eitaa logo
شیخ شوخ 😅✌️
7.2هزار دنبال‌کننده
747 عکس
849 ویدیو
22 فایل
♨️دین رو طنزآلود یادبگیر 😉 ارتباط با مدیر کانال: @mahdiizadi ___ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2705457589C0e3c2bb274 ____________ تبادل کانال های +7K _________
مشاهده در ایتا
دانلود
خبر اومد خبر اومد.mp3
3.37M
💠خبر اومد خبر اومد... 🔹 🔹 🎤 📢گنجینه مداحان انقلابی 💠 @maddahi_enghlabi
حضور بچه های بوشهر تو مناطق سیل زده...
حضور یکی از بچه های شاهین شهر تو پلدختر
هدایت شده از بدون سانسور🇮🇷
🔴 درخواست استيضاح وزیر ارتباطات در افکار عمومی بالا گرفت/نمایندگان مجلس باید وزیر را استيضاح کنند. این روزها که مردم و رسانه‌های کشور در حال رسیدگی به هموطنان سیل زده خود هستند، در ميان شلوغی‌ها خبری منتشر شد با این عنوان: «افتخار وزیر ارتباطات به اجرای سند 2030» خبری که در هیاهوی شدید سیل گم شد، اما اکنون که تب و تاب سیل مخرب، در رسانه ها کاهش یافته، وقت آن است که یک مسئله مهم و البته تاثیر گذار در فرهنگ و اصالت ایرانی-اسلامی مورد بررسی دقیق و البته برخورد قاطع و قانونی مجلس شورای اسلامی قرار گیرد. 🔸همانطور که قبلا گفته‌ایم گستره سند ۲۰۳۰ بسیار وسیع است و بعنوان سند بالادستی و سیاستگذاری در آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر، رسانه و ارتباطات، اقتصاد و دانشگاه، محیط زیست و آبیخیزداری محسوب می‌شود. 🔹 این روزها حجم اعتراض کاربران و مردم به شدت افزایش یافته تا جایی که برخی از کاربران سکوت رسانه‌ها در این زمینه را همدستی با وزیر جوان قلمداد می‌کنند. آحاد مردم از اینکه دولت غربگرای روحانی پس از آن که معیشت و اقتصاد جامعه ایرانی را نابود کرده است، از شنیدن اینکه این دولت درحال اجرای مخفیانه طرح استعماری و خلاف مصلحت عمومی جامعه ایرانی است به شدت عصبانی بوده و تخریب فرهنگ اصیل آيندگان خود را همانگونه که اقتصادشان را به نابودی کشانده است را در پیش روی خود می‌بینند. 🔹 درخواست عمومی ملت بزرگ و اصیل ایران، برخورد قانونی مجلس شورای اسلامی با وزیر ارتباطات این دولت بدسابقه است، تا شاید بتوان فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی خود را از تخریب و دست درازی دولت غربگرای روحانی حفظ کرده و مانع از بلای مشابهی که این دولت با دنباله روی از غرب و اروپا بر سر سفره و جیبشان آورده است، شوند. 🔸 حال باید دید آیا نمایندگان مجلس، دربرابر دست درازی دولت غربگراها به فرهنگ این ملت بزرگ، همان گونه که در دفاع از اقتصاد و جیب مردم سکوت کردند، بازهم سکوت خواهند کرد. درخواستی که از کف جامعه اصیل و بزرگ از نمایندگان مجلس شنیده می‌شود، تنها برخورد قانونی و استیضاح این وزیر بی تجربه دولت است ✅شما هم شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
سلام دوستان صندوق الان 150 تومن موجودی داره چون موجودی کمه(واقعا شرمنده همه هستیم) هر کی واقعا نیاز داره اطلاع بده نحوه بازگشت پول هم 3 قسط 50 تومنی هست
بچه های بهبهان-مناطق سیل زده
سلام شب میلاد آقامون و سرورمون مبارک باشه برا ظهورشون دعا کنیم امشب🌹
اعمال امشب
اومديم پاي پياده آقا.mp3
8.65M
💠اومدیم پای پیاده آقا... 🔹 🎤 📢گنجینه مداحان انقلابی 💠 @maddahi_enghlabi
📢سلام دوستان قرار هست یه سرمایه گذاری 2 ماهه با میزان سود (ان شالله 40 الی 50 درصد) داشته باشیم اگه کسی مایل هست و میخواد شرکت کنه اطلاع بده تا اخر شب میزان سرمایه از 1 تا 10 تومن به صورت مضاربه(شرعی و قانونی) میزان تقسیم سود 65 درصد سرمایه گذار و 35 درصد سرمایه پذیر @mahdiizadi
💠... 🔹 # 🎵حجم: mb 🎤 # 📢گنجینه مداحان انقلابی 💠 @maddahi_enghlabi
شیخ شوخ 😅✌️
💠... 🔹 # 🎵حجم: mb 🎤 # 📢گنجینه مداحان انقلابی 💠 @maddahi_enghlabi
این یکی پوچ بود شانسه دیگه 😂😁😂😂 یه ذره بخندیم🌹
1_60944933.mp3
6.5M
💠تو که دیگه به بدی های من عادت داری/پس چرا به من محبت داری... 🔹 🔹 🎤 📢گنجینه مداحان انقلابی 💠 @maddahi_enghlabi
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
980204_بیانات_رهبر_انقلاب_در_دیدار.mp3
7.6M
🎙بشنوید| صوت کامل بیانات امروز رهبرانقلاب در دیدار کارگران. ۹۸/۲/۴
من يه عمره تو دنيا.mp3
12.66M
💠من یه عمره تو دنیا فدایی توام آقا... 🔹 🎤 📢گنجینه مداحان انقلابی 💠 @maddahi_enghlabi
شیخ شوخ 😅✌️
💠من یه عمره تو دنیا فدایی توام آقا... 🔹 #شور 🎤 #مهدی_رسولی 📢گنجینه مداحان انقلابی 💠 @maddahi_enghl
من یه عمره تو دنیا، فدائیه توام اقا مفتخر به عنوانِ، گدایی توام آقا من بهشتو میخوام چیکار آخه وقتی که تورو دارم عمریه سرم رو با گریه رو تربت تو میزارم من به تو بدهکارم خیلی خالیه دستم اما هستیمه این‌ها جون من فدای تو یا حسین، ذبیح الله یاحسین 3 ** هر کی با علی باشه، رو سفیده تو محشر اشفعی لنا زهرا، تویی بهشت پیغمبر چون خدا عذاب جهنمو از محبِ تو برداشت فاطمه شدی تا جدا کنی (هر کی حب حیدر داشت)2 تو فدا شدی تا که دنیا با علی باشه روی مأذنه هامون ذکر یاعلی باشه یاحیدر، علی 5 ** حاجتم رو میگیرم، یه روزی با نگاه تو عمری آرزوم بوده، فدا شدن به راه تو گر چه این گدا بی‌لیاقت و بی‌سعادته مادر اما توی قلبش یه عمره شوق شهادته مادر غرقه حاجته مادر رفتی و شهادت شد زنده با قیام تو آخرین مناجاته هر شهیدِ نام تو ** یازهرا، مادرجان **
هدایت شده از به هوای سیل
نوشته اسماعیل واقفی قسمت اول i) قلب قلب خانه ایست که دچار سیلاب شده. از کینه ها تلنبار شده. خانه هایی که ابتدا باید سیلاب دست از سرش بردارد.آبها که فروکش کرد.گل و لای لجن را باید بیرون ریخت با سختی و مرارت. گلهای چسبناک و بدبو. گِل که بیرون رفت باید با فشار دستگاه کارواش یا واتر جت تیغ زد گلهای مانده بر روی در و دیوارِ دل. یک نفر با فشار آب بپاشاند بر روی در و دیوارِ دِل تا گِل های ریز و کوچک هم باقی نماند. چند نفر هم مرتب طی بزنند مثل زمین والیبال موزاییک های خانه های روستایی را. آخرین نفر هم باید بماند تا با کارواش چکمه اش را بشویند و تک و تنها کار را تمام کند. به شرط اینکه گل ولای از درز های کمد و تَرَک های دیوار دوباره جاری نشود. قصه همین است. قصه سیل ویرانگر که از آب احیاگر ایجاد شده. همین و بس. آبی که مظهر شفافیت و رحمت و نرمی و آرامش است. آب حق است که از آسمان نازل می شود. انزل من السماء ماء. آسمان آبی. مثل همین آسمان پلدختر. وقتی از توی شیشه ی دودی نگاهش نکنی. ظهر پنج شنبه می رسیم پلدختر. طلبه های میبدی همراهمان هستند به حساب ریز سی و دو نفر. پنج نفر طلبه بافقی. سه نفر طلبه سفیرانی البته با خودم سه نفر. من، وحید و رضا حرمزه و دوست وحید. می شویم چهار نفر. شبیه دالتون ها به قواره ی بدنی. مجتبی 194، وحید 185، رضا172، خودم166. راننده خلقش تنگ است: - به ما گفتن پلدختر، جلوتر راه نیست یکی از بچه ها می رود پایین اشاره میکند که راه است بیا. راننده اوقاتش فضله مرغی تر از این است که با اشاره کاری سامان بدهد: - مگه سواریه. نمیشه من برم گیر بیفتم کی جواب میده. یکی از ملبّسین پیاده می شود و می رود توی شکم جاده ی شلوغ پلوغ. بنز تک با کله ی نارنجی اصیل و انواع کامیونت ها در سایز های مختلف توی جاده چپ و راست ایستاده اند. سواری ها بوق می زنند. گل و لای خشک افتاده از در و دیوار بالا می رود. آب به تازگی که نه، هشت یا نه روز است که فرو نشسته به فرمان خدا: - وَ قيلَ يا أَرْضُ ابْلَعي ماءَکِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعي وَ غيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ ... دانشمندان عرب این آیه را «فصیحترین و بلیغترین» آیه قرآن گفته اند...مىخوانیم که گروهى از کفار قریش، به مبارزه با قرآن برخاستند و تصمیم گرفتند آیاتى همچون آیات قرآن ابداع کنند، علاقمندانشان براى مدت چهل روز بهترین غذاها و مشروبات مورد علاقه آنان برایشان تدارک دیدند، مغز گندم خالص، گوشت گوسفند و شراب کهنه! تا با خیال راحت به ترکیب جمله هایى همانند قرآن بپردازند! اما هنگامى که به آیه فوق رسیدند، چنان آنها را تکان داد که بعضى به بعض دیگر نگاه کردند و گفتند: - این سخنى است که هیچ کلامى شبیه آن نیست و شباهت به کلام مخلوقین ندارد، این را گفتند و از تصمیم خود منصرف شدند و مأیوسانه پراکنده گشتند. مثل همین سیلی که فرو نشست. راننده همچنان پای بر سر دنده لج می کوفت. ترافیک شده بود. خبر از جلو نمی رسید. کم کم فهمیدیم همان کله نارنجی عامل ترافیک است. می خواهد دور بزند و راه را بند آورده. به راننده گفتیم برو گفت: - شما که غمتون نیست. من می مونم و حوضم ام. نمیشه سرو ته کرد. از کجا معلوم جاده رو آب نبرده باشه. کوه ریزش نکرده باشه. این جاده ها الان زیرش خالی شده. - آقای راننده برو صلوات بفرست. - اگر برم جاده بسته باشه فحش میدم گفته باشم. فحش میدم. وحید گفت: - خیلی هم خوب. فحش اشکال نداره قابل درکه. ضرری هم نداره. برو. چهارتایی خندیدم. اتوبوس با یک تکان راه افتاد. لای ماشین ها راهی باز کردیم و به زودی دویست متری کشیدیم جلو. ترافیک تمام شد. جاده های آب برده کنار کوه پیدا شد. باند رفت که چسبیده بود به کوه سالم بود. باند سمت چپ را رودخانه خروشان برده بود. سمت راستمان کوه بودو گه گاهی زمین های کشاورزی سرسبز. زمین هایی که درخت های انجیر تویش جلوه فروشی می کردند. لَختی که اتوبوس جلو رفت به پل باستانی رسیدیم. چیزی شبیه گیت. یا میدان پیروزی پاریس. با حدود هجده متر ارتفاع. البته ابعاد دقیقش توی گوگل است از اینجا همین قدر به نظر می آید. البته وقتی توی قسمت بار خاور باشی و از زیر پل عبور کنی عظمتش بیشتر هم می شود. پلی شبیه طاق کسری شاید با همان قدمت. شاید هم بی شباهت البته به شکل محراب. میانه راه اتوبوس سرعتش کم می شود. می ایستد. جاده کنار را آب برده. زیر جاده ما خالی شده. راه پستی و بلندی دارد. دارم فکر می کنم به فحش راننده که به زودی نثارمان شود. اما امت حزب الله را چه باک از چند فروند فحش آب نکشیده. میخوریم. نوش جانمان. زدیم ضربتی ضربتی نوش میکنیم. گوارای وجودمان. ما آمده ایم تا جان دهیم چند فحش هم رویش. اتوبوس با سلام و صلوات می گذرد. توی دلم می گویم، جستی ملخک.
شیخ شوخ 😅✌️
#به_هوای_سیل #سفر_به_پلدختر نوشته اسماعیل واقفی قسمت اول i) قلب قلب خانه ایست که دچار سیلاب شده.
این مجموعه خاطرات دوستان هست از اردوی جهادی پلدختر.... ان شالله هر شب یک قسمت ارسال میشه حدود 20 تا قسمت هست.... نظر بدید حتما 🌹
هدایت شده از به هوای سیل
نوشته اسماعیل واقفی قسمت دوم به ابتدای روستای بابا زید می رسیم. محل اسکانمان مسجد صاحب الزمان روستای بابا زید است. قرارگاه شهید محمدخانی. عمار حلب. هیاتش را اینبار در پلدختر علم کرده. اتوبوس دوم پشت سرمان می ایستد به فاصله ده دقیقه. دسته های بیل را به بیل ها پیوند میزنند جهادگران تازه موی برصورت رسته. فرغون ها را آماده عملیات نقلیه می کنند. چرخ فرغون جا نمی رود. تا مسجد سیصد متری راه است. وسایل تدارکات زیاد است و گروهی چشم یاری به فرغونها دوخته اند. مسئول فرغون برای سفت کردن چرغ فرغون آچار میخواهد. جلو چند سواری را می گیرند تا آچار بگیرند ولی خب قرعه به نام یک جوان لر رشید با سینه ای گشاده می افتد. آچار را که میدهد می گوید: - داداش باشه پیشت من نمی خوامش. جوانمرد است. گروه راه می افتد به سمت مسجد. ظاهر شهر به شهرهای جنگ زده می ماند. ماشین های هلال احمر زوزه کشان می روند. کامیون های ده چرخ با صدای کر کننده. سواری ها به سرعت برق. نیسان های آبی مثل همه جای ایران چست و چابک می پریدند از سر جو. بچه ها با دو پای کودکانه نرم و نازک. لودر ها نخراشیده می رفتند. مردم در تکاپو. خاورهای سبز رنگ گهگداری از راه می رسند و چند بسته می اندازند پایین و می روند. معلوم نیست از کجا می آیند و به کجا می روند. اگر ایزدی بود می گفت از کنعان آمده اند و به مصر می روند. گرد وخاک تو هوا موج می زند و می رسد به ما. گردو خاک ما را میرساند به مسجد. تانکر سبز رنگ که به یدک بسته می شود بی اسب رها شده جلو مسجد. یک ردیف شیر آب آبش را از تانکر میگرد. هرروز صبح تانکر توسط ده چرخ های تانکر دار پر می شود تا جماعت جهادگر در ساختن وضو و وطن لنگ نشوند. پنجشنبه ظهر است. دقایقی مانده به اذان. باد صبا را می گذارم روی شهر پلدختر. کاری که وحید تا روز آخر نکرد. نکرد دلخوشکنک یک بار امتحانی انجامش دهد تا روزی صد بار تشرش نزنیم. ساک ها را انداختیم توی مسجد و آمدیم بیرون. وضو می سازیم تا اول خودمان را بعدش هم بابازید را بسازیم. بعدش هم برویم برای ساخت تمدن اسلامی. همین و بس. فکر کردی پانزده ساعت توی اتوبوس نشسته ایم تا بیاییم کاشی حمام بشوییم و برویم. نه داداش ما از اوناش نیستیم. فکر کرده ای جهادگر آمده است تا عکسش را بیاندازند توی اینستا و زیرش بنویسند خسته نباشی پهلوان خدا قوت قهرمان. هیهات ما ذلک الظنُّ بهم. البته چند دانه برای کوری چشم های نتوان بین لازم است که واجب عینی است. جهادگر آمده تا دلش را خالی کند. خانه را از گل خالی کردن یک بیل می خواهد با یک فرغون. خالی کردن دل از لجن چه می خواهد، خدا می داند. هوای نفسی که رشد کرده را چطور قلع و قمع کند جهادگر. یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی... مجتبی همچنان سکوت کرده. کوله اش را می گذارد زیر سرش و دراز می کشد. حرمزه هم کنارش دراز می شود. از مسجد می زنم بیرون... لباس گلی ها مشغول تمیز کردن خودشانند. چکمه ها با فشار کارواش تمیز می شوند. لباس ها تعویض می شود و دست ها و صورت با وضو پاک می شوند. هوا عالی است. نمی دانم جهادگر چطور باید جهادگر باشد. آمده ام جهاد کنم. با نفس. با شیطان. با شکم. با خواب. با بی تحرکی و تنبلی. با سیل. به هوای سیل آمده ام تا با خودم جهاد کنم. این دشمن ترین دشمنانم. این نفسم.
طریقی الیک و قلبی لدیک.mp3
1.87M
💠طریقی الیک و قلبی لدیک.. 🔹 🎤 📢گنجینه مداحان انقلابی 💠 @maddahi_enghlabi
سلام صندوق قرض الحسنه مون 200 تومن به کمک یکی از اعضای عزیز کانال موجودی داره اگه کسی نیاز ضروری داره به بنده اطلاع بده
عکس رفیق شهیدم تو قاب چشمامه هر شب.mp3
20.46M
💠 عکس رفیقم شهیدم تو قاب چشمامه هر شب... 🔹 🔹 🎤 📢گنجینه مداحان انقلابی 💠 @maddahi_enghlabi
شیخ شوخ 😅✌️
💠 عکس رفیقم شهیدم تو قاب چشمامه هر شب... 🔹 #شور 🔹 #شهدای_مدافع_حرم 🎤 #سیدرضا_نریمانی 📢گنجینه مداحا
عکس رفیق شهیدم، تو قاب چشمامه هرشب 2 جانم به این جوونا و، جانم به لشکر زینب 2 (یا زینب، به زینبیه حساسیم یا زینب، مرید حضرت عباسیم)2 نشون میدیم غیرت‌و با رجز خوانی نداره فارس و عرب، ترک و افغانی همه میشیم مثل قاسم سلیمانی کلنا، فداک یا زینب 4 ** از روضه‌ی حسین بازم، شد آسمونی یک نوکر یه عاشقِ برادر که، جون داده واسه‌ی خواهر (اربابم، دوباره روضه‌ت برپا شد یه نوکر، فدای زینب کبری شد)2 علیرضا، عاشق اسم مادر بود تو هیئت فاطمیون یه نوکر بود دیوونه‌ی روضه‌های شاه بی‌سر بود کِی میشه، که نوبت ما شه ای رفیق، ما رو یادت باشه3 کلنا، فداک یا زینب 4 ** جونم به تو شهیدی که، سر واسه بی‌بی جون دادی3 جات بِینمون چه خالیه، تو این بهار آزادی2 (از داغت، قدِ سنوبرها خم شد با خونت، بساط داعشی‌ها جمع شد)2 تو مثل مرد جون دادی پای این پیمان حالا شدی مایه‌ی عزتِ ایران به غیرتت آفرین علیرضا جیلان کِی میشه، که نوبت ما شه ای رفیق، ما رو یادت باشه3 کلنا، فداک یا زینب 4 ** مثل عموی شهیدت، جسم توام شده پرپر با پهلویی که تیر خورده، رفتی زیارت مادر2 یازهرا، نداره مادر این نوکر2 تو واسه‌ش، بیا و مادری کن مادر تو که نگاهت شِفاست واسه هر دردی با دست زَخمیت سرش، رو بغل کردی میگفتی بِش، آفرین علیرضا مردی کِی میشه، که نوبت ما شه ای رفیق، ما رو یادت باشه3 کلنا، فداک یا زینب 4 **
هدایت شده از به هوای سیل
نوشته اسماعیل واقفی قسمت سوم اردوی جهادی بهانه است، ما آمده ایم تا خودمان را بسازیم تا همدیگر را بسازیم. زمزمه ی بچه ها بعد از نماز ظهر مثل لالایی من را می پیچاند در گهواره خواب. می بَرَدم به آسمان ها. تا خدا راهی نیست از اینجا. از همین روستای سیل زده. بابازید. من که نه دیده ام هادی و باقری را و نه دیده ام همت و آوینی را از همین جا بویشان را استشمام می کنم. همت به محمد خانی دستور میدهد. محمد خانی به ما. آوینی گوشی روی گوش نریشن می نویسد. همینجا کنار کشکان رود. دفترش باز است. به سید سلام می‌کنم. سید مرتضی لبخند می زند و افق را نشانم می دهد. متوسلیان توی ارتفاعات ایستاده. انگشتش مکه را نشان میدهد. ندایی توی کوه می پیچد: - اصحاب عشق را رنجی عظیم در پیش است. باقری نقشه را می کوبد به دیوار مسجد. همه لباس خاکی. نیروها را باقری تقسیم میکند. میبدی ها را. سفیرانی ها را. بچه های مدرسه عشق را. انصار ولایتی ها. انصار المهدی ها. بچه های فاطمیون. به حاج قاسم گفته بیاید. می گوید برادر سلیمانی. همه را. محمد خانی فهرست را می گیرد