eitaa logo
شفا خونه حضرت زهرا سلام الله علیها
199 دنبال‌کننده
2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سرگذشت شنیدنی بلعم باعور👇👇 🖌بَلعَم باعور (به عبری: בִּלְעָם) که درقرآن دو آیه اشاره به وی داردشخصیتی در داستان‌ها و روایت‌های یهودی و اسلامی است. او را داننده اسم اعظم دانسته‌اند که از این دانش خود سوء استفاده کرد. برخی او را با بلعام بن بعور که داستان آن در فصل ۲۲ سفر اعداد آمده‌است یکی دانسته‌اند. 🌿ماجرای بَلْعم باعورا: ⚡️بلعم باعور در زمان موسی نبی می‌زیست و خداوند او را به مقام مستجاب‌الدعوه رساند تا بتواند با بنی اسرائیل به فلسطین غلبه کند اما آن‌ها او را نفرین کردند و دچار عذاب الهی شدند. ✨شرح داستان: بلعم باعورا از علمای بنی‌اسرائیل بود، و کارش به قدری بالا گرفت که اسم اعظم می‌دانست و دعایش به استجابت می‌رسید. روایت شده: موسی با جمعیتی از بنی‌اسرائیل به فرماندهی یوشع بن نون و کالب بن یوفنا از بیابان تیه بیرون آمده و به سوی شهر (بیت‌المقدس و شام) حرکت کردند، تا آن را فتح کنند و از زیر یوغ حاکمان ستمگر عمالقه خارج سازند. وقتی که به نزدیک شهر رسیدند، حاکمان ظالم نزد بلعم باعورا (عالم معروف بنی‌اسرائیل) رفته و گفتند از موقعیت خود استفاده کن و چون اسم اعظم الهی را می‌دانی، در مورد موسی و بنی‌اسرائیل نفرین کن. بَلْعَم باعورا گفت: «من چگونه در مورد مؤمنانی که پیامبر خدا و فرشتگان، همراهشان هستند، نفرین کنم؟ چنین کاری نخواهم کرد.» 💫آن‌ها بار دیگر نزد بَلْعم باعورا آمدند و تقاضا کردند نفرین کند، او نپذیرفت، سرانجام همسر بلعم باعورا را واسطه قرار دادند، همسر او با نیرنگ و ترفند آنقدر شوهرش را وسوسه کرد، که سرانجام بَلْعم حاضر شد بالای کوهی که مشرف بر بنی‌اسرائیل است برود و آن‌ها را نفرین کند. بَلْعم سوار بر الاغ خود شد تا بالای کوه رود. الاغ پس از اندکی حرکت سینه‌اش را بر زمین می‌نهاد و برنمی‌خاست و حرکت نمی‌کرد، بَلْعم پیاده می‌شد و آنقدر به الاغ می‌زد تا اندکی حرکت می‌نمود. بار سوم همان الاغ به اذن الهی به سخن آمد و به بَلْعم گفت: «وای بر تو ای بَلْعم کجا می‌روی؟ آیا نمی‌دانی فرشتگان از حرکت من جلوگیری می‌کنند.» ✍ادامه دارد...
🔥بلعم باعور قسمت دوم بَلْعم در عین حال از تصمیم خود منصرف نشد، الاغ را رها کرد و پیاده به بالای کوه رفت، و در آنجا همین که خواست اسم اعظم را به زبان بیاورد و بنی‌اسرائیل را نفرین کند اسم اعظم را فراموش کرد و زبانش وارونه می‌شد به‌طوری‌که قوم خود را نفرین می‌کرد و برای بنی‌اسرائیل دعا می‌نمود. 👈به او گفتند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: «خداوند بر اراده من غالب شده‌است و زبانم را زیر و رو می‌کند.» در این هنگام بَلْعم باعورا به حاکمان ظالم گفت: اکنون دنیا و آخرت من از من گرفته شد، و جز حیله و نیرنگ باقی نمانده‌است. آنگاه چنین دستور داد: «زنان را آراسته و آرایش کنید و کالاهای مختلف به دست آن‌ها بدهید تا به میان بنی‌اسرائیل برای خرید و فروش ببرند، و به زنان سفارش کنید که اگر افراد لشکر موسی خواستند از آن‌ها کامجویی کنند و عمل منافی عفّت انجام دهند، خود را در اختیار آن‌ها بگذارند، اگر یک نفر از لشکر موسی زنا کند، ما بر آن‌ها پیروز خواهیم شد.» آن‌ها دستور بلعم باعورا را اجرا نمودند، زنان آرایش کرده به عنوان خرید و فروش وارد لشکر بنی‌اسرائیل شدند، کار به جایی رسید که «زمری بن شلوم» رئیس قبیله شمعون دست یکی از آن زنان را گرفت و نزد موسی آورد و گفت: «گمان می‌کنم که می‌گویی این زن بر من حرام است، سوگند به خدا از دستور تو اطاعت نمی‌کنم.» 💥آنگاه آن زن را به خیمه خود برد و با او زنا کرد، و این چنین بود که بیماری واگیر طاعون به سراغ بنی‌اسرائیل آمد و همه آن‌ها در خطر مرگ قرار گرفتند. در این هنگام «فنحاص بن عیزار» نوه برادر موسی که رادمردی قوی‌پنجه از امرای لشکر موسی بود از سفر سررسید، به میان قوم آمد و از ماجرای طاعون و علّت آن باخبر شد، به سراغ زمری بن شلوم رفت. هنگامی که او را با زن ناپاک دید، به آن‌ها حمله نموده هر دو را کشت، در این هنگام بیماری طاعون برطرف گردید. در عین حال همین بیماری طاعون بیست هزار نفر از لشکر موسی را کشت. موسی بقیه لشکر را به فرماندهی یوشع بازسازی کرد و به جبهه فرستاد و سرانجام شهرها را یکی پس از دیگری فتح کردند. 🌹در قرآن نام بلعم باعورا صریحاً ذکر نشده، لکن بسیاری از مفسران مضمون آیات ١٧۵ و ١٧۶ سوره اعراف را دربارهٔ او دانسته‌اند.
تحلیل مجله بین المللی تایم‌ از رهبر عظیم الشان ایران
امیرالمؤمنین علیه السلام: الْكـَلاَمُ فِي وَثَاقِكَ مَا لَـمْ تَتَكَلَّمْ بِهِ؛ فَإِذَا تَكَـلَّمْتَ بِهِ، صِرْتَ فی وَثَاقِهِ. فَاخْزُنْ لِسَانَكَ، كَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَكَ وَ وَرِقَكَ؛ فَرُبَّ كَلِمَة سَلَبَتْ نِعْمَةً وَ جَلَبَتْ نِقْمَةً سخن را تا نگفته ‏اى در بند توست، همين كه آن را به زبان آوردى،  تو در بند آنى، پس زبانت را چون طلا و نقره‏ ات حفظ كن، چه بسا يك كلمه نعمتى را از بين برده و عذابى را پيش آورده حکمت 381 نهج البلاغه
12.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمان شاه مرغا غاز بودن تخمه ها توشون پسته بود توی نارنگی ها هم موز بود😄
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه جون خودت و عزیزانت مهمه این پستو تا آخر ببین ❣❣❣❣❣❣ برای سلامتی دعا و صلوات 🔹🔹🔹🔷🔹🔹🔹 🇮🇷صلوات_برمحمدوآل محمدص 🍃🍃🍃🍃🍃