eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
84هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
7هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 و ان یکاد الذین کفرو لیزلقونک بابصارهم لما سمعو الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر اللعالمین آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 . . آیدی تبلیغات👇 🇮🇷 @Tb_samen 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از امام زمان و ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙️ بین مردم رفتیم و با یه هدیه غافلگیرشون کردیم❗ 🎁 ازشون خواستیم که حدس بزنن داخل جعبه چیه و واکنش‌هاشون خیلی جالب بود! 😍 🎬 اگه میخوای از داستان این هدیه باخبر بشی، حتماً ویدئو رو ببین و اگه خوشت اومد، برای دوست‌هات هم بفرست.
🔴 فواید دائم الوضو بودن رزق و روزیت فراوان مےگردد از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد... امام صادق (علیه السلام) فرمودند : كسى كه وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک كند، یك حسنه براى او نوشته مى شود و كسى كه وضو بگیرد و صبر كند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود... عمرت زیاد می شود رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید.... خواب با وضو، عبادت است رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود.... مرگ با وضو، شهادت است رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود... در قیامت نورانی می شوی پیامبر خدا می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه‌ ی امّت‌ها در حالی محشور می‌کند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانی‌های نورانی‌ دارند... 📚منابع: مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج۱ ص۳۵۶ بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 صفاتِ شیعه... 🌕 امام باقر عليه‌السلام فرمودند: شيعيان على عليه‌السلام چهره‌هايشان زرد رنگ، بدنهايشان لاغر و نحيف و لبهايشان خشكيده است. خشكى لبهايشان در اثر روزه دارى است.شكمهايشان به پشتشان چسبيده و رنگ رخسارشان زرد گشته و صورتهايشان دگرگون شده است. وقتى شب آنها را فرا مى‌گيرد، زمين را بستر خويش مى‌گيرند و پيشانى‌هايشان را بر آن مى‌نهند،در حالى كه چشمهايشان گريان است و اشكهايشان فراوان. بسيار نماز مى‌خوانند و دعا مى‌كنند و كتاب خدا را زياد تلاوت مى‌كنند، مردم شادمانند و آنها اندوهگينند. عَنْ أَبِي جَعفرٍ أَنّهُ قَالَ إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ اَلشَّاحِبُونَ اَلنَّاحِلُون اَلذَّابِلُون ذَابلَةٌ شِفَاهُهُم مِنَ اَلقِيامِ خَمِيصةٌ بُطونُهُم مُصفَرّةٌ أَلوَانُهُم مُتغَيِّرةٌ وُجُوهُهُم إِذَا جَنَّهُم اَللَّيْلُ اِتَّخَذُوا اَلْأَرْضَ فِرَاشاً وَ اِسْتَقْبَلُوهَا بِجِباهِهِم بَاكِيةٌ عُيُونُهُم كَثِيرَة دُمُوعُهم صَلاَتُهُم كَثِيرَة وَ دُعَاؤُهُم كَثِير تِلاَوَتُهُم كِتَابَ اَللَّهِ يَفرَحُونَ يَفرَحُ اَلنَّاس وَ هُمْ يَحْزَنُونَ. 📗صفات الشیعة، ج ۱، ص ۱۰ 📗بحارالأنوار، ج ۶۵، ص ۱۴۹ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
 از امام صادق عليه‏ السلام پرسیدند: كار خود را بر چه اساسى استوار ساخته‏ اى؟ فرمودند: بر چهار اصل: 1- فهمیدم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى ‏دهد پس (برای انجام آن) تلاش نمودم 2- دانستم كه خدا بر کار من آگاه است، پس (از انجام کارهای ناشایست) حيا كردم 3- فهمیدم كه روزى مرا ديگرى نمى‏ خورد پس آرام گرفتم؛ 4-دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم. 📙 بحار الانوار: ج75، ص228 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣خدا بعد از توصیه به توحید چه عهدی از بنی اسرائیل گرفت؟ 🎙 استاد مسعود عالی ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؟ حضرت رسول در یکی از سفرها از محلی می‌گذشتند، زنی مشغول نان پختن بود، به او گفتند: این شخص که از این جا می‌گذرد پیامبر است. زن کودک شیرخوار خود را در آغوش گرفت و خدمت ایشان آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! مگر شما نمیفرمایید خداوند به بنده اش مهربان تر از مادر است به فرزند، به طوری که برای من نقل کرده اند؟ حضرت فرمودند: آری! چنین است. گفت: یا رسول الله! مادر هرگز راضی نمی شود فرزند دلبندش را در تنوری افروخته بیندازد. پیامبر اکرم گریستند و فرمودند: خداوند نیز به آتش عذاب نمی کند مگر کسی را که تکبر ورزد از گفتن «لا إله إلا الله». پند تاریخ ۱۰۷/۲، سید نعمت الله جزایری می‌گوید: منظور از گفتن «لا إله إلا الله» با التزام به شرایط آن است چنانچه حضرت رضا (ع) فرمود: من از شرایط «لا إله إلا الله» هستم: یعنی اعتقاد به این که آن بزرگوار، آبا و فرزندان ارجمندش امام هستند و اطاعت از ایشان واجب است. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب به درگاه خدا✨ براتون دعامیکنم تا فرداتون پر امید✨ زندگیتون پویا عشقتون خدا✨ حاجتتون روا و شبتون پراز آرامش باشه✨ ✨ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕ 🌸صبحتـــون پراز عطر خدا 🍀امیدوارم 🌸زندگی به کامتون 🍀خوشبختی 🌸سرنوشتتون 🍀وسایه عشق به 🌸امام حسین ع مهمان 🍀همیشگی دلتون باشه ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
‌ 📚داستان کوتاه دوستی میگفت سمیناری دعوت شدم که هنگام ورود به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی دادند سخنران بعد خوشامدگویی از حاضرین که 50 نفر بودند خواست که با ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته و آنرا در اطاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند سپس از آنها خواست در 5 دقیقه به اطاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورد من به همراه سایرین دیوانه وار به جستجو پرداختیم همدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود مهلت 5 دقیقه ای با 5 دقیقه اضافه هم به پایان رسید اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد این بار سخنران همه را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد هرکس بادکنکی را بردارد و آنرا به صاحبش بدهد *بدین ترتیب کمتر از 5 دقیقه همه به بادکنک خود رسیدند سخنران ادامه داد این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما میافتد دیوانه وار در جستجوی سعادت خویش به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است با یک دست سعادت آنها را بدهید و با دست دیگر سعادت خود را از دیگری بگیرید.* ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚حکایت‌های پندآموز فقر و تهیدستی روزی مردی که آوازه‌ی بذل و بخشش‌های‌امام حسن مجتبی علیه‌السلام را شنیده بود، به خدمت آن حضرت آمد و به آن حضرت عرض کرد: ای پسر امیرمؤمنان ! تو را قسم می‌دهم به حق آن خدایی که نعمت های بسیاری را به شما عطا فرموده است ، و تو آن را به واسطه ی شفیع به درگاه او بدست نیاورده ای ، بلکه خدای متعال ، خود بر تو عطا کرده است ، به فریاد من برسید و مرا، از دست دشمنم نجات بدهید. زیرا من دشمنی دارم که بسیار ظالم و ستمکار است.به طوری که نه بر اطفال رحم می‌کند و نه احترام پیران را نگاه می‌دارد. امام حسن علیه‌السلام، که تکیه داده بودند ، با شنیدن این سخن، راست نشستند. و فرمود: بگو دشمن تو کیست، تا من داد تو را از او بستانم؟! آن مرد پاسخ داد: فقر و تهیدستی امام حسن علیه‌السلام، با شنیدن این سخن مدتی سر به زیر انداختند و چیزی نفرمودند . سپس آن حضرت، سر را بلند کردند و خادم خود را خواست و به او فرمود : هر مقدار پول پیش تو موجود است، حاضر کن. خادم آن حضرت، پنج هزار درهم نزد آن حضرت، حاضر کرد. امام مجتبی علیه‌السلام، به خادم خود فرمود: آن پولها را به این مرد بده. سپس امام حسن علیه‌السلام، به آن مرد فرمود : به حق همین سوگند هایی که مرا به آن قسم دادی ، تو را سوگند می دهم که هرگاه این دشمن ستمگرت نزد تو آمد ، برای دادخواهی نزد من بیایی. 📚بحارالأنوار ، ج 43 ، ص 350 @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴نصیحت شیطان به حضرت یحیی (ع) 🟢توصیف چهره عجیب شیطان توسط حضرت یحیی (ع) حضرت یحیی علیه السلام پرسید: آیا تا کنون لحظه ای بوده که بر من چیره شوی؟ ابلیس گفت: نه. ولی تو خصلتی داری که با آن مرا خوشحال میکنی! يحيى عليه السلام پرسید: آن چیست؟ ابلیس گفت: تو شخص هستی، پس وقتی پرخوری کنی، از بعضی نمازهایت و از باز می مانی. یحيي علیه السلام با شنیدن این سخن گفت: به خدا عهد می دهم که هرگز از سیر نشوم، تا زمانی که به برسم! ابلیس نیز گفت: و من عهد می دهم که هرگز مسلمانی را نصیحت نکنم تا آنگاه که به لقاء خدا برسم! سپس خارج شد و هرگز نزد یحیی علیه السلام بازنگشت. 🔶️منبع: کتاب النور المبين فےقصص الأنبياء والمرسلین علیهم السلام ج۱، ص ۳۹۷. کتاب امالے شیخ طوسے ج۱، ص ۳۳۸. @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 دجــّال از آسمـــــــــان... 🌕 امام باقر علیه‌السلام در تفسیر آیه ۶۵ سوره انعام، فرمودند: او (خداوند) قادر است که از بالای سر شما، عذابی بر شما بفرستد، که همان دجّال و صیحهٔ آسمانی است و عذابی از زیر پای آنان که آن خسف است (برای اتمام حجت با کفّار و معاندان). وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: فِي قَوْلِهِ: قُلْ هُوَ اَلْقٰادِرُ عَلىٰ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذٰاباً مِنْ فَوْقِكُمْ قَالَ هُوَ اَلدَّجَّالُ وَ اَلصَّيْحَةُ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ وَ هُوَ اَلْخَسْفُ... 📗بحارالأنوار، ج ۹، ص ۲۰۵ 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۸۱ → @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
يه شب قشنگ ...     يه دل خوش ...        یه جمع صمیمی ...           آرزوى  من براى شما ...                   شبتون بخیر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
گر به صحرا دیگران از بَهرِ عشرت میروند ما به خلوت با تو ای آرامِ جان آسوده ایم 🖤 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🟢نشان دادن امام زمان (علیه السلام) به عالم زیدی توسّط سیّد ابوالحسن اصفهانی: یکی از دانشمندان ورهبران مذهبی زیدیّه که به خاطر هوش سرشار ودانش بسیارش به او عنوان بحرالعلوم داده بودند در مورد امام عصر (علیه السلام) چون وچرا داشت ووجود آن گرامی را انکار می کرد در یمن می زیست امّا همانجا ضمن ایجاد شکّ وشبهه در این مورد به رهبران فکری وعلمای بزرگ حوزه ها نامه می نوشت وآنان را به بحث ومناظره می طلبید ودلیل وبرهان برای اثبات وجود گرانمایه کعبه مقصود وقبله موعود امام عصر (علیه السلام) از آنان می خواست. موجی از دلیل وبرهان به سوی او ارسال شد، امّا او قانع نشد وضمن نامه ای به مرجع گرانقدر جهان تشیّع آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی از او خواست تا در این مورد خود وارد عمل گردد واگر پاسخ قانع کننده ای دارد برای او بنویسد. آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی طیّ پیام کتبی به یمن از عالم زیدی مذهب دعوت کرد تا به نجف وکنار تربت مقدّس امیرمؤمنان (ع) سفر کند ودر آنجا مهمان او باشد وپاسخ قانع کننده را بطور شفاهی ورویارو از «سیّد» دریافت دارد. دانشمند یمنی دعوت رهبر شیعیان را پذیرفت وهمراه با فرزندش که سیّد ابراهیم نام داشت وگروهی از پیروانش به سوی نجف حرکت کردند وپس از ورود به نجف در فرصتی مناسب به دیدار آیت الله اصفهانی شتافتند. عالم زیدی مذهب گفت: «حضرت آیت الله! ما طبق دعوت کتبی شما راه طولانی میان یمن تا نجف را با شور واشتیاق پیمودیم اینک امیدواریم جوابی قانع کننده در مورد وجود دوازدهمین امام نور، به ما بیان کنید تا وجدان ما آرام گیرد ودر این مورد به باور ویقین برسیم در این صورت است که مسافرت ما ثمربخش بوده وبه آرزوی قلبی خویش رسیده ایم». سیّد ابوالحسن اصفهانی در پاسخ فرمود: «اینک خستگی راه را، با استراحت از خود برطرف کنید تا شب آینده پاسخ اشکال شما را به یاری خدا خواهم داد». دانشمند یمنی وپسرش پذیرفتند وبه استراحت پرداختند. فردا شب به منزل شخصی سیّد ابوالحسن اصفهانی شتافتند وپس از صرف شام وپذیرایی از آنان، بحث وگفتگو در مورد وجود گرانمایه خورشید فروزان رخ بر کشیده در پس ابرها، آغاز شد بحث به درازا کشید پاسی از نیمه شب گذشته بود وبحث آنگونه که می باید به ثمر ننشسته بود که «سیّد ابوالحسن» به یکی از کارگزاران بیت خود فرمود: «مشهدی حسین! مشعل را بردار تا جایی برویم». وآنگاه خطاب به عالم یمنی وپسرش فرمود: «برویم». پرسید: «کجا؟» فرمود: «برویم تا وجود گرانمایه آن حضرت را به شما نشان دهم وشما با دیدگان خود جمال جهان آرای او را بنگرید تا هیچ تردیدی بر جای نماند وبه اوج یقین نائل آیید». علاّمه محقّق حاج سیّد محمّد حسن میرجهانی که خود در آن نشست حضور داشته است می گوید: «ما با شنیدن سخنان آیت الله سیّد ابوالحسن شگفت زده برخاستیم تا همراه آنان برویم، امّا سیّد ابوالحسن نپذیرفت وفرمود:«تنها بحرالعلوم یمنی وفرزندش سیّد ابراهیم با من می آیند». آنان در دل شب رفتند وما را به همراه خود نبردند، فردای آن شب هنگامی که عالم زیدی مذهب وپسرش را دیدم واز آن دو جریان شب گذشته را جویا شدم آنان با همه وجود گفتند: «سپاس خدای را که ما را به مذهب خاندان وحی ورسالت رهنمون وبه وجود گرانمایه حضرت مهدی (ع) معتقد ساخت، اینک ما به مذهب شما روی آورده واز ارادتمندان وشیعیان امام عصر (علیه السلام) هستیم». پرسیدم: «چگونه وبه چه دلیل؟» گفت: «بدان جهت که در آن بحث ومناظره سیّد ابوالحسن وجود مقدّس قطب دایره امکان را به ما نشان داد». گفتم: «چگونه سیّد امام عصر (علیه السلام) را به شما نشان داد؟!» پاسخ داد: «دوست من! هنگامی که پس از نیمه شب از خانه خارج شدیم ما نمی دانستیم که سیّد ما را به کجا می برد او از پیش وما در پی او رفتیم تا به وادی السّلام نجف وارد شدیم در آنجا ودر همان نقطه ای که به مقام ولیّ عصر (علیه السلام) مشهور است، آیت الله سیّد ابوالحسن ایستاد، چراغ را از مشهدی حسین گرفت وآنگاه دست مرا در دست خویش قرار داد وبا هم وارد مقام شدیم. در آنجا تجدید وضو کرد ودر حالی که پسرم سیّد ابراهیم خارج از مقام به کار او می خندید به نماز ایستاد. چهار رکعت نماز در آنجا خواند وآنگاه دست نیاز به بارگاه آن بی نیاز برد، نمی دانم چه گفت وچه زمزمه ونیایشی با آن بی نیاز کرد، همانقدر می دانم که به ناگاه فضای آن مکان مقدّس نور باران شد ومن دیگر از خود بیگانه واز هوش رفتم». ادامه...👇👇👇 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی