eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.8هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini عاقبت آه کشیدم نفس آخر را نفس سوخته از خاطره‌ای پرپر را روضه‌خوانی مرا گرم نمودی امشب روضه‌ی آنهمه گل ، آنهمه نیلوفر را آخرین حلقه‌ی شب‌های محرّم هستم شکر ای زهر ندیدم سحری دیگر را باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده‌است باورم نیست تماشای تنی بی سر را باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود دیدن سوختن چارقد دختر را غارت خود و علم ، غارت گهواره و مشک غارت پیرهن و غارت انگشتر را ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون می‌ریخت نیزه‌هایی که ربودند سر اکبر را آه در گوشه‌ی ویرانه که دق مرگ شدیم تا که همبازی من زد نفس آخر را کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنیم بین زنجیر نهان کرد تنی لاغر را چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم سرخ دیدم بدنش ، تکّه‌ای از معجر را 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini منم که زنده نمودم خدا پرستی را منم که شیخ و مرادم تمام هستی را منم که زنده نمودم علوم قرآن را کشانده ام به تماشا بهشت ایمان را منم که زنده نمودم قیام جدّم را منم که زنده نگه داشتم محرّم را در اوج عرش مقامی رفیع دارم من و غربتی چو غروب بقیع دارم من منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست منم که زائر تنهای هر شبم زهراست منم که در نفسم عطر کربلا جاری است شمیم غربت من در دل منا جاری است هزار حرف نگفته میان دل دارم هزار درد نهفته میان دل دارم هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست سری که رفت روی نیزه ها که یادم هست همین که رفت عمو، قامت حسین خمید همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید میان سلسله ها یک به یک قطار شدند به روی ناقه ی عریان همه سوار شدند چه زلف ها که در این ماجرا سپیده شدند چه حرف ها که در این کوچه ها شنیده شدند هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست صدای دخترکی بی قرار یادم هست هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین «سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود» سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini من باقرالعلمِ علومِ مصطفایم نورِ دو چشمانِ علیِ مرتضایم من داغدارِ کشته های کربلایم همراهِ بابا جانبِ شامِ بلایم من دیده ام راسِ جدا بالای نیزه بهرِ زیارت رفته ام تا پای نیزه حالا دِگر گشته مدینه قتلگاهم آید ز سوزِ تشنگی فریاد و آهم از اشکِ دیده بسته شد راهِ نگاهم من یادِ جدِ تشنه کامِ بی سپاهم بابای من را بینِ کوفه دشمن آزرد در شام بر لبهای جدم چوب می خورد من روضه خوانِ کربلای پُر بلایم چون نای نی هر دم میانِ نینوایم بشنو در این غمها صدای آشنایم من داغدارِ غربتِ راسِ جدایم در کربلا هر چند من گمنام رفتم همراهِ عمه کوفه رفتم شام رفتم این لحظه های آخرِ عمرم رسیده رنگِ رُخم از زهرِ کین بنگر پریده اینگونه مظلومی در عالم کس ندیده پشتم ز داغِ جدِ مظلومم خمیده بر لب زدم مُهرِ خموشی در دلِ شب گویم ز غم های نهان با عمه زینب 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بسكه تصويري از اندوه به هر مرحله داشت خوشي كودكي از خاطر او فاصله داشت به حسابي كه پسر آينه دار پدر است او هم از كوفه و از شام، فراوان گله داشت صنم سلسله مويي كه دل ما با اوست سالها دور گلويش اثر از سلسله داشت چون ولي بود بلا ديد ، ولي سنگين تر پاي او بيشتر از عمّه ي خود، آبله داشت بعد پنجاه و سه سال از غم جانسوز عطش جگر سوخته ، با آب خنك مسئله داشت دل او محفل يك روضه ي زهرايي بود انس با فاطمه ي سوخته ي قافله داشت كينه از شمر به دل داشت ولي بيش از آن نفرت از خولي و بغضي به دل از حرمله داشت شام ديده ست كه در بزم شراب اموي نطق كوبنده ي او حالت يك زلزله داشت لب به نفرين نگشود اين نوه ي شاه كرم بسكه در صبر همانند حسن حوصله داشت آه برعكس همه ، موقع طفليش ، اين مَرد خاطرات بدي از ساز و كف و هلهله داشت 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته سنگینى داغت دل ما را شكسته سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت در سینه ما رفت و ما را دیده‏تر ساخت پنجم امام و هفتمین معصوم هستى جانم فدایت پس چرا مسموم هستى اى صبر مطلق، گشته‏اى بى تاب از چه؟ اى كشتى عدل خدا، گرداب از چه؟ جسم شریفت از چه كم كم آب گشته بنگر كه صادق از غمت بى تاب گشته تو یادگار آخرینِ كربلایى تو داغدار و دل غمینِ كربلایى تفسیر دشت كربلا در سینه توست دلها گرفتار غم دیرینه توست با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى داغ یتیمى را به صادق هدیه كردى تاریكى صحن تو بر غربت گواه است شمعى ندارد قبر تو بى بارگاه است اى كاش بر قبرت حرم سازیم امامم بر گنبدش پرچم بیافرازیم امامم آییم پابوس و تو را زوّار گردیم ما بى كسان هم لایق دیدار گردیم 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini داغِ تو روشن می کند شمعِ محرم را در شعله ی غم می کشاند جانِ عالم را مثلِ پدر میراث دارِ کربلایی تو چون از مسیرِ کربلا آوردی این غم را قلبی شکسته داری و لبریزِ از آهی بر گونه ات داری کماکان اشکِ نم نم را درد است طفلِ چار ساله از سرِ بغضی در قلبِ کوچک جا دهد این حزنِ اعظم را کاری که با گل کرده دردِ کربلا، دیگر آسوده دیده بر تنش هر جرعه ی سَم را آقا! زیاد از کربلایِ تو نوشتتد و اما دریغا درد و غمهای مجسّم را آن چشم هایت راویِ تصویرِ گودال است در سینه ات جا داده ای این دردِ مبهم را پیش از تو بر جدت ملائک روضه ها خواندند در عرش بر پا کرده اند این بزمِ ماتم را با خاطراتِ درد می آیی ولی ای عشق با محنتِ باران نشُستی آهِ زمزم را دلتنگیِ پاییز در جانِ تو جاری بود غیرِ تو کس باور ندارد بغضِ شبنم را صحنِ خرابت در نگاهِ حسرتم آقا! از خونِ دشتِ کربلا آورده مرهم را گلدسته های صحنِ تو در چشمِ ما روشن گل کرده شعرِ کربلایت رنگِ پرچم را امشب سلامم می رسد خاکِ بقیعِ تو تا از تو گیرد روضه و اشکِ محرم را! 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini امشب تمامِ سینه ها در شور و شین است شامِ عزایِ باقر آن سبطِ حسین است انس و مَلک نالان همه از این مصیبت عالم ز غم ویران همه از این مصیبت بارانِ خون بارد که آمد موسمِ غم امشب نشسته فاطمه در سوگ و ماتم در چهره ی ارض و سما غم آشکار است از این مصیبت قلبِ زهرا بی قرار است بین گشته خاموش نورِ ولایت مهدیِ زهرا سرت سلامت گردِ عزا بر چهره ی عالم نشسته در سوگِ او پیغمبرِ خاتم نشسته ای حضرتِ قائم به سر شالِ عزا کن مولا بیا جدٌِ غریبت را صدا کن گو جدٌِ زارم مشعلِ دین گشته خاموش عرشِ خدا از داغِ او گشته سیه پوش قلبِ رسولِ عالَمین زار و حزین است فرزند او باقر به خوردِ زهرِ کین است بین گشته خاموش نورِ ولایت مهدیِ زهرا سرت سلامت امشب بقیع در هاله ای از غم بسوزد بر غربتِش در نوحه و ماتم بسوزد آلاله ای پرپر شده از باغِ زهرا(س) این غربتِ او تازه کرده داغِ زهرا(س) قبرش به مثلِ مادرش بی سایبان است بی بارگاه و گنبد و بی روضه خوان است جانها فدایِ قبرِ بی شمع و چراغش دلها بسوزد از غمِ داغِ فراقش بین گشته خاموش نورِ ولایت مهدیِ زهرا سرت سلامت ای تو بقیع، امشب به قبرش میزبانی بنما تو با جسمِ نحیفش مهربانی بر تربتِ پاکش نشسته مادرِ او هر دم فغان و ناله دارد بر سرِ او ‍ قلبِ امامِ جعفرِ ما خون گشته خود در کنارِ بابِ خود مدفون گشته بین گشته خاموش نورِ ولایت مهدیِ زهرا سرت سلامت! 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini غم داری و آرامش خاطر نداری دور و برت یک خادم حاضر نداری بر خاک قبرت آفتاب افتاده گریان میسوزد از اینکه چرا زائر نداری؟! آخر چرا کنجِ بقیعِ سوت و کورت گریه کن و سینه زن و ذاکر نداری؟! یا باقرَ العلم ِ النّبي از تو سرودم تا که نگوید هیچکس شاعر نداری خیلی غریبی! ذاکر و شاعر بماند... حتی کنار قبر خود عابر نداری من در مقاتل خواندم و اما تو دیدی یک روزِ خوش در باطن و ظاهر نداری از آتش ِ در خیمه تا خار مغیلان از کودکی جز داغ در خاطر نداری! 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini راوی کرببلایم ، جگرم میسوزد سوز زهرست که پا تا به سرم میسوزد زهر تسکین شده بر آتش جان و جگرم از جفا سوخته مادر همه ى بالو پرم در جگر آتشی از آتش صحرا مانده جای زنجیر اسارت به برم جامانده بوی سیبست که از خون لبم می آید بوی دودست که از سوز تبم می آید راوی خیمه ی افروخته و نیزارم خاطرات بدی از آتش و صحرا دارم من که جامانده ی ویرانه و آن بازارم بر غم طفل سه سالست چنین میبارم دامنش در شرر آتش صحرا میسوخت پیش چشمان ترم چادر زهرا میسوخت آه ، هم بازی من با لگد از پا افتاد با تنی سوخته از دوری بابا افتاد من که جا مانده ی آن خار و خسم میدانم من که از دود گرفته نفسم میدانم که چه دردیست به صحرا غم بی بابایی غم گهواره ی خالی و غم لالایی زهر میسوزد و خون جگرم میریزد خاک صحراست که از موی سرم میریزد دستو پا میزنمو گاه زمین میافتم یاد آن سوخته ی نیزه نشین میافتم آتش این جگر از فاجعه ی آن صحراست از همان روز نفیر لب من یا زهراست باقر علممو در سایه ی إنا لله مادرم آمده با ناله و با واویلا تا ابد هست به لب ، ناله ی هل من ناصر شیعه حاصل شده از ، مکتب قال الباقر 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
داغِ تو روشن می کند شمعِ محرم را در شعله ی غم می کشاند جانِ عالم را مثلِ پدر میراث دارِ کربلایی تو چون از مسیرِ کربلا آوردی این غم را قلبی شکسته داری و لبریز از آهی بر گونه ات داری کماکان اشکِ نَم نَم را درد است طفلِ چار ساله از سرِ بغضی در قلبِ کوچک جا دهد این حزنِ اعظم را 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini اينجا به غير از شوره‌زاري نيست ، برگرد در اين خزان جاي بهاري نيست برگرد دستم به دامانت مكش دامن ز دستم آرامشم اينجا قراري نيست برگرد ديدي تمام نخلها سر نيزه بودند این باغ جز ابر غباري نيست برگرد اينجا براي سر بريدن دشت در دشت تيغ است امّا هيچ ياري نيست برگرد از تيرهاي حرمله پيداست حتّي رحمي به طفل شير خواري نيست برگرد وقتي زدستت آب مي‌نوشيد دشمن دل گفت اينجا چشمه ساري نيست برگرد بگذار بوسم بوسه‌گاه مادرم را آه اين گلوي ني‌سواري نيست برگرد 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini كوفه را با تو حسين جان سر و پيماني نيست هرچه گشتم به خدا صحبت مهماني نيست به خدا نامه نوشتم به حضورت نرسيد آن چه مانده ست مرا غيره پشيماني نيست كارم اين است كه تا صبح فقط در بزنم غربتي سخت تر از بي سر و ساماني نيست جگرم تشنه ي آب و لبِ من تشنه ي توست بين كوفه به خدا مثل ِ من عطشاني نيست من از اين وجه ِ شباهت به خودم ميبالم قابل سنگ زدن هر لب و دنداني نيست من رويِ بام چرا؟ تو لبِ گودال چرا؟ دلِ من راضي از اين شيوه يِ قرباني نيست موي من را دم دروازه به ميخي بستند همچو زلفم به خدا زلف پريشاني نيست زرهم رفت ولي پيرهنم دست نخورد روزيِ مسلمت انگار كه عرياني نيست كاش ميشد لبِ گودال نبيند زينب بر بدن پيرُهَن ِ يوسفِ كنعاني نيست سوخت عمامه ام امروز ولي دور و برم دختر ِ سوخته يِ شام غريباني نيست هرچه شد باز زن و بچه كنارم نَبُوَد كه عبور از وسط شهر به آساني نيست دستِ سنگين، دلِ بي رحم، صفات اينهاست كارشان جز زدن سنگ به پيشاني نيست دخترم را بغلش كن به كنيزي نرود چه بگويم كه در اين شهر مسلماني نيست 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در این دیار آمده ام تا ببینمت آیا نصیب می شود آقا ببینمت بهر وصال توست حضورم درین دیار باور کنید آمده ام تا ببینمت دلخسته تر ز عاشق بیچاره ات منم لطفی ز توست گر من شیدا ببینمت احرام عشق بر تن رنجور من ببین دارم امید بهر مداوا ببینمت وقتی شناخت از تو ندارم ، چه دم زنم ای آشناتر از همه بازآ ببینمت رسوای عشق این دل بیچاره ی من است باشد بعید با دل رسوا ببینمت با یک نگاه کسب معارف کنم ز تو مولا بیا بیا که در اینجا ببینمت مولا بیا بجان سفیری که شد شهید در بین اشک و ناله و نجوا ببینمت مسلم گریست لحظه ی آخر بروی بام یعنی حسین می شود آیا ببینمت در کوفه نیست یاور و یاری برای من ماندم غریب ، با دل تنها ببینمت اینجا برای کشتنت آماده می شوند آخر چگونه کشته به صحرا ببینمت "یاسر" سرود مصرع آخر ، که می شود در مصر عشق ، یوسف زهرا ببینمت 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در دعای عرفه روح دعا میخواهم من ز دریای کرم کرببلا میخواهم عرفاتی نشدم کرببلایی نشدم من ز ساقی بلی جام بلا میخواهم در دفاع از حرم عمه‌ی سادات امروز روح سربازی در راه خدا میخواهم باز در شام سری بر سر نی جلوه گرست شده تکرار غمی راس جدا میخواهم خون سقا به رگ شیعه بجوشد هر دم سر ناقابلم افتاده ترا میخواهم همه‌ی هستی من باد فدای زینب در دفاع حرمش شور و نوا میخواهم کاش میشد که ذبیح حرمت میگشتم بعد رمی جمره کوی منا میخواهم 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini قرارمون يه چيز ديگه اي بود نگو نشد كه باورم نميشه برا تو مهموني تدارك ديديم حرف نيومدن سرم نميشه تموم كوچه ها رو ريسه بستيم همسايه ها سنگ تموم گذاشتن پرچماي رنگي زدن توو كوچه توقع پارچه سياه نداشتن موقع ي برگشتن تو بنا بود خونه پر از دسته هاي گل باشه يه گوشه نسترن، يه گوشه مريم قرار نبود تاج گلايل باشه منتظر سوغاتي حج بوديم گفتيم الان با آب زمزم مياي خبر نداشتيم خودتم تشنه اي كسي نگف ماه محرم مياي بشكنه اون دستي كه مانعت شد تن تورو شبيه قلب من كرد يه چيكه آب نداد كه جون بگيري حوله ي احرام تورو كفن كرد قرار نبود اشكمونو درآري با چشماي ابري بيايم فرودگاه خوش اومدي حاجيِ كربلايي قبول باشه مهاجرِ الى الله 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آقا چه شد كه حج شما نيمه كاره ماند شبهاي شهر مكه چرا بي ستاره ماند بار سفر مبند، دلم شور مي زند گويا قيامت است،مَلك صور مي زند من خواب ديده ام، سرتان را به ني زدند گرگان تشنه، زوزه كشان لب به مِي زدند ديدم نسيم شانه به گيسوت مي زند مَرهم به زخم گوشه ي ابروت مي زند ديدم تو را به نيزه شه ميگسارها هو مي كشند دوروبرت ني سوارها آقاي من،شما كه مسيح عشيره اي در كوفه متهم به گناهي كبيره اي اينجا بمان كه حرمت كعبه تويي حسين آقا مرو، كه عزت كعبه تويي حسين ديدم كه حاجيان منا لنگ مي زدند شيطان پرست ها به خدا سنگ مي زدند حالا كه مي روي سفري پرخطر حسين پس لااقل سه ساله ي خود را مبر حسين پاشيدم آب پشت سر محمل رباب با ظرف اشك ديده ي خونين جگر حسين فكري به حالِ روز مباداي ايل كن چندين قواره چادر ديگر بخر حسين اين ساربان به درد مسيرت نمي خورد يك ساربان اهل نظر را ببر حسين او نقشه ها كشيده كه دور وبر شماست چشمش مدام خيره به انگشتر شماست با بردنش نمك به جگر مي خورد حسين شش ماهه ي تو زود نظر مي خورد حسين با اينكه مست ذكر خوش يارب توأم اما هنوز مضطرب زينب توأم يعقوب چشم آينه ها پير مي شود اين شهر بي حضور تو دلگير مي شود دارد ز ديده قافله ات دور مي شود كم كم بساط روضه ي ما جور مي شود 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini حج از حجاز عازم دشت بلا شده حاجیّ عشق راهی کرب و بلا شده این حاجیان سلاله ی زهرای اطهرند یک کاروان نور، سفیر خدا شده اینها فدائیان تولّای حیدرند ذبح عظیم، راهی دشت منا شده پنهان کنید از عرفه خیمه گاه را این خیمه گاه بازدِهش نینوا شده نور خدا به ظلمت شب بار بسته است یعنی که وقت هدیه ی خون خدا شده ای محرمان رکاب بگیرید عمّه را زینب پیمبر سفر کربلا شده رؤیت شده ستاره ی دنباله دار عشق از آسمان به سوی زمین راه وا شده اطفالِ خردسالِ زبان بسته را ببین حالا زبانشان به عمو آب وا شده 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سفرت بی خطر مسافر عشق دست حق باد یار و یاور تو سایه ات هیچ وقت کم نشود از سر کاروان و خواهر تو سفرت بی خطر مواظب باش شب غم حمله بر سحر نکند بین این راه پر فراز و نشیب پسرت را کسی نظر نکند خواهرت را سوار محمل کن دور از چشم شهر در شب تار عصمت الله اعظم است این زن دور تا دورش آفتاب بکار آفتابی ز هیبت عباس آفتابی ز غیرت قاسم آفتابی ز جذبه ی اکبر جان فدای شما بنی هاشم دخترت را به عمه اش بسپار هر دو مثل ستاره و ماهند تا کنار هم اند آرامند باعث روشنایی راهند چشم های سکینه خیره شده به شکوه و جلال ناب عمو هیچکس تشنه لب نمی ماند از کرامات مشک آب عمو اوج زیبایی سفر اما کهکشانی ست که زحل دارد بین محمل نشسته ست رباب و گل یاس در بغل دارد همه آسوده اند غیر حسین که به فکر غروب عاشوراست فکر آتش گرفتن خیمه غارت و هتک حرمت زنهاست 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کعبه محروم شد ز دیدارت یابن زهرا خدانگهدارت کربلا می‌روی و یا کوفه؟ یا به شام اوفتد سر و کارت؟ چه شود ای امام جود و کرم یک نگاه دگر کنی به حرم ای ز جام بلا شده سرمست دست و دل شسته از هرآنچه‌که‌هست چه شتابان روی به دیدنِ دوست جای گل سر گرفته‌ای سر دست از حریمت برون شدی مولا عازم حج خون شدی مولا هشتِ ذیحجه مردم عالم همه رو آورند سوی حرم تو دل شب ز بیت امن خدا سر به صحرا نهی قدم به قدم کعبه تا صبح ناله سر می‌کرد پسر فاطمه مرو برگرد کعبه با سوز و اشک و ناله و آه بر نمی‌دارد از تو چشم نگاه سفر تیر و نیزه و عطـش است طفل شش ماهه را مبر همراه از سفیدی حنجرش پیداست این پسر ذبح سیدالشهداست نظری کن به غنچه یاست ثمر سرخ باغ احساست اصغرت را بگیر از مادر بسپارش به دست عباست چون صدایت زند جوابش ده از سرشک دو دیده آبش ده ناله‌ای بر لب سلاله توست که شبیه صدای ناله توست ساربان را بگو که تند مرو آخر این کودک سه ساله توست قدری آرام ای هدی‌خوانان! کمی آهسته ای شتربانان! ناقه‌ها ذکر یا حسین به لب کوه‌ها ناله می‌زنند امشب نخل‌ها خم شدند و می‌گویند السلام علیک یا زینب غم مخور ای فدای چشم ترت! هیجده محرمند دور سرت کاش خورشید واژگون می‌شد از تن کعبه جان برون می‌شد کاش از اشک دیده حجّاج آب زمزم تمام خون می‌شد کعبه ساکت مباش واویلا گریه کن بهر لاله لیلا ای سکینه دگر چه غم داری؟ اشک از دیدگان مکن جاری که محوّل شده است بر عباس مشک سقایی و علمداری بر سماعش دو دست بالا کن هر چه دانی دعا به سقا کن ناله دیگر به‌سر نمی‌گردد این شبِ غم، سحر نمی‌گردد این مسافر که دل به همره اوست می‌رود، لیک برنمی‌گردد عالمی گشته محو اجلالش چشم «میثم» بوَد به دنبالش 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini روی بامِ قتلگاهش؛ کفترِ نامه‌برت خواهشش این است، برگردی به شهر مادرت کاش می‌شد نامه‌ام آتش بگیرد بین راه یا نه؛ پیکم گم شود؛ اصلا نیاید محضرت نامه‌های خطّ کوفی را نخوان؛ آتش بزن کاش می‌شد حرف‌هاشان را نمی‌شد باورت سر به سر با مردم این شهر نگذار و برو نقشه‌ها دارند در سر؛ کارها هم با سرت دلخوشی‌های ربابت را ببین و رحم کن زودتر برگرد، تا زنده بماند اصغرت مردمِ شهر علی، نامِ علی را دشمن‌اند رحم کن بر قدّ و بالای علیِ اکبرت مشک‌هایت را حسابی پُر کن اینجا آب نیست تا مبادا آبروی حضرت آب آورت ... پنجه‌های گرگ‌ها را شانه دیدم؛ رحم کن گنگ می‌گویم؛ زبانم لال؛ موی دخترت ... چشم‌های مردم این شهر، خیلی بی‌حیاست وای، می‌ترسم بیفتد بر نگاه خواهرت لااقل خونم، سرم، دفع بلا می‌کرد کاش از تو و اهل و عیالت، از تمام لشکرت 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بالای بام از دور می‌بینم از اولین غم تا به آخر را در اشک‌هایم کاش می‌دیدی این صحنه‌های گریه‌آور را از دور می‌بینم که می‌آیی اهل و عیالت حالشان خوب است دارد رباب از ذوق می‌خندد دید اولین دندان اصغر را سجاده‌ات را پهن کرد و گفت «بابا! رقیه دوستت دارد» چادر نمازش را سرش کردی اکبر که گفت الله‌اکبر را دارد سکینه آب می‌نوشد اصحاب و اهل خیمه‌گاهت هم سیراب‌ها بعدش دعا کردند در لشکرت سقای لشکر را دور سرت هر لحظه می‌گردد پروانه‌ی شمع وجود تو می‌بینم اشک شوق زینب را تا سیر می‌بیند برادر را این دلخوشی‌ها را نگیر از خود با آمدن در سرزمینی شوم از خیر کوفه بگذر و برگرد از اهل خیمه دور کن شر را اینجا بهارش هم زمستان است از ساقه می‌بُرّند گل‌ها را برگرد، این مردم تبر دارند بر پیکرِ خود حفظ کن سر را دلشوره می‌آید سراغ من با دیدن چشمِ حرامی‌ها حالا که می‌آیی نیاور پس همراه خود ناموس حیدر را 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عرفه! آی‌ عرفه! آی ‌عرفه! با همه فرق می‌کنه حساب تو خوش به حالت که مناجات‌ِحسین جاریِ توو لحظه های ناب تو عرفه! خوب می‌دونم که من بدم تو برا خوبای این جامعه‌ای بدا رم یادت باشه حالا که تو منتسب به رحمت واسعه‌ای عرفه! هیچ میدونی کی اومده؟ مهمون ناخونده از شبای قدر خودم و معرفی کنم ؟؟ منم بنده‌ی جامونده از شبای قدر اون که قرآن به سرش گرفت ولی حواسش پرت بود و اِقراری نکرد دعا کرد فقط برا آب و دونه برا قبرِ تاریکش کاری نکرد بنده‌ی خودخواهی که به جز خودش برا هیچ مسلمونی دعا نکرد فکر چار دیواریِ خودش بود و گِره‌ی گرفتاری رو وا نکرد عرفه! حال دلم رو به را نیست آخه باز جا موندم از مسافرا نه سعادتِ وُقوف توو عرفات نه لیاقتِ حضور توو کربلا عرفه! هیچ میدونی رنگ و بویِ .. اوّل سوره‌ی مریم و میدی؟ عرفه روزم که باشی برا ما بوی شبهای محرّم و میدی تو شبیه شبِ اوّل می‌مونی که به پا می‌شه تمومِ تکْیه ها نوکرا خسته‌ی کار تا میشنن روضه‌خون میگه: حسین کوفه‌میا بالای دارالاماره یه غریب لبِ‌زخمی، چشِ‌گریون، دلِ‌خون میگه‌: فطرس! سلام این نوکر و از همه زودتر به آقا برسون بگو: من تنهام و تو با کاروان جواب سلام و حالا نمی‌خوام وقتی هیچکسی نموند دور و برت می‌مونم منتظرِ جوابْ سلام* 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini این کوفیان که دم ز مرام و وفا زدند هنگام لعن نام علی را صدا زدند ماندم غریب، مثل عمو بین کوچه ها اینجا تمام شهر به من پشت پا زدند گفتم منم سفیر ولی خدا، ولی آقا مرا برای رضای خدا زدند شرمنده ام که نامه نوشتم بیا؛ نیا اینجا کسی به فکر شما نیست، جا زدند دلواپسم برای رقیه، خدا به دور ... مانند مادر تو مرا بی هوا زدند آقا نیا که زینب تو پیر میشود حرف از اسیر و دشمنی مرتضی زدند این مردمی که نیزه و شمشیر میخرند قید تو را به خاطر مشتی طلا زدند پرتاب سنگ بر سر نیزه رواج یافت تا حرف پیشواز و ورود تو را زدند اینجا غریب را ته گودال می برند این قرعه را به نام تو در کربلا زدند تنها خوشم که بر سر دار الاماره ام راس مرا به خاطر عشق شما زدند 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini زِراه آمده از خانه ی خدا برگرد اگر خودم به تو گفتم بیا ٬ نیا برگرد تُرا به حیدر کرار بگذر از کوفه برای خاطر خیرالنساء بیا برگرد برای قامت اکبر ٬ دو تا عبا بردار که جا نمیشود این تن به یک عبا برگرد خدا به خیر کُند شمر چکمه پوشیده در انتظارِ تو اِستاده بی حیا یرگرد یزید ٬ به دستش گرفته چوب منتظر است که بر لبت بزند ضربه با عصا برگرد اگر به کوفه بیایی رُباب می بیند که می رود سرِ طفلش به نیزه ها برگرد 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آرام جانم دسته های مسلمیه است درمان دردم روضه های مسلمیه است هرکس به امیدی نفس درسینه دارد منهم دلم گرم نوای مسلمیه است آتش بجان میگردد ومیسوزدازعشق هرکس که در حال وهوای مسلمیه است دردم فزون است ونمیگریم به دردم چون اشک من وقف عزای مسلمیه است هم سینه زن بسیاروهم نوحه فراوان اما صفادر نوحه های مسلمیه است گر در محرم رزق سوز واشک دارم قطعا برای گریه های مسلمیه است ازکودکی بامسلمیه انس دارم هرچیزدارم ازدعای مسلمیه است داغی بجان دارم که این داغ جگرسوز ازناله ی کوفه میای مسلمیه است ای خوشبحال آن عزاداری که یکسال چشم انتظارروزهای مسلمیه است رزق تمام سال هرسائل که اینجاست ازنذرهای سفره های مسلمیه است ازاین حرم تاکربلا پرواز کرده (ازشهرری) هرکس که درحال هوای مسلمیه است شخصی تمام خرج هیئت رابه ما داد دیدم دراین شبها گدای مسلمیه است ایکاش اینگونه شود برمن فراهم یامسلمیه جان دهم یادرمحرم 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini