شهید شیخ احمد کافی
📚#داستان_ازدواج_امام_حسن_عسکری (ع) با شاهزاده روم: 💎قسمت دوم: خواب عجیب نرجس«علیها السلام»: آن
📚#داستان_ازدواج_امام_حسن_عسکری (ع) با شاهزاده روم:
💎قسمت سوم:
✨جنگ مسلمانان با رومیان:
«ملیكه» همچنان آروز میكرد كه روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگی دنیا پرستی این خاندان نجات یابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه امام حسن عسكری برسد.
در یكی از مسافرتها كه «ملیكه» با عدّهای از بانوان همراه امپراطور بود، به لشكر اسلام برخوردند، سپاه روم با سپاه اسلام درگیر جنگ شد، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند، عدهای از زنان از جمله«ملیكه »اسیر مسلمانان شدند، اسیران را بوسیله كشتی از راه رودخانه دجله به بغداد برای فروش آوردند، یكی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود.
تعیین نماینده امام هادی«علیهالسلام» برای خریداری:
روزی امام هادی(ع) پدر بزرگوار امام حسن عسكری(ع) یكی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را كه در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید و نامهای كه به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا كرده بود به او داد و همیانی پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «میخواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، كنیزی را خریداری كنی و به اینجا بیاوری».
در یكی از مسافرتها كه «ملیكه» با عدّهای از بانوان همراه امپراطور بود، به لشكر اسلام برخوردند، سپاه روم با سپاه اسلام درگیر جنگ شد، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند، عدهای از زنان از جمله«ملیكه »اسیر مسلمانان شدند، اسیران را بوسیله كشتی از راه رودخانه دجله به بغداد برای فروش آوردند، یكی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود.
تعیین نماینده امام هادی«علیهالسلام» برای خریداری:
روزی امام هادی(ع) پدر بزرگوار امام حسن عسكری(ع) یكی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را كه در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید و نامهای كه به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا كرده بود به او داد و همیانی پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «میخواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، كنیزی را خریداری كنی و به اینجا بیاوری».
بشر بن سلیمان گفت: بسیار خوب، هر امری بفرمایی اطاعت میكنم.
امام هادی(ع) فرمود: حال بشنو تا توضیح دهم كه چگونه كنیزی را خریداری میكنی؟
فلان روز از اینجا به طرف بغداد حركت میكنی، سعی كن اوّل صبح فلان روز در كنار پل رودخانة معروف بغداد باشی، وقتی به آنجا رسیدی میبینی چند كشتی كنار آب میآیند تا بار خود را خالی كنند، در این میان میبینی زنانی را كه اسیر كردهاند، از كشتیها پیاده میكنند و به عنوان كنیز در معرض فروش قرار میدهند.
مشتریها میآیند و كنیزها را میخرند و با خود میبرند، همچنان نگاه كن یك وقت میبینی در یكی از این كشتیها «عمرو بن یزید» دختری را در معرض فروش قرار میدهد، با اینكه پردهداران میخواهند كنیزان را به خریداران نشان دهند، آن دختر، خود را نشان نمیدهد، حجاب و عفّت خود را حفظ میكند، او دو لباس حریر پوشیده و یك لباس پوستی گرانبها بر دوش دارد.
خریداران متوجّه او میشوند، و اصرار میكنند كه او را خریداری كنند، او ناراحت می شود و به زبان رومی میگوید :«وای كه حجابم آسیب دید» یكی از خریداران میگوید: من این كنیز را به سیصد دینار خریدارم.
آن دختر به او میگوید: «اگر به اندازة ملك سلیمان دارایی داشته باشی، حاضر نیستم كنیز تو شوم.»
عمرو بن یزید به آن دختر میگوید: چارهای نیست، باید تو را فروخت.
او میگوید: شتاب نكن، آن خریداری كه من میخواهم پیدا میشود، مگر نه این است كه معامله باید از روی رضایت باشد.
در این موقع نزد «عمر بن یزید» برو؛ بگو نامهای برای این بانو دارم كه به زبان رومی نوشته شده است، این نامه را به آن بانو بده بخواند اگر راضی شد، او را برای صاحب نامه كه اوصاف و نشانههای صاحب نامه در آن نوشته شده، خریداری میكنم، وقتی كه نامه را به او دادی او راضی میشود آنگاه او را خریداری كن و به اینجا بیاور.
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴کارگردان دنیا خداست!
مهم نیست نقش ما ثروتمند است یا تنگدست،
سالم است یا بیمار! مهم این است که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده! نباید از سخت بودن نقش گله مند بود، چرا که سخت بودن نقش، نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر است.
امیدوارم خوش بدرخشیم !
غر نزن.
گله نکن
خدا حکمت همه کارها را میدونه
فقط مرتب بهش بگو: "ای که مراخوانده ای راه نشانم بده..."..،،
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️۱۰ راه افزایش روزی
قناعت و میانهروی
🌷امیرالمومنین:«قناعت ثروتی پایان نایافتنیست
كه بدنبال خود عزت میآورد
نومیدی از غیر خدا
🌷پیامبر(ص):«هرکس از غیرخدا ببرد،خداوند،هزینه زندگی او را تامین میکند و ازجایی که انتظار ندارد،روزیاش میدهد
خواندن سورهها
🌷سورههای بسیاری در روایات به عنوان رفع فقر،نجات دهنده ازسختی و فراوان شدن روزی معرفی شدند مثل سوره واقعه، لیل و ذاریات
نیکی به خانواده
🌷امام صادق(ع): کسی که به خانوادهاش خوب احسان کند روزیاش زیاد میشود
انفاق و صدقه
🌷امیرالمومنین: فرود آمدن روزی را با صدقه بخواهید
نماز اول وقت
🌷پیامبر(ص):بندهای نیست كه به وقتهای نماز اهمیت بدهد،مگر اینكه من سه چیز را برای او ضمانت میكنم: برطرف شدن گرفتاریها و ناراحتیها،آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش
شروع کار در آغاز روز
🌷امیرمومنان:صبح زود در پی روزی رفتن،روزی را افزون میکند
تخصص و پشتکار
🌷مهمتر از هرعاملی در افزایش روزی،داشتن تخصص، همت و پشتکاره نمیشه بدون اینکه
در یک کار متخصص باشیم و واسش زحمت بکشیم
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
اگر مُردم و امام زمانم نیامد...
اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَىٰ عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي شاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَناتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحاضِرِ وَالْبادِي
خدایا! اگر بین من و او مرگی که بر بندگانت حتم و قطعی ساختی حائل شد، کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور، با شمشیر از نیام برکشیده و نیزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوتکننده، در میان شهرنشین و بادیهنشین.
📗فرازی از دعای شریف عهد
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا🙏
در آخرین شبهای بهار 🌸
دستی✨
به زندگی✨
دوستانم بکش✨
اگرمشکلی و گرفتاری✨
دارند با دست✨
مهربانت رفع کن و✨
خوشبختی را✨
در تقدیرشان قرار ده✨🙏
آمین یا رَبَّ 🙏
🌸 امیدوار باش
به آیندهای که خدا زودتر از تو آنجاست🌸
🌸 ایمان داشته باش
به خدایی که رحمتش بیپایان است🌸
🌸 و اعتماد داشته باش
به بخت نیکی که پس از صبرت سرخواهد زد🌸
🌸✨شب بهاری شما بخیر ✨🌸
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺نديده ام
چون تو معشوقى
🌺كه هزاران هزار بار
از عاشقِ خود
🌺عاشق تر باشد
در منطق خــ❤️ـــدايى تو
🌺بنده اى كه عاشق باشد
سزاوارترين است
🌺به معشوقِ عشقِ بى كرانِ تو بودن...
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴حکایتی آموزنده
حضرت موسی به عروسی دو جوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود، آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید!!!
از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟
عزراییل گفت امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی در میان بستر این دو جوان خوابیده و من باید در زمان ورود و همبستر شدن آنها در این حجله جان هر دو را به امر پروردگار در اثر نیش مار بگیرم . موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دو جوان نیکوکار و مومن قومش رفته و صبحگاهان برای برگذاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت اما در کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد زنده و خندان از دیدن پیامبر خدا در حال بیرون انداختن جسد ماری سیاه دید!!! از خدا دلیل دادن این وقت و عمر اضافه به ایشان را پرسید؟ جبرییل نازل شد و گفت دلیل را خود با سوال از اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت.
موسی از داماد سوال کرد دیشب قبل ورود بحجله چه کردند؟ جوان گفت وقتی همه رفتند گدایی=(سائلی) در زد و گفت من خبر عروسی شما را در روستای مجاور دیر شنیدم و تمام بعدازظهر و شب را برای خوردن و بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود و همسر بیمارم در راه بودم لطفا بمن هم از طعام جشنتان بدهید.
بداخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم غذای خود را به آن مرد گرسنه دادم خورد برایم دعای طول عمر کرد و گفت برای همسرم هم غذا بدهید او نیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است. با خجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را بمرد داد و او در هنگام رفتن برای هردوی ما دعای طول عمر ،رفع بلا و شگون مصاحبت با پیامبر خدا در اولین روز زندگی مشترکمان را کرد و رفت.
وقتی قصد ورود بحجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذا از جنس مس ) از دست همسرم برروی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب مابود گشت، پس ما هردو دیشب را تا اکنون بعبادت گذارندیم و العجب شادی ما از اینست که دعای آنمرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید.
جبرییل ع فرمود ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده این بر ایشان بیاموز و داستانشان برهمگان باز گو باشد که چراغی گردد بر خلق ما برای نیکی به دیگران و مصاحبت پیامبرانی چون تو در جنت.
📚داستانها وحکایات انبیا
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 چهل روز باران در آستانهٔ ظهور
🌕 از اولین علامات مشهور در آستانه ظهور اتفاق عجیبی است که بین جمادی و رجب واقع میشود؛ باران های عجیب چهل روزه! در تمام ماه جمادی الاخر یعنی ۳۰ روز و ۱۰ روز از رجب که جمعا میشود ۴۰ روز؛ چنان بارانی میبارد که به فرموده روایات خلائق مانند آنرا ندیده باشند با این باران خاک زمین پاک میگردد و از این خاک مطهر گوشت تن مردگان مومنی که شایستگی یاری امام مهدی عج را دارند رویانده میشود و عجیب تر اینکه سلاح هایشان نیز بر دوششان است؛ وقتی این اتفاق از نظر ولی معصوم تعجب برانگیز است شگفتی آنرا برای ما صدچندان میکند؛ در کنار این رویداد شگفت باید علائم دیگری چون رؤیت علامتی در ماه و آشکار شدن دستی در آسمان در نیمه رجب باشیم تا حاکی از سال ظهور باشد؛ هرچند علائم خصوصا سماوی قابل جعل نیستند اما اگر دشمن بخواهد این نشانه (نمایان شدن دستی در آسمان) را با تکنولوژی هایی چون بلوبیم شبیه سازی کند و سبب ایجاد شبهه و تشکیک مردم نسبت به علائم ظهور شود، باران های ۴۰ روزه جمادی و رجب بزرگترین نشانه برای رد هرگونه فریب است ضمنا چون معصوم به منطقه خاصی اشاره نفرموده پس این بارانها جهانی است
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞ویدیویی تماشایی از زندگی شخصی امام ره
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚غلام با ایمان
مردی غلامی را خریداری کرد.
غلام: از تو میخواهم این سه شرط را مراعات کنی: ۱- هنگامی که وقت نماز داخل شد، مرا از انجام نماز جلوگیری ننمایی ۲- روزها خدمت تو را کنم نه شبها ۳- برای من یک خانه اتاق جداگانهای که هیچ کس به آنجا نیاید، تهیّه کنی.
خریدار: اشکالی ندارد، این سه شرط را مراعات میکنم، اکنون این خانهها را گردش کن هر کدام را مایل هستی، انتخاب کن. غلام خانهها را دیدن کرد، در میان خانهها یک خانه خرابهای را انتخاب نمود.
خریدار: چرا خانه و اتاق خراب را برگزیدی؟!
غلام: آیا نمیدانی که خانه خراب، در صورت توجّه به خدا، آباد و باغستان است؟!
غلام، شبها به آن اتاق خلوت رفته، و با خدای خود راز و نیاز نموده و گریهها میکرد.
شبی مولای این غلام، مجلس بزم و شراب و ساز و آواز، تشکیل داده و گروهی، مهمان او بودند. پس از پایان این شبنشینی شیطانی و رفتن مهمانان، بلند شد و در حیاط خانه گردش میکرد، ناگهان چشمش به اتاق غلام افتاد، دید قندیلی از نور از آسمان به اتاق غلام سرازیر است، و غلام سر به سجده نهاده و با خدای خود مناجات میکند و میگوید:
«پروردگارا! بر من واجب نمودی که در روز خدمت مولای خودم را کنم و اگر در روز بر من خدمت مولایم واجب نبود، شب و روز تو را پرستش میکردم. مرا معذور بدار!»
مولا شیفته غلام شد، و تا طلوع فجر او را نگاه میکرد و صدایش را میشنید، بعد از طلوع فجر، دید، نور ممتد از آسمان به اتاق غلام، ناپدید شد و سقف اتاق به هم پیوست. با شتاب نزد همسر خود آمد و ماجرا را گفت و از شگفتی آن، هر دو مبهوت و متعجّب گشتند!!
وقتی که شب بعدش شد آخرهای شب، مولا و زنش از اتاق خود بیرون آمده و دیدند بالای اتاق غلام، قندیلی از نور به آسمان کشیده شده و غلام در سجده در حال مناجات است. هنگامی که طلوع فجر شد، غلام را خواستند. غلام نزد مولا و زن او آمد.
مولا و زنش به او گفتند: «تو را در راه خدا آزاد کردیم، تا شب و روز در خدمت و عبادت آن کسی (خدا) که از او عذرخواهی میکردی باشی.» و غلام را از قصّه و ماجرای خود باخبر کردند.
هنگامی که غلام فهمید، آنها از حالش باخبر شدند، دستهایش را بلند کرد و چنین گفت:
«خدایا! از درگاه تو مسألت مینمودم که راز من آشکار نگردد و اخلاص و حلالم ظاهر نشود، اینک که حالت و راز مرا هویدا نمودی، مرگ مرا برسان!» دعایش مستجاب شد، و روحش به سرای جاویدان پرواز کرد.[٣]
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خطاب شد بهش که یا موسی!
شنیدی فرعون وقتی که وسط آب گیر کرده بود دید دیوارها داره بهم نزدیک میشه..
هی گفت: یا موسی...!
گفت: خدایا بله شنیدم!
خدا به اینجا بسنده نکرد.
فرمود: یا موسی! شما که شنیدی دارن صدات میکنن چرا جواب ندادی!!؟؟
دیگه ساکت شد موسی!
خدا فرمود: پس گوش کن من برات بگم چرا جواب ندادی!
اون صدا میزنه یا موسی بگو بله!
خدا فرمود: برای اینکه تو خلقش نکرده بودی! به جای اون سه بار اگر یک بار گفته بود یا الله من جوابشو میدادم!!
به آب می گفتم نگیرش این منو صدا کرده!!
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚#امام_سجاد_و_آزادی_بردگان
امام صادق (ع) فرمود: علی بن الحسین زین العابدین هر گاه ماه مبارک رمضان میشد، غلامان و کنیزان خود را در موارد مخالفت و سرپیچی تأدیب نمی کرد، هر چه از آنها سر میزد در دفتری با قید تاریخ یادداشت میکرد، تا شب آخر ماه در آن شب همه را گرد خود جمع میکرد و از روی یادداشت به هر یک از آنها که سرپیچی کرده بودند میفرمود: در فلان روز و فلان ساعت فلان کار را نکردی من به تو چیزی نگفتم و آن غلام یا کنیز اعتراف میکرد. وقتی از همه اقرار میگرفت در وسط آنها میایستاد و میفرمود: آنچه میگویم با صدای بلند بگویید: «یا علی بن الحسین إن ربک قد أحصی علیک کل ما أحصیت علینا و لدیه کتاب ینطق علیک بالحق لایغادر صغیرة ولا کبیرة مما أتیت و عملت»؛ ای علی بن الحسین! پروردگارت آنچه کرده ای ثبت و ضبط نموده و همان طوری که تو کردار ما را ثبت کردی نزد او نوشته ای است که گواهی کردار گذشته ی تو است، هیچ عمل کوچک و بزرگی از تو یافت نمی شود که در آن دفتر نباشد، پس ما را عفو فرما و ببخش چنانچه امیدواری خدای توانا تو را ببخشد. به یاد آور هنگامی را که با خواری در پیشگاه عدل الهی میایستی. آن خدایی که به اندازه ی دانه ی خردلی ستم روا نمیدارد، همان مقدار را در روز واپسین به حساب میآورد. آن گاه به غلامان میفرمود: من از شما گذشتم. آیا شما هم مرا بخشیدید و از کوتاهیهایی که نسبت به شما کردهام چشم پوشی کردید؟ من مالکی بد و پست و ستمگرم؛ ولی در تحت قدرت ملکی دادگر و بخشاینده و با فضل و احسانم. غلامان عرض میکردند: آقای ما! با این که هرگز به ما بدی نکرده ای تو را بخشیدیم، سپس میفرمود بگویید: «اللهم أعف عن علی بن الحسین کما عفا عنا فأعتقه من النار کما أعتق رقابنا من الرق»؛ خدایا! از علی بن الحسین بگذر چنانچه از ما گذشت و او را از آتش جهنم آزاد کن همان طور که ما را از بندگی آزاد کرد. آن گاه در روز عید فطر به همه ی آنها مقدار زیادی که از مردم بی نیاز باشند مال میداد و مرخص میکرد. هر سال آخر ماه حدود بیست نفر کم یا بیشتر از غلامان و کنیزان خود را آزاد میکرد.
📙پند تاریخ ۱۱۱۰۱۰۹/۲ ؛ به نقل از: بحار الأنوار ۲۲/۱۱
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی