eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
89.3هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
7.3هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آنها که به بیداری خدا ایمان دارند راحت‌تر می‌خوابند شبتون آروم خیالتون آسوده خاطرتون جمع و روزگارتون مهربان باد ❤️ امیدوارم بحق این شب معنوی همتون حاجت روا شده باشید@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ سلام مولای من ، مهدی جان آدینه که می شود ، هوا ناگهان عطری از جنس یاس می گیرد آمیخته در شمیم دلربای نرگس زارها ... آدینه عجیب بوی شما را می دهد ... یاد شما در تک تک سلول هایش پر شده و آسمانش پر از پرواز مرغان سپیدِ انتظار است ... آدینه ها بیشتر یادم هست که دوستتان دارم ... بیشتر یادم هست که چشم براهتان باشم ... بیشتر یادم هست که با شما درددل کنم ... بیشتر یادم هست که نگاهم می کنید ... دوستتان دارم ... هربار بسیارتر ... ❤️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ بگو: یابن العسکری ! کمکم کن! آقایان اهل علم! سربازهای حجة بن الحسن!  رفقای عزیزم! به شما می گویم این ساعتهای آخر شب یادتان نرود. هر جا هستید این ساعتها یادتان نرود. نزدیک سحر بلند شو بگو: یابن العسکری ! کمکم کن! موفقیتم را زیاد کن! یک عمر با برکتی به من بده! پیشرفت امور تحصیلی و دینی و دنیایی نصیبم کن! در روایت دارد اگر در دل شب جوانی بلند شود و صورتش را در تاریکی روی زمین بگذارد و خدا ، خدا کند خداوند به ملائک اش خطاب می کند: آی ملائکه ! ببینید این جوان چطور می گوید: خدا، من او را بخشیدم. ای جوان ها! از شما زود می خرد. اگر تا حالا هیچ شب بیدار نبودی، امشب که بیداری. به جان شما توفیقی است. یادمان نمی رود یک شب در حرم سیدالشهدا (ع) دور قبر مطهر ابی عبدالله (ع) داشتم دعای کمیل می خواندم. وسط دعای کمیل حالم منقلب شد، نگاه کردم دیدم عجب مجلسی ! وسط مجلس ما قبر ابی عبدالله (ع) است و دلباخته ها هم دورش نشسته اند و می گویند: خدا. خیلی منقلب شدم یک دفعه گفتم: خدا چرا ما را نمی آمرزی؟ مرحوم آیت الله امینی صاحب الغدیر که گوشه ای نشسته بود، یکدفعه بلند شد و فرمود: آقای کافی! چه می گویی؟ گفتم : دارم می گویم: خدا چرا ما را نمی آمرزی؟ گفت: بی خود می گویی. گفتم: چطور آقا؟ گفت: به خدا قسم اگر خدا می خواست شما نیامرزد شما را به حرم امام حسین (ع) نمی آورد ❌ ادامه در پست های بعدی.... @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
❤️ بگو: یابن العسکری ! کمکم کن! آقایان اهل علم! سربازهای حجة بن الحسن!  رفقای عزیزم! به شما می گوی
گفت: به خدا قسم اگر خدا می خواست شما نیامرزد شما را به حرم امام حسین (ع) نمی آورد. چه تکه قشنگی! اصلا تو را اینجا  آورده یعنی می خواهد تو  را بیامرزد. می خواهد به تو بدهد. به خدا قسم آی جمعیت اگر می خواست به شما چیزی ندهد توفیق قم آمدن به شما نمی داد. همین که وسیله برایت درست کرده، مریض نشدی ، ناراحتی برایت پیش نیامده، یک گرفتاری برایت درست نشده، خواب را برتو مسلط نکرده، کسلت نکرده، این وقت شب تو را اینجا آورده، این حال را به تو داده، یعنی می خواهد چیزی به تو بدهد. گوش می دهی؟ اینها همه نشانه هایش است. خدا! ممنونتم خدا. میدانم گاهی که دیر جوابم میدهی به خاطر این است که از صدای گنهکار هایت خوشت می اید من هم به این رفقایم می گویم امشب ناله کنند تا این ناله هایشان را بشنوی بی بی جان فاطمه معصومه دختر موسوی بن جعفر(ع)امشب یک عده مهمان داری به خدا اگر امشب چیزی گیرتان نیاید خیلی عقب مانده ایم { لکل ضیف علی المضیف حق؛} عربها می گویند :هر مهمانی به گردن صاحب خانه حق دارد حق پذیرایی از تو خوراکی نمی خواهم لباس از تو نمی خواهم پول از تو نمی خواهم دختر موسی بن جعفر (ع) امشب یک وساطت می خواهم یک عمر بدی کردم رویم نمی شود بروم آی آبرو دار ! کمکمان کن! ❌ پایان متن سخنرانی@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
⭐️امام رضا عليه السلام: 🍃بهترين دارايى انسان، اندوخته هاى صدقه است. 📚ميزان الحكمه، ج۱۱، ص۱۷۹. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴ایمان و عمل، دو همزاد در قرآن که هیچ کدام به تنهایی فایده‌ای ندارد اسلام همواره مى‌گويد ايمان و عمل، به طورى كه «اَلَّذينَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالحات» حكم يک ترجيع‌بند را در قرآن پيدا كرده يعنى مكرر در مكرر در آيات قرآن اين تعبير آمده است؛ يعنى ايمان و عمل در قرآن حكم دو همزاد را دارند. قرآن با اين تعبيرِ خودش مى‌خواهد بفهماند كه ايمان، به تنهايى براى سعادت كافى نيست؛ عمل هم منهاى ايمان به جايى نمى‌رسد و اثرى براى انسان ندارد. ايمان يعنى بينش، البته بينش صحيح، بينش خاصى كه قرآن مى‌گويد و از شناخت خدا شروع مى‌شود، و عمل يعنى جنبش. بينش خاص و جنبش بر اساس آن بينش. خيلى از اطلاعات در جهان، اطلاع است بدون اين كه به انسان ايده بدهد. ولى بعضى از علم‌ها و اطلاع‌ها و بينش‌هاست كه خودبه‌خود به انسان ايده و آرمان مى‌دهد. ايمانى كه در اسلام مطرح است چون ايمانِ به خدا و ايمانِ به معاد و ايمانِ به رسالت پيغمبر(ص) است، خود به خود به انسان آرمان مى‌دهد؛ يعنى ايمان مذهبى فقط علم و اعتقاد نيست، آرمان هم در آن هست. آن وقت اين ايمان كه بينشى است توأم با يک آرمان، جنبشى مى‌خواهد متناسب با همان ايمان و همان آرمان، به تعبير قرآن «عَمِلُوا الصّالِحاتِ» عمل شايسته، يعنى حركت و جنبشى متناسب و بر اساس آن ايمان و آن آرمان. 📚استاد مطهری، گریز از ایمان و گریز از عمل، 151-149 (با تلخیص) @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 پرچمی که شهید کافی برافراشت برادر شهید کافی با اشاره به خدمات ارزنده و فراوان شهید کافی و مردم دوستی و ایمان و عمل آن شهید بزرگوار می گوید: شهید احمد کافی در طول دوران با برکت زندگی اش 36 مهدیه از جمله مهدیه تهران را به دست خودش افتتاح کرد. حسن کافی ضمن تاکید بر نقش سازنده شهید احمد کافی در زنده شدن نام بقیه الله و مسئله منجی و مباحث مرتبط با ظهور حضرت ولی عصر(عج) اظهار می کند: ارادت شهید کافی به امام زمان(عج) و فعالیت های ایشان به منظور گسترش فرهنگ ظهور در کشور تا آن زمان کم نظیر بود. وی بیان می کند: پرچمی را که شهید احمد کافی علم کرد امروز باعث ساخته شدن 165 مهدیه در سراسر کشور شده است و همین مهدیه ها نیز به مکانی برای عاشقان اهل بیت(ع) بویژه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) شده است. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد کافی
31.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 علامه حلی و ملاقات با امام زمان (عج) 🎙با صدای شهید کافی(ره) ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 شهید ﻛﺎﻓﻲ (ﺭﻩ) ﻭ ﻧﻘﻞ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻴﺐ ﺑُﺮ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺟﺎﻟﺐ، ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻛﺎﻓﻲ (ﺭﻩ) ﺑﻪ ﺷﺮﺡ ﺯﻳﺮ ﺍﺳﺖ: «ﻳﻚ ﺷﺐ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺟﺎﻳﻲ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻨﺒﺮ ﺁﺧﺮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺣﻴﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺁﻣﺪﻳﻢ، ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻫﻢ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻮﺩ، ﻳﻚ ﻭﻗﺖ ﺩﻳﺪﻡ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﺎ، ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺳﺮ ﻓﺮﻓﺮﻱ ﻭ ﺭﻳﺶ ﺗﺮﺍﺷﻴﺪﻩ ﻭ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﺑﻲ ﺁﺳﺘﻴﻦ ﻭ ﺍﻳﻨﺠﺎﻫﺎ (ﺑﺎﺯﻭﻫﺎ) ﻫﻢ ﺧﺎﻝ ﻛﻮﺑﻴﺪﻩ، ﻳﻚ ﻫﻴﻜﻞ ﻟﺎﺗﻲ ﻭ... ﺍﻳﻦ ﻫِﻲ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻲ‌ﻣﺎﻟﻴﺪ، ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻛﺎﺭﻱ ﺩﺍﺭﺩ . ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎ ﻣﻦ ﻛﺎﺭﻱ ﺩﺍﺭﻳﺪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ (ﺩﻳﺪﻡ ﺍﺯ ﺑﺲ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻳﺶ ﺑﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ) ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﻩ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﺷﺮﻓﻴﺎﺏ ﺑﺸﻮﻡ. ﻛﺠﺎ ﺑﻴﺎﻳﻢ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻴﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ. ﺻﺒﺢ ﺁﻣﺪ، ﺁﻥ ﺟﺎ ﻧﺸﺴﺖ، ﺑﻨﺎ ﻛﺮﺩ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻥ. ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﻴﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ؟ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺒﺮﻱ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﻓﺘﻲ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻣﻨﻘﻠﺐ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﻣﻦ ﻳﻚ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻱ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﻡ، ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﻜﺎﺭ ﻛﻨﻢ، ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻱ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺷﺪﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺩﺍﺵ؟ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻳﻚ ﺷﻐﻞ ﺑﺪﻱ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺣﺎﻟﺎ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﻜﺎﺭ ﻛﻨﻢ. ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺟﻴﺐ ﺑُﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﺪﺍ ﺑﺎﺯﻱ‌ﻫﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻡ ﻛﻪ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭ ﺩﻩ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺟﻴﺐ ﺑﺮﻱ ﻛﻨﻢ، ﺩﻩ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﻗﻠﻢ ﺟﻴﺐ ﺑﺮﻱ ﻛﺮﺩﻡ، 10، 15 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭ 7، 8 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭ ﺍﻳﻦ‌ﻫﺎ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻣﺪﺗﻲ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻫﻢ ﺯﺭﻧﮓ ﺑﻮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺟﻴﺐ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭﻱ ﺑﺮﻳﺪﻡ ﻳﻚ ﺩﻓﻌﻪ ﻫﻢ ﻣﭽﻢ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻴﺮ ﻧﻴﻔﺘﺎﺩﻡ، ﻭﻟﻲ ﺩﻳﺸﺐ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺒﺮ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺭﺍ ﮔﻴﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻣﺮﺍ ﭘﺎﻳﺒﻨﺪ ﻛﺮﺩﻩ، ﺁﻣﺪﻡ ﺑﭙﺮﺳﻢ ﻛﻪ ﭼﻜﺎﺭ ﻛﻨﻢ؟ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🔴 شهید ﻛﺎﻓﻲ (ﺭﻩ) ﻭ ﻧﻘﻞ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻴﺐ ﺑُﺮ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺟﺎﻟﺐ، ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻛﺎﻓﻲ (ﺭﻩ) ﺑﻪ ﺷﺮﺡ
ﮔﻔﺘﻢ: ﺗﺎ ﺁﻥ ﻳﻚ ﺭﻳﺎﻝ ﺁﺧﺮ ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺲ ﺑﺪﻫﻲ، ﺗﻮﺑﻪ ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺩﻥ، ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﻟﻬﻲ ﺍﻟﻌﻔﻮ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﻳﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ، ﺗﻮﺑﻪ ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭﺩﻥ، ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻟﺎ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺪﻫﻢ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻭﻱ ﻃﺮﻑ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍﺿﻲ ﻛﻨﻲ، ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﻳﻲ ﻛﻢ ﻛﻢ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﭘﺲ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻢ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﺬﺭ. ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﺑﻴﺎ ﻳﻚ ﺁﻗﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺣﻖ ﻣﻦ ﺑﻜﻦ. ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﻴﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ، ﺑﻴﺎ ﻳﻚ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺩﻭ ﺭﺍﻫﻲ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺪﻩ،...ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﺷﺪ. ﻧﺸﺴﺘﻴﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻭ ﺁﻣﺪﻳﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﺭﻓﺘﻴﻢ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﻭﻟﻲ... ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻳﻦ (ﭘﺴﺮﺟﻴﺐ ﺑﺮ) ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻓﻠﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺟﻴﺐ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﻳﺪﻩ، ﻧﻪ ﭼﻚ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﻱ ﻧﻪ ﺳﻔﺘﻪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻲ ﻛﻲ ﺑﻮﺩﻩ، ﻳﻚ ﻣﻨﺒﺮ ﻋﻮﺿﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﺩﻡ ﺑﺸﻮﺩ، ﻳﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﮕﺬﺭ ﻳﺎ ﻣﻬﻠﺖ ﺑﺪﻩ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﺪ، ﻛﻢ ﻛﻢ ﭘﻮﻝ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﺪ. (ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ) ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺏ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻮﺩ؟ ﻳﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ (ﺟﻴﺐ ﺑﺮ): ﺑﻠﻪ ﻣﺜﻠﺎً 8 ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ. ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﺩﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﺟﻴﺒﺶ، ﺩﻭ ﺗﺎ ﺻﺪﻱ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺏ ﺗﻮ ﺣﺎﻟﺎ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﻨﻲ، ﭘﻮﻝ ﻫﻢ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﺧﺮﺝ ﻛﻨﻲ (ﻋﻘﻞ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ، ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ، 200 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﻮﻝ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺒﻴﻦ ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﻮﺏ ﺷﻮﺩ، ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ، ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﺍﺛﺮﻱ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﻳﻦ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ، ﻣﺘﺪﻳﻦ‌ﻫﺎ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﺩ، ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭ ﺯﻳﺮ ﺑﺎﻝ ﺑﺪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ ﻭ ﺧﻮﺏ ﻛﻨﻴﺪ) ﺩﻭ ﺗﺎ 100 ﺗﻮﻣﺎﻧﻲ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻮﺳﺶ ﻫﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻘﺶ ﻫﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﻣﺎ ﺍﺯ ﭘﻮﻟﻤﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﻴﻢ. ادامه دارد... @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 مرگ غیر عادی شیخ احمد کافی (از زبان فرزندشان) وی می افزاید: شهید کافی بعد از توقف در شیروان و اقامه نماز صبح روز شانزدهم شعبان