مرا از کودکی احساس دادند
مرا عادت به بوي ياس دادند
کليد قفل هايم را از اول
به دست حضرت عباس دادند ...
افراشت به کوی عشق، پرچم عباس
در جبهه فشرد پای محکم عباس
بی آب از او گلشن دین شد سیراب
بی دست گرفت دست عالم عباس
✍حاج علی انسانی
حضرت شریفه خاتون سلام الله علیها
* * * * *
سلام بانوی حلّه ، سلام کوثر عترت
سلام نوردل مجتبی،سُلاله ی عصمت
شریفه بنت شرافت کریمه بنت کرامت
طهوره،طاهره،طوبی،تقیّه،طیّبه طینت
طبیبۀ علویّه ، حبیبۀ حسنیّه
نجیبۀ مَدَنیّه ، غریبۀ بحقیقت
...
چه بی کران که گرفتنداز توحاجت خودرا
چه بی شمار، که بیمار ،از تو یافته صحّت
اگرچه سنّ شریف تو بوده یازده ، امّا
به منصب تو بزرگان بَرند غبطه وحسرت
فدای لطف عمیمت، شرف سراست حریمت
گدای دست کریمت،بزرگ وکوچک ملّت
همیشه شامل ما،بوده لطف عام تو امّا
عنایتی کن وبنما نگاه خاص به هيئت
من ارچه لایق دوزخ،تویی شفیعۀ محشر
مگر به یُمن تو ، من را بَرند جانب جنّت
تو یادگار رسولی ، تو افتخار بتولی
تویی عصارۀ قرآن، تویی تجسّم عفّت
...
تویی نشان شریعت،تویی چراغ طریقت
تویی، فدای حقیقت، تویی،نماد فضیلت
تویی، سلیل رسالت ، تویی فدای ولایت
تویی فروغ امامت،تویی نتیجه ی بعثت
اگرکه زینت بیت علی ست، زینب کبری
به خاندان حسن هم تویی شرافت وزینت
تویی شبیه خدیجه،توبرخدیجه نتیجه
طبیبه ی علویّه ، جوان فاطمه سیرت
اگر که لب بگشایی ، برای گفتن آمین
رواشود به دعایت تمام حاجت خلقت
شبانه روز به دل آرزوکنم که به زودی
زیارتت بشود باز، بلکه روزی وقسمت
به این نتیجه رسیدم،که رفتن به زیارت
نه همّت است نه قسمت که هست منّت ودعوت
زیارت توسعادت ، توسّلِ به توعزّت
گدایی ازتوشرافت،زهی ازاین همه ثروت
حرم اگرچه ندارد، زجورو کین پدرتو
زیارت تو بیایم به آن بهانه و نیّت
حریم توست همیشه پراز مُجاور و زائر
ولیک تربت بابت هماره بی کس وخلوت
بدیده هرکه حریم تورابحق شده حیران
ازآن صفاوجلالت، ازآن اُبهّت و وسعت
ولی چرا پدرتو حرم نداشته باشد؟!
مگرکه مزد رسالت ،نبوده مِهرو موَدّت
حریم حُرمت عترت به دست پَست حرامی
فغان ازاین همه ذلّت، فغان ازاین همه غربت
اگر چه کعبه بُوَد قبله ی نماز و عبادت
بقیع ماست ولی قبله گاه غربت وغیرت
اگرچه قوم یهودند،خود عنود ز سابق
گرفته آل سعود از یهود هم بله سبقت
گروه مدّعی بسطِ عدل و قسط کجایند
که ظلم و جور به عترت شده ست حاصل وحدت
...
برادرند همه مؤمنون ، به گفتۀ قرآن
نه این گروه منافق،نه اهل بدعت سنّت
هرآنچه شد به شما از سقیفه ریشه گرفته
به هرجنایت وفتنه شده ست باعث و علّت
هرآنچه ظلم شود تا به رستخیز، از آنجاست
به بانیان سقیفه ، هماره نفرت و لعنت
تو با سکینه و عبداله و رقیّه و قاسم
شُدید همره با کاروان آل نبوّت
...
تودیده ای که عمویت حسین با لب تشنه
بریده شد سر پاکش، به دست کافر امّت
تو دیده ای علی اکبر چگونه رفت به میدان
به خیمه با تن پاره چگونه داشته رجعت
تودیده ای علی اصغرچگونه داشت تلظّی
به شیرخوارۀ تشنه نداد حرمله مهلت
به قلب توچه گذشته درون خیمه چه گشته؟
دمی که سوی وی آمد سه شعبه تیربه سرعت
چو بی وداع سوی آب رفت حضرت سقّا
چرابه خیمه نیامد؟، نکرد بهرچه عودت؟
به زیرسُمّ ستوران چوشدفدا تن قاسم
به زیرپای شترها، تن توهم شده فِدیَت
چه سخت بودبرایت،که بعدداغ عزیزان
زدند بانگ رحیل و نمود راحله رحلت
به روی خارمغیلان،دویده ای به بیابان
به روی ناقۀ عریان،نشسته ای ز خصومت
شکنجه، رنج اسارت،یتیمی وغم یاران
تو را دچار محن کرده است ، به شدّت!