احترام نظامی میگذارد. باقری بیرون می رود. با سرعت دور می شود. ایزدی می گوید باقری از آق قلا آمده به اهواز می رود. طرح دارد برای مدیریت سیل. هنوز هم مدیریت با این هاست. ما ول معطلیم، أعنی لا شیء. اما ندای "أنا رجل" مان گوش آفاق را کر کرده. باد ملایمی از پنجره های مسجد می خزد داخل. بوی بهشت می آید. کم کم بچه ها بیدار شده اند. وحید را بیدار میکنم. مجتبی زودتر بیدار می شود. کفشِ کارش رابیرون می کشد. شماره اش چهل و هفت است. قد دو متری پاپوش اینچنینی را می برازد. نصف جمعیت هنوز خواب است. بقیه در حال تکاپو. قسمت بالای مسجد شده انبار تدارکات. مسجد مستطیلی است به طول و عرض چهل در پانزده. قسمت بالازنانه هم چهل متر در پنج متر که دوبلکس کرده مسجد را. در بیداری انگار همان شهدا بین بچه ها هستند. با همان لباسها. انگار بعضی هاشان چشمک می زنند. یکی شان بهم که می‌رسد دست می گذارد روی شانه ام و می گوید: - اگر از سیم خاردار نفس خودت گذشتی می توانی از سیم خار دار دشمن هم بگذری. با هول می گویم: - خیلی وقت است گذشته ام. می خندد و می رود. گروه چهار نفره مان آماده شده. توی حیاط کوچک مسجد ولوله ای شده. چکمه هایی که از یزد آورده اند را پخش می کنند. یک چهل ودو اش گیرم می آید به رنگ مشکی متالیک. برق می زند عجیب. انگار تازه مسلح شده ام. هر کدام یک بیل نو می گیریم و می رویم بیرون تا پدر سیل را در بیاوریم. یک اجاق بزرگ علم کرده اند برای چایی. ندایی توی گوشم می پیچد هلابیکم لزوار. اجاق دود می کند عجیب. به چایی آتشی اش می ارزد. چهار کتری گردن کلفت روی یک تنه درخت است که دارد می سوزد. این که می گویند: دود از کنده برمی خیزد، اینجا عیناً مشهود است. اجاق، دو تا میز، یک سینی لیوان یک بار مصرف. این بلای عام البلوی. تازه چشمم می افتد روی زمین. بطری های آب معدنی به مقدار متنابهی همه جا پهن است. لیوانهای یک بار مصرف هم. پلاستیک از همه نوعش همه جا ریخته شده. صدمه اش از سیل بیشتر است این ماده علیه ما علیه برای طبیعت. یکی از طلبه ها ما را می خواند چه خواندی. - همه جمع بشین. کار دارم. کم کم می فهمیم می خواهد سخنرانی کند برایمان. جمع بشین باید صحبت کنم.خب صحبت کن/همه باید باشند/بگو دیگه/من که نمی تونم صد بار بگم/ما که اومدیم بگو / نه باید همه جمع بشوند/ من که نمی تونم بقیه رو جمع کنم تو مسئولی باید جمعشون کنی/ رفیق باید رفیقشو بیاره من که نمی تونم برم دونه دونه تونو بردارم بیارم اینجا/ سید ابرقویی می پرد وسط جمع که : - ما اومدیم کار کنیم. نیومدیم بیکار بایستیم سخنرانی بشنویم. اگه حرفی داری بگو یه ربع ... می خواهد بلبشو بشود. یک نفر ملایم تر می گوید: - خب حالا یه ذره شو بگو - من نباید گوش به حرف شما بدم شما باید به حرفم گوش بدید. آقای اعرافی از الان تا دو ساعت دیگه می رسن ...آهاااان الان رسیدن
شیخ شوخ 😅✌️
سلام صندوق قرض الحسنه مون 200 تومن به کمک یکی از اعضای عزیز کانال موجودی داره اگه کسی نیاز ضروری دار
عزیزان هر کی لازم داره بهم تا ساعت 22 اطلاع بده صبح قرعه کشی میکنم و بهتون اطلاع میدم