طلوع نزدیک است اگر بخواهیم
ظهور تو زیباتر از ظهور همهی زیباییهاست
چشم به راه زیباترین بهاریم
خدایا انتظار چقدر دیر میگذرد
با صد نگاه خسته، صدا میزنیم تو را
بیایید همه منتظر آمدنش شویم
سلام صبحتون مهدوی❤️
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ کرامتی از امام رضا (ع) که باعث میشود شهید ساکن مشهد شود
مرحوم میرزا احمدکافی از بزرگان و علمای یزد بودند؛ مردم آنجا کاروانی تشکیل میدهند تا به مشهد مشرف شوند و از ایشان هم تقاضا میشود که کاروان را همراهی کنند، اتفاقاً ایشان چشمدرد شدیدی هم داشتند، ولی با اصرار مردم به سمت مشهد حرکت میکنند و با ورودشان به مشهد نابینا میشوند و این مسئله ایشان را خیلی منقلب و ناراحت میکند و به زحمت به حرم امام رضا علیه السلام مشرف میشوند و با حالت انقلاب و انکسار قلب میگویند: «همه نابینا میآیند و بینا میروند، اما من چرا بینا آمدم و نابینا میروم؟!»
سر بر دیوار حرم میگذارد و در بین خواب و بیداری، شخصی به ایشان میگوید: میرزا احمد دستت را باز کن! ایشان دستشان را باز میکنند. بستهای میان دست ایشان گذاشته و به ایشان امر میشود، محتویات این بسته را به چشمانت بمال! و بعد از انجام این دستورالعمل، بینایی ایشان به کرامت ثامنالائمه علیه السلام بازگردانده میشود و پس از آن ایشان دیگر به یزد برنمیگردد و تا آخر عمر در کنار مضجع امام رئوف علیه السلام زندگی میکنند.
به برکت این کرامت رضوی چشم ایشان تا آخر عمر دچار ضعف نگردید و حتی از عینک هم استفاده نکردند و بزرگانی مانند حضرت آیت الله مرواید رحمت اللهعلیه از ایشان استفادهها بردند.
❌ از زبان شیخ محسن کافی فرزند شهید
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ اهمیت و فضیلت شناختِ امام، و انتظار فرج
وَ سَأَلَهُ علیه السلام أَبُو بَصِيرٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً - بقره 269» مَا عَنَى بِذَلِكَ
فَقَالَ علیه السلام مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ وَ اجْتِنَابَ الْكَبَائِرِ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي رَقَبَتِهِ بَيْعَةٌ لِإِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّى يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ فَمَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ فَكَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ لَا بَلْ كَمَنْ قَاتَلَ مَعَهُ ثُمَّ قَالَ لَا بَلْ وَ اللَّهِ كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله.
ابو بصير از امام صادق عليه السلام سؤال كرد که منظور از این آیه چیست «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً - و آنكه به او حكمت داده شود، بی ترديد او را خير فراوانى داده اند/ بقره 269».
امام علیه السلام فرمود: منظور [از حكمت] معرفت و شناخت امام است و دوری از گناهان کبیره.
و هر كس بميرد و بر گردنش بیعتِ امامى نباشد به مرگ جاهلیت مُرده است. و عُذر مردم پذیرفته نمی شود تا اینکه امام شان را بشناسند [در نشناختن امام شان عذری ندارند].
پس هر كس بمیرد و به امام خویش عارف باشد، پیش افتادن یا عقب افتادن این امر [ظهور] او را زيانى نخواهد رساند.
و همچون کسی است که همراه با قائم علیه السلام در خیمه اش باشد.
راوى گوید؛ امام مختصرى درنگ نمود و سپس فرمود: نه، بلكه مانند كسى است كه همراه قائم علیه السلام بجنگد، و باز فرمود: نه، بلکه به خدا قسم مانند كسى است كه در همراهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به شهادت رسيده باشد.
📚أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص459
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج27، ص126
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚اولاد صالح باعث رفع عذاب قبر
حضرت رسول (ص) فرمود: عيسى بن مريم به قبرى گذشتند كه صاحب آن را عذاب مى كردند. سال بعد از كه برگشتند و به آن قبر رسيدند ديدند، عذاب از آن قبر برداشته شده است. عرض كرد پروردگارا سال قبل كه بر اين قبر گذشتم ديدم صاحب آن را عذاب مى كردند، ولى الان كه برگشتم مشاهده مى كنم عذاب از آن برداشته شده است علت چيست؟
وحى شد اى عيسى اولاد صالحى از او باقى مانده بود. امسال او بزرگ شده و جاده اى را اصلاح و تعمير كرده و يتيمى را پناه داده است.
خداوند گناهان پدر او را به واسطه اعمال صالح فرزندش بخشيد و عفو نمود. هم چنين نقل شده است حضرت عيسى عليه السلام به قبرى عبور كرد ديد ملائكه عذاب ، صاحب آن را عذاب مى كنند، بعد از آن كه كار خود را انجام داد و برگشت .باز به همان قبر رسيد. ديد ملائكه رحمت با طبق هايى از نور كنار قبر او هستند
عيسى عليه السلام تعجب كرد و عرض نمود.
خدايا علت چه بود كه اول او را عذاب مى كردند و الان با طبق هايى از نور در كنار او هستند؟خداوند به او وحى کرد اى عيسى اين بنده يكى از گناه كاران بود. وقتى از دنيا رفت زن او آبستن بود
بعد از آن كه طفل به دنيا آمد او را خوب تربيت كرد تا بزرگ شد مادر او را نزد معلم برد تا به او علم خداشناسى بياموزد. وقتى معلم بسم الله را به آن طفل ياد داد، ديگر خجالت كشيدم او را عذاب كنم در حالى فرزندش روى زمين اسم مرا به زبان جارى كرده است
📚 انسان از مرگ تا برزخ
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ دادگاه
در زمان خلافت حضرت علی (ع) در کوفه، زره آن حضرت گم شد و پس از چند روز نزد یک مسیحی پیدا شد. حضرت علی (ع) او را نزد قاضی برد و اقامه ی دعوی کرد که این زره از آن من است؛ نه آن را فروختهام و نه به کسی بخشیدهام و اکنون آن را نزد این مرد یافته ام. قاضی به مسیحی گفت: خلیفه ادعای خود را اظهار کرد، تو چه میگویی؟
مسیحی گفت: این زره مال من است، در عین حال گفته ی مقام خلافت را نیز تکذیب نمی کنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد).
قاضی رو کرد به حضرت علی (ع) و گفت: تو مدعی هستی و این شخص منکر است؛ بنابراین بر تو است که بر مدعای خود شاهد بیاوری. حضرت علی (ع) خندید و گفت: قاضی راست میگوید؛ ولی من شاهدی ندارم.
قاضی روی این اصل که مدعی، شاهدی ندارد به نفع مسیحی حکم داد و او هم زره را برداشت و رفت؛ ولی مرد مسیحی که خود بهتر میدانست زره مال چه کسی است، پس از آن که چند گامی برداشت وجدانش برآشفت شد و برگشت و گفت: این روش حکومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نیست، از نوع حکومت انبیاء است و اقرار کرد که زره از آن امام علی (ع) است.
طولی نکشید که او را دیدند در حالی که مسلمان شده بود و با شوق و ایمان زیر پرچم علی(ع) در جنگ نهروان میجنگید . سایه، پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا؟ آفتابی چون علی در سایه ی پیغمبر است!
[۱]: اشتباه قاضی این است که طبق علمش که علی (ع) را خلیفه ی رسول خدا (ص) و معصوم از گناه و اشتباه میداند (یا باید بداند)، عمل نکرده و از آن حضرت نیز مانند دیگران شاهد میطلبد. (شاید علت لبخند آن حضرت که در ادامه میخوانید همین بوده است. )
📙داستان راستان / ۲۲ - ۲۱: به نقل از: بحار الأنوار ۵۹۸/۹: الامام علی صوت العدالة الانسانیة / ۶۳.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
25.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سخنرانی لذت بخش شهید کافی
ملاقات با پیر مرد بالای ۱۵۰ سال
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 حكاياتي اندر باب حسن خلق
ازپيامبر اكرم (ص)
پيامبر اكرم(ص)در يكي از غزواتش،يكه و تنها در سايه درختي به خواب نيمروزي رفته بود.يارانش نيز دورتر از او قيلوله كرده بودند.در اين هنگام غورث بن حارث (ازلشكركفار)امد و بالاي سر پيامبر ايستاد وشمشيرش را كشيد و بالا برد و فرياد زد:اي ابوالقاسم،اينك كيست كه تو را از چنگ من برهاند؟ پيامبر فرمود خدا.
(در حاليكه او شمشيرش را بالا برده بود كه بر سر پيامبر فرود اورد،تعادلش بهم خورد و)شمشير از دست غورث افتاد.پيامبر بيدرنگ شمشير را برداشت و انرا به طرف غورث بالا برد و فرمود:اي غورث اكنون چه كسي تو را از چنگ من مي رهاند؟ غورث گفت:عفو تو و تو بهترين عفو كننده اي.
پيامبر اكرم (ص)او را عفو نمود.
غورث نزد قومش باز امد و به ايشان گفت:به خدا سوگند كه من از نزد بهترين انسانها نزد شما امده ام.
بحار الانوار-ج20-ص175
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
9.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ دقت بی نظیر در عالم هستی
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 خواص بیماری از منظر دین
یا سلمان! انّ لک فی علتک إذا اعتلک ثلاث خصالٍ: أنت من الله بذکر، و دعاؤک فیها مستجاب، و لاتدع العلّة علیک ذنباً إلا حطّته عنک. متّعک الله بالعافیة إلی انقضاء اجلک.[1]
حضرت خطاب به سلمان می فرمایند: وقتی بیمار می شوی، خدای متعال سه امتیاز برای تو قرار می دهد، بیماری از امور نامطلوب زندگی انسان است، منتهی مانند همۀ پدیده های دیگر زندگی، گاهی بواطنی بوجود دارد که توجّه به آن بواطن قضاوت انسان را در مورد حادثه تغییر می دهد. بیماری در بادی نظر یک امر نامطلوبی است لکن این سه فایده را در خود دارد:
تو را به یاد خدا می اندازد، در حالت آسایش و رفاه انسان غفلت می کند ولی در حال سختی و بیماری انسان بطور طبیعی به یاد خدا می افتد. پس غفلت را از بین می برد.
دعایت مستجاب می شود، دعای بیمار چون با توجّه و از اعماق دل و با انگیزه است، دعای واقعی است، طبعاً چنین دعایی مستجاب است مگر موانعی برای استجابت باشد.
درد و بیماری گناهان تو را از تو می گیرد، خداوند هر چه سختی در کفّۀ انسان بگذارد، در مقابلش در آن کفّۀ دیگر اجر و ثواب است. در ترازوی اعطاء الهی تعادل و هماهنگی وجود دارد.
این سه خصوصیت در بیماری هست، امّا اینکه عافیت و صحّت را امر نامطلوب بدانیم، این طور نیست؛ لذا بعد حضرت دعا می کنند می فرمایند: خداوند هیچ بیماری ای متوجّه تو نکند تا زنده هستی.
بنابراین، بیماری هر چند ظاهری تلخ و ناگوار دارد امّا اگر انسان توجّه کند می بیند باطن آن شیرین است و جبران می کند آن تلخی ظاهر را.
پی نوشت:
[1] النوادر، صفحۀ143.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 از منبر شهید کافی خاطره و مطلبی دارید؟
دو سال پیش آیت الله ناصری اصفهانی خاطرهای برای من نقل کردند و گفتند: در نجف با مرحوم کافی دوست بودم و دیرتر از ایشان به ایران برگشتم. وقتی برگشتم دیدم آقای کافی در اوج شهرت و منبر است و زمانی که وارد اصفهان شدم، آقای کافی هم در اصفهان بودند.
مردم دولتآباد به من گفتند: شما از دوستی خودتان استفاده و از ایشان درخواست کنید که منبری هم در اینجا داشته باشند. من به اصفهان رفتم و از ایشان دعوت کردم و ایشان به من گفتند: آخرین منبر من ساعت دو و نیم شب تمام میشود تا دولتآباد چقدر راه است؟ گفتم: حدود چهل دقیقه. گفتند: من ساعت سه و نیم نیمه شب میآیم و منبر میروم!
آیت الله ناصری میفرمود: من با تعجب و بهتزده گفتم: کسی آن موقع شب نمیآید! بالاخره بنا شد ایشان ساعت موعود به دولتآباد تشریف بیاورند و منبر بروند، من شب جمعه دلشوره داشتم که نکند کسی نیاید و آبروریزی شود! ساعت 11 شب به مسجد جامع رفتم و دیدم مسجد و خیابان جلوی مسجد جامع پر است و در نهایت مرحوم کافی آمدند و ساعت سهونیم شب منبر رفتند و تا اذان صبح ادامه دادند و سه شب این منبر برگزار شد و بعد از منبر بین دو تا سه ربع، استراحت میکردند و بعد میرفتند و خوابهای ایشان بیش از دو الی سه ربع نبود؛ کافی تب و عشق منبر داشت و گویا میدانست فرصت او کوتاه است و وظیفهاش هم منبر است.
❌ از زبان شیخ محسن فرزند شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📘#داستانهایبحارالانوار
رعایت آداب اسلامی در اوج قدرت
🔹روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دوران خلافتشان در خارج کوفه با یک نفر ذمی (یهودی یا مسیحی) که در پناه اسلام بود، همراه شدند.
🔹مرد ذمی گفت:
بنده خدا کجا میروی؟
امام علیه السلام فرمودند: «به کوفه. »
هر دو راه را ادامه دادند تا سر دو راهی رسیدند، هنگامی که ذمی جدا شد و راه خود را پیش گرفت تا برود، دید که رفیق مسلمانش از راه کوفه نرفت، و همراه او میآید.
مرد ذمی گفت:
مگر شما نفرمودی به کوفه میروم؟
امام فرمودند: «چرا.»
مرد گفت: شما از راه کوفه نرفتی، راه کوفه آن یکی است.
امام فرمودند: «می دانم ولی پایان خوش رفاقتی آنست که مرد، رفیق راهش را در هنگام جدایی چند قدم بدرقه کند ودستور پیغمبر ما همین است، بدین جهت میخواهم چند گام تو را بدرقه کنم آنگاه به راه خود بر میگردم.»
🔹ذمی گفت:
پیغمبر شما چنین دستور داده؟
امام علیه السلام فرمودند: «بلی»
ذمی گفت: این که آیین پیغمبر شما با سرعت در جهان پیشرفت کرد و چنین پیروان زیاد پیدا نمود، حتما به خاطر همین اخلاق بزرگوارانه او بوده است.
🔹مرد ذمی با امیرالمومنین علیه السلام سوی کوفه برگشت هنگامی که فهمید همراه او خلیفه مسلمانان بوده است، مسلمان شد و اظهار داشت:
من شما را گواه میگیرم که پیرو دین و آیین شما میباشم.
📚 بحار، ج ۴۱، ص ۵۳ و ج ۷۴، ص ۱۵۷.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
14.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ایمان به خدا و روزی
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی