بی تفاوت می نشینیم از سر اجبار ها
مثل از نو دیدن صدباره ی "اخبار" ها
خانه هم از سردی دل های ما یخ میزند
در سکوت ما ، صدا می آید از دیوار ها
هر شبم بی تابی و بی خوابی و بی حاصلی
حال و روزم را نمی فهمند جز شب کارها
دوستت دارم ولی دیگر نخواهم گفت چون .
"دوستت دارم" شده قربانی تکرار ها
خنده های زورکی را خوب یادم داده ای
مهربان بودی ولیکن مثل مهماندارها !
گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟!
بغض کردم...خود خوری کردم... نگفتم بارها... .
#سید_تقی_سیدی
@shearvdastan
چشم بر چشمان من مى زد گره بر روسرى
بودنش يك خواب بود و رفتنش ناباورى
من نگاهش مى كنم او هم نگاهم مى كند
او براى دل بريدن من براى دل برى
واژه ها را از دهانم يك به يك دزديد و رفت
سهم من از عشق شعرى شد بنام ديگرى
عشق يعنى تار موهاى تنت مى ايستد
هر كجا كه نام او را روى لب مى آورى
در سرم بيهوده روياى پريدن با تو بود
چيست دنيا جز قفس وقتى كه بى بال و پرى
#سید_تقی_سیدی
@shearvdastan
چه باید کرد با چشمت که در تکرار این لذت
جدایى مى شود افسوس و ماندن مى شود عادت
بیا عهدی کنیم امروز، روز اول دیدار
اگر رفتیم بی برگشت، اگر ماندیم بی منت
تو باید سهم من باشی اگر معیار دل باشد
ولی دق داد تا دادت به من تقدیر بی دقّت
جوانی رفت و در آغوش تو من تازه فهمیدم
چه می گویند وقتی می کنند از زندگی صحبت
خودت شاید نمی دانی چه کردی با دلم امّا
دل یک آدم سرسخت را بردی ، خداقوّت!
#سید_تقی_سیدی
#مخاطب_خاص
@shearvdastan
چایِ داغی به دست داری وُ ، در فضایی که عطر وُ بویِ هِل است
حِسِّ خوبِ سبک شدن دارد ، درد وُ دل ، با کَسی که دردِ دل است
چادرش ، طرحِ چادرِ عربی ، در دو چشمش ، خلیجِ ایرانی
خنده هایش شکفتنِ غُنچه ، طرحِ صورت ، ظریف وُ بابِ دل است
اهلِ درس وُ کتاب وُ اندیشه ، با نگاهی جدید وُ اِمروزی
عاشقِ منطقِ مطهری وُ ، تویِ کیفش ، کتابی از هِگِل است
می نِشینی کنار او ، اما ، می رود یک کمی به آنورتَر
بی مهابا تو حرف می زَنی وُ ، هَمنشینَت ولی کمی خِجِل است
تویِ چشمش نگاه می کنی وُ ، ناگهان لفظِ "دوستت دارم"
وَ اُمیدی که پوچ می شود از ، خنده ای که به اَخم مُتَّصِل است
پُشت بَندَش سکوتِ سنگینی ، اِسترس تویِ چشمِ هر دو نفر
حالِ روزت شبیهِ حیوانِ ، چارپایی که مانده تویِ گِل است
فِکرِ او ، در کنارِ حرفِ پدر ، به کَسی دل نَبَند ، دلبندم
فکرِ تو ، در شبِ حَنابندان ، پیشِ تشویق وُ دست وُ جیغ وُ کِل است
طاقتِ روبرو شدن با هم ، نیست تویِ نگاهِ هر دو نفر
پُشت هامان به پُشتِ یکدیگر ، گریه پایانِ تلخِ این دوئِل است
چایِ سردِ نَخورده ای مانده ، یک نفر رویِ تخت خوابیده
یک نفر بی قرار در بینِ ، کوچه پَس کوچه هایِ شهر وِل است
#سید_تقی_سیدی
@shearvdastan
تمام خلق گریان و ملک گریان و گریان تر
خدا وقتی که می بیند پری ها را پریشان تر
نماد عدل وقتی می شود خانه نشین یعنی
که جاهل ها مسلمانند و قاتل ها مسلمان تر
چه حکمت بوده در آتش ، که ابراهیم و زهرا را
یکی آنی گلستان شد یکی هر لحظه سوزان تر ؟
شب است و غربت و تابوت و چندین شانه ی لرزان
علی چشمش نمیبیند ، بتاب ای ماه تابان تر
وصیت کرده نامحرم نبیند پیکرش را هم
ندارد خالق هستی از این زن پاک دامان تر
زمین آغوش واکرده ، که گنجی را به بر گیرد
دو چشم آسمان خون و زمین از اشک و باران، تر
خدا قبر تو را پنهان نموده تا بگوید که
اگر گنجینه ای داری ، نگاهش دار پنهان تر
#سيد_تقي_سيدي
شهادت مظلومانه صدیقه طاهره حضرت فاطمه سلام الله علیها تسلیت باد
@shearvdastan
تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی
درد ناگفته زیاد است ولی محرم نیست...
#سید_تقی_سیدی
@shearvdastan
خبر كه خانه مردم به سيل افتاده
قطار حادثه ها روى ريل افتاده
چه شد به مملكت ما كه هر دمش خبريست
كه داغ قبل نرفته ست داغ تازه تريست ؟
عزيز بحث جناح و خطوط و دولت نيست
كسى ميان رئيسان به فكر ملت نيست
رئيس ها همه يا خسته اند يا سفرند
وزير ها همه در فكر عزل يك دگرند
بروى مردم بدبخت بار مسئولين
دقيق ، عكس امام است كار مسئولين
كمى زيادترش كن هنوز بى حس نيست
حقوق خلق كه در راس كار مجلس نيست
خدا به داد جوانان بى زبان برسد
مگر دوباره لياخوف به دادمان برسد
براى ما كه نمرديم زندگى ننگ است
هنوز بر سر تسخير لاله ها جنگ است
چراغ ها چه شد آخر كه راه تاريك است
چه شد كه همت و صيادمان ترافيك است
تمام خون #شهيدان براى يك عده ست
تمام كشور ايران سراى يك عده ست
برادران عزيزى كه كاسه مى ليسند
براى عيد ، همه راهيان تفليس اند
چقدر راه شهيدان ز راه ما دور است
چقدر تلوزيون لنگ حذف و #سانسور است
به ما چه چهچه آقاى بوق ممنوع است
امام گفت: برادر، #دروغ ممنوع است
به ما چه راست كسى را ندارد اين دوره
به ما چه چپ شده بى مهره و بد اين دوره
به ما چه نزديك است حزبتان خلاص شود
امام گفت: نبايد كه #اختلاس شود
براى حفظ #عدالت ميان انسان ها
امام گفت بريزيد در خيابان ها
رئيس حق بده ما هم به عدل شك بكنيم
تو پشت ميز نشستى كه ما كمك بكنيم ؟
رئيس قيمت گوشت و پياز را ديدى ؟
ركود و نرخ تورم ، تراز را ديدى ؟
رئيس با خبرى سفره هايمان خاليست
ليسانس فلسفه مشغول كار حماليست ؟
رسيده ايم به جايى كه خاك بر سرمان
تماممان شده انجام ليگ برترمان
كسى شبيه #آوانگارد طالقانى نيست
وزير خارجه ى ديپلماتمان نى نى است
نفوذ و پارتى و تطميع و پول و دلالى
و مفسدان همه هستند و نيست خلخالى
يكى بيايد و اين صفحه را ورق بزند
كسى نمانده در اينجا كه حرف حق بزند ؟
همه شرنگ و وليكن شراب يك نفر است
كه بازمانده از آن انقلاب يك نفر است
#سید_تقی_سیدی
@shearvdastan
تو زخم مى زنى و شیوه ات لطافت نیست
بگو ، جواب محبّت مگر محبّت نیست ؟ .
نگو به تلخى این اتفاق عادت کن
که عشق حادثه اى مبتلا به عادت نیست
درون آینه غیر از خودت چه مى بینى ؟
تو هم شبیه منى هیچکس کنارت نیست
پر از گلایه ام اما به جبر خندانم
همیشه واقعیت ناشى از حقیقت نیست
برو سفر بسلامت ولى بدان از عشق
اگر که خیر ندیدى بدون علت نیست
فقط اجازه بده در نبودنت شب ها
کمى به فکر تو باشم اگر جسارت نیست
#سید_تقی_سیدی
@shearvdastan
🍂
آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست
یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست
اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست
من از این فاصله ها هیچ ندارم گله ای
هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست
لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش
لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست
بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد
آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست
تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی
حرف نا گفته زیاد است ولی محرم نیست...
#سید_تقی_سیدی
@shearvdastan
هر قدر كه در قلب شما كينه زياد است
در تير رس تير شما سينه زياد است
سرويم و از اين تيغ هرس شكوه نداريم
سهراب اگر كم شده تهمينه زياد است
چون رود زلاليم و روانيم اگر چه
روى دلمان خط و خش و پينه زياد است
ما عاشق پرواز در اوجيم و در اين قوم
دل بسته به اين سنت ديرينه زياد است
اسطوره اگر كم شده دنبال خودت باش
چشمان پر از اشك چو آيينه زياد است
#سید_تقی_سیدی
@shearvdastan
به ياد ان كسى كه چشم هايش برده جانم را
تفال ميزنم هر شب مَفٰاتيحُ الجَنانَم را
من آن آموزگارم كه سوال از عشق ميپرسم
وليكن خود نميدانم جواب امتحانم را
كمى از درد ها را با بُتم گفتم مرا پس زد
دريغا كه خدايم هم نمى فهمد زبانم را
به قدرى در ميان مردم خوشبخت بدنامم
كه شادى لحظه اى حتى نمى گيرد نشانم را
تو دريايى و من يك كشتى بى رونقِ كُهنه
كه هى بازيچه ميگيرى غرورم ، بادبانم را
شبيه قاصدك هاى رها در دشت ميدانم
لبت بر باد خواهد داد روزى دودمانم را
دلم مى خواهد از يك راز كهنه پرده بردارم
امان از دست وجدانم كه مى بندد دهانم را
#سيد_تقي_سيدى
@shearvdastan
به یاد آن کسى که چشم هایش برده جانم را
تفال میزنم هر شب مَفٰاتیحُ الجَنانَم را
من آن آموزگارم که سوال از عشق میپرسم
ولیکن خود نمیدانم جواب امتحانم را
کمى از درد ها را با بُتم گفتم مرا پس زد
دریغا که خدایم هم نمى فهمد زبانم را
به قدرى در میان مردم خوشبخت بدنامم
که شادى لحظه اى حتى نمى گیرد نشانم را
تو دریایى و من یک کشتى بى رونقِ کُهنه
که هى بازیچه میگیرى غرورم ، بادبانم را
شبیه قاصدک هاى رها در دشت میدانم
لبت بر باد خواهد داد روزى دودمانم را
دلم مى خواهد از یک راز کهنه پرده بردارم
امان از دست وجدانم که مى بندد دهانم را
#سید_تقی_سیدی
#مخاطب_خاص
@shearvdastan
چه باید کرد با چشمت که در تکرار این لذت
جدایى مى شود افسوس و ماندن مى شود عادت
بیا عهدی کنیم امروز، روز اول دیدار
اگر رفتیم بی برگشت، اگر ماندیم بی منت
تو باید سهم من باشی اگر معیار دل باشد
ولی دق داد تا دادت به من تقدیر بی دقّت
جوانی رفت و در آغوش تو من تازه فهمیدم
چه می گویند وقتی می کنند از زندگی صحبت
خودت شاید نمی دانی چه کردی با دلم امّا
دل یک آدم سرسخت را بردی ، خداقوّت!
#سید_تقی_سیدی
#مخاطب_خاص
@shearvdastan
نه اینکه جز تو نمیخواهم که من به جز تو نمیبینم
چه چیز هست به غیر از تو؟ که بنده بندهی آن چیزم
#سید_تقی_سیدی
#مخاطب_خاص
@shearvdastan
چنان به سوى تو با سر دويدم از سر شوق
كه روى برف نماندهست ردّپا از من ...
#سید_تقی_سیدی
پن: بارش برف در حرم علی ابن موسی الرضا(ع)
@shearvdastan
به یاد آن کسى که چشم هایش برده جانم را
تفال میزنم هر شب مَفٰاتیحُ الجَنانَم را
من آن آموزگارم که سوال از عشق میپرسم
ولیکن خود نمیدانم جواب امتحانم را
کمى از درد ها را با بُتم گفتم مرا پس زد
دریغا که خدایم هم نمى فهمد زبانم را
به قدرى در میان مردم خوشبخت بدنامم
که شادى لحظه اى حتى نمى گیرد نشانم را
تو دریایى و من یک کشتى بى رونقِ کُهنه
که هى بازیچه میگیرى غرورم ، بادبانم را
شبیه قاصدک هاى رها در دشت میدانم
لبت بر باد خواهد داد روزى دودمانم را
دلم مى خواهد از یک راز کهنه پرده بردارم
امان از دست وجدانم که مى بندد دهانم را
#سید_تقی_سیدی
@shearvdastan
یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست
#سید_تقی_سیدی
#ارسالی
@shearvdastan
«از گریه برای تو خوشم میآید...»
#سید_تقی_سیدی
این یه تک مصرع رو دوست دارم نه اینکه از گریه خوشم بیاد، اتفاقاً و متأسفانه به سختی گریه میکنم. به خاطر نوع تربیت یا حالا شخصیتی که دارم گمان میکنم گریه نشونهی ضعف شخصیتمه و به همین خاطر بغضهام منجر به سردرد میشه، ولی گریه برای امام حسین رو دوست دارم دیگه اینجا جلوی بغضم رو نمیگیرم. اگه گریهی گداییست، اگه به یاد غصههامه، اگه اعتراف به اینه که کم آوردم و گناه کردم... اینجا گریه کردن، فرق داره.
اینجا کسی تو رو خوار نمیبینه، فرداش اعترافت رو به روت نمیاره و سرزنشت نمیکنه، آبرو نمیبره بلکه آبرو میده، زخم نمیزنه بلکه مرهم میذاره، اشک میریزی ولی در ماتم غرق نمیشی چون صدای حق رو بعد از صدها سال از میون اشکها و خونها میشنوی و هنوز میتونی تو هم لبیک بگی برای دوباره بلند شدن ...
#شب_جمعه
#دلتنگ_حرم
تو تک کبریت امّیدم در اوج بى کسى بودى
تو را اى عشق با امیدوارى روشنت کردم...
#سید_تقی_سیدی
#ارسالی
@shearvdastan