eitaa logo
-شـڪـوِة-
152 دنبال‌کننده
325 عکس
122 ویدیو
1 فایل
إِلٰهِى ، إِلَيْكَ أَشْكُوا نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَة خدایا ، از نفسۍ ڪہ فراوان بہ بدۍ فرمان مۍدهد بہ تو شڪایت مۍڪنم . [ مناجات‌الشّاڪین ]
مشاهده در ایتا
دانلود
بشڪستہ تر از خویش ندیدم بہ همہ عمر افسردہ دل از خویشم و زندانے خویشم .... - سید علی خامنه ای
و اسئلڪ سؤال من اشتدّت فاقتہ ، و از تو درخواست مےڪنم درخواست ڪسے ڪہ ، فقیر و بے چیز شدہ .... عظم بلائے ، و افرط بے سوء حالے ، بلاے من بسے بزرگ است ، و بدے حالم از حد گذشتہ .... 💔❣
گریه ، ماتم نیست زنده شدن دلهاست :)
ما ؟ اسیرانِ غفلت .
-شـڪـوِة-
✨ « تو یـــــــوسف می‌شوۍ » ✨ . . خواب دیدم که حضرت امام خمینی (ره) وفات کرده و جنازه ی ایشان در یکی از خانه های مشهد در نزدیکی خانه پدر من روی زمین است . مردم بسیاری برای تشییع جنازه جمع شدند که من هم در میان آنها بودم . دردی جانکاه قلبم را می‌فشرد و غم و اندوه وجودم را گرفته بود . تابوت را از خانه بیرون آوردیم و روی دوش گرفتیم . بعد تشییع کنندگان که جمعیت انبوهی بودند در پی جنازه به حرکت در آمدند . من هم با آنها حرکت می‌کردم ، با صدای بلند می‌گریستم و از شدت تألّم و تأثّر ، با دست روی زانوی خود می‌زدم . جنازه به آخر شهر رسید ، بیشتر تشییع کنندگان بازگشتند اما جنازه راه خود را در بیرون شهر و تعداد بیست ، سی تشییع کننده ادامه داد . سپس جنازه به تپه ای رسید . بیشتر تشییع کنندگان در پایین تپه ماندند و جنازه به همراه چهار ، پنج تشییع کننده به بالا رفت که من هم با آنها به دنبال جنازه بودم . ما تابوت را بالای تپه قرار دادیم ، من به پایین پا نزدیک شدم تا در حالی که چهره حضرت امام را می‌بینم ، با او وداع کنم . وقتی کنار پا ایستادم ناگهان دیدم دست راست امام که انگشت سبّابه آن به حالت اشاره بود به سمت بالاحرکت می‌کند ! حیرت شدیدی سراپایم را گرفت . سپس دیدم امام با چشمان بسته شروع کرد به حرکت برای نشستن ، تا اینکه انگشت اشاره اش به پیشانی من رسید و آن را لمس کرد یا نزدیک بود لمس کند . من در این حال با شگفتی و حیرت نگاه می‌کردم . بعد لبهایش را گشود و دوبار گفت : '' تو یوسف می‌شوی ... تو یوسف می‌شوی ! '' . . - | 📚 راوی : حضرت آقا | - - | 📚 از : خونِ دلی که لعل شد | - - | 📚 خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از زندان ها و تبعید های دوران مبارزات انقلاب | - - | 📚 انتشارات انقلاب اسلامی | -
به قول معروف ، ما که عکاس خوبی نیستیم شما خیلی خوش‌عکسی 😍 -
بارها می‌گفت داره دیر میشه ! اگه کوله بارمون رو نبندیم ، اون‌طرف گیر می‌کنیم ... - شهید حیدری
دیر از رَه‌ آمدی ،‌ زود رفتی‌ ماهِ‌ غم ! یازده‌ ماه دگر باید به‌ راهت‌ چشم‌ دوخت :)
❣اوقات خوش آن بود ڪہ با دوست بہ سَر شد ، باقے همہ بے حاصلے و بے خبرے بود ... - - 💔