محمدعلی مجاهدی ملقب به «شمسالدین» و متخلص به «پروانه» ۲ فروردین ۱۳۲۲ در خانوادهای روحانی در شهر قم متولد شد. وی سرودن را از دبیرستان آغاز کرد و پس از اخذ مدرک کارشناسی حقوق قضایی چند سالی به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و سپس به بررسی متون منظوم پارسی و تحقیق درباره شعر آیینی مشغول شد. وی دبیر شعر آیینی کشور، عضو شورای شعر وزارت ارشاد و مدیر انجمن ادبی قم و انجمن محیط بوده است. مجاهدی زحمت بسیاری برای شعر آیینی کشیده است و از او بهعنوان «پدر شعر آیینی» یاد میشود. وی علاوه بر مقالههای متعدد، بیش از ۴۰ عنوان کتاب، تألیف و گردآوری کرده است. از آثار او میتوان به «شکوه شعر عاشورا»، «سیری در ملکوت»، «یک صحرا جنون» و «آسمانیها» اشاره کرد.
#معرفی_شاعر #محمدعلی_مجاهدی
📜 @sheraneh_eitaa
روی تو را ز چشمۀ نور آفریدهاند
لعل تو از شراب طهور آفریدهاند...
پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش
خورشید را برای ظهور آفریدهاند
منعم مکن ز مهر خود ای مه، که ذرّه را
مفتون مهر و عاشق نور آفریدهاند...
از پرتو جمال تو در کوه و برّ و بحر
سینای عشق و نخلۀ طور آفریدهاند...
عمری اسیر هجر تو بود و فغان نکرد
بنگر دل مرا چه صبور آفریدهاند...
پروانه را در آتش هجران خود مسوز
او را برای درک حضور آفریدهاند
#محمدعلی_مجاهدی #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
دیدهام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
کربلا اینقدر شیدایی نداشت
بیتو و بیماجرای دست تو
میکُشد این حسرتم آخر که کاش
بود دست من به جای دست تو...
چشم من با گریه میبندد دخیل
بر ضریح با صفای دست تو
هر که با دست تو دارد عالمی
من که میمیرم برای دست تو
تا همیشه دست تو مشکلگشاست
ای خدا مشکلگشای دست تو
اوفتاد از پا امام عاشقان
تا که خالی دید جای دست تو
خم شد و برداشت و با احترام
بوسه زد بر پارههای دست تو
سایه هم، همسایۀ نامحرمیست
گر چه میافتد به پای دست تو
ای به سودای تو اسماعیلها
سر نهاده در منای دست تو
کعبه در سوگ تو میپوشد سیاه
تا نشیند در عزای دست تو..
#محمدعلی_مجاهدی #شعر #حضرت_عباس #شب_نهم_محرم
📜 @sheraneh_eitaa
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
در کربلا هر آنچه بلا بود، عرضه شد
تیری دگر قضا و قدر در کمان نداشت
از این شراره خرمن عمر ستاره سوخت
بود آسمان به جای ولی کهکشان نداشت
بعد از عروج حجت رحمان به عرش نی
دیگر زمین سکون و قرار آسمان نداشت
زینالعباد باز به گیتی قرار داد
ورنه سکون، عوالم کون و مکان نداشت
او شمع راه قافله در شام تار بود
حاجت به نور ماه، دگر کاروان نداشت...
با کولهبار درد در آن دشت پر لهیب
جز دود آه بر سر خود سایهبان نداشت
گفتند: ماه بود و درخشید و جلوه کرد
دیدم که مه به گردن خود ریسمان نداشت
گفتند: سرو بود و خرامید و ناز کرد
دیدم که سرو، طاقت بند گران نداشت
در انقلاب سرخ حسینی کسی چو او
نقش حماسهساز «ولی» را بیان نداشت
در گیر و دار معرکۀ کفر و شرک نیز
دوران چو او سوار حقیقتنشان نداشت...
حق را زیان ز جانب باطل نمیرسد
بیمی گل همیشه بهار از خزان نداشت
تنها نه شمع از شرر شعله برفروخت
«پروانه» هم ز شعلۀ آتش امان نداشت
#محمدعلی_مجاهدی #شعر #امام_سجاد
📜 @sheraneh_eitaa
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب...
دل ما را به شب هجر فروغی بفرست
شبروِ وادی اندوه و بلا را دریاب...
به وفاداری تو شهرۀ شهرم ای دوست
ز وفا معتکف کوی وفا را دریاب
کاروان رفت من از همسفران دورم دور
منِ از قافلۀ شوق جدا را دریاب
راه باریک و بسی پر خطر و تاریک است
سببی ساز و درین مهلکه ما را دریاب...
تا فغان دل غمدیدۀ ما را شنوی
نازنینا سحری باد صبا را دریاب...
سوی «پروانه» نظر کن که دعاگوی تو باد
گنهآلودۀ خود را به مدارا دریاب
#محمدعلی_مجاهدی #شعر #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند
شد عالمی اسیر جمال تو، رخ نما
تا عاشقانه سیر جمال خدا کنند
روی تو را ندیده خریدار بودهاند
«تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند؟»..
آهسته چون نسیم گذر کن در این چمن
تا غنچهها به شوق تو آغوش وا کنند..
عهدی که بستهایم، فراموش کی کنیم؟
صاحبدلان به عهد امانت وفا کنند
از ما جمال خویش مپوشان که گفتهاند:
«اهل نظر معامله با آشنا کنند»..
«پروانه» سوخت ز آتش هجران ولی نگفت:
«شاهان کم التفات به حال گدا کنند»
#محمدعلی_مجاهدی #شعر #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa