در اثبات ولایت و حقانیت شما همین بس که هر ساله در روز تولدتون ۱۳ رجب کعبه می‌شکافد و بهترین معماران جهان قادر به جلوگیری از ایجاد شکاف نیستند ای مولود کعبه علی بن ابیطالب (ع) ❤ الحمدالله رب العالمین که دوستت داریم

🌹🌹🌹توجه مافقط دراین کانال بحث ازدواجی وغیرازدواجی درخدمتتون هستیم و دیگه ظرفیت تشکیل کانال ازدواج جدانداریم. مدنظرتون باشه🌹🌹🌹

🚩 لبیک ۴۰ هزار نفری شباب المقاومة به حکم جهاد امام خامنه‌ای 🔹 ۴۰ هزار نفر از جوانان حاضر در جبهه جهانی شباب المقاومة با ملیت‌های مختلف در لبیک به حکم جهاد امام خامنه‌ای (حفظه الله) آمادگی خود را جهت حضور میدانی در جبهه‌های لبنان و فلسطین تا لحظه نابودی کامل رژیم صهیونیستی اعلام کردند. #لبیک_يا_خامنه‌ای 🔸 الجبهة العالمية لشباب المقاومة https://eitaa.com/joinchat/3545694224Ccf85b685fb

انشاالله اماده ایم

⚜️ به هر کسی میگی ازدواج کن، میگه پول ندارم!!! ببین معصومین علیهم السلام چی جواب دادند: 🌸پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روزى را با ازدواج بجوييد. 🌸پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همسر انتخاب كنيد؛ چرا كه برايتان روزى آورتر است. 🌸امام صادق عليه السلام: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و از نيازمندى گلایه كرد. حضرت فرمودند: «ازدواج كن». 📗الكافي: ج ۵ ص ۳۲۹

📌❌ ازدواجْ مرگی چند روزی است که ۵۰ ساله شده ام، اما هنوز مجردم. چیزی که هرگز فکرش را هم نمی کردم. نه زشت بودم و نه بدون موقعیت اجتماعی... در جوانی در انتخاب همسر دچار وسواس شدم. در فامیل از من به عنوان دختری یاد می کنند که منتظر مردی با اسب سفید بود. چند خواستگار من از  فامیل بودند که دست رد به همه زدم و هنوز که هنوزه مورد سرزنش بزرگان فامیل هستم. اولین خواستگار در ۱۹ سالگی پسر عمویم بود. او کارمند یک داروخانه، با درآمد متوسطی بود. خانواده و خود وی به من بسیار ابراز علاقه می کردند. اما بزرگترین مشکلی که در ازدواج با او می دیدم فاصله سنی مان بود. من و او تنها ۵ ماه فاصله سنی داشتیم و احساس می کردم او نمی تواند مرا درک کند. از نظر من خیلی بچه بود. بنابراین نتوانستم به او به عنوان یک همسر که تکیه گاهم باشد نگاه کنم. اولین خواستگار خود را  رد کردم و تا مدت ها به همین دلیل از خانواده عمویم فاصله گرفتم. در ۱۹ سالگی ۶ تا ۷ خواستگار دیگر هم داشتم که هر کدام را به دلیلی  رد کردم. در آن سال ها فکر می کردم نباید زندگی اطرافیانم را تجربه کنم. مثلا خواهرم ۱۷ سالگی ازدواج کرد و کمتر از ۶ سال صاحب ۴ فرزند شد و از نگاه من لذتی از زندگی نبرد. تصمیم گرفتم درس بخوانم و پیشرفت کنم. در این میانه اگر یک خواستگار خوب هم داشتم از دست ندهم. اینگونه بود که درس می خواندم و کمتر به مسائل دیگر توجه داشتم. بعد از مدتی  معلم شدم و کارم برایم از هر چیز مهم تر بود. دیگر به ۲۵ رسیده بودم و خود را در اوج جوانی می دیدم. در آن سال ها هم تعداد زیادی خواستگار داشتم اما موقعیت اجتماعی به من اجازه نمی داد که بخواهم همسری پایین تر از سطح خود داشته باشم. بنابراین هر خواستگاری که سطح سواد و موقعیت اجتماعی اش کمتر از من بود رد می کردم. تا قبل از ۳۰ حداقل دو ماهی یکبار حضور خواستگار در خانه را تجربه می کردم. اما بعد از آن از این کار هم خجالت کشیدم و به مادرم گفتم: از این به بعد تا کسی به دلم نشیند و اطلاعات کافی درباره اش نداشته باشم به خانه راه نمی دهم. و با این توجیه که مگر اینجا نمایشگاه است که هر کسی بیاید و من را نگاه کند و برود تا تصمیم بگیرد. از این به بعد حضور خواستگاران در خانه مان بسیار کمرنگ شد. سن من هم بالا رفته بود و هرگز حاضر نبودم ریسک کنم. چرا که معتقد بودم تا قبل از ۳۰ سالگی ممکن است که زندگی سخت را تحمل کرد اما بعد از این سال دیگر باید زندگی خوبی داشت و حتما باید دارایی مرد در شان تو باشد. چرا که بزرگتر ها می گفتند "هر چه نشینی بر تخت نشینی" یعنی هر چه قدر صبر کنی و دیرتر ازدواج کنی خواستگاران بهتری برای تو خواهد آمد. پس از آن دیگر کسانی که خانه و ماشین نداشتند نمی توانستند گزینه خوبی برای ازدواج باشند. چرا که تجربه مستاجری و مواجه با مشکلات مالی را در خود نمی دیدم. از سن ۳۰ به بعد علاوه بر شغل و موقعیت اجتماعی، داشتن خانه و ماشین هم برایم مهم بود. اما خواستگارانم دیگر کمتر مجرد بودند و اکثرا یا همسرانشان را به دلیل بیماری و تصادف از دست داده بودند و یا اینکه از هم جدا شده بودند. هرگز حاضر نبودم زندگی با مردی که تجربه زندگی قبلی داشته را تجربه کنم. آیا با این کار مورد تمسخر دوست و فامیل قرار نمی گرفتم؟ کم کم به ۴۰ رسیدم. خواستگارانم خیلی کم شده بودند تقریبا هر ۶ ماهی یک بار خواستگار از راه دور را تجربه می کردم. با این تفاوت که دیگر زندگی متاهلی را تجربه کرده بودند و بچه هم داشتند. تفاوت آن ها با هم در تعداد بچه ها بود و این موضوع برایم بسیار آزار دهنده بود. فشار خانواده هر روز بیشتر می شد و تعداد خواستگاران بسیار کم. آخرین مورد خواستگارم را هرگز فراموش نمی کنم. پیر مرد ۶۵ ساله ای که صاحب داماد و عروس و نوه بود از من خواستگاری کرد. فهمیدم چقدر فرصت های خوبی را از دست داده ام. چرا همکارم که تمام صفات خوب یک مرد در او جمع شده بود فقط به خاطر چند سال فاصله سنی رد کردم؟ سنم به ۴۵ رسیده بود. تصمیم گرفتم کمی عاقلانه تر فکر کنم. دیگر به مردانی که تجربه زندگی متاهلی داشتند و همسر خود را از دست داده بودند هم راضی شده بودم. اما کمتر کسی بود که همسر و بچه نداشته باشد. امروز در ۵۰ سالگی حس همسر شدن و از همه مهمتر حس مادر شدن را از دست داده ام😭. امروز خواهرم با نوه هایش بازی می کند و من حسرت فرصت‌های گذشته را می خورم. اى مردم! جبرئيل از جانب پروردگار لطيف و آگاه نزد من آمد و عرض كرد: دوشيزگان همانند ميوه بر درخت‌اند كه اگر ميوه‌اش رسيد و چيده نشد، خورشيد آن‌را خراب مى‌كند و باد آن‌را بر زمين مى‌افكند؛ دوشيزگان نيز همين‌گونه هستند، هنگامى كه آنچه به زنان میرسد رسیدند(عادت میشوند)، درمانى جز شوهر كردن ندارند، و گرنه از تباه و فساد در امان نيستند؛ چرا كه اينان بشر هستند.

‏جنجال و جدال بین مسئولین صهیونیست مسئولین صهیون خطاب به نتانیاهو: _گورتو گم کن _برای اولین بار ایران با موشک بالستیک و پهپاد به ما حمله کرد و تو به آمریکا التماس کردی ... _ ۴۵ هزار هکتار از کشور اسرائیل در آتش می سوزد و ما اینجا نشسته ایم و راجع به اینکه چه کسی قدرتمندتر است بحث می کنیم _من می خواهم از تو بپرسم تو (نتانیاهو) نسبت به چه کسی قدرتمندتری؟ نسبت به هزاران پناهنده ای که از شمال و جنوب آواره شدند؟ این یعنی زوال اسرائیل این یعنی قدرت ایران 💪

کسی پرینترامانی یافروش اقساطی داره؟

اگرکسی ازخانمهادر شهرستانهای دیگه می‌تونه بیاداندیمشک برای زندگی باایشون،ایرادندارد

اینم متقاضی ازدواجمون که مطلقه ست والحمدلله داره برمیگرده سرزندگی. مطلقه های کانال مطمین باشین ازدواج کردن دوبارتون پیچیدگیهاخاص خودش رو داره . پس اگر طلاقتون بخاطرخودخواهی وغروروعدم درک متقابل بوده،بیخیال بشین وگذشت کنین وبریدسرزندگی قبلیتون