد از حسین ساکن دنیا نمی شوم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای، او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه های فاطمه خویش را پای امیرالمومنین انداخته چار فرزند او فدای پنج تن آورده است سفرۀ نذریست که ام البنین انداخته مادر قدیسه ی لب تشنه های کربلا گریه اش لرزه تن روح الامین انداخته مادر باب الحوائج دارد از دریا گله چون که دریا روی او را بر زمین انداخته عاقبت چشم حسودی لاله اش را زخم زد لاله عباسی او را لاله چین انداخته باورش هرگز نخواهد شد عمود بی حیا پهلوان شهر را از روی زین انداخته او شنیده زینبش افتاده روی خاک ها یک نظر بر ساقی نیزه نشین انداخته شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش پوشیه بر صورتش با آستین انداخته *** 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من در بقیع ناله زدم یا گریستم باران شدم برای شما تا گریستم مادر صِدام کردی و شرمنده ات شدم بودم کنیز و پای تو آقا گریستم زخمت زیاد بود و تو مادر نداشتی من هم به جای حضرت زهرا گریستم دیگر لبم به آب خنک بعدِ تو نخورد تشنه به یاد خشکیِ لب ها گریستم عباس و بچه های علی نذرِ موی تو کردم فدای تو همه دنیا گریستم دستش اگر جدا شده غصّه نخورده ام از این که تو شدی تک و تنها گریستم باور نمی کنم به سر او عمود خورد بر روی نعشِ او شده دعوا؛ گریستم رأسش به دست حرمله افتاد و کوفه رفت با بستن سرش سر نی ها گریستم از شرم معجر، او سر نی بی قرار بود با گریه های غیرت سقا گریستم در بیت حزن مادرتان صبح تا غروب باران شدم برای تو آقا گریستم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
منكه جدا گشته ز سوى كبريايم بنت الوقارم مادر حجب و حيايم در امر ظاهر نه، ولى در باطن كار از بانيان واقعى هل اتايم من برتر از زنهاى والاى بهشتم من خانه دار حضرت شير خدايم من گرچه فيض از محضر زهرا نبردم از راه زينب محرم خيرالنسايم مريم خورد غبطه به فرزندى كه دارم من مادر سقاى دشت كربلايم من باغبان گلشن احساس هستم ام البنينم مادر عباس هستم تا كه عقيل آمد سراغم جان گرفتم روزى پاك از سفره يزدان گرفتم پيغام حيدر روح تازه بر تنم داد يعنى مدال از حضرت جانان گرفتم تا خواستگار من اميرالمؤمنين شد حاجات خود را از خدا آسان گرفتم شكر خدا كردم كه قابل ديد ما را جا در حريم صاحب قرآن گرفتم وقت ورودم در حريم پاك زهرا در ابتدا از زينبش دامان گرفتم گفتم نيَم من بانوى خانه، عزيزم بر مادرت سوگند من بر تو كنيزم تا كمترين عضو سراى وحى گشتم مأنوس‏تر با آيه‏هاى وحى گشتم در درس تفسير گل زهرا نشستم تا از دل و جان آشناى وحى گشتم محو خدا گشتم ادب را آفريدم فانى فى الحيدر فداى وحى گشتم من ليله القدرى شدم تا كه خبردار از ابتدا و انتهاى وحى گشتم از خواندن آيات يوسف بهره بردم تا مادر يوسف لقاى وحى گشتم در بين يوسفها گلم زيباترين است عباس من ماه اميرالمؤمنين است تا كه خدا عباس را بر من عطا كرد اميد پنهان على را بر ملا كرد آل عبا دور مرا بگرفته بودند چشم قشنگ كودكم محشر بپا كرد ديدم على بوسه زند بر دست عباس با گريه‏اش جشن تولد را عزا كرد گفتم مگر عيبى بود در بازوى او مولا مرا با راز پنهان آشنا كرد گفتا كه اين زيبا لقا ذُخرالحسين است او را علمدار شهادت كبريا كرد زيبا نگهدارش كه او مال حسين است بر چشم او بنگر كه دنبال حسين است زيباتر از هر ماه می‏تابيد عباس بر بيت حيدر نور مى‏بخشيد عباس زينب برايش مادرى مى‏كرد آرى بر پاى خواهر خوب مى‏خوابيد عباس لالايى‏اش آيات شمسُ والضحى بود سرّ خدا را خوب مى‏فهميد عباس در چشم زينب خيره مى‏شد كودك من رخسار زهرا را در آن مى‏ديد عباس كودك ولى هيبت به زير ابرويش بود تنها براى يار مى‏خنديد عباس از كودكى اسم غيور كبريا بود شير رشيد حضرت شير خدا بود او باب جنات النعيم اهل‏بيت است آيينه ذات رحيم اهل‏بيت است روز ازل حق روى عرش خود نوشته عباس علمدار حريم اهل‏بيت است در سفره دارى و كرم در رزم و غيرت شاگرد ممتاز كريم اهل‏بيت است تا كه رساند بر خدا پيغمبران را نامش صراط مستقيم اهل‏بيت است حق را اگر سوگند دادى بر حسينش او باب احسان قديم اهل‏بيت است كرب و بلا را نام او كرب و بلا كرد يك نعره زد در علقمه محشر بپا كرد عباس را معصوم تنها مى‏شناسد او را كه بى همتاست زهرا مى‏شناسد وقتى كه دستش مى‏شود باب شفاعت عالم مقامش را به فردا مى‏شناسد فرمود «زُقّ العلم زَقّا» در مديحش اوج كمالش را شه ما مى‏شناسد بر دختر چشم انتظار خيمه سوگند يك مشك پاره غيرتش را مى‏شناسد آب فرات و خاك علقم باد صحرا او را بنام پاك سقّا مى‏شناسد او رفت و زينب ماند و زنجير و اسارت افتادن او شد شروع هر جسارت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای به سپهر عاطفه بی قرین ستاره ی مدینه ، ام البنین قدرتو در جهان نبوده معلوم قبر تو در جوار چار معصوم فاطمه دوم مرتضایی مادر دیگری به مجتبایی تو کیستی که با غم و زمزمه پای نهی به خانه فاطمه تو کیستی که با همه عزیزی گفته ای آمدم کنم کنیزی تو دیده ای که خانه ای سوخته دخترکی چشم به در دوخته محض دل تازه گلان حزین نام تو فاطمه ! شد امّ البنین تا که نگویند حسینش چه شد مدینه بین الحرمینش چه شد رهی که از قبر تو تا فاطمه ست مدینه ، بین الحرمین همه ست دامن عطر تو گل یاس داشت جعفر و عبدالله و عباس داشت تو آسمان و قمرش ابا الفضل تو مهر مادر ، پسرش ابا الفضل تو دیده بودی که علی بی عدد بوسه به دستان ابا الفضل زد آه نبودی تو که در علقمه تیر و کمان بود به دست همه ! نمک به زخم جگرت می زدند تیر به چشم پسرت می زدند ساقی از دست شد و مست شد ماه بنی هاشم بی دست شد هر چه بگویند تو هم مادری سخت ، غم از سینه خود می بری فاطمه آمد که تشکر کند در عوضت دل زغمش پر کند غصه نیامدست در بند تو در سفر چهار فرزند تو آه چرا کرده صدایت بشیر ؟ از کجا خبر داشت برایت بشیر ؟ داغ جوانان تو در گفته کرد؟ غم حسین خاطرت آشفته کرد ؟ آه نگویم که حسینت چه شد فاطمه جان نور دوعینت چه شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای به سپهر عاطفه بی قرین ستاره ی مدینه ، ام البنین قدرتو در جهان نبوده معلوم قبر تو در جوار چار معصوم فاطمه دوم مرتضایی مادر دیگری به مجتبایی تو کیستی که با غم و زمزمه پای نهی به خانه فاطمه تو کیستی که با همه عزیزی گفته ای آمدم کنم کنیزی تو دیده ای که خانه ای سوخته دخترکی چشم به در دوخته محض دل تازه گلان حزین نام تو فاطمه ! شد امّ البنین تا که نگویند حسینش چه شد مدینه بین الحرمینش چه شد رهی که از قبر تو تا فاطمه ست مدینه ، بین الحرمین همه ست دامن عطر تو گل یاس داشت جعفر و عبدالله و عباس داشت تو آسمان و قمرش ابا الفضل تو مهر مادر ، پسرش ابا الفضل تو دیده بودی که علی بی عدد بوسه به دستان ابا الفضل زد آه نبودی تو که در علقمه تیر و کمان بود به دست همه ! نمک به زخم جگرت می زدند تیر به چشم پسرت می زدند ساقی از دست شد و مست شد ماه بنی هاشم بی دست شد هر چه بگویند تو هم مادری سخت ، غم از سینه خود می بری فاطمه آمد که تشکر کند در عوضت دل زغمش پر کند غصه نیامدست در بند تو در سفر چهار فرزند تو آه چرا کرده صدایت بشیر ؟ از کجا خبر داشت برایت بشیر ؟ داغ جوانان تو در گفته کرد؟ غم حسین خاطرت آشفته کرد ؟ آه نگویم که حسینت چه شد فاطمه جان نور دوعینت چه شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
رسالتت نه فقط صاحب پسر شدن است تو را کنار علی شأنِ همسفر شدن است بزرگ مادرِ ماهِ همیشه کامل عشق! هنوز نور تو در حال بیشتر شدن است محبتت رقمی در دل علی دارد که رو به آینه در حال ضربدر شدن است رسیدن تو به وصل علی به ما آموخت مهم تر از همه از جانبش نظر شدن است حسودهای مدینه تو را نمی فهمند و قلب تیره سزاوار شعله ور شدن است تمام می شود این غم همین که برگردی فرشته مشکلش از بابت بشر شدن است تو آن ضمیر بلندی که راز عرفانت نتیجه ی گذر از مرز خون جگر شدن است سکوت کن که ادب یادداشت بردارد سخن بگو که حیا فکر بارور شدن است که عشق در تو نه با مهر مادری یکسوست نه فارغ از غم هفتاد و یک نفر شدن است دو دست خویش به جای تو داده فرزندت وگرنه میل تو هم بر شکسته پر شدن است حسین تا که نماند به روی نیزه غریب سفارشت به پسرها بدون سر شدن است خیال مرثیه سازم به روضه می کشدم ولی تمایلم امشب به برحذر شدن است به زخمتان دم رفتن نمک نمی پاشم بشیرم و همه سعیم به خوش خبر شدن است خیال مرثیه ساز مرا ببخش ای سرو کبوترست و به دنبال نامه بر شدن است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7