eitaa logo
-شـڪـوِة-
154 دنبال‌کننده
359 عکس
141 ویدیو
1 فایل
إِلٰهِى ، إِلَيْكَ أَشْكُوا نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَة خدایا ، از نفسۍ ڪہ فراوان بہ بدۍ فرمان مۍدهد بہ تو شڪایت مۍڪنم . [ مناجات‌الشّاڪین ]
مشاهده در ایتا
دانلود
-شـڪـوِة-
ــــــ
قدری طولانی اما ✍🏼 به بهانه ی این کلام از : 🔰 خیلی وقتها دیدم که با ناامیدی از اینکه مسیری رو شروع کردیم که به انتهای اون مسیر نرسیدیم ناله میکنیم و بعضا ناراحتیم ! حالا چه اون مسیر معنوی باشه ، چه مادی ، در هر صورت خیلی هامون وقتی به نتیجه نمیرسیم کلا دلسرد میشیم و قضیه رو منتفی و پرونده رو مختوم اعلام میکنیم ! ولی دونستن و متذکر شدنِ این نکته به خودمون و بقیه خیلی مهمه : سهراب سپهری یه جا میگه « چشم‌ها را باید شست ، جور دیگر باید دید » بله ! خیلی مهمه که من و تو چطوری به قضیه نگاه کنیم ! اینکه فکر کنیم صرفا محدود به رسیدن به قله ست ، یا اینکه تعاریف پر مسما تری از موفقیت هم وجود داره ؛ این حرفها هم برای اهداف معنوی و هم برای اهداف مادی صدق میکنه ؛ حقیقت اینه که ما وظیفه مون روشن کردن چراغها و لامپهای مسیرهای متعددِ زندگی نیست ! وظیفه ما فقط و فقط تو سکون و کردنه ! ما شکست نخوردیم :)) ما وقتی از جامون بلند شدیم و شروع کردیم به ، جدای از رسیدن و یا نرسیدن به قله ، جدای از روشن شدن یا نشدن لامپ ، شکست نخوردیم ؛ اتفاقا ما تو تمام زمانهایی که در حال بودیم ، موفقیت رو تجربه کردیم ؛ ‌ وقتی میکنیم که پاشیم و چراغ هایی رو روشن کنیم ینی ؛ وقتی ۶ صبح پتو رو میزنیم کنار و میریم پای درس و تمرین ورزشی برای ، ینی موفقیت ؛ وقتی تصمیم میگیریم کمتر گناه کنیم ، تصمیم میگیریم مراقب نفس و اعمالمون باشیم ، [ اینم بگم که تصمیم خالی کافی نیست تصمیم همراه با عمل :) ] ینی موفقیت ‌؛ بزرگترین شکست رو کسی متحمل میشه که موفقیت رو تو رسیدن به قله بدونه ، بزرگ ترین شکست متعلق به آدمهای و هست :) این روزها بازار مطالب انگیزشی خیلی داغه ! اما در بیش از ۱۰۰ آیه داریم که انسانها رو به تلاش و کوشش کردن تشویق میکنه ! مثلا : - « و من أراد الآخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن ، آن کسی که سرای آخرت را بطلبد و سعی و کوشش خود را برای آن انجام دهد ، در حالیکه ایمان داشته باشد ، سعی و تلاش او از سوی خدا پاداش داده خواهد شد | ۱۹ اسراء » - « و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا ، و آن‌ها كه در راه ما [ با خلوص نيّت ] جهاد‌ كنند ، قطعاً به راههاى خود ، هدايتشان خواهيم‌كرد | ۶۹ عنکبوت » - « و ان لیس للانسان الا ما سعی ، برای انسان جز سعی و کوشش او نیست | ۳۹ نجم » به قول یک استادی ، میگفتن ما همینکه تو مسیر باشیم یعنی نتیجه ! و اهل بیت از همینکه ما بی تفاوت به نیستیم و شروع به میکنیم خوشحالن ! [ البته این رو در باب مسائل معنوی گفتن اما همونطور که قبل تر عرض شد برای همه جا قابل صدقه ] ’’ چشمها را باید شست رفقا ‘‘ باید یه جور دیگه نگاه کنیم ، باید از غار های کوچک و محدود ذهنی مون فرار کنیم و بکوشیم برای بهتر شدن ، برای شکوفا شدن ، برای ، برای فرار از ، ، بترسیم از ماندن ها ، مخصوصا جا ماندن های از آخرت و اسیرِ شدن هایی که ما رو یک‌راست وارد دوزخی میکنن که خودمون با بی‌توجهی و ساختیم ‌؛ پایان ./ @shekveh1|شڪوِة
-شـڪـوِة-
صرفِ خواندن چند جلد کتاب یا صدها مطلب آموزشی قرار نیست ما را به یک عالِم درجه یک تبدیل کند ، فرام
اللهم اعوذ بک من علم لا ینفع خدایا ، پناه می‌برم به تو از علمی که سود نرساند . .
:)))
" درد را انسان بی‌هوش نمی‌کشد ، انسانِ خواب نمی‌فهمد . درد را انسان باهوش و بیدار می‌فهمد ، راستی ! دردهایم کو ؟! " - شهید عباس دانشگر
بشڪستہ تر از خویش ندیدم بہ همہ عمر افسردہ دل از خویشم و زندانے خویشم .... - سید علی خامنه ای
و اسئلڪ سؤال من اشتدّت فاقتہ ، و از تو درخواست مےڪنم درخواست ڪسے ڪہ ، فقیر و بے چیز شدہ .... عظم بلائے ، و افرط بے سوء حالے ، بلاے من بسے بزرگ است ، و بدے حالم از حد گذشتہ .... 💔❣
گریه ، ماتم نیست زنده شدن دلهاست :)
ما ؟ اسیرانِ غفلت .
-شـڪـوِة-
✨ « تو یـــــــوسف می‌شوۍ » ✨ . . خواب دیدم که حضرت امام خمینی (ره) وفات کرده و جنازه ی ایشان در یکی از خانه های مشهد در نزدیکی خانه پدر من روی زمین است . مردم بسیاری برای تشییع جنازه جمع شدند که من هم در میان آنها بودم . دردی جانکاه قلبم را می‌فشرد و غم و اندوه وجودم را گرفته بود . تابوت را از خانه بیرون آوردیم و روی دوش گرفتیم . بعد تشییع کنندگان که جمعیت انبوهی بودند در پی جنازه به حرکت در آمدند . من هم با آنها حرکت می‌کردم ، با صدای بلند می‌گریستم و از شدت تألّم و تأثّر ، با دست روی زانوی خود می‌زدم . جنازه به آخر شهر رسید ، بیشتر تشییع کنندگان بازگشتند اما جنازه راه خود را در بیرون شهر و تعداد بیست ، سی تشییع کننده ادامه داد . سپس جنازه به تپه ای رسید . بیشتر تشییع کنندگان در پایین تپه ماندند و جنازه به همراه چهار ، پنج تشییع کننده به بالا رفت که من هم با آنها به دنبال جنازه بودم . ما تابوت را بالای تپه قرار دادیم ، من به پایین پا نزدیک شدم تا در حالی که چهره حضرت امام را می‌بینم ، با او وداع کنم . وقتی کنار پا ایستادم ناگهان دیدم دست راست امام که انگشت سبّابه آن به حالت اشاره بود به سمت بالاحرکت می‌کند ! حیرت شدیدی سراپایم را گرفت . سپس دیدم امام با چشمان بسته شروع کرد به حرکت برای نشستن ، تا اینکه انگشت اشاره اش به پیشانی من رسید و آن را لمس کرد یا نزدیک بود لمس کند . من در این حال با شگفتی و حیرت نگاه می‌کردم . بعد لبهایش را گشود و دوبار گفت : '' تو یوسف می‌شوی ... تو یوسف می‌شوی ! '' . . - | 📚 راوی : حضرت آقا | - - | 📚 از : خونِ دلی که لعل شد | - - | 📚 خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از زندان ها و تبعید های دوران مبارزات انقلاب | - - | 📚 انتشارات انقلاب اسلامی | -
به قول معروف ، ما که عکاس خوبی نیستیم شما خیلی خوش‌عکسی 😍 -