طرفی حضرتِشاه و طرفی حضرتِماه
بهترینجایِ جهان ؟ شارعبینالحرمین !:)
#اربعین
ریزه خواریم سر خوان اباعبدالله
نظر فاطمه از روز ازل بر ما بود
نام ما بوده به دیوان اباعبدالله
اشک ما از کرم زینب او تامین است
تا که هستیم پریشان اباعبدالله
“یاعلی”گفتم و دیدم که علی گفت؛”حسین”
پدرش رفته به قربان اباعبدالله
قلم عفو کشیدند به پرونده ی ما
تا نشستیم به ایوان اباعبدالله
دین ما را نبی آورد و حسین ابقاء کرد
زیر دینیم و مسلمان اباعبدالله
مرگ حق است, ولی در دل میدان خوب است
کاش باشم ز شهیدان اباعبدالله
مادرم لقمه ی نانی که سر سفره گذاشت
همه خوردیم به احسان اباعبدالله
جرعه آب خنکی خوردم و گفتم با اشک
به فدای لب عطشان اباعبدالله
رفته بودم سر بازار لباسی بخرم
یادم آمد تن عریان اباعبدالله
علت سوختن چوب در آتش این است؛
چوبها خورده به دندان اباعبدالله…
آه از شام غریبان که به صحرا افتاد
شعله بر دامن طفلان اباعبدالله
رضا رسول زاده
#اربعین
همه عمر برندارم سر از این خمار مستي
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستي
#اربعین
دیوانهترین حالت یك عشق زمانیست..
دلتنگ شوی، کار ز دست تو نیاید!...🥺💔
#اربعین
#شب_زیارتی
از راه آمد خواهرت ای سر بریده
اما بدون دخترت ای سر بریده
دارد رباب از راه مي آید برادر
اما بدون اصغرت ای سر بریده
از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است
آید صدای مادرت ای سر بریده
از شامیان پیراهنت را پس گرفتم
از ساربان انگشترت … ای سر بریده
من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش
خولی چه کرده با سرت ای سر بریده
بالای نیزه ماه من بودی برادر
در کوچه ها همراه من بودی برادر
حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند
حتما خودت دیدی غرورم را شکستند
حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم
حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم
حتما خودت دیدی بساط کوفیان را
حتما خودت دیدی مرام شامیان را
قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد
عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد
حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده
هم جای سالم در تن زینب نمانده
این آخر عمری مرا بازار بردند
من را میان مجلس اغیار بردند
رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد
تو خیزران خوردی و قد من کمان شد
شاعر: وحید محمدی
#اربعین
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست
جای من هم در میان هیئت جامانده هاست
دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم
” از حرم جا مانده ای ” هم صحبت جامانده هاست
یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین
گوشه ی صحن و سرایت ؛ حسرت جامانده هاست
کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود
آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست
در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام
عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست
شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر
ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست
گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد
مثل شمعی سوختیم این عادت جامانده هاست
من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند
هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست
بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس
نوبتی هم باشد اقا نوبت جامانده هاست
دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد
این هم آقای غریب از غربت جامانده هاست
تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد
تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست
مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند
این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست
حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین
حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست
” صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری ”
خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست
طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند
از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند
شاعر: علیرضا خاکساری
#اربعین
_________♡♡♡___________
همه رفتند و دل بی سر و پا جا مانده
از هوای حرم کرب و بلا جا مانده
به گمانم که میان همه زائر های
فقط امضای برات دل ما جا مانده
یک به یک می رسد از هر طرفی نامه دوست
که حلالم بکن ای از همه جا مانده
صرف کردند همه فعل خداحافظی و
یک نفر هست ز جمع رفقا جا مانده
اربعین، پای پیاده، حرم حضرت عشق
حسرتش بر دل تنهای گدا جا مانده
قصه این است که من لایق آقا نشدم
از همین است که این من ز شما جا مانده
نام ما را بنویسید کف صحن حسین
بنویسید که یک بی سر و پا جا مانده …
#اربعین
#جامانده
#دلتنگی
سنگ هم آتش گرفت از حال ما جامانده ها
گریه باید کرد بر اقبال ما جامانده ها
درد را همدرد ، جور دیگری حس می کند
فطرس امروز آمده دنبال ما جامانده ها
ظهر روز اربعین و یک سلام از راه دور
این دگر شد عادت هر سال ما جامانده ها
باز هم قربان گریه ، آن رفیق کودکی
داده یاری بر زبان لال ما جامانده ها
جور دیگر داد از داغ رقیه می زنند
دم به دم ، این چند روز ، امثال ما جامانده ها
#اربعین
چفیه و کولهپشتی و چادر
هریکی گوشهای، جدا مانده
رخصت اما نیامده از سویت
پشت در ماندهاند، درمانده
کولهپشتی به گریه میافتد
چفیه از خاطرات میگوید
چادری ارث مادران شهید
از غروب فرات میگوید
ای که یار پیادهها هستی
قسمتم نیست زائرت بودن؟
اربعین! بیقرار و دلتنگم
حسرتم شد مسافرت بودن
چفیه و کولهپشتی و چادر
با دل تنگ عشق همدردند
حسرت کربلاست در دلشان
از مسیر تو برنمیگردند
در عمود هزار و چارصدت
شاعری روضه عطش خوانده
خوش به حال کبوتران حرم
ما که جاماندهایم، جا مانده
#اربعین
می گویم از کنار زیارت نرفته ها
بالا گرفته کار زیارت نرفته ها
.
اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا
این است روزگار زیارت نرفته ها
.
امسال اربعین همه رفتند و مانده بود
هیات در انحصار زیارت نرفته ها
.
انگار بین هیات ما هم نشسته بود
زهرا به انتظار زیارت نرفته ها
.
در روز اربعین همه ما را شناختند
با نام مستعار ” زیارت نرفته ها “
.
اما هزار مرتبه شکر خدا که هست
مشهد در اختیار زیارت نرفته ها
.
باب الحسین قسمت آنان که رفته اند
باب الرضا قرار زیارت نرفته ها
.
غم می خورم برای دل رهبرم که هست
تنها طلایه دار زیارت نرفته ها
.
گفتند شاعران همه از حال زائران
این هم به افتخار زیارت نرفته ها
.
.#اربعین
.
| مازیرسایهاتقدوقامتکشیدهایم
درچشمماتمــامجهانبارگاهتوست💚|
#دوشنبه_های_امام_حسنی | #امام_حسن
من از این مردم بی عار بدم میآید
از مکافات، از آزار بدم میآید
ذبح را آب نداده جلویم سر نبرید
تا قیامت من از این کار بدم میآید
سنگها از در و دیوار به ما میخوردند
تا ابد از در و دیوار بدم میآید
پای من بسته نبود اسب زمینم میزد
من ز افتادن بر خار بدم می آید
محمل عمه ی ما را چقدر هل دادند
بخدا از سر بازار بدم می آید
دست من بسته که شد برده فروشی رفتیم
من از این دست گرفتار بدم می آید
مردم و زنده شدم بسکه نگاهم غم دید
عمه ی من چقدر مجلس نامحرم دید
علی اکبر لطیفیان
چه جوری باید بگم این بغض لبالبو
اشکهای من داره میگه تموم مطلبو
همش از این میترسیدم نبینم امشبو
یه سال آزگار دوری مگه کمه؟
باور کنم که شب اول محرمه؟
میلرزه اسم تو توی صدام حسین
خیلی دلم هواتو کرده بود امام حسین
تموم میشه این ده شب ولی تو بی پایانی
سیدنا المظلومی سیدنا العطشانی
(بارون نبارید آسمون بادی بهت نزد
خورشید مراعاتت نکرد سوخته تنت چقدر)۲
با احترام خاکت نکرد آخر بنیاسد
(از بس که مونده بود تو سینه آه تو
عمدا عبورمون دادند از قتلهگاه تو)۲
این بیتفاوت بودن زینبت رو دق داده
انگار نه انگار اینجا یه بیکفن افتاده
سفیر تو تو کوچهها غریبه یاحسین
زدن به زیر قولشون چه بیحیا حسین
هرجا میری برو ولی کوفه نیا حسین
غافلهی توعه تو راه کوفه وای
کاشکی میشد همین الان نامه بدم نیای
به جایزه برا سر تو دلخوشند
میدونی حافظای قرآن تو رو میکشند؟
بمیرم از این غربت تو کشتهی احکامی
شریحقاضی گفته تو خارج از اسلامی
اینا به نیزه میزنند سر رو که میبُرند
دارند غنیمتیهاشون رو از حالا میشمرند
برا زن و بچههاشون به فکر چادرند
تو فکر نعل تازه واسه مرکباند
همونهایی که زنهاشون شاگرد زینباند
خنجرها تیز شده به نیت سرت
آخرشم که خنجر کنده رو حنجرت
اهل حرم تو کوفه نزار بشند سرگردون
هر کیو که آوردی رقیه رو برگردون
بعد از نبی مصیبت عظما شروع شد
جنگ و فریب و فتنهٔ دنیا شروع شد
باید بگویم از سر بغضی که داشتند
ظلم و ستم به ام ابیـــها شروع شد
آغاز فتنه آتـش در بود و بعد از آن
خانه نشینی و غم مولا شروع شد
سربسته نیزمی شوداز«داغ»روضه خواند
رسم ستم به غنچه از آنجا شروع شد
شاعر دلش گرفت و دمی مویه کرد و بعد
اشکی چکید و نوحه گری ها شروع شد.
#محمد_صادق_بخشی
#ماه_صفر
#پیامبر_اکرم
دلِ تنگِ خویشتن را به تو میدهم نگارا
بپذیر تحفهٔ من، که عظیم تنگ دستم .. ❤️
#امام_حسین
یا امام حسن مجتبی علیه السلام
وای اگر سوخته ای ناله ی شبگیر کند
کودکی را شرر حادثه ای پیر کند
من چهل سال گرفتار غروبی سردم
بین آن کوچه ی بد فاطمه را گم کردم
بغض ها راه گلو را همه شب سد کردند
همه حتی درِ خانه به حسن بد کردند
آن کسانیکه سر سفره من میماندند..
نانشان دادم و هرروز مذلم خواندند
کینه مخفی شان را علنی میکردند
دوستان نیز به من بدهنی میکردند
نگو از پاره جگرها بگو از روی کبود
نگو از جعده بگو قاتل من قنفذ بود
شرر این قوم به من بیشتراز زهر زدند
صد نفر مادر ما را وسط شهر زدند
آی مردم جگری سوخت تماشا نکنید
بعد ما هیچ دری را به لگد وا نکنید
شاخه یاس علی داغ زدن داشت مگر
یک زن حامله شلاق زدن داشت مگر
همه ی عمر شکایت به خدا میبردم
عوض فاطمه من کاش کتک میخوردم
حساب مےڪنم امشب بزرگے ڪرمٺ را
در عرصہهاے خيالم مساحٺ حرمٺ را
بہ اذݧ حضرٺ باراݧ بہ اذݧ مادرتاݧ
نشستہام ڪه بگريم مياݧ روضہ غمٺ را
#شهادت_پیامبر_اکرم(ص)
#شهادت_امام_حسن(ع)
#ماه_صفر
.
| هر کس هر آنچه خواسته را از ضریح تو
با یک قسم به «حضرت زهرا» گرفته است . . . |
#شهادت_امام_رضا
در این کشاکِشِ سختِ میانِ موت و حیات
امیدِ وصلِ تو ما را دلیلِ هر نَفَس است...🍃🌸
#امام_زمان
__◇◇◇______
گیرم از قصه این غصه هم آگاه شدم
زندگی روز و شبش از غم نشمرده پر است