خدا را شكر، آهی هست، گاهی همدمی دارم
در اين هنگامهی بی همدمی، شادم غمی دارم...
مخواه از من كه با اشكی بريزم هيبت خود را
كه روی شانههای خستهام ارگِ بَمی دارم
هوای بی کسی بعد از تو آنسان آدمم كرده
كه در هر خانهای پا میگذارم مَحرمی دارم!
برای سيب دادن دستِ مردم، شاخه خم كردم
شما دست كجی دارید و من دست خَمی دارم
كويری با تفاخر گفت: دريا بوده ام روزی...
تو اما قطرهای! گفتم: اقلاً من نَمیدارم!
چيَم جز «اشک و آه و خشم و غربت؟» پس رهايم كن
كه با اين «آب و باد و خاک و آتش»، عالمی دارم!
#حسین_زحمتکش
.
میڪشم هر شب
شراب چشم مستت
نوشِ چشم....🙂✨
#هوشنگابتهاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح شد
چشم بگشای که خورشید شِکُفت
باز کن پنجره را با دمِ صبح
باید از خانهی دل
گَرد پریشانی رُفت!
صبح بخیر💕
گرمیه هوا... - @mer30tv.mp3
5.37M
صبح 25 مرداد
#رادیو_مرسی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امروز نه چایم دارچین داشـت
نه قهوه ام شکر
نــه اینکــه نــخواهـم
حوصله اش را نداشتـم
یعنی می دانی..
امروز نبـودم
نه!
امروز اصلا نـبودم
من کـه خیلی وقت اسـت
نیسـتم...
امروز آفتاب بود... راحت بگویمت
امروز تو باید می بودی
همه ی روزها بـه کنار
تو امروز را عجیب بـه من
به احساسم
و به چشمهای منتظرم
بدهکاری
#عادل_دانتیسم
میان باغ حرامست بی تو گردیدن
که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن ...
#سعدی...🕊🔖
✨
کسی به خوبی من مشق عشق را ننوشت
ببین به دیدهی انصاف! آفرین دارم...
#حسین_دهلوی
شبیه حس رسیدن به نقطه ی جوش است
مرا ببوس که هنگام رفتن از هوش است
تو خیره می شوی و برق می زند چشمم
چو برکه ای که به تصویر ماه منقوش است
بیا و شعله ورم کن که زندگی بی عشق
به پوچیِ زدنِ پُک به پیپِ خاموش است
تو آن دُری که برای همیشه هر صدفی
در آرزوی گرفتن میان آغوش است
به روی هرکس و هرچیز خط زدم ،جز تو
هر آنچه دور و برم هست و نیست مخدوش است
خدا کند که همیشه حواسمان باشد
که عشق بازیِ یادم تو را فراموش است
#جواد_منفرد
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه می شود که به دیدار شانه ات برسد؟
سری که می رود از غصه روی زانویم...
#عباس_تافته
تو را با دیگری میبینم و با گریه می پرسم
از این دیگرنوازیها خدایا چیست مقصودش؟
#سجادسامانی
#شب_جمعه
#زیارت_کربلا
شب جمعه کنار ششگوشه
دل من حالت عجیبی داشت
میشنیدم صدای قلبم را
چشم من حس بیشکیبی داشت
حرمش از ملائکه پر بود
انبیا در طواف ششگوشه
و ثواب هزار حج را داشت
به خدا هر طواف ششگوشه
شب جمعه ضریح اطهر او
غرق نور حضور فاطمه بود
به خودم آمدم و فهمیدم
بر لبم این نوا و زمزمه بود:
«شبهای جمعه فاطمه
با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا
گردد به دور خیمهها
گوید حسین من چه شد
نور دو عین من چه شد...»
سمت پایین پا که میرفتم
ناگهان چشمهای من تر شد
آنقدر اشک ریخت تا آخر
روضهخوان علی اکبر شد
یک به یک گفت روضهها را تا
پای ششگوشه از نفس افتاد
آه گویا کنار پیکر او
حضرت عشق ناله سر میداد:
«جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید...»
از نگاه پر از تلاطم من
زمزم عشق و اشک جاری شد
آه از خیمه تا کنار فرات
عطش و داغ مشک جاری شد
خنکای شریعه هم میخواند
دم به دم از غریبی سقا
همنفس با صدای موج فرات
مادری دم گرفته بود آنجا:
«سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل...»
آن طرفتر نگاه میکردم
شِکوِه و اشک، ناله و گله را
میشنیدم کنار غربت تلّ
دم به دم ضجههای سلسله را
ناگهان در حوالی گودال
محفل گریههای زینب شد
زینب آمد کنار ششگوشه
کربلا کربلای زینب شد
رفت قلبم کنار بالا سر
آه انگار سر به پیکر نیست
همهٔ کائنات میلرزند
گوش کن این صدای خواهر نیست؟
«این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست...»
بانگ ندبه مرا به خود آورد
صبح جمعه رسیده بود از راه
دل من داشت «العجل» میخواند
در کنار ضریح ثارالله
✍ #یوسف_رحیمی
كبوترِ دلم از شوق، میگشاید بال
كه چون سپیده به آغوشِ صبح بگریزد..
#فریدون_مشیری
گفتی به جای عشق سراغ از هوس بگیر
پس هرچه را که عشق به من داده پس بگیر
محتاج آب و دانه شدن حق من نبود
ای مرگ! انتقام مرا از قفس بگیر
برگی درخت را به تمنا گرفته بود
طوفان به برگ گفت مرا دادرس بگیر
ای عشق! تا هنوز نفس میکشم بیا
از چنگ روزگار مرا باز پس بگیر
ما غرق میشویم در این موجها، تو نیز
چون من برای بوسهی آخر نفس بگیر
#فاضل_نظری
📕اکنون/ #انتقام