eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.8هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
987 ویدیو
48 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
شهر مدینه غرق شادى بود آن شب آکنده از بانگ منادى بود آن شب آن شب شفق آیینه‌دار لطف حق بود چشم انتظار جلوه نص علق بود آن شب قلم، شمشیر خود را تیز می‌کرد پیمانه اندیشه را لبریز می‌کرد آن شب منادى داد عدل و داد می‌زد بین زمین و آسمان فریاد می‌زد کاى اهل عالم قلب عالم منجلى شد نام محمد زنده از نام على شد ماه رجب را عزم جولان ساز گردید یعنى گره از کار رجعت باز گردید باید زمان آیینه‌دار راز گردد درهاى رحمت بر رخ ما باز گردید باید سحر شعر طلوع فجر خواند بهر سپیده، آیه‌هاى قدر خواند اینک شکوه علم را تفسیر باید کلک قضا را قدرت تحریر باید آلاله باید باده، در پیمانه ریزد گلواژه‌ها در مقدم جانانه ریزد کامشب شب مرگ غم و وقت سرور است هنگامه آزادى و میلاد نور است جولان جشن پنجمین مولاست امشب عید علوم کل ما فیهاست امشب امشب شب پیدایش بحر العلوم است آکنده از شور و شعف، قلب عموم است خورشید علم از شهر یثرب سر زد امشب ارض و سما، فریاد شادى بر زد امشب ماه جمادى عزم رفتن ساز کرده دریاى هستى را سرا پا ناز کرده آیینه‌دار نهضت فرداست امشب میلاد پیک روز عاشوراست امشب هنگامه شادى زین العابدین است میلاد مسعود امام پنجمین است آمد به دنیا آنکه نامش جاودانى است روشنگر آئین و راه زندگانى است آمد به دنیا مظهر یکتاپرستى احیاگر دین خدا در ملک هستى آمد به دنیا تشنه جام محمد (ص) همفکر و هم‌آئین و همنام محمد (ص) از کوشش او دین حق پاینده گردد از دانش او علم و دانش زنده گردد احمد به وصفش با على تفسیر گوید زهرا ز یمن مقدمش تکبیر گوید 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بوی نسیم فصل بهار آمد و عالم معطر است بوی نسیم صبح بسی روح پرور است گویا زخلد می وزد این باد مشک بیز کاین سان دماغ ابر ز بوی خوش تر است هم این زمین مرده شده احیا زفیض او هم این جهان پیر، جوان بار دیگر است نرگس گشوده چشم تماشا به روی گل سوسن به صد زبان، پی مدحش ثناگر است با صد نوا به شاخ گل ارغوان، هزار طوطی به نغمه بر سر شاخ صنوبر است نور خدا، امام هدی، باقرالعلوم هادی دین و وارث علم پیمبر است بابش علی و جدّ کبارش بود حسین زین العباد را پسر و باب جعفر است در جاه و رتبه صد چو سلیمان، به عّز و جاه در زیر بال طایری از کویش اندر است هم لطف اوست مونس یونس، به بطن حوت هم در طریق، هادی خضر و سکندر است مفتاح قفل گنج سعادت، به دست اوست بر پا از او بنای شفاعت، به محشر است کی با شهان، گدای درش را مثل زنم چون بر در گدای درش، صد چو قیصر است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چهره تابان از روشنی طلعت رخشنده باقر شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز گردید عیان ماه تمام از رخ باقر منشق شده از نور «علیّ بن حسین» است این نور که نورانی از او گشته ضمائر بر «فاطمه ی بنت حسن» بس بُوَد این فخر کاورده پدید این مه تابنده باهر باقر» لقب و کنیه «ابو جعفر» و او را بوده است لقب های دگر، هادی و شاکر از هر بدی و عیب و زلل اوست مبرّ جان و تنش از «یُذبَّ عنکم» شده ظاهر دریای علوم است و زُداینده اوهام گفتار حکیمانه او زیب منابر از یک نفسش زنده کند صد چو مسیحی از یک نظرش دیده اعمی شده باصر یاد آمدش از چهره تابان محمّد با چشم بصیرت نگهش کرد چو «جابر عالم همه شد روشن از آن نور خدائی شد بارور از او شجر دین و شعائر خوش باد، زمینی که هم آغوش شد او را خوش آنکه به سوی حرمش گشته مسافر دیگر غمی از محنت ایّام ندارد هرکس به حرمخانه او گشت مجاور وصفش نتوان گفت «حسان» با سخنی چند چون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شب میلاد فصل پنجم روی بال فرشته های خدا هم صدا با دعای ماه رجب بفرستید با ملائک عرش صلواتی به وسعت امشب شب میلادهایمان مثل شب دلدادگی، شب وصل است این بهاری که از خدا داریم یک بهار چهارده فصل است آری امشب که جشن می گیریم شب میلاد فصل پنجم ماست گل بریزید روی خاک بقیع که بقیعش بهشت مردم ماست اسمتان مثل اسم پیغمبر در میان نوشته های خداست نامتان هم همیشه در همه جا ذکر خیر فرشته های خداست چارمین میوه ی دل حیدر چارمین نور چشمی مادر جابر آورده پیش محضرتان اشتیاق سلام پیغمبر از پدر هیبت حسینی را در رگ و خون و جان و تن دارید از طریق سیادت مادر سیرت و صورت حسن دارید آب یعنی که روشنایی علم علم یعنی که نور پاک شما پس عصا را شما زدی بر آب تا گذر کرد حضرت موسی حرف حرف کلامتان آقا روی دل ها طبیب می ریزد قوم جابر به شوق می آید از درختی که سیب می ریزد نامتان را به زیر لب می برد که به آتش پرید ابراهیم گوشه ای از شکوه نور شماست ملکوتی که دید ابراهیم بی ولای علی و مهر شما فایده ای نمی کند ایمان دین چه چیزی است جز ولای شما یا چه چیزی است جز محبتتان وقتی از کوچه ها عبور کنید کوچه از شوق می شود دریا بسکه در وصفتان به هم گفتند اشبه الناس به رسول خدا 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تولد قلّه های علم و عمل یعقوب آل فاطمه حالا پدر شده آمد محمدی که به او روح پیکر است نسل رسول، نسل علی، نسل فاطمه بسته به این ولادت و مولود انور است هم هاشمی ست، هم علوی، هم محمدی نسلش حسینی و حسنی، فخر داور است اول محمد آمد و بعدا، علی ولی اینجا علی ز قبل محمد مصوّر است او زاده ی خلیلِ سرافرازِ نینواست آزاده ی ذبیحِ خدا، سبط صفدر است او ناشر حقایق دین محمدی اگر علوم خداوند اکبر است آگاه از عوالم غیب و شهود اوست از قلّه های علم و عمل اوست برتر است در یک کلام، مرتبه ی باقر العلوم مولای هفت سرور و بابای جعفر است در وصف او هر آنچه سخن هست نارساست جز اهل بیت هرچه بیان است بی بر است قرآن هر آنچه وصف اولواالامر می کند درباره ی پیمبر و آل پیمبر است. 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غرق نور و شادی شهر مدینه غرق شادی بود آن شب آکنده از بانگ منادی بود آن شب آن شب شفق آیینه دار لطف حق بود چشم انتظار جلوه نص علق بود آن شب قلم، شمشیر خود را تیز می کرد پیمانه اندیشه را لبریز می کرد آن شب منادی داد عدل و داد می زد بین زمین و آسمان فریاد می زد کای اهل عالم قلب عالم منجلی شد نام محمد زنده از نام علی شد ماه رجب را عزم جولان ساز گردید یعنی گره از کار رجعت باز گردید باید زمان آیینه دار راز گردد درهای رحمت بر رخ ما باز گردید باید سحر شعر طلوع فجر خواند بهر سپیده، آیه های قدر خواند اینک شکوه علم را تفسیر باید کلک قضا را قدرت تحریر باید آلاله باید باده، در پیمانه ریزد گلواژه ها در مقدم جانانه ریزد کامشب شب مرگ غم و وقت سرور است هنگامه آزادی و میلاد نور است جولان جشن پنجمین مولاست امشب عید علوم کل ما فیهاست امشب امشب شب پیدایش بحر العلوم است آکنده از شور و شعف، قلب عموم است خورشید علم از شهر یثرب سر زد امشب ارض و سما، فریاد شادی بر زد امشب ماه جمادی عزم رفتن ساز کرده دریای هستی را سرا پا ناز کرده آیینه دار نهضت فرداست امشب میلاد پیک روز عاشوراست امشب هنگامه شادی زین العابدین است میلاد مسعود امام پنجمین است آمد به دنیا آنکه نامش جاودانی است روشنگر آئین و راه زندگانی است آمد به دنیا مظهر یکتاپرستی احیاگر دین خدا در ملک هستی آمد به دنیا تشنه جام محمد (ص) همفکر و هم آئین و همنام محمد (ص) از کوشش او دین حق پاینده گردد از دانش او علم و دانش زنده گردد احمد به وصفش با علی تفسیر گوید زهرا ز یمن مقدمش تکبیر گوید 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قمر ماه رجب بیا به پای دل خود سفر کنیم امشب ز کوچه های مدینه گذر کنیم امشب خدا به زین عبادش عطیه ای بخشید بیا تمام جهان را خبر کنیم امشب بیا سلام و درود و تهیت خود را نثار این پدر و این پسر کنیم امشب در آسمان ولا مهر و مه هم آغوشند بیا نظاره شمس و قمر کنیم امشب دگر به دیدن باغ بهشت حاجت نیست اگر به باغ ولایت نظر کنیم امشب برای این که بگیریم عیدی از زهرا سزد ارادت خود بیشتر کنیم امشب بپاس مقدم دریا شکاف علم و کمال ز اشک شوق نثارش گهر کنیم امشب شب ولادت او در مدینه جشنی نیست بیا ز غربت او دیده تر کنیم امشب تمام فرصت ما وقف خدمت بر اوست چه حاجت است که کار دگر کنیم امشب اگر که چشمه ای از معرفت شود پیدا نهال مهر ورا بارور کنیم امشب کنار خرمنی از عشق او بیا بنشین که فکر توشه راه سفر کنیم امشب بگو به خلق(وفائی) ز جای برخیزد لباس خدمت بر او به بر کنیم امشب 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بر لب ساحلی که جا ماندم شادم از اینکه کشتیم آمد باید امشب به آسمان بروم چون که ماه بهشتی ام آمد باید این شهر را مناره کنیم آسمان را پر از ستاره کنیم یا من ارجو لکل خیر بیا تا به سمت شما اشاره کنیم روی بال فرشته های خدا همصدا با دعای ماه رجب بفرستید با ملائکه ها صلواتی به وسعت امشب شب میلادهایمان مثل شب دلدادگی، شب وصل است این بهاری که از خدا داریم یک بهار چهادره فصل است آری امشب که جشن می گیریم شب میلاد فصل پنجم ماست گل بریزید روی خاک بقیع که بقیعش بهشت مردم ماست اسمتان مثل اسم پیغمبر در میان نوشته های خداست نامتان همیشه در همه جا ذکر خیر فرشته های خداست چارمین میوه دل حیدر چارمین نورچشمی مادر جابر آورده پیش محضرتان اشتیاق سلام پیغمبر از پدر هیبت حسینی را در رگ و خون وجان و تن دارید از طریق سیادت مادر سیرت و صورت حسن دارید آب یعنی که روشنایی علم علم یعنی که نور پاک شما پس عصا را شما زدی بر آب تا گذر کرد حضرت موسا حرف حرف کلامتان آقا سمت دلها طبیب می ریزد قوم جابر به شوق می آید از درختی که سیب می ریزد نامتان را به زیر لب می برد که به آتش پرید ابراهیم گوشه ای از شکوه نور شماست ملکوتی که دید ابراهیم بی ولای علی و مهر شما فایده ای نمی کند ایمان دین چه چیزی است جز ولای شما یا چه چیزی است جز محبتتان ؟! وقتی از کوچه ها عبور کنید کوچه از شوق می شود دریا بسکه در وصفتان به هم گفتند اشبه الناس به الرسول خدا با سرشک شما شروع شده خط سرخ غروب های منا چشمتان گریه می کند هر شب پای گودال عصر عاشورا کربلا کربلا سفر کردید از دل شام هم گذر کردید راستی چگونه این همه راه با سر روی نیزه سر کردید پیش راس بریده در آن شب با رقیه پدر پدر کردید آه بعد ساعتی که گذشت به رقیه ، به سر نظر کردید 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من پنجمین خورشید تا گل کرد در شب های من آیه ای نازل شد از سمت بلوغ آسمان روشنی پاشید بر آیینه ی سیمای من فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای من عصمتی روشن تبسّم کرد بر روی زمین حضرت حق گفت: «او نوری ست با امضای من» وارث بوی بهشت است و خِرَد میراث اوست سیب شیرینی ست او از شاخه ی طوبای من قاف غیرت، بحر حیرت، کهکشان حکمت ست باقر نور است، بشنو از لبش آوای من فصل لبخند گل پنجم، امام باقرست پنجمین خورشید، زد لبخند بر دنیای من تشنه ی یک جلوه از خورشید سیمای توأم ای طلوع پنجمین! ای حجّت فردای من ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روزگاران ، هر چه می‌دانست را وقف دین و مردم مؤمن نمود خواست در گیتی بماند ماندگار داد آموزش به طُلّابش چنین با علی باشید تا کامل شوید چون علی جسم خدا در عالم است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگذار کمی عرض ارادت بنویسم دور از تو و با نیت غربت بنویسم سجاده ی شب پهن شده، حیّ علی شعر بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر یا هادی، یا هادیِ امت بنویسم شاید که چنان رود سر راه بیایم بر صفحه ی صحرای جنون خط بنویسم مقصود من از "یا من ارجوه رجب ها" غیر از تو، که را وقت عبادت بنویسم؟ با ذره ای از مهر تو، ای چشمه ی خورشید از نور تو، تا روز قیامت بنویسم با این همه آلودگی، ای آیۀ تطهیر از سوره ی انفاق و کرامت بنویسم برداشته باد از رخ تو پرده و من نیز بی پرده برای تو روایت بنویسم شیر آمده از پرده برون با نفس تو تا من هم از این رتبۀ خلقت بنویسم تو ضامن شیر و پدرت ضامن آهوست حق دل من نیست که حسرت بنویسم من شاعر چشم توام، المنّة لله پس می شود از روی بصیرت بنویسم هر لحظه بر افروختم از داغ، چو لاله هر آینه از درد به حیرت بنویسم از غفلت ما بوده که شاهین شده کرکس پس با قلم شرم ز غفلت بنویسم از سنگ زدن بر دل آیینه بگویم از سوختن پرده ی حُرمت بنویسم دست و قلمم نه، دهنم بشکند امروز چیزی اگر از حدّ جسارت بنویسم من آمده ام نقطه سر خط بنویسم از جامعه، از شرح زیارت بنویسم اندیشۀ من شاخۀ خشکی ست بیا تا با بارشت از میوۀ علمت بنویسم ای مهبط وحی! ای نفست معدن رحمت بگذار که از چشمه ی حکمت بنویسم حالا که تویی راه رسیدن به خداوند این قافیه را نیز هدایت بنویسم آه! ای دهمین ذکر مجیبّ الدعواتم مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم حالا که نوشتند: "و کُنتم شفعایی" بگذار از اسباب شفاعت بنویسم از خون گلویی که به قنداقه نشسته از دست قلم گشته ی غیرت بنویسم من آمده ام نقطه سر خط بنویسم از مردمِ نامرد شکایت بنویسم از حمله ی بر خانه ات، از بام بگویم از بستنِ دستِ علویت بنویسم از زهر جگر سوز نوشتم، که بسوزم از تشنگی ات وقت شهادت بنویسم از رفتن با پای پیاده پی مرکب از ماندن در هُرم حرارت بنویسم شب بزم شراب، آیه تطهیر، تعارف باید چقدر ذکر مصیبت بنویسم امشب چقدر سامره نزدیک به شام است کوتاه شده است فاصله راحت بنویسم از روی سرِ بر سر نی روضه بخوانم از خط کبودیِ اسارت بنویسم هشتاد زن و بچۀ در سلسله بسته هر سلسله را غرق جراحت بنویسم سخت است سه ساله وسط بزم پیاله سخت است که از چشم حقارت بنویسم یک بار دگر نقطه سر خط بنویسم بر منتقمش نامۀ دعوت بنویسم ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته مادرت را باز در هول و وَلا انداخته کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب در کنار بستر تو مرگ جا انداخته پوستی بر استخوان داری به زهرا رفته ای خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود زهر، لب های تو را از ربنا انداخته تشنگی بی رحم تر از نیزۀ زیر گلوست تارهای صوتی ات را از صدا انداخته جام می شرمندۀ اندوه چشمانت شده ماجرا را گردن شام بلا انداخته شام گفتم، خیزران آمد به یادم "وای وای" گریه ها را یاد طشتی از طلا انداخته ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با سر انگشتم نوشتم آه... باران گریه کرد پشت شرمِ شیشه جاری شد خرامان گریه کرد تیرگی ها را که باران از نگاهِ گریه شست شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه کرد در هجوم کشف های ناگهانی گُر گرفت شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد آه ای دریای نور، ای مهربان، ای لطف محض در جوابم یک حرم، در خاک و ویران گریه کرد هادی ای مظلوم گمنامِ تبارِ فاطمه غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بالاتر از این هاست لوایی که تو داری خورشید دمیده ز عبایی که تو داری از بنده نوازی و عطایی که تو داری آقای جهان است گدایی که تو داری ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی محبوب شده از کرمت شغل گدایی چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند مهر تو به دل های مصفا بنشیند هر کس به دلش مهر تو آقا بنشیند مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم آن روز دعا کرده که امروز چنینیم تو آینه داری و کلام تو گهر بار در وصف تو ماندند...چه گفتار و چه اشعار حقا که زلالی و نجیبی و نسب دار بر شیر ندارد اثری زوزه ی کفتار در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد «با آل علی هر که در افتاد ور افتاد» بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست ذکر ولی الله همان جلوه ی یا هوست چون شیشه ی عطری که به یک واسطه خوشبوست در چنته ی ما نیست به جز مرحمت دوست "العبدُ و ما فی یده کان لمولاه" از برکت خورشید کند جلوه گری ماه تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است اوصاف تو در آیه ی تطهیر کتاب است تو عشق مدامی و دمت مستی ناب است جای ولی الله کجا بزم شراب است؟! یک آیه بخوان آتش کفرش به یم افتد یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد گفتند شراب و دلت ای ماه کجا رفت از مجلس بغداد سوی شام بلا رفت لب پاره شد و ناله ی زینب به هوا رفت خون از لب شه، روح ز جان اُسرا رفت شد مجلس اغیار همان بزم خرابه وقتی که سر افتاد به دامان ربابه ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نور تو، روح مرا منزل به منزل می برد کشتی افتاده در گِل را به ساحل می برد مرد صحرایی و با تو شوق باران هم سفر بوی بارانت مرا منزل به منزل می برد عاقل و دیوانه محکومند، آری چشم تو هم ز مجنون می برد دل، هم زِ عاقل می برد «اهل بیت نور» هستید، «آسمان وحی»، ها....! «جامعه» ما را به شرح این فضائل می برد ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم شهر ری با اذن تو از کربلا دل می برد مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل می برد کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه اشک هایت عشق را تا آن مراحل می برد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم شعله با ناله بر آید همه دم از جگرم جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه که چه آورده جفای متوکل به سرم می دوانید پیاده به پی خویش مرا گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب گشت از شدت غم مرگ عیان در نظرم خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب شرم ننمود در آن لحظه ز جدّ و پدرم زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی ریخته خاک یتیمی به عُذار پسرم با که این ظلم بگویم که به زندان بلا قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم هر زمان هست در این دار فنا مظلومی حق گواه است که من از همه مظلوم ترم ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
رنگ و بوی درد دارد کوچه های سامرا گریه باید کرد هر شب پا به پای سامرا هر شب از فرط عطش ای هادی گم گشته گان! می پرد مرغ دل ما تا هوای سامرا گرچه دورست از ضریح سبز تو دستان ما قلب ما آن جاست آن جا لا به لای سامرا نسبتی دارد مگر با کربلا احوال تو کاین چنین پیچیده هر جا نینوای سامرا بوی حیدر داشت مولا رنج بی پایان تو ریشه دارد در غریبی ماجرای سامرا باز کن دست تسلّی را علی مرتضی "کوفه کوفه" زخم دارد شانه های سامرا ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله ز دست دشمنان از پا فتادم یا رسول الله ز آه آتشین و آب چشم و نالۀ جانسوز بساط ظلم را بر باد دادم یا رسول الله به زندان از غم موسى ابن جعفر جدّ مظلومم برآمد آه سوزان از نهادم یا رسول الله على را نور عینم من، گل باغ حسینم من ببین فرزند دلبند جوادم یا رسول الله فراز قلّه ی کوهى مرا برد از پى تهدید همان کو داشت اندر دل عنادم یا رسول الله ز سوز زهر خصم دون شدم مسموم در غربت ز کف جان در ره جانانه دادم یا رسول الله نگردد محو در تاریخ، شعر «حافظى» هرگز چو با سوز درونش کرده یادم یا رسول الله ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قلم به سمت شکوهت قدم قدم آمد به سمت دفتر شعرم خود قلم آمد دوباره حس سرودن گرفته ام آقا و با اجازه ی دستت بگو... دلم آمد هنوز مرقد تو سامرای عشاق است بدون عشق مگر می شود حرم آمد؟ میان مسجد اعظم، گدای سامری ام و جامعه، شب جمعه، چه با کرم آمد حریم حرمت تو قابل شکستن نیست و شأن نام تو در این زبان الکن نیست همیشه چهره ی تو رنگی از تبسم داشت بگو که سنگ ابوهاشمت تکلم داشت چهار روز عزیزی که روزه مستحب است جواب پیش تو بود و دلم تلاطم داشت هر آن که چهره ی نورانی تو را می دید درون چشمه ی قلبش غدیری از خم داشت چقدر خواست تو را سرزنش کند امّا همیشه این متوکل سرِ توهّم داشت اسیر سلسله ی توست بغض زندان ها به خاک پای تو مستند کلّ حیوان ها شهادت تو "دوشنبه" است...ای دهم دلبر دوشنبه قصه ی آتش، وفات پیغمبر ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دریاست ولایت و تو کمتر ز کفی شیطان صفتی و بی حیا و شرفی حیف نجف معظم مولا نیست؟!! شاهین حرامزاده ای، نه نجفی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از ذات ذوالجلال و خلایق به صبح و شام ای تـا ابـد چـراغ هدایت تو را سـلام ابن‌الرضــای دوم زهـرا! دهـم امـام! حـق را تمـام مظهـری و مظهر تمام فرزنـد نـُه ولی، پدر پاک دو ولی در چارده جمال ازل چارمین علی ای گنج بی‌حدود خـدا در خزانه‌ات بـاغ بهشت، عـکسِ درِ آستـانه‌ات بار غـم تمامـی امـت بـه شانه‌ات صحن تو سامرا و دل خلق، خانه‌ات بیت‌الحرام اهل سجود است کوی تو روشنگر تمـام وجـود است روی تو روح مسیـح می‌دمـد از سامـرای تو کعبه سلام داده به صحن و سرای تو موسی به رود نیل زده با عصای تو وحی خداست در نفس جان‌فزای تو کهف تُقی، حقیقت تقوا، گـل تقی جان جهان فدای تو یا هادی النقی تعریف ما و وصف شما هست نابجا توصیف ما کجا و مقـام شما کجا؟! از تو همه عنایت و از مـا همـه رجا حتـی درنـدگان بـه تـو آرنـد التجا آنچه به وصف قدر و جلالت شنیده‌ایم در داستـان زینـب کذابـه دیده‌ایـم حق از تو، در تو، با تو بود در تمام حال نوریـد نـورِ نـور خداونـد ذوالجــلال هرکس که در محبت‌تان یافت اتصال دوزخ بر او حرام و بهشتش بود حلال در گوش ما ز جامعه تا حشر این نداست آن کو جدا شود ز شما از خدا جداست دشمن به حضرتت ستم بی‌حساب کرد در ظلم خود به آل پیمبر شتاب کرد یک روز، قبرهای شما را خراب کرد روزی تو را تعـارف جـام شراب کرد یک روز ریخت خون دلت را به ساغرت یـک روز کنـد قبـر تـو را در برابـرت در مجلس شـراب به دل بود آذرت دیگر نخورد چوب به لب‌های اطهرت دیگر سـر بریـده نمی‌دید خواهرت دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت دیگر به غصه عترت تو مبتلا نبود دیگر سـرت میانۀ تشت طلا نبود هر چنـد زهـر داد بـه عمـر تـو خاتمه دیـدی جفـا و غصـه و بیـداد از همه این غم تو را بس است که بی ‌رعب و واهمه آن بی‌حیـا نمـود جسـارت بـه فاطمه دشنام او ز نیزه و خنجر شدیدتر او بـود از یزیـد ستمگـر یزیدتر من کیستم؟ گـدای گدای گدای تو خاک قـدوم زائر صحن و سرای تو دارم امیـد تذکــرۀ سـامــرای تـو سوزی بده که اشک بریزم برای تو بر خاک آستان شما سر نهاده‌ام دست مرا بگیر که از پا فتاده‌ام ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
طلوع صبح می پرد دو پلک من برای تو دلم عجیب می کند هوای تو، هوای تو ... و بعد از آن دو چشم من پر از خیال می شود و چکه چکه می کند به راه آشنای تو اگر چه تا به حال من ندیده ام رخ تو را ولی چه ساده می رسد به گوش من صدای تو فضای خانه ی دلم پر از گلاب می شود همین که گریه می کنم دوباره پا به پای تو چه شاعرانه می شود اگر شبی دو چشم من نگاه خود بیفکند به چشم دلربای تو سوال بی جواب من پر از نیاز و خواهش است شود که بوسه ای زنم به خاک سامرای تو؟! عجیب غصه ای شده نبودنت میان ما عجیب قصه ای شده دوباره ماجرای تو ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گرفته گنبد ویرانه چشم زائر را و غرق غربت غم کرده هر مجاور را نشست از حرمت خاک سرد بر سر شهر گرفت خاک عزا چهره‌ی معابر را چه قدر کفتر بی خانمان برایت ماند... قفس شده‌ست زمین، دسته‌ی مهاجر را دوباره مرثیه شد غصه‌های سنگینت شکست حرف غمت قامت منابر را زبان شعر به لکنت رسید در این بیت غمت گرفت گلوگاه شعر شاعر را اگر چه حال من و شعر رو به ویرانی‌ست ولی تحمل کن این دو بیت آخر را شکستِ قافیه‌هایم فدای گنبد تو شکسته است غبارِ نبودنش دل را! و شاعری که تهی دست از مضامین است نوشته از تو که باشد گدای سامرّا 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شعر می خواست عُقده بگشاید، به دِلَم لُکنتِ زبان دادند کوچه های غریبِ سامرا، خانه ی دوست را نشان دادند روی دست نسیم می رفتی، دشت عطر تو را به خود پیچید و زنانِ قبیله دنبالت، دامنِ باد را تکان دادند یعنی از چشم تو جدا ماندند، یعنی از بالهات جا ماندند خواست تا باز هم ببیند چشم، مگر این اشک ها امان دادند؟ من شنیدم که ابرها آن شب، در فراقت سیاه پوشیدند لحظه ها با اشاره ی تقویم، عکس خورشید را نشان دادند بد به حالِ سیاه ها که شبی، راه را بر دل تو سر کردند خوش به حال ستاره ها که سحر، پیش تو عاشقانه جان دادند اوج، بالِ تو را تکان می داد، راه پرواز را نشان می داد تلخ شد کام لحظه ها وقتی، خبرت را به شیعیان دادند چشم های فرشته ها تر شد، تسلیت گوی قلبِ عسگر شد ماه در قلب برکه ها خشکید، تا تو را دستِ آسمان دادند عقده هایی که بعد وا نشدند، دردها از زمین جدا نشدند تا شبی که فرشته ها به زمین، وعده ی صاحب الزمان دادند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7