پس ازشهادت یاران،پس ازبلای فراوان
پس ازاسارت وحرمان،پس ازشکستن حُرمت
پس ازخروج زکوفه،درآن مسیر اسیری
به سوی شام چو بردندتان به زجرومشقّت
به روی ناقه نشستی که خاطرات گذشته
مرور خاطر آزردۀ توگشت به رِقّت
چه روزگار خوشی داشتی به شهرمدینه
کنار آل پیمبر به احترام و مسرّت
کجاست آن همه حُرمت،کجاست آن همه حشمت
کجاست آن همه فَرحت،کجاست آن همه عزّت
ولی زکینه ی اعدا، زبغض عترت طاها
زظلم اهل جنایت، زجور اهل حکومت
کنون بلا و مصیبت، کنون عزا و اسارت
کنون فراق وشهادت،کنون شماتت وضربت
به قصدقرب الیَ الله، قتل عام نمودند
همان کسان که زجدّ تو داشتند کدورت
به قاتلان امامت ، به ظالمان به عترت
به منکران ولایت ، هماره لعنت ونفرت
...
اگرچه قصۀ کوفه ز غصه کرد تو را پیر
اگر چه واقعۀ طف،تو را شکست ز دِهشَت
ادامه👇👇👇
چه خوب شدکه ندیدی دگرتوشام بلارا
چه خوب شدنچشیدی شَرنگ جام مذمّت
به امرحضرت سجاد،جسم زخمی وپاکت
به حلّه دفن شدوحلّه شد نشانۀ عبرت
حریم توست بقیعی که لاجرم شده آباد
اگرچه نیست درآن رتبه و مقام ،به رفعت
بقیع هم شود آباد ، برتر از حرم تو
امیدهست به زودی به دست حضرت حجت
برای منتقم خود ، تو ای شهیده دعاکن
که دادخواه بیاید برون ز پرده ی غیبت
شما زحق بطلب،تاسحرشود شب هجران
شدیم خسته ازاین روزگارپرغم ومحنت
مگربه یُمن حضورش،به روزگارظهورش
کنیم بندگی حق،در آن حکومت و دولت
فکن نگاه طبیبانه ای ، به تاری چشمم
که تا" زلال "شود دیده ام به رؤیتِ حضرت
✍️علی مومن نیا (زلال)
👈با حذف چند بیت
شعر بازگشت آزادگان به وطن
👇👇👇
بوی جبهه ، بوی سنگر می دهی
بوی شب ، بو ی منور می دهی
بو ی مردان د لیر و رزم جو
بو ی گر د ا ن تکا و ر می دهی
بوی همت ، بوی غیرت ، بوی رزم
بوی زخم آگین خنجر مید هی
بو ی عطر جا نما ز عا شقا ن
بو ی ایمان ، بوی باور می دهی
بو ی خو ر شید پگا ه نو بها ر
بو ی چشم انداز خا و ر می د هی
بو ی پر و ا ز پر ستو ها ی فو ج
بو ی معر ا ج کبو تر می د هی
بو ی خوب کو چه ها ی شهر مان
بو ی عود و بو ی عنبر می د هی
ا ز کدامین بو ستان آغشته ای؟
بو ی گل ها ی معطر می د هی
بو ی خا ک کربلا بوی حسین(ع)
بو ی قا سم ، بوی اکبر می دهی!
بو ی د ستا ن ر شید صف شکن
بو ی سقای د لا و ر می د هی!
همنشین لا له ها بودی مگر؟!
بو ی آن گل های پر پر می د هی!
بوی صبر و بوی صدق و بوی عشق
بو ی خصلت ها ی رهبر می د هی!
گر چه بو د ی سال ها دور از وطن
بو ی خا ک پا ک کشو ر می دهی
بو ی حر ف دل نشین ، بو ی غزل
بو ی شعر نا ب « کو ثر » می د هی
✍️محمدقولی میاب
من آن گلم که خفته به خون باغبان من
نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من
مرغ بهشت وحیام و از جور روزگار
ویرانههای شام شده آشیان من
هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب
هجده سر بریده بود سایبان من
زنهای شام خنده به ناموس من زدند
این بود احترام من و خاندان من
زنجیرها به زخم تن من گریستند
دشمن نکرد رحم به اشک روان من
گردید نقش خاک ز سنگ یهودیان
از نوک نی سر پدر مهربان من
شام بلا و طشت طلا و سر حسین
گردید قاتل پدرم میزبان من
من اشک ریختم ز بصر او شراب ریخت
با آنکه بود آیه کوثر به شأن من
من ناله میزدم ز دل او چوب خیزران
من تن به مرگ دادم او سوخت جان من
«میثم» خدا جزات دهد در عزای ما
کز نظم تو عیان شده سوز نهان من
✍️حاج غلامرضاسازگار
از حاج غلامرضا سازگار پرسیده شد:از نظر شما خصائص اشک بر سیدالشهدا (ع) و عزاداری برای آن حضرت چیست؟
ایشان جواب داد:
این جواب را من از زبان میرزا اسماعیل دولابی می دهم. من یک شب خواب دیدم که مرحوم مرشد باقر کنار ضریح حضرت معصومه (س) ایستاده اند و به او گفتم مرشدباقر چطوری؟ گفت من خیلی برای تو دعا می کنم. به او گفتم آن طرف چه خبر است و از انسان چه می خواهند؟ گفت تضرع و حزن.
من این خواب را برای میرزا اسماعیل دولابی تعریف کردم. گفت یک کتاب با تو حرف زده است. خصوصیت اشک بر امام حسین(ع) این است که مادامی که انسان از حسین(ع) لبریز نشود نمی تواند گریه کند. اختیار گریه دست خود آدم نیست. تا دل نسوزد و از حزن پر نشود نمی تواند برای امام حسین (ع)گریه کند. خصائص گریه بر حسین(ع) این است که انسان از امام پُر می شود و لبریز می گردد. لبریز شدن آن هم همین اشک است.
منبع:خبرگزاری مهر،کد خبر 4390422
این شعر در محضر رهبر انقلاب خوانده شده:
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هر کسی بالا کند با نیت دیدار سر
هر زمان یک جور باید عشق را ابراز کرد
چون تو که هر بار دل میدادی و این بار سر
عشق! آری عشق وقتی سر بگیرد، میرود
بر سر دروازهها سر، بر سر بازار سر
ای شکوه ایستا! نگذار بر دیوار دست
تا جهان نگذارد از دست تو بر دیوار سر
کاشفالاسرار میخواهد گرهگیسوی عشق
خوش به هم پیچیده است این رشته بسیار سر
لیلةالقدر است این افتاده در گودال، ماه
مطلعالفجر است این برکرده از نیزار سر
در مسیر وصل سر از پا اگر نشناختی
میکند پندار پا تا میکند رفتار سر
حاصل مرگ گل سرخ است عطر ماندگار
پس ملالی نیست از گل میبُرد عطار سر
شمع بی سر زنده میماند که من باور کنم
روی دوش مرد گاهی میشود سربار سر
جای دارد صبح بگذارند نام شام را
چون که دیگر میشود خورشیدِ شامِ تار، سر
چون طلب کردهست از اهل وفا دلدار دل
در طبق با عشق اهدا میکند سردار سر
دل به یک دست تو دادم سر به دست دیگرت
زیر سر بگذار دل یا زیر پا بگذار سر
العطش گفتی ولی آب از سر دنیا گذشت
یک نفس آخر کشیدی جام را انگار سر
زندگی یعنی عبادت، زندگی یعنی نماز
مرگ یعنی والسلام از سجدهات بردار سر
آسمان! از ماه بالاتر نبر خورشید را
نیزه را پایین بیاور، نیست یار از یار سر
✍️محمدزارعی
https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
کانال شعر و سبک
بهـارِ بـاغِ دل از گریـه مُحـرّم توست
بهشت، برگ گلی از شرارۀ غـم توست
مُحرمت بـه من احرامیِ سیـه بخـشید
کسی که مَحرم این جامه گشت، مَحرم توست
جحیم را کند از یک نگاه خود خاموش
کسی که گوشهنشینِ بهشتِ ماتم توست
بـه چار مـاه حرامم بـوَد چه کار که من
دوازده مـه سـالم همـه مُحـرّم تـوست
چــرا مـلائکة الله سجــدهاش نـکنند
مگر نه طینت آدم ز خاک مقدم توست
اگر شوند همه بحرها بـه چشمم اشک
به خون پاک تو سوگند میخورم، کم توست
هر آنکه کشته شود صـاحبِ دمی دارد
تو کیستی که خداوند، صاحب دَم توست
علم به دست علمدار توست تا صف حشر
همیشه عـالم اسـلام زیـر پـرچم توست
که گفته زخم تو مرهمپذیر نیست حسین!
که خود تو کشتۀ اشکی و اشک، مرهم توست
از آن همـاره دل خــلق را زنــد آتـش
که سوز آه تـو در نالههای «میثم» توست
✍️حاج غلامرضاسازگار
https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
کانال شعر و سبک
یااباعبدالله!
مکن به خاک تیمم که آب دیدۀ من
تمام عمر کفایت کند وضوی تو را
گرم بیایی و پرسی چه برده ای در خاک
به رقص آیم و گویم که آرزوی تو را
https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
کانال شعر و سبک و نکات مداحی
حسین جان!
از نوکری درت مرا سیر مکن
جز درگه خود جای دگر پیر مکن
من منتظر توام شب اول قبر
سوگند به جان مادرت دیر مکن
https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
کانال شعر و سبک