هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
مجلس ختم گرفتیم برایت زهرا (س) !
روضه ات را حسنت خواند ، حسینت غشکرد.💔
#وااای_مادر😭
#فاطمیه
هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
همسایهها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو،سه تا بچههای تو... 💔
#فاطمیه
ولی کاش بعضی وقتا
یکی یهو بهت زنگ بزنه حالتو بپرسه...
حس تنهایی بعضی وقتا ادمو خفه میکنه...
━━━━❤️━━━━
زندگی سخت نفس می کشد اینجا بی تو
کـی بـه آخـر نـفس ایـن شـب یلدا بـرسـد؟!
#حسن_کردی
#یاصاحبالزمان (عج)
غم همان زیره و این سینه همان کرمان است
پیش من باش؛ نرو، زیره به کرمان نفرست
#حامدعسکری
نوشته بود:
دنیایی که 'حسین (ع)' در آن با صورت زمین میافتد، ارزش دلبستن ندارد.
امّالبنین پیش همه روضه خواند و گفت
شرمندهام رباب، پسرم را حلال کن...💔
#ام_البنین
ام البنین کنایه ای از شرم عاشقی است
کز حُجب، تاب نام دل آرای خود نداشت🖤
#ام_البنین
دلبهدلدارسپردنکارهردلدارنیست
منبهتوجانمیسپارم؛ دلکهقابلدارنیست . .♥️!
#آقـٰاجـٰان..!(:
خدا بر گنج عصمت دُرُّ و مروارید بخشیده
به یُمن فاطمه بر عالمی توحید بخشیده
#مادر
#حضرت_مادر
تو این دنیا ذائقهی معنوی ما ضعیفه چون درگیر شعورهای مادی و بدنمون هستیم برای همین پلشتی گناه رو نمیفهمیم! اما تو جهنّم چون از کالبد فارغ میشیم، ذائقهی معنویمون قوی میشه و از ملاقات با چرک و کثافت گناهانی که کردیم و زخمهایی که به روحمون زدیم عذاب میکشیم!
هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
هر پِسَربَچْه که راهَشْ بهِ خیٰابانِ تو خُورد
یِک شَبه مَردْ شُد وَ یْکهُ بِه مِیْدان زَد و مُرد
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#فوورکنمومن
دعا بکن ، ولی اگر اجابت نشد ؛
با خدا دعوا نکن !'
میانه ات با او به هم نخورد . .
چون تو جاهلی اما او عالِم و خبیر (:
- علامهحسنزادهآملی
حسرت بَرَم به محتضری که آخرین نفس
روی تو دید و خنده زد و گفت یاحسین(ع)
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
🌱به تمنای ظهورش، به فدای قدمش
میتپد در طلبش، ثانیه بر ثانیه دل
#امام_زمان ♥️
#مولاجانم..🕊
شب اگر بی روح اگر تاریک بود
صبح دیدار خدا نزدیک بود
آسمان محو تماشای زمین
با چه ذوقی آمده روح الامین
با خودش بیت الغزل آورده است
عطری از روز ازل آورده است
سوره ای آورده که منهاج ماست
صبح میلادش شب معراج ماست
وحی چون باران شد و بر خاک ریخت
کوثری در ظرف ما ادراک ریخت
جلوهای از ذات ممدوح آمده
از نفخت فیه من روح آمده
قصه ی شیرین اعطیناست او
قاب قوسین است او ادنی ست او
او کجا و مرزهای فهم ما
غیر حیرت چیست از او سهم ما
دست شاعر را پر از مضمون کند
اهل بیت شعر را موزون کند
استعاره از خیالش یاس بود
عقل کل در جامهی احساس بود
او نبوت را دلیل خاتمه است
قصهی خلقت به نام فاطمه (س) است
آیه ی تطهیر عین ذات اوست
عشق از ذریه سادات اوست
هل اتی و نور و قدر و کوثر است
دخترِ… نه مادر پیغمبر است
چیست دوزخ؟ شعله ای از قهر او
چیست جنت؟ کوچه ای در شهر او
در قیامت هم قیامت می کند
او به لبخندی شفاعت می کند
پیش او تکلیف فردا روشن است
آرمان آفرینش یک زن است
او به نام زن اصالت می دهد
چادرش عطر نجابت می دهد
خلقت از دامان زن آغاز شد
در مدینه زن تمدن ساز شد
در حقوق زن طلبکاریم ما
آی دنیا فاطمه (س) داریم ما
کیستی ای ماه! ای بدر علی (ع)؟
کیستی ای لیله القدر علی (ع؟
دست هایت تکیه گاه حیدر (ع) است
لاله زار بوسهی پیغمبر است
از بهشت آمد جهاز ساده ات
قبله مایل بود بر سجاده ات
ما فقیریم و اسیریم و یتیم
خانه ای داری، صراط المستقیم!
خانه ای که شد خدا معمار آن
گرم تسبیحش در و دیوار آن
خانه ای که هم شهادت پرور است
هم در آن هر روز، روز مادر است
خانهای کوچک هزاران راز داشت
وصلههای چادرت اعجاز داشت
در دل تاریخ نورت جاری است
انقلابت نهضت بیداری است
تو ولایت را دژ عصمت شدی
یک نفر بودی و یک امت شدی
ای مزارت قاصد پیغام تو
آخرین ذکر شهیدان نام تو
با تو همراه رهایی می شوم
خواب دیدم کربلایی می شوم
چاوشی پر سوز می خواند مرا
کربلا هر روز می خواند مرا
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
خاک او تلفیق عشق و رنج بود
کربلا در کربلای پنج بود
از یمن پیچیده بوی کربلا
تا گرفت آیینه سوی کربلا
صبح را تا مرز شب آورده ایم
کربلا را تا حلب آورده ایم
می کشاند تا فراتش نیل را
غرق خواهد کرد اسرائیل را
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
کربلا گاهی میان غزه است
سرگذشت کودکان غزه است
کربلا در قلب های مردم است
غزه آه! این کربلا چندم است
سیلی طوفان بر این کابوس باش
در میان شعله ها ققنوس باش
سنگ این آوار را سجیل کن
نقطه ی پایان اسراییل کن
زخم تو آغاز فتحی دیگر است
خون غزه از همه رنگین تر است
صبح آزادی هوایت عالی است
حیف، جای حاج قاسم خالی است
بعد او ما هم در آتش زنده ایم
هم چنان با خاطراتش زنده ایم
یادتان می آید او اینجا نشست؟
ساحلی در محضر دریا نشست
حاج صادق! یاد کن آن روز را
خواندی از دل نغمه ای جانسوز را
او همین جا، او همین جا گریه کرد
با نوای کاروان را گریه کرد
هرکه دید او را به حالش رشک برد
تا شهادت محملش را اشک برد
آشنا با گریه و درد است او
با شهادت زندگی کرده است او
السلام ای محور هنگامه اش!
ای همه حرف وصیت نامه اش
دید آرامی، نشد آشفته او
ای ستون خیمه ای که گفته او
یارت ای یار خراسانی چه شد؟
ای صبا! دست سلیمانی چه شد؟
ای نگین حلقه ی یکرنگ ها
رفتی ای فرمانده دلتنگ ها
در شکوه چشم تو دریای ما
ای فراتر از دو قطبی های ما
چشم هایت، مردم بیداری ات
ای فدای رسم مردم داری ات
ظلم را تشویش ناکامی تویی
روح جمهوی اسلامی تویی!
نام تو از قبل پر آوازهتر
داغ تو این روزها شد تازهتر
آه از دی ماه! از این آه سرد
آه از دی ماه! از این ماه درد
آه از بغضی که دارد مثنوی
آه از سید رضی موسوی!
باز پروانه فدای شمع شد
بار دیگر جمع یاران جمع شد
جان فدا! با عشق جان دادی به ما
راهِ رفتن را نشان دادی به ما
این حرم گفتی بهشت مردم است
دست مردم سرنوشت مردم است
فهم ما این است از فردای نور
قله باشد استعاره از ظهور
سرنوشت حق و باطل روشن است
قلهی انسان کامل روشن است
اوج مقصود رسالت دیدنی است
قله ی حق و عدالت دیدنی است
قله را دیدیم، آنجا می رویم
ما ز بالاییم و بالا میرویم
شاعر:محمد رسولی