#حاج_قاسم_سلیمانی
@shere_aeini
حاج قاسم رفت اما داستانی مانده است
حاج قاسم رفت و راه بیکرانی مانده است
در تنور سینهها آتشفشانی مانده است
مکتبش را دوستان و دشمنانی مانده است
حاج قاسم رفت اما امتحانی مانده است
تازگیها هرطرف رو میکنی روز خداست
مالک اشتر زمین افتادنش هم ماجراست
حاج قاسم راز و رمز فتح خرّمشهرهاست
با علی همراه شو، میزان علی مرتضاست
غیرت صفّینیان را نهروانی مانده است
ای خمینیباوران! دنیا جمارانی شدهست
ای مسلمان! وقت تجدید مسلمانی شدهست
شهر را یکروز میبینی چراغانی شدهست
کربلا تا قدس لبریز سلیمانی شدهست
منتظر باش اتفاق ناگهانی مانده است
نور پنهان، ماه پشت ابرها، ظلمت زیاد
دشمنی بسیار و فتنه بیحد و بدعت زیاد
بزدل و کجفهم و سازشکار و بیغیرت زیاد
کوفیان! ما اهل ذلت نیستیم! عزّت زیاد!
در دل ما قاب عکس پهلوانی مانده است
حاج قاسم کربلایی بود و سرتاپا حسین
خوش به حال آنکه تا آخر بماند با حسین
لِلذینَ آمَنوا فی هذهِ الدنیا... حسین
هرکه عزم کربلا دارد بگوید «یا حسین»
بار سنگینی به دوش کاروانی مانده است
🔸شاعر:
#مهدی_جهاندار
_____________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حاج_قاسم_سلیمانی
@shere_aeini
بانگ تشویش را که سر دادند
بامها یکبهیک خبر دادند
زهر را دست خونجگر دادند
فیض عُشاق را سحر دادند
خبر آمد..، قد "ولی" تا شد
تن سردار ارباً اربا شد
از رکاب تو تا نگین افتاد
در دلم هُرمی آتشین افتاد
بر جبین سپاه چین افتاد
گرچه دست تو بر زمین افتاد
با همین حال "بازِ طیّاری"
به اباالفضل که علمداری
شیر آوردگاه..، یالت سوخت
تربت ِکربلایِ شالت سوخت
چشمهای علی خصالت سوخت
اوّل فاطمیّه بالت سوخت
غیرت مادری نشان دادی
مثل زهرا در آتش افتادی
پای دادی رکاب حفظ شود
مشک دادی که آب حفظ شود
جان سپردی حجاب حفظ شود
تا که این انقلاب حفظ شود
رفتنات بانی تداوم ماست
خونِ تو مُهرِ "گامِ دُوُّم" ماست
پَر گشودن عجیب فرجامیست
این شهادت نماد خوشنامیست
بانیِ پختگی هر خامیست
علّتِ انسجام اسلامیست
از یمن تا دمشق سربازیم
سوی دَّجالِ کفر میتازیم
بادهی ما قوام میخواهد
لب ما شُربِ جام می خواهد
زخم ما التیام میخواهد
رهبرم انتقام میخواهد
مستِ از بادهایم..، سیّد علی
همه آماده ایم سیّد علی
زنگ ما، زنگ استقامت بود
مشق ما شاهراه عزت بود
کاغذش برگهی وصیّت بود
آب، بابای ما "شهادت" بود
بهر مُردن همیشه تکمیلیم
ما شهادت طلبترین ایلیم
چشمهساریم..، رود میگیریم
از بلندا فرود میگیریم
خواب را از سعود میگیریم
انتقام از یهود میگیریم
شک نداریم اینکه صددرصد
کاخهاشان حسینیه گردد
ما از این بعد ماجرا داریم
ذوالفقار جهاد را داریم
قصد کشتار اشقیا داریم
در "تلاویو" نقشه ها داریم...
سر درِ آن..، بزرگ..، میخوانی:
شهرِ سردار دِل؛ سلیمانی
ظلمتِ در اتاقِ تو سخت است
آه! سردار!!! داغ تو سخت است
یاد این اتفاق تو سخت است
گرچه داغ فراق تو سخت است
شُکر..، دستی به زلف تو نرسید
خنجری روی حنجرت ندوید
بی حیایی تو را که پیر نکرد
خنجر قاتل تو دیر نکرد
نیزهای در پر تو گیر نکرد
بر تن درهمت حصیر نکرد
مادر خویش را صدا نزدی
خودمانیم دست و پا نزدی
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
_________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
می گویَم از رودی کَز او یَم میشود تأمین
از اشک او باران نمنم میشود تأمین
با دودِ آهَش شعلهی غم میشود تأمین
از دستپختش رزق عالم میشود تأمین
قربان فقری که مرا مسکینترین نامید
من را گدای سفرهی امالبنین نامید
تو آمدی تا دست حق را آستین باشی
مثل ستونی..، محکماتِ بیتِ دین باشی
انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی
اصلاً به تو میآید عباسآفرین باشی
هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست
تربیت ماه بنیهاشم به دست توست
فصل خزان را خندههای تو بهارش کرد
جاروی تو عرش زمین را بیغبارش کرد
بیتِ علی را نور چشمات نو نَوارش کرد
لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد
این احترامی که به زهرا می کنی..، عشق است
در قلب حیدر خویش را جا میکنی عشق است
از آن زمان که نور تو در خطِّ دید آمد
جبریل بالش را به خاک تو کشید..، آمد
کوه صلابت از وقارت تا شنید..، آمد
چار آینه از شیشهی عمرت پدید آمد
خرج علی کردی همین احساسهایت را
نذر حسینات کردهای عباسهایت را
ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه
با تو حسن در کوچهها بیتاب باشد؟ نه
زینب از این بیمادری بیخواب باشد؟ نه
شبها حسین فاطمه بیآب باشد؟ نه
سرچشمهی مِهر تو در این خانه میجوشد
لبتشنهی زهرا ز دستت آب مینوشد
امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت
از تشنگی لبهای خشکِ روح دریا سوخت
روی لب طفلان صدای آب..، بابا..، سوخت
تا تیر بر مشکی اصابت کرد..، سقا سوخت
رد سیاهی روی مهتابِ شبت افتاد
عباس تا نقش زمین شد..، زینبت افتاد
دیگر پس از او تیرهای بیدرنگ انداخت
آن نیزهداری که به سمت شاه سنگ انداخت
خونابه روی رملهای سرخ، رنگ انداخت
نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت
سرنیزهها شاه تو را از حال میبردند
ارباب ما را تا تهِ گودال میبردند
جسم حسین تو معما شد..، نبودی که
نیزه میان حلق او جا شد..، نبودی که
بالای تل، زینب قدش تا شد..، نبودی که
پای حرامی در حرم وا شد..، نبودی که
ای وای از اطفال، از اطفال، از اطفال...
شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال
زینب کجا و ناقههای بی امان..، بی بی
زینب کجا و آنهمه زخم زبان..، بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..، بی بی
زینب کجا و ضربههای خیزران..، بی بی
نامحرمان اطراف زینب تاب میخوردند
با حرمله پیش ربابت آب میخوردند
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هر نیمهشب همپای مولا گریه کردی
درپای تو خاک بقیع از اشک گل شد
وقتی که گفتی «واحسینا» گریه کردی
اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی
یکبار دیدی که رباب از حال رفته
صدبار مثل موج دریا گریه کردی
دیدی رقیه نیست جای او سکینه
هربارکه میگفت بابا گریه کردی
خوب است که شام غریبان را ندیدی
با روضههای خار صحرا گریه کردی
حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی
دیدی کسی میافتد از پا گریه کردی
گرم عزای بچههای خود نبودی
با گریههای زینب اما گریه کردی
تشت طلا و خیزران را که ندیدی
ابری شدی با حرف زنها گریه کردی
حرف کنیز آمد، سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را گریه کردی
بی بی نبودی موی دختر بچهها سوخت
قد تمام سینهزنها گریه کردی
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
آمد و یک مدینه آه آورد
چشم گریان به شوق ماه آورد
آمده با صلابت گریه
ایستاده به قامت گریه
در هوای نگاش ابر کشید
بر زمین نقش چار قبر کشید
بر مزار خیالیاش که نشست
مرثیه خواند و گریه کرد و شکست
بر روی دستهای اخلاصش
زره یادگار عباسش
نه فقط از تبار اشک است او
بلکه مادربزرگ مشک است او
فاطمه بود،فاطمه اما
پشت در جاگذاشت اسمش را
روز ، خورشیدو ماهتاب شبند
اهل تقوا همیشه با ادبند
گفت این خانه مال آل عباست
گفت که فاطمه فقط زهراست
به خودش ام بی بنین میگفت
و به زینب هم اینچنین میگفت
روزگارم شدهست پاییزی
که نبینم تو اشک میریزی
هی مرا مادرم خطاب نکن
هی مرا از خجالت آب نکن
شان من چون بتول اقدس نیست
مادری کار هرکسی پس نیست
مادر من به حکم لم یزلی
شیر داده مرا به ناد علی
آسمان نور دست من داده
ماه در دامن من افتاده
پسری داشتم که سقا بود
خادم بچه های زهرا بود
پسری داشتم مودب بود
پسرم تکیه گاه زینب بود
افتخار من و عشیرهٔ من
یل من نافذ البصیرهٔ من
علمش مرکز سپاه امام
دستهایش ستون کل خیام
آه اما بریده شد یارب
آن دوتا دست از سر زینب
اهل تکفیر پرپرش کردند
نیزه ها جنگ بر سرش کردند
تیغها پاره پاره اش کردند
ماه را پرستاره اش کردند
غیرتالله که زمین افتاد
دخلت زینبُ علیَ بْنِ زیاد
آه از دست بی بصیرت ها
خنده ها طعنه ها شماتت ها
گریه های سکینه اشک رباب
آه از خیزران و بزم شراب
🔸شاعر:
#وحید_عظیم_پور
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
تار می دیدم و به شک بودم
این صدا از گلوی پنج تن اسـت
عطر سیب ات که در هوا پیچید
با خودم گفتم این حسین من است
وقت مرگ آمدی به دیدن من
حاضری پیش جان محتضرم
لطف کردی، به زحمت افتادی
من توقع نداشتم پسرم
جرعه آبی بنوش، خسته راه
نفسی تازه کن، برم بنشین
ساعتی صبر کرده بودی اگر
محضرت می رسید ام بنین
تاج منت گذاشتی به سرم
تو تمنایم از دو دنیایی
من کجا این شکوه و رتبه کجا
من کنیزم تو کنزِ زهرایی
کربلا قسمتم نشد آخر
حسـرت دل شمیم تربت توست
گریه ام از هراس مردن نیست
اشک هایم برای غربت توست
گریه از دست من کلافه شده
از جگر آه می کشم شب و روز
آهِ سردم گواه درد دلی ست
شعله ور تر از آفتاب تموز
روز اول که دیدمت گفتم
در غمت باید امتحان بدهم
چار قل خواندم و قسم خوردم
پای تو چار دفعه جان بدهم
با هدف می گذشت روز و شبم
تلخی روزگار شیرین بود
بچه هایم فدایی ات بشوند
همه آرزوی من این بود
معرفت را به حوصله با ذوق
کاشتم در نهاد تک تک شان
گشت سیراب از اشک های سحر
ریشه اعتقاد تک تک شان
نیمه شب ها به جای لالایی
دائم اسم تو را به لب بردم
قبل هر دفعه شیر دادن شان
جای خرما غم علی خوردم
گرد غربت به صورتت که نشست
تا مسیرت به نینوا افتاد
یک به یک عرضه داشتند ای دوست
با تو هستیم هرچه باداباد
با من از کربلا بگو پسرم
خیمه بی پناه یعنی چه؟
زینت دوش مصطفی تو بگو
گودی قتلگاه یعنی چه؟
گاه کابوس آب می بینم
غرق آشفتگی ست احساسم
گفت راوی که تشنه جان دادی
نکند کم گذاشت عباسم
خواهرت از وفای او می گفت
با سر و چشم و دست شد سپرت؟
آه از روضه عمود اما
هرچه آمد سرش فدای سرت
ساربان در شلوغیِ گودال
خاتمت را ندیده بود ای کاش
شمر جای سرِ مطهرِ تو
سر من را بریده بود ای کاش
گر عبا و عمامه را بردند
غارت پیرهن برای چه بود؟
بدنی با هزار و نهصد زخم
نعل تازه زدن برای چه بود؟
نفسم به شماره افتاده
از عنایت نظر به حالم کن
ملک مرگ هم رسید از راه
این دم آخری حلالم کن
بدنم بر زمین نمی ماند
کفنم خاک و خون نخواهد شد
جانم از تن بُرون شود اما
داغت از دل برون نخواهد شد
🔸شاعر:
#سید_جعفر_حیدری
_______________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
پسرهای مرا کشتند! دیگر-
مسلمانان مرا مادر نخوانید
پریشانم پریشانم پریشان
مرا أم البنین دیگر نخوانید
شنیدم دستِ عباسم قلم شد
به خاک افتاد با پیشانی از زین
بشیر از کربلا آورده سوغات
برایم صد هزاران داغِ سنگین
دلم آشوب شد، قلبم تکان خورد
شد آن لحظه که مَشکش تیرباران
حلالم کن شدم شرمندهٔ تو...
«علیِ مرتضی ای شاه مردان»
شنیدم قامتش شد إزباً إربا
میانِ روضه می میرم بزودی
چه بد کشتندعلیِ اکبرم(ع) را
«اگر دردم یکی بودی چه بودی»؟!
بمیرم!...ضربه هایِ کُندِ خنجر
دلیل گریهٔ چشم ترم شد
حسینم(ع) عاقبت لب تشنه جان داد
«فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد»؟!
دلش آشفته شد؛ شد بی برادر
فدای زینبم(س) تنهایِ تنها...
لب گودال، آن لحظه که میخوانْد
«گلی گم کرده ام می جویم او را»
کنار پیکرِ بی سر، گمانم
چنین گفته ست بی صبرانه، ممتد
«من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد»
نبودم تا ببوسم صورتش را
شنیدم داشته حالِ وخیمی
رقیه(س) سخت سیلی خورده از زجر(لع)
«یتیمی درد بی درمان یتیمی»
منِ أم البنین را پیر کرده
غم ِ بی بی رباب و اینکه شبها-
-میان خواب میگوید عزیزم...
لالالالا لالالالا لالالا!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
مهربان و همدم و مادرترین نامادری
آبرویی یافت از ام البنین، نامادری
بعد زهرا و خدیجه بس که او پُر مهر بود
بر مسلمانان شد "امالمؤمنین" نامادری
بچه ها وقتی پریشانحال مادر میشدند
شانه میزد موی آنهارا همین نامادری
آنقَدَر بانو محبت داشت قطعا تا ابد
مادر دنیا نمیآرد چنین نامادری
دست مادرها به سوی اوست تا رزقی دهد
بر رکاب مادران گردد نگین نامادری
چارتا نوکر برای چار زهرازاده داشت
آفریده نوکران مه جبین نامادری
هم خدا و هم رسول و فاطمه دم میدهند
آفرین و آفرین و آفرین نامادری
فاطمه در کربلا شاهد ولیکن در بقیع
روضه ها میخواند با صوتی حزین نامادری
میکُشد مارا دم "وَيْلِی عَلَى شِبْلِی" او
روضه میخواند از عمود آهنین نامادری
فاطمه چون روی منبر روضه خوانی میکند
وقت روضه مینشیند بر زمین نامادری
من بهشتم زیر پای اوست، از بس مادر است
دست من را میکشاند پای دین نامادری
🔸شاعر:
#احمد_ایرانی_نسب
_______
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
گمان مکن پسرت ناتنی برادر بود
قسم به عشق, کنارم حسین دیگر بود
منال ام بنین و ببال بر عباس
تو شیر مادر و شیر تو شیر پرور بود
سقوط قلعۀ خیبر اگر به نام علیست
فرات: خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود
ز شام تا به سحر دور خیمهها میگشت
که ماه هاشمیان بود و مهر پرور بود
به لرزه بود از او پشت هفت پشت ستم
یل تو یک تنه یک تن نبود, لشگر بود
به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود
اگر فتاد روی خاک میشود پرپر
ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
@shere_aeini
هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت
خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد
خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت
روزِ محشر دست هايش دستگيري مي كند
دستِ خود را داد دستِ دوستانش را گرفت
هيچ كس اندازه ي عباس شرمنده نشد
كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
از خجالت آب شد، آب آورِ كرب و بلا
عصرِ تاسوعا امان نامه امانش را گرفت
چشم هايش پاسبان هاي بَناتِ خيمه بود
حرمله با تير چشمِ پاسبانش را گرفت
تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست
بس كه خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت
صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند
ناگهان سر نيزه اي حجمِ دهانش را گرفت
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مشکش خورد جانش را گرفت
از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند
گریه های ناتمامی خواهرانش را گرفت
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
@shere_aeini
از نام خود گذشت برای دل حسین
گفت این کنیز باد فدای دل حسین
پروانه بود دور قد زینب و حسن
شمعی شد و چکید به پای دل حسین
سرمایه اش چه بود؟ ابالفضلی از ادب
عباس را چه کرد ؟ بهای دل حسین
ام البنینِ بعد پسرها چگونه بود ؟
ابری که گریه شد به هوای دل حسین
ام البنین نه ، راضیه او را بخوان که بود
راضی به کربلا به رضای دل حسین
پای غم حسین فدا شد تمام عمر
بوده است او هم از شهدای دل حسین
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
@shere_aeini
ای عصای پیری اُمالبنین
پای حرف و صحبتم قدری نشین
تا بگویم از جوانیهای خود
خاطرات پهلوانیهای خود
ای عصا این قامت خم را نبین
حالِ امروز مرا تنها نبین
روزگاری من پسرها داشتم
دورتادورم قمرها داشتم
دلخوشیام بود یک عمری همین
شهر یثرب بود و یک اُمالبنین
نذر کردم بچههایم را همه
نذرِ راه بچههای فاطمه
فخر دارم از ملک برتر شدم
چون کنیز خانهی حیدر شدم
بچههایم غرق نور رب شدند
پاسبان محمل زینب شدند
عزتم دادند بین عالمین
خون آنها ریخت در راه حسین
حال تا که مینشینم در بقیع
اشک چشمم میشود جاری سریع
با نوک انگشت خود بر روی خاک
میکشم تصویرِ داغی دردناک
می کشم قبر چهار الماس را
میزنم از دل صدا عباس را
بر دلم رنگ غم و ماتم زدند
لشگری عباس را باهم زدند
دستهایش شد جدا از پیکرش
با عمودی شد دوتا فرق سرش
سال ها بر غربتش باریدهام
خونِ بر روی سپر را دیدهام
شد دلم همچون خرابه سالها
شرم کردم از ربابه سالها
خواندهام اشعار شرم یاس را
با سکینه روضهی عباس را
چشم بر دنیای بی او بستهام
ای عصا دیگر بریدم، خستهام
خیرهام بر مشک، میگویم حسین
زیر لب با اشک میگویم حسین
اشک میریزم به یاد حنجرش
میدهم جان یاد جسم بیسرش
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
@shere_aeini
جای نفس، در سینه آهِ آتشین است
با هر کسی دیدار کردم دلغمین است
داغ فراق تو عزیزم پیرمان کرد
این هم سند، خطّ چروکش بر جبین است
ما گم شدیم آقا خودت پیدایمان کن
اصلاً دلیل گریههای ما همین است
قطعاً دعایش میکنی در زیر باران
هرکس که در این روزها روضهنشین است
**
خیمه زدی تا مجلس روضه بگیری
دارالعزایی که تو داری در مدینهست
در آسمانها هم ملائک روضه خوانند
صاحب عزا وقتی امیرالمؤمنین است
عباس میآید، حسین فاطمه هست
وقتی عزای حضرت امّالبنین است
خیلی اذیت شد، عزادار حرم بود
مقتل نوشته داغ بانو بیش از این است
میگفت جان دادم شنیدم که ابالفضل
روی سرش زخم عمود آهنین است
او دست و پا میزد به روی خاک صحرا
نقش تن بیدست او روی زمین است
تیر سهشعبه بین چشمانش چه میکرد؟!
چشم مرا داغی که خونین کرده این است
عباس رفت و خیمهها ماند و جسارت
عباس رفت و رفت خیمه به اسارت
🔸شاعر:
#اسماعیل_شبرنگ
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
@shere_aeini
او حضرت خاتون عالم ما گدایش
شد دستگیر عالمی دست دعایش
باید بگیرد چادر ام البنین را
هر کس که افتاده عقب کرببلایش
پیر و جوان کربلا را داده حاجت
شنبه به شنبه سفره های بی ریایش
مادربزرگم بچه هایش را سپرده
بر معجزات سفره ی مشکل گشایش
هر سال می گیرند اجر نوکری را
گریه کنان فاطمیه در عزایش
دار و ندار او فدای کربلا شد
دار و ندار کربلایی ها فدایش
عباس در دامان او رب ادب شد
رحمت به شیر پاک و شیر با وفایش
این شیر زن با گریه دنیا را به هم ریخت
مروان کشد آه از جگر با های هایش
تازه نکن داغ دلش را ای مدینه
دیگر نزن ام البنین او را صدایش
ای آسمان خون گریه کن بر غربت او
این پیر زن در علقمه مانده عصایش
اشک بشیر از این همه ایمان در آمد
او نیست اصلا فکر آقازاده هایش
ای کاش او پیری زينب را نمی دید
شد مرگ ، بعد از کربلا تنها دعایش
ام البنین ِ بی بنین را عاقبت کشت
داغ حسین و راس از پیکر جدایش
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
@shere_aeini
خودت را از هرآنچه غیر عشق او رها کردی
خودت را نذر او کردی و از عالم جدا کردی
به زهرا قول دادی خادم ایتام او باشی
بلاگردانشان بودی به قول خود وفا کردی
برای پاسداری از حسینش بچههایت را
فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی
بشیر از ماه تو گفت و تو از خورشید پرسیدی
ادب را تربیت کردی ولا را مبتلا کردی
علمدار عزای زینت دوش نبی بودی
در آغوش مدینه خیمۀ ماتم به پا کردی
تو خاک تیره را با اشک چشمانت بها دادی
تو خاک تیره را با اشک چشمانت طلا کردی
نشستی روضه خواندی در دل تاریک قبرستان
زمین مرده را با اشک خود دارالشفا کردی
شبیه فاطمه اشکت چراغ راه مردم شد
برای گریه هرجا کربلایی دست و پا کردی
چه مادرها که نور تو چراغ راهشان بوده
چه فصلی در کتاب غیرت و ایثار وا کردی
جهان را خیمۀ شیدایی اصحاب عاشورا
جهان را مجلس مرثیۀ خون خدا کردی
🔸شاعر:
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
@shere_aeini
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی
که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی
ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت،
که در بین زنان، تنها تو عباسآفرین باشی
شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را
خدا، یکجا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی
همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری
مگر بینور میشد، مادر زیباترین باشی؟
مگر بینور میشد، در دل خورشید بنشینی؟
تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی
گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست میگیرد
رسیدی، باغبانِ غیرةٌ للعالمین باشی
رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟
تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی
پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه!
نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی
هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری
پس از کرببلا سخت است که اُمّ البنین باشی
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
@shere_aeini
غمِ دلِ اُمّ بنینه غمت
روضه ی بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت
اشک غریبی توی چشمام نشست
مثل سر تو پشت من هم شکست
زینبِ من بیا بگو دروغه
این که میگن حرمله دستاتو بست
حقیقته انگاری خواب نبودم
ناراحتم پیش رباب نبودم
بدجوری آبرو ریزی کرده شمر
کاشکی من از بنی کلاب نبودم
آسمونم رو بی قمر كی ديده
پروانه ی بدون پر كی ديده
ام بنين بهم نگی حق داری
ام بنين بی پسر كی ديده
سربریدن امید و احساسمو
تبر زدن ساقه های یاسمو
خواستی چهارتا قبر اگه بسازی
کوچیک دُرس کن واسه عباسمو
رفت و دل اهل حرم خالی شد
دست امیر لشگرم خالی شد
یه جور زدن با تیر به چشم نازش
کاسه ی چشم پسرم......
توو علقمه راهشو بند آوردن
چی به روز قد بلند آوردن
گریهم از اینه توی بزم شراب
سرش رو با بگو بخند آوردن
سراغشو از این و اون میگیرم
جونی ندارم ولی جون میگیرم
حالا که مادر نداره حسینم
خودم میام براش زبون میگیرم
بهم بگو كه نور عينم كجاست
بگو غريب عالمينم كجاست
جمعيت كاروونت كم شده
فقط بگو، بگو حسينم كجاست
روزی که رفت فکر اجل نکردم
پیشش به دلشورم محل نکردم
نخواستم حس کنه که بی مادره
عباسمو اگه بغل نکردم
گفتی تموم دشتو دشمن گرفت
تک تک بچه هامو از من گرفت
زینب من بگو آخر کی اومد؟!
سر حسینمو به دامن گرفت
عزیزم از روزیکه راه دور رفت
شادی دیگه از این دل صبور رفت
نمیتونم باور کنم هنوزم
سر حسینم میون تنور رفت
مردمِ شهر سر به سرم نذارید
زخم زبون رو جیگرم نذارید
گریهی من فقط برا حسینه
گریهمو پای پسرم نذارید
غمَم ربابه که به غم اسیره
طفل خیالیشو رو دست میگیره
شبا هی از خواب میپره هی میگه
آبش بدید ، آبش ندید ، میمیره
رباب نميشه با غم تو سر كرد
بدون گريه شبارو سحر كرد
درد منو درد تو مثل همه
حرمله دوتامونو بى پسر كرد
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
@shere_aeini
عاشق شدم که از همه بهتر بخوانی ام
عاشق که مثل یاس، معطر بخوانی ام
من از قبیله های بزرگم که آمدم
خدمتگذار خاکی این در بخوانی ام
دارم چقدر چله و دارم چقدر نذر
تا خاک پای حضرت حیدر بخوانی ام
پر پر زدم به عشق تو در آسمان شهر
شاید کرم کنی و کبوتر بخوانی ام
باور کن ای همیشه گل ای مهربان پسر
ام البنین شدم که تو! مادر بخوانی ام
جان می دهم به لذت "یُمّاه" گفتنت
اما به شرط اینکه مکرر بخوانی ام
**
عباس را فدای تو کردم به این امید
تا ظهر داغ، برادر بخوانی اش...
🔸شاعر:
#ایوب_پرند_آور
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنین
ام البنين بودی اگر تا قبل آن روز
از بعد عاشورا دگر ام الشهيدی
شاعر: #نفیسه_سادات_موسوی
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
@shere_aeini
آمد زلال آسمانها مادر باران
عطر ولایت میوزد در کوچه ایمان
آمد زنی از جنس نور و آب و آیینه
نازل شده حوریهای در شکل یک انسان
آمد زنی که کاشفالکرب امامش بود
خورشید رویش بود بر درد علی درمان
تسبیح او مشکلگشای عالم و آدم
سجادهی او رازق هر سفرهی احسان
در ساحل تربیتش دُرّ است و مروارید
دامان حُسنش پرورانده لؤلؤ و مرجان
از واژهی مادر حروفی معتبرتر نیست
بخشیده زهرا اعتبارش را به این عنوان
رکن و ستون خانهی مولا علی، زهراست
بیت خدا هم غبطه دارد بر چنین ارکان
او بی مزارش حاجت زوار خود را داد
پنهانترین پیداست و پیداترین پنهان
آرامگاه فاطمه در قلب حیدر بود
یک بارگاه ازجنس یاس و لاله و ریحان
بوده قسیمالنار والجنة علی اما
در این میان بودهست حب فاطمه میزان
حاجت اگر از مرتضی داری نجف رفتی
فریاد کن «لبیکِ یا زهرا» دم ایوان
اینجا نجف ایوان طلا ذوب علی هستیم
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه گویان
**
زهرا به ایرانی همیشه مرحمت دارد
گهواره جنبان حسینش میشود سلمان
سربند یازهراست حرز هشت سال ما
وقتی مجهز بود دشمن تا بُن دندان
هرجا و هر سنگر که میدان جهادی بود
از بچههای فاطمه خالی نشد میدان
حالا هم این فرزند زهرا پیشگیری کرد
از فتنهی هرزی که رویاندند هر دوران
از انقلاب مصر درسی ماند و آن این بود
بی رهبری بُرد انقلابش را به استهجان
ایران به نام فاطمه خود را تبرک داد
باید مراقب شد نیافتد دست نا اهلان
بایدکه بگذاریم اسم کشورمان را
جمهوری اسلامی زهرایی ایران
عرضم تمام، این انقلاب ارثیهی زهراست
هستیم پای وارث آن، تا به پای جان
🔸شاعر:
#وحید_عظیم_پور
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
@shere_aeini
به نبی و خدیجهی اطهر
به " فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ"
از نماز شب است بالاتر
نیت دستبوسی مادر
طب و مرهم نبود و هرگز نیست
برکتی هم نبود و هرگز نیست
در دو عالم نبود و هرگز نیست
از دعاهای خیر او بهتر
چهره اش نور کهکشان دارد
در دلش مهر بی کران دارد
با همین قامت کمان دارد
زیر پایش بهشت سرتاسر
دشمنان رسول می لرزند
داده حق بر رسول خود فرزند
صد هزاران پسر نمی ارزند
بر رسول خدا به این دختر
هست زهرا سراسر قرآن
بین احزاب و فاطر و لقمان
آل عمران و مریم و فرقان
قدر، انسان، تبارک و کوثر
فاطمه خود تعالی خود شد
عزت لایزالی خود شد
در همان خردسالی خود شد
مادر مهربانِ پیغمبر
مادر کربلا و عاشورا
حجت الله بر حجج، زهرا
در میان تمام اهل کسا
فاطمه می شود فقط محور
فاطمه کیست؟ صاحب افلاک
جلوه ی رب العالمین در خاک
طبق نص روایت لولاك
نیست از فاطمه کسی برتر
#روز_مادر دعا دو چندان کن
یاد، از رفتگان فراوان کن
یاد، از مادر شهیدان کن
یادی از مادر علی اصغر
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
@shere_aeini
روزی که از تجسم امکان خبر نبود
روزی نبود و گردش شمس و قمر نبود
حتی مجال لحظه برای گذر نبود
جز نور احمد از دم خالق اثر نبود
در ظلمتی که صبر ملک را ربوده بود
شد نور پاک فاطمه روشنگر وجود
زهرا رسید و نور، جهان را فرا گرفت
در آسمان، تجلی توحید پا گرفت
ظلمت کنار رفت و جهان روشنا گرفت
این نور محض را به بغل مصطفی گرفت
احمد که بوده نور رخش روح کائنات
کامل نبود بی گل او گلشن حیات
عالم در انتظار هبوط فرشته بود
حوریه ای که نور، گِلش را سرشته بود
خاکی که از شعاع الهی برشته بود
دست قضا به نامه ی این گُل نوشته بود
این آفتاب جلوه ای از نور سرمد است
این نسترن ملیکه ی باغ محمد است
کوثر، یکی از آن همه الطاف داوری است
او مریم است و لایق شأن پیمبری است
چون آفتاب، سُنت او ذره پروری است
قرآن ناطق است که از هر بدی، بری است
قدیسه هست و بانوی ملک قداست است
قدرش فراتر از شب قدرِ فِراست است
دختر که بود، ام ابیها لقب گرفت
همسر که شد، حبیبه ی یکتا لقب گرفت
مادر که گشت، سرور زن ها لقب گرفت
در زندگی یگانه ی دنیا لقب گرفت
با آنکه درک شوکت او کار خاتم است
فرصت برای شرح مقامات او کم است
دنیا مجال نیست که او بی نهایت است
هر نکته از کرامت او صد حکایت است
این شاعرانگی سندش در روایت است
روز ظهور فاطمه، صبح قیامت است
آن روز، قدر فاطمه فهمیده می شود
با حکم او بساط جزا چیده می شود
روزی که چشم ها همه حیران رحمت اند
یک مشت دلسپرده به دنبال فرصت اند
حتی پیمبران که بزرگان امت اند
چشم انتظار شافع روز قیامت اند
زهراست آنکه کار شفاعت به دست اوست
آری که اختیار قیامت به دست اوست
ای سیب دلربا که نصیب علی شدی
محبوب مصطفی و حبیب علی شدی
با گوشه ی نگاه طبیب علی شدی
در شورش زمانه، شکیب علی شدی
نامت کنار نام خداوند خورده است
جان علی به جان تو پیوند خورده است
در مردمی که جهل به آن ها سوار شد
دختر به گور کردنشان افتخار شد
تو آمدی و عزت زن آشکار شد
این روح غرق عاطفه، صاحب وقار شد
در مکتبی که نام تو در صدر نام هاست
یک زن، تجلی صفت رحمت خداست
خورشید سر گذاشته بر پای شوکتت
جبریل پر کشیده به بام ارادتت
سجاده چهره سوده به درگاه طاعتت
ایاک نعبد است گواه عبادتت
مادر ندیده ایم به این اوج بندگی
در بندگی نمونه و در کار زندگی
تیغ علی که شهره به هر کارزار شد
خم شد به پایبوسی تو، ذوالفقار شد
برخواست موج و در قدمت آبشار شد
پاییز سمت خانه ات آمد بهار شد
در هر چمن طراوت گل ها به بوی توست
حتی صفای جنت الاعلی به بوی توست
تو آن ملیکه ای که سراپا وقار بود
حوریه ای که چادر او وصله دار بود
همسایه با دعای شبت برقرار بود
آل عبا به محور تو استوار بود
قرآن ناطقی تو و قرآن داورت
بوده است همچون آینه ای در برابرت
ای رشک ساکنین جنان بیت ساده ات
دست قضا و پای قدر در اراده ات
زرین رکاب چرخ غلام پیاده ات
صبر و حیا دو ویژگی فوق العاده ات
صبر تو در مسیر خدا بی نظیر بود
سعی تو داد خواه امیر غدیر بود
روزی که خطبه خواندی و قرآن زبان گرفت
جان دادی و به سعی تو اسلام جان گرفت
آهی کشیدی و نفس آسمان گرفت
آهت رسید و دامن طاغوتیان گرفت
این ننگ بر حکومتشان ماند تا ابد
باید که شرح داغ تو را خواند تا ابد
می سوختی هرآینه، پروانه شاهد است
دستاس گریه کرد به تو، شانه شاهد است
بر غربت تو گریه ی مردانه شاهد است
از چاه آب آوری و خانه شاهد است
وقتی به سمت چاه می افتاد راه تو
بالا می آمد آب، به شوق نگاه تو
روزی که کارنامه ی اسلام دود شد
سکان دین اسیر هوای یهود شد
بی حرمتی، جوابِ سلام و درود شد
دستت به دستگیری امت کبود شد
راه علی گرفتی و گشتی فدای او
بودی در اوج غربت او آشنای او
🔸شاعر:
#سید_روح_الله_مؤید
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
@shere_aeini
نورِ تو تا رسید به بامِ دیارِ عرش
خورشید را نِشاند به روی مدار عرش
در "فاطمه" جمال خدا دیده می شود
آئینه ی نبی شده آئینهدار عرش
ذکرِ تو شغلِ دائمیِ جبرئیل هاست
تسبیح نامِ "فاطمه جان" است،کار عرش
نه حضرت رسول..،نه حیدر..،برای تو
"لولاک" را نوشته خداوندگارِ عرش
با ربَّنای تو دو ستون آفریده تا
از این طریق حفظ شود ساختار عرش
جانم به میوه ای که بُود بابِ میل تو
آن میوه ای که نام گرفته :"اَنارِ عرش"
گفتند:انبیای خدا هم پیاده اند...
آن دَم که روز حشر تویی تک سوار عرش
ما را به سقفِ "قصرِ بهشتی" نیاز نیست
کافی است چادر تو شود سایهسار عرش
بعد از هجومِ کوچه خدا حُکم کرده است
دیگر به دامنت ننشیند غبار عرش
در گوشه ی بهشت،تنورِ تو روشن است
مشغول طبخ نان شده ای ،"خانهدارِ" عرش
شُکر خدا به دستِ تو ظرف غذای ماست
شُکر خدا که نان تو در سفره های ماست
خندیدی و خدا همه را شادکام کرد
غم را برای اهل غمِ تو حرام کرد
با تو گشود بابِ توسل به خویش را
در حقِّ خلق،لطف خودش را تمام کرد
قبل از تو سهم دخترکان سنگ قبر بود
نور تو این معامله را بی دوام کرد
زنده به گور کرد وجودِ تو "جهل" را
دیگر عرب به شأن زنان احترام کرد
فهمیده ایم حدِّ مقام اَت قیامتی است...
وقتی رسول پیش قدومت قیام کرد
با "بَضعَهُ النَّبیِ" خودش ختم مرسلین
در بابِ جایگاهِ تو ختم کلام کرد
هم مادر رسولی و هم دختر رسول...
باید که سجده را به کدامین مقام کرد؟!
روح الامین به لفظِ "علیکِ" تو دلخوش است
هرگاه رو به خانه ی امن ات سلام کرد
وللهِ یک شبه همه ی آن یهود را
این چادر تو بود،مسلمانِ تام کرد
از قصه ات حکایتِ ایمان درست شد
با گردوخاک چادرت انسان درست شد
روح تو خلق شد،قَلَمی "هَلْ أَتَا" نوشت
دستت بلند شد،مَلَکی رَبَّنا نوشت
"پرده نشین آل نبی"..،لوحِ کردِگار
قُربِ تو را برابر قُربِ خدا نوشت
تنها سه آیه سهم تو از قِصّه ی خداست
امّا چِقَدر شرح بر این ماجرا نوشت
معراج ،ابتدای رسیدن به فیضِ توست
این را رَسول ، سَردرِ غارِ حرا نوشت
عیسی اگر که کور شفا داده..،با یَقین
بالای نسخه ذکر شریفِ تو را نوشت
ذُرّیه ی تو را که خدا "پادشاه" خواند
ذرّیه ی مرا همه از دَم "گدا" نوشت
حالِ تو را مدیحِ "علی" خوب می کند...
باید به خاطر دلت از "مرتضی" نوشت
ذکر تو شیعیان تو را پایبند کرد
ما را علی علیِ تو از جا بلند کرد
دروازه ی بهشت غلامِ دَرِ علی است
افلاک تشنه ی نمِ چشمِ ترِ علی است
رازِ نهان خلقت این خاک "مرتضی" است
سِرِّ تمام کُون و مکان در برِ علی است
دستی بلندتر ز یدالله دیده ای؟!
بالاتر از تمامی سرها سرِ علی است
در صدر شاهکارِ رشادت هنوز هم
فَتحُ الفتوحِ معرکه ی خیبرِ علی است
امّا پناه حیدر کرّار "فاطمه" است
بانوی آب و آینه ها،سنگر علی است
با بودنش به جوشنِ جنگی نیاز نیست
جوشن کبیرِ او زره پیکر علی است
عمری برای عُمر کمش گریه می کنیم...
هِجده بهار، نُه نَفَسَش ،همسر علی است
این یاس را چگونه عدو زیر پا فِشُرد!
این لاله ی کبود ، گُلِ پرپر علی است
در گُر گرفت..،میخ کج از شرم سرخ شد...
پِی بُرده بود بال و پر دلبرِ علی است
او باغ لاله کاشت..،بگو وای مادرم
او بار شیشه داشت..،بگو وای مادرم
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
@shere_aeini
باید ادب و خُلقِ نکو داشته باشم
در وصف تو باید که وضو داشته باشم
کوثر شده ای! لطف تو بسیار زیاد است
باید که سبو پشتِ سبو داشته باشم
جای تو و عشقِ تو در آن امن و امان است
هر چند دلی غرقِ رفو داشته باشم
شد فاطمه(س) نام تو، که مانند شب قدر
در هر دو جهان رازِ مگو داشته باشم
میلاد تو شد باعث اندوهِ حسودان
تا کینۂ سختی به عدو داشته باشم
پیشِ تو پیمبر(ص) شدنش داد نتیجه
لبخند پر از خیرِ تو شد سهم خدیجه(س)
میخوانمت ای سورۂ نورِ دلِ حیدر(ع)
ای آیۂ تطهیر، در آغوش پیمبر(ص)
ای گوهر دردانۂ دریای سخاوت
ای ریزه خورِ سفرۂ تو مریم و هاجر
قران به تو و نسل تو دارد سندیّت
کوری دو چشمان همان دشمنِ ابتر
راضیّه شدی! از تو خدا داشت رضایت
در حجب و حیا بسکه شدی از همه برتر
از چادر تو خلق شود تازه-مسلمان
هر گوشۂ آن گوشه ای از عالم محشر
من عاشق اینم که بدهکارِ تو باشم
همسایۂ دیوار به دیوارِ تو باشم
بی شُبهه ترین یاری و تفسیرِ یقینی
همکفو علی(ع) هستی و اسطورۂ دینی
از خیرِ کثیر تو دو عالم شده برپا
نان آور دیرینۂ افلاک و زمینی
دادی به گدا رخت عروسی خودت را
رفت و به همه گفت که بخشنده ترینی
آرامش محضی و علی(ع) شوق تو دارد
خوش داشته هر لحظه کنارش بنِشینی
نام تو درخشیده بر آن، دارد از این پس-
انگشتر حیدر چه عقیقی چه نگینی
هر صبح تبسم زده ای؛ عاشق و دلخواه
با ذکر دل انگیزِ «علیاً ولی الله»
این خانه چراغان شده از برکتِ مادر
هستی و ندارم به خدا حسرتِ مادر
محتاج دعاهای توام جانِ حسینت(ع)
یک نیم نگاهی برسان حضرتِ مادر
لبریز محبت شده با دست تو هر کس-
تنها شد و بی بهره شد از نعمتِ مادر
پشت درِ این خانه شلوغ است همیشه
چون هست فقط لطف و کرم عادتِ مادر
جبریل به والله...به درگاهِ خداوند-
راهم بدهد؛ باشد اگر صحبتِ مادر
محتاج تو هستم؛ به کسی کار ندارم
در هر دو جهان غیر تو دلدار ندارم!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
@shere_aeini
هوای تازه ای از عرش، سرشار از وزیدن بود
و چشم هل اتی از نور اعطیناک روشن بود
نگو جای زنی در خانه لولاک خالی بود
که جای آینه در پهنه ی ادراک خالی بود
عروس خانه نهج البلاغه ،مادر حکمت
بهشت رو به ایوان نبوت، دختر رحمت
همان که مادری کرده است طفل آفرینش را
همان که تربیت کرده است جمع اهل بینش را
همان نوری که می بخشید بر شب های دنیا نور
همان صبحی که می تابید تا همسایه های دور
همان نوری که بر شمع و گل و باران شرافت داد
همان انسیة الحورا که بر انسان شرافت داد
علیمه، عالمه ،راضیه، مرضیه، پُر از زهرا
نگین سبز پیغمبر به روی گنبد خضرا
شکوه لیلة القدر است و ام الانبیا زهرا
چه گویم از مقاماتش و ما ادراک ما زهرا
به دستش جاروی تنزیه داده حی سبحانش
شهادت دسته گلهاییست در گلدان ایوانش
همان که چادرش پیغمبر حجب و حیا بوده
که این مستورهی معصومه ناموس خدا بوده
تواضع شاخه ای پر بار در باغ نمازش بود
خلوص و سادگی اسباب پررنگ جهازش بود
زنی چون فاطمه بر عشق عصمت داد اینگونه
که زهرا خانه داری را شرافت داد اینگونه
دهان روزه نان را پخت اما پای افطارش
به مسکینان و ایتام و اسیران کرد ایثارش
علی مظلوم اما ظالم از او واهمه دارد
علی در خانه شمشیری دودم چون فاطمه دارد
علی را کاشفالهم کاشف الغم ؛عشق زهرا بود
علی را با هزاران زخم،مرهم؛عشق زهرا بود
خلاصه! حُسن های عالم و آدم فقط یکجاست
و آن هم خانه نور است و نورش حضرت زهراست
چراغ آسمان ها چادر شب زنده دارش بود
خدمتک یا علی؟ این پرسش لیل و نهارش بود
اگر "ام الولا" یک لحظه احساس خطر می گرد
دوباره چادر شب زنده دارش را به سر می کرد
خطر دیروز تا امروز تحریف حقایق بود
خطر جاماندن اندیشه ها از صبح صادق بود
اگر گهواره جنبان حسینش می شود سلمان
نگاه فاطمه پس بوده از آغاز با ایران
اگر که آب و آیینهست، پس روشنگری دارد
اگر امالجهاد است این! جهادی حیدری دارد
نیافتاد از قنوتش یک نفس الجار ثم الدار
که جوشید از قنوت پر قناتش چشمه های ثار
قنوتش از مدینه تا همین امروز عازم بود
یکی از میوه های مستجابش حاج قاسم بود
🔸شاعر:
#رحمان_نوازنی
=====================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini