eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
6 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش آیدی جهت تبلیغات : @sherijat_tab پل ارتباطی ما: @Fatemeh_t287 اینجا حرفاتونو میشنوم: https://harfeto.timefriend.net/17540728553291
مشاهده در ایتا
دانلود
اندام تو... خود حریر چین است... دیگر چه کنی قبای اطلس...🥰
همه عمر تلخی کشیده‌ست سعدی که نامش برآمد به شیرین‌زبانی ، ۱ اردیبهشت، بزرگداشت
سخت ترین نوع شعر آن است که چندین صفت پشت سر هم استفاده شود: بربود دلم در چمنی سرو روانی زرین کمری، سیمبری، موی میانی خورشیدوشی، ماهرخی، زهره جبینی یاقوت لبی، سنگدلی، تنگ دهانی عیسی نفسی، خضر رهی، یوسف عهدی جم مرتبه‌ای، تاجوری، شاه نشانی شنگی، شکرینی، چو شکر در دل خلقی شوخی، نمکینی، چو نمک شور جهانی جادوفکنی، عشوه‌گری، فتنه‌پرستی آسیب دلی، رنج تنی، آفت جانی بیدادگری، کج کلهی، عربده‌جویی لشکرشکنی، تیر قدی، سخت کمانی در چشم امل معجزهٔ آب حیاتی در باب سخن نادرهٔ سحر بیانی بی زلف و رخ و لعل لب او شده سعدی آهی و سرشکی و غباری و دخانی
بتوان ، نتوان از باده به روی شیخ رنگ آوردن اسلام ز جانب فرنگ آوردن ناقوس به کعبه در درنگ آوردن بتْوان ، نتوان تو را به چنگ آوردن! تیرِ شده را باز به شَست آوردن بر لشکرِ تقدیر ، شکست آوردن خورشیدِ بلند را به پست آوردن بتْوان ، نتوان تو را به دست آوردن! مَه را ز فلک به طرْفِ بام آوردن وز روم، کِلیسیا به شام آوردن در وقتِ سحر ، نمازِ شام آوردن بتْوان ، نتوان تو را به دام آوردن!
  لعل است یا لبانت؟ قند است یا دهانت؟ تا در برت نگیرم، نیکم یقین نباشد
  سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را 🥰
آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت به همه عالمش از من نتوانند خرید!
جمال  کعبه  چنان  می دواندم  به  نشاط که  خارهای  مغیلان  حریر می آید ...
به فلک می‌رسد از چهره‌ی زیبای تو نور "قل هو الله احد" چشم بد از روی تو دور ⭕️تهدیدش کردند، گفت هیچ‌غلطی نمی‌توانند بکنند! آمد، نشست، برای جدش‌ گریه کرد و رفت تا گریه‌ی دشمن صهیونی‌ را دربیاورد!
پاکبازی در عشق، در شعرِ شُعرای مختلف: : گر خون دل ما بخوری باد لیک از کف اغیار مخور می که حرام است : کشتن عاشق اگر مراد تو باشد خون «وفایی» هزار بار : باد خونم بی غرامت دلا تسلیم جانان زیبدت جان : حرام باد مرا زندگی به شام فراقت بکش به بزم وصالت که خون بنده : خورد گر خون مردم ترک چشمت چو شیر مادرش کردم خونم، که چو آب شد گر با دگران خوری حرامت : خونم چو می ار کشی می بی من اگر خوری حرامت : تیغی بگیر و هر دم زخمی بزن که کردم هم جان خود فدایت هم خون خود : بادا خون من گر می نهی دستان در او از تیر مژگانت ببین بنشسته صد پیکان در او : بزن تیغ و مکن تندی و تیزی باد اگر خونم بریزی : به خون سعدی اگر تشنه‌ای باد تو دیر زی که مرا عمر خود نمی‌پاید : هر چند که هرگز نرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شد ای عشق
که زنده‌ی ابد است آدمی که کشته ی اوست...
  "چِشمان "تو سِحر اَولین اند تو فِتنه آخرالَزمانی