آقای دکتر امیرحسین هدایتی _ در مورخ 24 شهریورماه 1358 در اصفهان چشم به جهان هستی گشود و پس از تحصیلات متوسطه از سال 1379 ساکن شهر مقدس قم شد و در انجمنهای ادبی قم حضور یافت.
استاد هدایتی در اوخر دههی 70 و اوایل دههی 80 علیرغم جوانی سالها مدیر انجمن شعر قم شد و در پیشرفت شاعران جوان این شهر بسیار کوشا بود و خدمات ارزندهای را در زمینهی شعر استان داشت؛ همچنین در حوزهی هنری قم نیز جلساتی را دایر کرد و از نامآوران شعر و ادب آیینی کشور نیز دعوت به عمل میآورد که از نزدیک با شاعران جوان دیدار و گفتگو داشته باشند.
در سال 1380 همایش سراسری غدیر 2 سال پی در پی عنوان اول را به دست آورد و در همایش سراسری غدیر در تهران بین 13 هزار شرکتکننده توانست رتبهی دوم را کسب کند و همچنین در بسیاری از همایشها عنوان اول و دوم و سوم آورده است.
دکتر هدایتی که اکنون دوران پر افتخاری را پشت سر گذاشته است فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد در رشتهی فلسفه و همچنین دکترای زبان و ادبیات فارسی است.
#معرفی_شاعر #امیر_حسین_هدایتی
📜 @sheraneh_eitaa
زندگی هرقدر بیرحمانه آزارم کند
یا که از حدّ توانم بیشتر بارم کند
چکّش بیدادگاهش را بکوبد روی میز
کتفبسته، در غل و زنجیر احضارم کند
قفل بر سلّول های من ببندد تا مگر
باز با یک حکم طولانی گرفتارم کند
با تمام جانورهای درونش ، سال ها
گوشهای بنشیند و با حرص نشخوارم کند
از خودم پتکی بسازد تا خودم را له کنم
با قوانین خودش اثبات و انکارم کند
زندگی با این دهان یاوه باف هرزهاش
هرچه تحقیرم کند، خردم کند، خوارم کند
باز هم میخواهمش، با شوق برمیتابمش
تا همان روی که از بوی تو سرشارم کند
صبح تا شب هرچه سختی میکشم جای خودش
فکر کن!... هر روز، دستان تو بیدارم کند...
#امیر_حسین_هدایتی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
در پشت پرده نقش خودم را فروختم
در نقش شمع رفتم و بر صحنه سوختم
بیگانه با تو مشتریِ صبح میکده
من کیستم برهنهتر از سنگ یخ زده
من کیستم مگر که به من اعتنا کنی
یا کیستی مگر تو که کار خدا کنی
گفتم به صخرهی سر این مست میخوری
آنقدر میروی که به بنبست میخوری
طوفان به پا نکن پسر نوح مال تو
سنگ سیاه قلوه کنِ کوه مال تو
زنگولهی برنجی خمّار مال من
ته ماندهی طبلهی عطّار مال من
رویای کندن پرِ پرواز مال تو
تنها مداد مردم شیراز مال تو
خشت شکستهی لب این بام مال من
بد خوانده و نخواندهی خیّام مال من
تصنیف پر درآمد و آواز مال تو
لای هزار بقچه پسانداز مال تو
چیزی که واقعیت رویاست مال من
این نخنما که غصهی فرداست مال من
زهر کشندهای که به پیمانه ریخته
تلخابهای که از رگ بیگانه ریخته
مهمان این خرابه اگر مردم تو بود
آدم هراس کوچه و سردرگم تو بود
با یک نگاه از همه چیزم خبر گرفت
در حد یک اشاره مرا در نظر گرفت
راکد نماند و چشم مرا تیرهتر نخواست
دیوانه را به دلبر خود خیرهتر نخواست
از شرم گونهی تو چه سیبی رسیدهتر
از پردهی حیای تو بالا کشیدهتر
کوچکتر از لب تو ندارم که تر کنی
تا بگذرم ولی بگذارم هدر کنی
#امیر_حسین_هدایتی #شعر
@ashareamirhosienhedayati
📜 @sheraneh_eitaa
🌹
من کیام یک عالم خوشنقش ِ بر منبر نشین
یا همین جاهلمآب ِ در صف آخر نشین
مرده ریگ کیسهی صحرا و سهم الارث ِ باد
یا شن ِ رزمندهی در گونی سنگرنشین
بچهی پیغمبر ِ مغروق و بر موج فنا
یا که با کشتینشینان جفت پیغمبرنشین
آتش خوشسوز ِ گرماساز ِ پَرطاووسیام
یا فقط هیزمکش ِ هر بولهیب ِ پرنشین
یک تبر بر دوش ِ آتشپوش ِبا زمزم بجوش
یا که یک خود را خداپندار ِ خاکسترنشین
کهکشان را طاق ِ نصرتبند و دیواندار ِ شمس
یا همین خطخورده در خطخوردهی دفتر نشین
جفت بدحالان و خوش.حالان شده نالان شده
خوانده یا خواهان بر این دیوان ِ بیداور نشین
شبه فکری روشن و خاموش و پرت افتادهام
یا دلیل ِ راسخ ِ هم سینهی باورنشین
لغوهی بیگانه در اوهام یک دیگرنویس
یا لغات عشقباز ِ جفت یکدیگرنشین
کیسه ماهی زادهای هستم که دریایم تهیست
یا نهنگی معبد ِ یک مرسل ِ محضرنشین
آخرین تهماندهی هرزابهی گندابه خواب
یا نخستین جرعهی مستانهی ساغرنشین
مرغی از سیمرغ جولان داده بر بام فلک
یا در این دالان پروازی فقط یک سرنشین
من کیام یک شاعر برچسبدار بینشان
یا دم ِ آواز خارجخوان ِ لوح ِ زرنشین
من «حسین»ام تکیهدار روضه بر پشت ِ پدر
تا قیامت طفل ِ شیر ِ دامن مادرنشین
#امیر_حسین_هدایتی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa