بشڪستہ تر از خویش ندیدم بہ همہ عمر
افسردہ دل از خویشم و زندانے خویشم ....
- سید علی خامنه ای
-شـڪـوِة-
✨ « تو یـــــــوسف میشوۍ » ✨
.
.
خواب دیدم که حضرت امام خمینی (ره) وفات کرده و جنازه ی ایشان در یکی از خانه های مشهد در نزدیکی خانه پدر من روی زمین است .
مردم بسیاری برای تشییع جنازه جمع شدند که من هم در میان آنها بودم .
دردی جانکاه قلبم را میفشرد و غم و اندوه وجودم را گرفته بود .
تابوت را از خانه بیرون آوردیم و روی دوش گرفتیم .
بعد تشییع کنندگان که جمعیت انبوهی بودند در پی جنازه به حرکت در آمدند .
من هم با آنها حرکت میکردم ، با صدای بلند میگریستم و از شدت تألّم و تأثّر ، با دست روی زانوی خود میزدم .
جنازه به آخر شهر رسید ،
بیشتر تشییع کنندگان بازگشتند اما جنازه راه خود را در بیرون شهر و تعداد بیست ، سی تشییع کننده ادامه داد .
سپس جنازه به تپه ای رسید .
بیشتر تشییع کنندگان در پایین تپه ماندند و جنازه به همراه چهار ، پنج تشییع کننده به بالا رفت که من هم با آنها به دنبال جنازه بودم .
ما تابوت را بالای تپه قرار دادیم ،
من به پایین پا نزدیک شدم تا در حالی که چهره حضرت امام را میبینم ، با او وداع کنم . وقتی کنار پا ایستادم ناگهان دیدم دست راست امام که انگشت سبّابه آن به حالت اشاره بود به سمت بالاحرکت میکند !
حیرت شدیدی سراپایم را گرفت .
سپس دیدم امام با چشمان بسته شروع کرد به حرکت برای نشستن ،
تا اینکه انگشت اشاره اش به پیشانی من رسید و آن را لمس کرد یا نزدیک بود لمس کند .
من در این حال با شگفتی و حیرت نگاه میکردم .
بعد لبهایش را گشود و دوبار گفت :
'' تو یوسف میشوی ... تو یوسف میشوی ! ''
.
.
- | 📚 راوی : حضرت آقا | -
- | 📚 از #کتاب : خونِ دلی که لعل شد | -
- | 📚 خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از زندان ها و تبعید های دوران مبارزات انقلاب | -
- | 📚 انتشارات انقلاب اسلامی | -
بارها میگفت داره دیر میشه !
اگه کوله بارمون رو نبندیم ،
اونطرف گیر میکنیم ...
- شهید حیدری
❣اوقات خوش آن بود
ڪہ با دوست بہ سَر شد ،
باقے همہ بے حاصلے و
بے خبرے بود ...
- #محرم_۱۴۴۶
- #خداحافظ_ماه_غم 💔
-شـڪـوِة-
❣اوقات خوش آن بود ڪہ با دوست بہ سَر شد ، باقے همہ بے حاصلے و
-979886333_1409852203.mp3
3.17M
واسه شبایی که نیستم میخونم ،
بخدا که #دوسِت_داشتم :))♥️
@shekveh1|شڪوِة