#امام_زمان_عجل_الله
#مناجات
#دیر_راهب
ای کاش که انتظار، واجب میشد
دلها به ظهورِ عشق، راغب میشد
آن یار سفر کرده به ما سر میزد
این شهر اگر چو دِیْرِ راهب میشد
#محمود_مربوبی
ورود به نجف
آمدم بر درگهت با چشم گریان یا علی
تو کریم عالمی، من بر تو مهمان یا علی
گرچه سر تا پا گناهم زائر قبر توأم
روی لطف و مرحمت از من مگردان یاعلی
بوده عمری آرزوی من که در شهر نجف
آیم و بوسم ضریحت از دل و جان یا علی
آمدم چون کعبه قبرت را بگیرم در بغل
با تو بندم بار دیگر عهد و پیمان یا علی
آمدم تا از تو پرسم از چه بعد از قرن ها
مانده قبر همسرت از دیده پنهان یا علی
آمدم تا با تو گویم سائلم در مانده ام
باز کن بر من ز رحمت باب احسان یا علی
آمدم تا با تو گویم مرغ جانم را بگیر
از کرم دور ضریح خود بگردان یا علی
آمدم تا با تو گویم آخر ای چشم خدا
یک نگه کن بر من آلوده دامان یا علی
آمدم تا با تو گویم با همه جرم و خطا
هر که هستم دوستت دارم به قرآن یا علی
ای که می دادی غذای خویش را بر قاتلت
لطف کن بر من که هستم از محبان یا علی
✍️حاج غلامرضاسازگار
نخل 3 ص 120
ورود به کربلا
اینجا روان اشک خلایق از دو عین است
اینجا مزار یوسف زهرا حسین است
اینجا شرف بر جنت موعود دارد
اینجا ملک روی غبار آلود دارد
اینجا فضا بوی خدا همراه دارد
اینجا صفا از خون ثارالله دارد
اینجا به روی آل طاها آب بستند
پیشانی فرزند زهرا را شکستند
اینجا به خون فرزند زهرا دست و پا زد
در زیر تیغ شمر مادر را صدا زد
اینجا کلام الله را در خون کشیدند
اینجا حسین ابن علی را سر بریدن
اینجا زغصه جان عالم بر لب آید
اینجا صدای مرکب بی صاحب آید
اینجا زغم رنگ از رخ زینب پریده
بگذاشت لب را به رگهای بریده
اینجا ولایت گلشنش آتش گرفته
اینجا یتیمی دامنش آتش گرفته
اینجا خزان گردیده گلهای مدینه
نیلی ز سیلی شد گل روی سکینه
اینجا یتیمان سیلی از بیداد خورند
از ترس، زیر خارها لب تشنه مردند
اینجا زدند آل علی را ظالمانه
اینجا ز دشمن خورده زینب تازیانه
اینجا سر فرزند زهرا بر سِنان بود
دستش جدا از تیغ ظلم ساربان بود
---
اینجا زمینش لاله های یاس دارد
یک باغ گل از پیکر عباس دارد
اینجا شرر بر قلب خیر الناس افتاد
اینجا دو دست از پیکر عباس افتاد
اینجا روان خون دل از چشم رباب است
در گریۀ اصغر صدای آب آب است
اینجا گلوی خشک اصغر را دریدند
صید حرم را تشنه لب در خون کشیدن
---
اینجا علی اکبر ز صدر زین فتاده
اینجا پدر بر صورتش صورت نهاده
✍️حاج غلام رضا سازگار
نخل 3 ص 231
----
چند رباعی
شوریدهسری مسافری دلخسته
مانند نماز خود، شکسته بسته...
وقتی به خود آمدم در آنجا دیدم
یک قطره به دریای نجف پیوسته
________
این آینه، چلچراغ سر منزلهاست
بیدارگر قافلۀ غافلهاست
با اشک بشوی چشم خود را و ببین
اینجا نجف است و سرزمین دلهاست
______
مُحرم شدم و غسل زیارت کردم
آداب حضور را رعایت کردم
از هیبت مولا سخن از یادم رفت
با او به زبانِ اشک صحبت کردم
________
هر دل که شکست، ره به جایی دارد
هر اهل دلی قبلهنمایی دارد
با آنکه بُوَد قبلۀ ما کعبه، ولی
«ایوانِ نجف عجب صفایی دارد»
___
اینجا حرم است، خویش را مَحرم کن
پیوند دل و ضریح را محکم کن
یا آنکه زیاد کن تب و تابت را
یا فاصلۀ ضریح و لب را کم کن
______
از مرز گناه، دور کن عمرت را
تسلیمِ امامِ نور کن عمرت را
یک یا علی دگر بگو از سر صدق
یک بار دگر مرور کن عمرت را
______
ای نام تو «دافِعُ النِّقَم» یا مولا
وی یاد تو «سابق النّعَم» یا مولا
ای چشم خدا، گوشهٔ چشمی، که گرفت
آیینهٔ دل، غبارِ غم یا مولا
✍🏻محمدجوادغفورزاده(شفق)
🎙مجیدطاهری