eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
604 عکس
154 ویدیو
91 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ امام رضا(علیه السلام) روضه🎤 مرثیه🎙 باز دارم به سر هوای ضریح دلمان تنگ شد برای ضریح دوست دارم رها شوم از خود در میان سر و صدای ضریح چقدر دل شکستگی خوب است در حریم پر از دعای ضریح دست هایِ پر از تمنایی می خورد رویِ حلقه های ضریح می شود خوبتر خدا را دید در همان یا رضا رضای ضریح واجب واجب است به هر عاشق سجده ی شکر پیش پای ضریح حرم ثامن الحجج رفتم واقعاً واقعاً به حج رفتم اشک با من، سرودِ غم، با تو نوحه ی گریه دار و دَم با تو گفتن شعرِ روضه ها با من جلوه دادن به محتشم با تو ناله از دل زدن فقط با من کربلا کردنِ دلم با تو گُذری کن دمی به روضه ی ما چشم با این گدا، قدم با تو دست با من، به سر زدن با من شور این خیمه و علم با تو روضه خواندن برای تو با من اشک های دمادمم با تو روضه خواندی شبی امام غریب جَدِّ ما تشنه بود یَابنَ شبیب ▪▪▪▪ جَدِّ ما را سوارها کشتند بین گودال بارها کشتند جَدِّ ما یک نفر ولی او را لشگری از هزارها کشتند اعتبار تمام عالم را جمع بی اعتبارها کشتند چکمه را روی عشق  می کوبند جد ما را شرارها کشتند خواهرش را پس از بریدن سر خنده ی نیزه دارها کشتند وای از عصر روز دهم وای از ضربه ی دوازدهم ▪▪▪▪▪ لب خنجر به روی حنجرش بود به سویش چشم های دخترش بود تمام لحظه های سر بریدن  سرش بر روی پای مادرش بود ▪▪▪▪▪  زنهای نوغان (یکی از مناطق قدیمی و تاریخی مشهد است) مهریه هاشون را حلال کردند، گفتند: مهریه مون حلال، ما هم می خواهیم بریم تشیع پیکر پسر فاطمه، زن ها همه اومدن اینقدر گریه کردن و صورت خراشیدن، اومدن گل ها رو کنار زدن بتونن جنازه رو پیدا کنن، اما... یه جای دیگه گفتن: سر پسر پیغمبر داره میاد زن ها رفتن روی پشت بام سنگ برداشتن، اینقدر سنگ زدن سر عزیز دل فاطمه روی زمین افتاد، پیشانی زینب شکست، ای وای حسین…..   حسین آرام جانم حسین روح روانم 🎤  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
﷽ ◾️شهادت امام رضا (علیه السلام) مرثیه🍃 امام رضا (علیه السلام) به اباصلت فرمود: فردا من بر این فاجر (فاسق یعنی مامون) وارد می شوم، اگر با سر برهنه بیرون آمدم با من سخن بگو که جواب سخنت را می دهم و اگر با سر پوشیده بیرون آمدم با من سخن مگو. اباصلت می گوید: فردای آن روز شد، امام لباس بیرونی خود را پوشید و در محراب عبادتش نشست و در انتظار بود که ناگهان غلام مامون آمد و به امام گفت: «امیرمؤمنان شما را خواسته هم اکنون خواسته او را اجابت کن» امام عبا و کفش خود را پوشید و برخاست و به خانه مأمون روانه گردید و من پشت سرش رفتم، تا اینکه امام نزد مامون رسید، دیدم مقداری انگور و میوه های دیگر در جلو مامون است و در دست مامون خوشه انگوری بود که قسمتی از آن خورده بود و قسمتی از آن باقی مانده بود، وقتی که مأمون حضرت رضا (علیه السلام) را دید، برخاست و با احترام خاصی با حضرت معانقه کرد و بین دو چشم آن حضرت را بوسید و کنارش نشانید و سپس همان خوشه را که در دستش بود به آن حضرت داد و گفت: «ای پسر رسول خدا! انگوری بهتر از این انگور ندیده ام بفرمائید بخورید». امام: چه بسا انگوری که در بهشت است بهتر از این است. مأمون: از این انگور بخور. امام: مرا از خوردن آن معاف دار. مأمون: حتماً باید بخوری، مبادا از اینکه نمی خوری می خواهی ما را به چیزی متهم کنی، با آن همه اخلاصی که از من می بینی! مأمون آن خوشه را از حضرت گرفت، چند دانه آن (که می شناخت مسموم نشده) خورد و بار دیگر آن خوشه را به امام داد و مبالغه کرد که بخور. امام (علیه السلام) سه دانه از آن انگور را خورد، پس از چند لحظه حالش دگرگون گردید، و بقیه آن خوشه را به زمین افکنده و همان دم برخاست که برود، مأمون گفت: کجا می روی؟ امام فرمود: اِلی حَیْثُ وَجَّهْتَنِی: «به همانجا که مرا فرستادی» امام در حالی که سرش را پوشانده بود (عبا بر سر افکنده بود) بیرون آمد، من طبق سفارش قبل امام، با او سخن نگفتم تا وارد خانه اش شد و فرمود: در را ببند، در بسته شد، سپس به بستر خود خوابید و من در حیاط خانه، غمگین و ناراحت ایستاده بودم، ناگهان جوان خوش سیما و پیچیده مویی را دیدم که بسیار به امام رضا (علیه السلام) شباهت داشت، به طرف او شتافتم و گفتم: در بسته بود از کجا وارد شدی؟ فرمود: همان خدایی که در این وقت از مدینه مرا به اینجا آورد، او مرا از در بسته وارد این خانه کرد. گفتم: تو کیستی؟ فرمود: اَنَا حُجَّهُ اللهِ عَلَیْکَ یا اَباصَلْتٍ... «ای اباصلت من حجت خدا بر تو هستم، من محمدبن علی هستم» سپس به طرف پدرش رهسپار شد و داخل حجره گردید و به من فرمود: تو نیز وارد خانه شو. وقتی که امام رضا (علیه السلام) او را دید، از جای جست و دست بر گردن جوانش انداخت و او را در آغوش خود چسبانید و بین دو چشمش را بوسید و او را در بستر خود وارد کرد. امام جواد (علیه السلام) خود را به روی پدر افکند و پدر را می بوسید، در این حال امام رضا (علیه السلام) راز و اسراری با او گفت که من نفهمیدم... و در این حال امام هشتم (علیه السلام) در آغوش پسر از دنیا رفت. 📚منبع: عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۴۴  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
﷽ خداحافظی با دوماه شور🎙 بازم وقت جداییمون شد نمیتونم بازم میبینم همدیگه رو نمیدونم بازم یک سالِ دیگه باید تحمل کرد همش دوری باشه من زنده نمیمونم گذشت مثل برق مثل باد مثل آه گذشت فرصت نوکری این دو ماه گذشت مهلت این دل رو سیاه ای سیاهیا خداحافظ ای کتیبه ها خداحافظ ای پیرهن سیاه خداحافظ **** پی کار هیئت میرفتیم چه روزایی قرار روضه رفتن داشتیم چه شبهایی میگن هر جا که اسمش باشه حرم میشه توی آغوش ارباب بودیم چه رویایی گذشت شب به شب با حسین زندگی گذشت صبح به صبح نوکری خستگی گذشت صبح و شب روضه خونگی نذری دادنا خداحافظ چایی ریختنا خداحافظ جارو کردنا خداحافظ **** فدای اونکه نوکر ها رو صدا کرده یقینا دونه دونمون و سوا کرده عزاداری ها ان شاء الله قبول میشه به والله هر شب زهرا ما رو دعا کرده گذشت بهترین گعده ی شب نشین گذشت حرص و جوش، نزدیک اربعین گذشت شش دهه تو بهشت رو زمین ای میوندارا خداحافظ ای علم کشا خداحافظ اربعینیا خداحافظ 🎤  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
واحد🎤 یکی با رویای حج آمد حاجت گرفت و برگشت یکی با پای فلج آمد حاجت گرفت و برگشت.. یکی دیگر از تو میخواهد لیاقتِ شهادت یکی میگوید شفاعت کن؛ آقا مرا قیامت.. یکی که من باشم و عمریست نیامده زیارت وای ... دلم تنگ ایوان طلای توست نه تنها سَرم خاک پایِ توست که من هرچه دارم برایِ توست وای... مرا زائرت کن خدایی کن.. کبوتر کن آقا هوایی کن! اگر شد مرا کربلایی کن! رضا جانم.. ای رضا جانم دلم از باب الجواد آمدتا آبرو بگیرد کنار حوضِ گوهرشادت آمد وضو بگیرد چه میشد؟! چون کودکی هایَم دوباره میشدم گم پدرِ من را تا ضریح تو بروی دست مردم!! میاورد و میشدم مست تو ای امام هشتم.. وای.... همه ما گدایان سلطانیم گدایان شاه خراسانیم که عمری در این خانه، مهمانیم! وای... الا ای، ولیِ نعمت ایران… تویی باعثِ برکتِ ایران فدایی تو ملت ایران غریب آقا ای غریب آقا…….  🎤حاج  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🎙 بعد دوماهِ غم بعد دو ماه عزا آوردم دل ، شکستمو ، پیشت امام رضا من تو این دو ماه، فهمیدم شور گریه هام، شیرینه وقتی که چشام ،میباره مادرت من و، می‌بینه کم گریه کردم ولی ازم بگذر دریابم آقا تو این شب آخر تورو جون زهرا ، تورو جون حیدر آقا جانم یا امام رضا جانم ------------ یادمه تو حرم میون ازدحام پا ایوون طلات یکی میگفت من کربلا میخوام پای پنجره فولادت چشم زائرات گریونه اونکه که اربعین راهی شد کربلاش و بت مدیونه توو صحنت دردای ما دوا میشه ذکر رو لبها رضا رضا میشه با نگاهت آقا، گره ها وا میشه آقا جانم یا امام رضا جانم ✍محمد_جواد_صادقی یوسف_زندیه  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
﷽ امام رضا(علیه السلام) 🍃زیارت می‌رسم خسته می‌رسم غمگین گرد غربت نشسته بر دوشم آشنایی ندیده چشمانم آشنایی نخوانده در گوشم می‌رسم چون کویری از آتش چون شب تیره‌ای که نزدیک است تشنهٔ آفتاب و بارانم دیده کم آب و سینه تاریک است آمدم تا کنار مرقد تو دامنی اشک و آه آوردم مثل آهوی خسته از صیّاد به حریمت پناه آوردم آمدم تا خزان قلبم را با نگاهی پر از جوانه کنی بشکند بغض و اشک‌هایم را مثل تسبیح دانه‌دانه کنی در طواف تو مثل پروانه هستی‌ام را به باد خواهم داد تا نگاهم کنی تو را سوگند به عزیزت جواد خواهم داد ✍مصطفی محدثی  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
﷽ امام رضا(علیه السلام) زمینه🎙 رعیت این سلطانم گدای این دربارم محاله چشم از دست امام رضا بردارم محاله خالی باشه دستم تا امام رضا رو دارم به فدای دست کریمت به فدای لطف زیادت بذار بمونم در خونت آقا تو رو جانِ جوادت دوای غصه های من نظر به گنبد طلاست برات کربلای من تو دستای امام رضاست یا علی بن موسی الرضا بفرست ما رو کربلا دور ضریحت دائم یه عالمه مهمونه به کام زائر طعم محبتت میمونه تو رو میخوام و بخدا هرچی که تو بخوای همونه کاشی کاری های گوهرشاد شلوغیه پنجره فولاد به منی که گمشده بودم مسیر بهشت و نشون داد آقا جانم هر چی میشه دلم میخواد راهی مشهدت بشم بذار که زود به زود بیام فدای مرقدت بشم یا علی بن موسی الرضا بفرست ما رو کربلا دوای غصه های من نظر به گنبد طلاست برات کربلای من تو دستای امام رضاست یا علی بن موسی الرضا بفرست ما رو کربلا محرمم سرشار از روایت ریانه تپش تپش ذکرم یا سیدناالعطشانه دلم پر از زنده ترین عشقه عاشقی جهانه دلیل مقدس اشکام روایتِ ابنِ شبیبه دلیل وجودیِ چشمام گریه برا شاه غریبه گفته امام رضا باید سینه زنا بگن حسین بگن غریب تشنه لب شهید بی کفن حسین زائر اربعین میشم با مدد امام رضا زائر اون بدن که رفت سرش به روی نیزه ها راس حسین به نیزه ها آتیش زدن به خیمه ها یا علی بن موسی الرضا بفرست ما رو کربلا 🎤حاج محمودکریمی  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