به سفرش ادامه داده اما در چند کیلومتری مشهد(آلاجوق) تصادف دلخراشی روی میدهد که در نهایت منجر به کشته شدن غیر عادی وی و زخمی شدن اعضای خانواده ایشان می شود. برادر شهید کافی یادآور می شود: این تصادف به وسیله یک خودروی ریو ارتشی ایجاد شده و این خودرو بلافاصله پس از تصادف به سرعت از محل دور شده و صحنه تصادف برهم زده می شود و پلیس نیز از دادن کروکی صحنه تصادف خود داری می کند. وی می گوید: جنازه برادرم پس از کش و قوس های فراوان و شهادت شش نفر از مردم شهید پرور مشهد به حرم مظهر امام هشتم منتقل می شود امام به دلیل دخالت ساواک و پرتاب متعدد گاز اشک اور جنازه ایشان در حرم مطهر دفن نشده و به تهران منتقل می شود. حسن کافی اظهار می کند: جنازه شهید کافی در تهران نیز پس از کش و قوس های فراوانی که نیروهای امنیتی رژیم مسبب آن بودند دوباره با هواپیمای 42 نفره ای که 38 نفر آنها ساواکی بودند به مشهد منتقل شده و در نهایت در خواجه ربیع مشهد دفن می شود. وی تصریح می کند: رژیم خونخوار شاهنشاهی به خیال خودش در آن زمان می خواست با دفن کردن جنازه شهید کافی در خواجه ربیع ایشان را از منظر عمومی مردم دور نگه دارد اما امروز می بینیم که به برکت همان مهدیه ها و الشی که برای زنده نگه داشتن نام امام زمان(عج) داشت مقبره شهید کافی به مرکزی برای تجمع آزادیخواهان و دوستداران علم اندیشه تبدیل شده است. @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
ﮔﻔﺘﻢ: ﺗﺎ ﺁﻥ ﻳﻚ ﺭﻳﺎﻝ ﺁﺧﺮ ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺲ ﺑﺪﻫﻲ، ﺗﻮﺑﻪ ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺩﻥ، ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﻟﻬﻲ ﺍﻟ
ﺩﻛﺎﻥ ﺩﻭﻣﻲ ﻭ ﺳﻮﻣﻲ ﺭﻓﺘﻴﻢ، ﺑﻌﻀﻲ‌ﻫﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﻲﻃﻮﻟﺶ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺗﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻇﻬﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﻮﺏ ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻴﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ، ﻛﺎﺭﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﻱ؟ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ، ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ، ﻳﻚ ﻧﻔﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺎﻧﺪﻩ. ﮔﻔﺘﻢ: ﻛﻴﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﻲ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺭﺍﺿﻲ ﺷﻮ. ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﺩﻭﻱ ﭼﺮﺍﻍ‌ﻫﺎﻱ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﮔﻔﺖ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﻦ ﭼﻴﺰ ﻛﻮﭼﻚ ﻧﻤﻲ ﺩﺯﺩﻳﺪﻡ ﻭﻟﻲ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻲ ﭘﻮﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻮﺏ، ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺬﺷﺘﻴﻢ. ﺍﻟﺎﻥ ﻳﻚ ﺷﻐﻞ ﻣﺨﺘﺼﺮﻱ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﺞ) ﻗﺴﻢ، ﺍﻭﻝ ﻇﻬﺮ ﻛﻪ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ، ﻣﺆﺫﻥ ﻛﻪ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻛﺒﺮ، ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﺵ ﻃﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻣﺸﺖ ﻣﺸﺘﺮﻱ ﺳﺮ ﻇﻬﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺭﺩ (ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺭﺍﻛﻲ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺧﻮﺭﺍﻛﻲ) ﻭﻟﻲ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﻩ ﻣﻲ‌ﻛﺸﺪ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ ﻣﺴﺠﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ» قسمت آخر پسر جیب بر❤️@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی