🔴 توبه لوطیها
شهید محراب مرحوم حضرت آیه اللّه سید عبدالحسین دستغیب نوشته : یك نفر حاجی مؤمنی كه از ارادتمندان به مرحوم حاج شیخ محمد تقی مجلسی رضوان الله تعالی علیه بود یك روز لوطیهای محل دورش را می گیرند و می گویند امشب می خواهیم بخانه تو بیائیم .
حاجی از یك طرف می ببیند اگر آنها بیایند با وسائل لهو ولعب می آیند و مشغول فسق و فجور می شوند از طرف دیگر اگر آنها را رد كند و جواب رد گوید چگونه با لوطیها طرف شود مرتبا برایش مزاحمت ایجاد می كنند ناچارا قبول می كند بعد هم سراسیمه خدمت مرحوم مجلسی پناهنده شده و گرفتاریش را ذكر می كند.
مرحوم مجلسی فكری می كند و می فرماید: اشكالی ندارد بگو بیایند من هم می آیم، حاجی مجلسی مهیا می كند و شیخ مجلسی زودتر از لوطی ها وارد می شود، لوطیها آمدند همین كه وارد خانه شد دیدند مرحوم مجلسی در مجلس نشسته .
لوطی باشی ناراحت شد الا ن عیش و لهو ولعب جلوی آقا نمی شود كرد و آقا موی دماغش شده با بودن اوهیچ كاری نمی شود كرد.
❌ ادامه در پست های بعدی...
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🔴 توبه لوطیها شهید محراب مرحوم حضرت آیه اللّه سید عبدالحسین دستغیب نوشته : یك نفر حاجی مؤمنی كه از
اجمالا پیش خود خیال كرد حرفی بزند تا مرحوم مجلسی قهر كند برود و آن وقت آنها آزاد باشند. گفت : جناب آقا مگر راه و روش ما لوطیها چه عیبی دارد كه بما اعتراض می كنند.
مرحوم مجلسی فرمود: چه خوبی درشما هست كه آنرا مدح كنیم . گفت هزارها عیب داریم اما باز نمك شناسیم اگر نمك كسی را خوردیم دیگر به او خیانت نمی كنیم تا آخر عمرمان یادمان نمی رود، مرحوم مجلسی فرمود: این صفت خوبی است ولی آن را در شما نمی بینم .
لوطی باشی گفت : در این اصفهان از هركس می خواهی بپرس ؟ ببینید ما نمك چه كسی را خورده ایم كه به او بد كرده باشیم مرحوم مجلسی فرمود: خود من گواهی می دهم كه شما همه نمك بحرامید آیا با خدای خود چه می كنید، ای كسی كه نمك خدا را می خوری و نمكدان می شكنی، این همه نعمت خدا را خوردن و استفاده كردن و این جور سركشی كردن و پیروی از نفس و هوی كردن ؟!
نمك خدا خوردن و نمكدان او را شكستن ... این كلمات مرحوم مجلسی كه عین واقع و حقیقت بود در همه آنها اثر كرد، سرخجلت بزیر انداختند و هیچ سخن نگفتند سكوت مطلق، پس از مدتی همه رفتند، صبح اول وقت لوطی باشی در خانه مرحوم مجلسی را كوبید مرحوم مجلسی در را بازكرد دید لوطی باشی است .
گفت : دیشب ما را آتش زدی ما را آگاه كردی ما را توبه ده چون از كرده های خود پشیمانیم، مرحوم مجلسی هم لطف می كند آنها را به عمل توبه و تدارك از گذشته ها وا می دارد.
قصص التوابين يا داستان توبه کنندگان / علي ميرخلف زاده
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
شهید شیخ احمد کافی
🔴 منبر یازدهم ( قسمت هفتم) سخنران شهید کافی ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 منبر یازدهم ( قسمت هشتم)
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
پیامبرگرامی اسلام (صلیالله علیه و آله و سلم)» : مَن اَنکَرَ القائِمَ مِن وُلدی أَثناءَ غَیبَتِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیةً.
کسی که قائم(مهدی) را که از فرزندان من است در دوران غیبتش مُنکِر شود، بر حالت جاهلیت قبل از اسلام از دنیا خواهد رفت.
(منتخبالاثر، ص ٢٢٩)
شبتون بخیر دوستان❤️
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
صبحتـون بـه زیبـایی دلهـاتون🌸
نبینه روزگار درد و غم هاتون
صبحی پر از لبخند خدا🌸
یه روز خوب و زیبـا🌸
یه آغاز پر انرژی
و یه دنیا خوشبختی
آرزو دارم براتون🌸
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 صفاتِ شیعه...
🌕 امام باقر عليهالسلام فرمودند: شيعيان على عليهالسلام چهرههايشان زرد رنگ، بدنهايشان لاغر و نحيف و لبهايشان خشكيده است. خشكى لبهايشان در اثر روزه دارى است.شكمهايشان به پشتشان چسبيده و رنگ رخسارشان زرد گشته و صورتهايشان دگرگون شده است. وقتى شب آنها را فرا مىگيرد، زمين را بستر خويش مىگيرند و پيشانىهايشان را بر آن مىنهند،در حالى كه چشمهايشان گريان است و اشكهايشان فراوان. بسيار نماز مىخوانند و دعا مىكنند و كتاب خدا را زياد تلاوت مىكنند، مردم شادمانند و آنها اندوهگينند.
عَنْ أَبِي جَعفرٍ أَنّهُ قَالَ إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ اَلشَّاحِبُونَ اَلنَّاحِلُون اَلذَّابِلُون ذَابلَةٌ شِفَاهُهُم مِنَ اَلقِيامِ خَمِيصةٌ بُطونُهُم مُصفَرّةٌ أَلوَانُهُم مُتغَيِّرةٌ وُجُوهُهُم إِذَا جَنَّهُم اَللَّيْلُ اِتَّخَذُوا اَلْأَرْضَ فِرَاشاً وَ اِسْتَقْبَلُوهَا بِجِباهِهِم بَاكِيةٌ عُيُونُهُم كَثِيرَة دُمُوعُهم صَلاَتُهُم كَثِيرَة وَ دُعَاؤُهُم كَثِير تِلاَوَتُهُم كِتَابَ اَللَّهِ يَفرَحُونَ يَفرَحُ اَلنَّاس وَ هُمْ يَحْزَنُونَ.
📗صفات الشیعة، ج ۱، ص ۱۰
📗بحارالأنوار، ج ۶۵، ص ۱۴۹
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🌹شهیدان زندهاند
پیکرش را با دو شهید دیگر تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه میگفت: یکیشان آمد به خوابم و گفت: جنازهی من رو فعلاً تحویل خانوادهام ندید! از خواب بیدار شدم.
هر چه فکر کردم کدام یک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن خواب بوده دیگه. فردا قرار بود جنازهها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت. اینبار فوراً اسمشو پرسیدم.
گفت: امیرناصر سلیمانی. از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازهها. روی سینه یکیشان نوشته بود «شهید امیر ناصر سلیمانی».بعدها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانوادهاش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره.
شهید امیرناصر سلیمانی
📚فرمانده، فرمان قهقهه، ص۳۶
و به کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید بلکه آنها زندهاند؛ امّا شما درک نمیکنید!
سوره بقره، آیه۱۵۴
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنان شهید کافی درباره اسرائیل
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
‼️آیا میخواهی بدانی اهل بهشتی یا نه؟
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَى قَلْبِهِ، فَإِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ. وَ مَنْ كَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْيَرْغَبْ فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السلام. فَمَنْ كَانَ لِلْحُسَيْنِ علیه السلام زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحُسَيْنِ زَوَّاراً كَانَ نَاقِصَ الْإِيمَان.
حضرت باقر عليه السّلام فرمودند: هرکس میخواهد بداند که از اهل بهشت هست یا خیر، پس محبّت به ما اهل بیت را بر قبلش عرضه کند. اگر آن را پذیرفت، او مؤمن است.
و هرکس محبّ ما اهل بیت باشد، باید نسبت به زیارت حسین بن علی علیه السلام رغبت داشته باشد. کسی که زیاد حسین بن علی علیه السلام را زیارت میکند، ما او را به عنوان محبّ خود می شناسیم و اهل بهشت خواهد بود، و کسی که حسین بن علی علیه السلام را زیاد زیارت نکرده است، ایمانش ناقص است.
كامل الزيارات، ص193
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ داستان عزیر و صد سال خواب
عُزیر پیامبر از نسل هارون برادر حضرت موسی(ع) است که با برادر دوقلویش عزیز، از پدر و مادری که ساکن در بیت المقدس بودند به دنیا آمدند. از ایشان با نام یکی از پیامبران قوم بنی اسرائیل یاد شده است. در قرآن یک مرتبه در سوره مبارکه توبه به نام عزیر تصریح شده است. برخی مفسران آیه ۲۵۹ سوره بقره را نیز درباره عزیر دانسته اند.
🔴 صد سال خواب!
عزیر چون وارد باغ خود شد، دید درخت ها سبز و سایه آنها گسترده است و زمان برداشت میوه آنها نزدیک شده است، نغمه بلبلها گوش را می نوازد و پرندگان به طرب آمده اند.
عزیر ساعتی در این باغ بیاسود و از نسیم جان پرور آن بهره مند و از تماشای سبزه و چمن و طراوت یاس و یاسمن غرق در نشاط شد، آنگاه سبدی از انگور و سبد دیگری از انجیر و مقداری نان به همراه برداشت، سوار بر الاغ خود شد و راه منزل خویش را در پیش گرفت.
عزیر در بازگشت خود غرق در اسرار آفرینش و عظمت موجودات بود و آن چنان در فکر فرو شد، که راهش را گم کرد. چند لحظه بعد خود را در میان ویرانه ای دید که از دهکده خرابی حکایت می کرد، پراکندگی خانه های ویران، سقفها و دیوارهای فرو ریخته، وجود استخوانهای پوسیده و اسکلت های متلاشی شده در سکوتی مرگبار منظره وحشتناکی را ایجاد کرده بود.
عزیر از الاغ خود پیاده شد و سبدهای میوه را کنار خود گذاشت و حیوان خود را بست و به دیوار خرابه ای تکیه داد، تا خستگی خود را برطرف سازد و نیروی جسم و فکر خود را باز یابد.
❌ ادامه در پست های بعدی...
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنان شهید کافی در رابطه با مناجات
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
❤️ داستان عزیر و صد سال خواب عُزیر پیامبر از نسل هارون برادر حضرت موسی(ع) است که با برادر دوقلویش
سکوت مطلق و نسیم ملایم فکر عزیر را آزاد ساخت تا درباره مردگان و وضع رستاخیز ایشان بیندیشد. عزیر با خود فکر می کرد که این بدنهای متلاشی شده که طعمه خاک گشته اند و ابرهای فراوان بر آنها باریده و جریان سیل آنها را به هر سو رانده، چگونه در روز قیامت بار دیگر زنده می شوند؟!
با ادامه این تفکر و تأمل، کم کم چشم های عزیر گرم شد و پلک هایش به آرامی روی هم آمد عضلاتش سست گشت و در خواب عمیقی فرورفت، آن چنان که گویا به مردگان ملحق شده است.
صد سال تمام گذشت، کودکان پیر شدند و عمر پیران پایان یافت، نسل ها تغییر کردند، قصرها عوض شدند ولی عزیر هنوز به صورت جسدی بی روح در خواب بود، استخوانهای او پراکنده و اعضایش از هم گسیخته اند، تا اینکه خداوند اراده کرد برای مردمی که در موضوع قیامت حیران و از درک آن عاجزند و در بیان آن اختلاف دارند، حقیقت را به نحوی آشکار سازد تا آن را با چشم ببینند و با لمس احساس کنند تا به آن یقین پیدا کنند.
خدا استخوانهای عزیر را فراهم و آنها را مرتب ساخت و از روح خود در آن دمید، ناگهان عزیر با بدنی کامل و نیرومند از جای برخواست بر روی پای خود ایستاد. عزیر با خود اندیشید که از خوابی سنگین بیدار شده است. سپس به جستجوی الاغ خود پرداخت و به دنبال آب و غذا روان شد.
فرشته ای به سوی او آمد گفت: فکر می کنی چقدر در خواب بوده ای؟
عزیر بدون دقت و تفکر در اوضاع گفت: یک روز یا کمتر از آن خوابیده ام.
❌ ادامه در پست های بعدی...
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی