eitaa logo
شعر هیأت | کودک و نوجوان
1.1هزار دنبال‌کننده
82 عکس
13 ویدیو
2 فایل
🔹شعر کودک و نوجوان، به ویژه در فضای آیینی و مذهبی؛ با وجود جامعه قابل توجهی از مخاطب، مورد کم‌توجهی و بی‌مهری بوده است و شاهد انتشار اشعار سست و نادرست هستیم. 🔹در این کانال سعی داریم، با استفاده از منابع معتبر، اشعاری تاثیرگذار، استوار و سالم ارائه شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام 🔹افطار مهربانی🔹 علی بود و همراز او فاطمه و گل‌های روییده در باغشان همه روزه بودند و در انتظار که روید گل با شکوه اذان همه روزه بودند و افطار شد و یک سفرۀ ساده روی زمین دو تا قرص نان بود و یک کاسه شیر و یک کاسۀ آب، تنها همین فقیری به در زد، کسی خانه نیست؟ منِ بی‌نوا را کمی نان دهید صدایش که بوی غم و رنج داشت به گوش همان روزه‌داران رسید نگاهی به یکدیگر انداختند گل خنده بر رویشان نقش بست و تصویر هم‌رنگی از همدلی بر آن چهره‌های خدایی نشست علی از سر سفره برخاست زود به یک دست نان و به یک دست، شیر غذا را علی برد تا پشت در نباید گرسنه بماند فقیر سر سفره، آن شب جز آن چند گل خدا بود و آواز و مهتاب بود همه روزه بودند و افطارشان به جز مهربانی، فقط آب بود 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹اشک مهتاب🔹 کتاب آسمان ورق ورق شد فرشته گریه افتاد به گوش خانه‌های ابر پیچید صدای نالهٔ باد شبی سیاه بود و بی‌ستاره و ابرهای بی‌تاب چکیده بود روی گونهٔ شهر دو قطره اشک مهتاب همان شبی که نخل‌ها خمیدند و شاخه‌ها شکستند جوانه‌های غصه در دلِ در خاک دوباره حلقه بستند کسی ستاره روی شانه می‌برد امام اوّلی بود تمام کوچه‌های شهر، محوِ غریبیِ علی بود میان خانه‌ای که تا دم صبح پر از فرشتگان بود صدای گریه‌ای شنیده می‌شد صدای کودکان بود «حسین» مثل ابر، گریه می‌کرد «حسن» غمی به دل داشت شبی سیاه، توی سینهٔ خاک علی ستاره می‌کاشت! 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹دل مهتاب می‌سوزد🔹 کسی آهسته می‌گرید درون سینۀ زینب دل او می‌زند پرپر میان دست‌های شب حسین از گوشۀ چشمش غمش را می‌کند جاری حسن چون شمع می‌سوزد میان خواب و بیداری چرا این کودکان امشب همه تا صبح بیدارند؟ کنار بستر مادر سیه‌پوش و عزادارند خداوندا چرا امشب چراغ خانه خاموش است؟ چرا امشب علی گریان به جمع بچه‌ها پیوست؟ کسی دیگر نمی‌خوانَد لالایی‌های مادر را دل مهتاب می‌سوزد برای خانۀ زهرا 📝 @ShereHeyat_Nojavan
سرود؛ سلام مادر.mp3
2.57M
علیهاالسلام 🔹سلام مادر🔹 چشمۀ کوثر جوشید سورۀ کوثر خدا نازل شده خدیجه چشمت روشن زهرا اومده، شادیات کامل شده دختر نبوت سلام مادر مادر امامت سلام مادر بانی سعادت سلام مادر یاور ولایت سلام مادر هستی مصطفی، روزت مبارک معنی هَل اَتی، روزت مبارک ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عیدی میدن تو افلاک جا نمونید از لطف حق، آی عاشقا برات شهر مدینه برات مشهد و نجف و کربلا روشنی دنیا سلام مادر ای پناه دل‌ها سلام مادر آرامش امروز سلام مادر دلگرمی فردا سلام مادر هستی مصطفی، روزت مبارک ای به دل روشنا، روزت مبارک 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹گل یاس🔹 خورشید! بتاب و برکاتی بفرست ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست ای باغ! گل یاس اگر می‌خواهی بر حضرت زهرا صلواتی بفرست 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹نور و لبخند🔹 روز مادر که روز شادی ماست عید میلاد حضرت زهراست آسمان، غرق نور و لبخند است روز جشن فرشته‌های خداست روز میلاد دختری چون گل روز میلاد بهترین مادر آن که در شأن او فرود آمد سورهٔ آسمانی کوثر آفتابی که بر زمین خدا روشنایی و مهر می‌پاشید آن که پیراهن عروسی را در همان شب به دیگری بخشید در زمین عطر یاس پیچیده دل مردم ز بوی غم خالی‌ست خنده سر می‌دهیم و خوشحالیم چون که امروز روز خوشحالی‌ست همه‌جا غرق عطر و شیرینی‌ست همه‌جا شادی‌آور است امروز جشن میلاد حضرت زهراست باز هم روز مادر است امروز 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹افطار مهربانی🔹 علی بود و همراز او فاطمه و گل‌های روییده در باغشان همه روزه بودند و در انتظار که روید گل با شکوه اذان همه روزه بودند و افطار شد و یک سفرۀ ساده روی زمین دو تا قرص نان بود و یک کاسه شیر و یک کاسۀ آب، تنها همین فقیری به در زد، کسی خانه نیست؟ منِ بی‌نوا را کمی نان دهید صدایش که بوی غم و رنج داشت به گوش همان روزه‌داران رسید نگاهی به یکدیگر انداختند گل خنده بر رویشان نقش بست و تصویر هم‌رنگی از همدلی بر آن چهره‌های خدایی نشست علی از سر سفره برخاست زود به یک دست نان و به یک دست، شیر غذا را علی برد تا پشت در نباید گرسنه بماند فقیر سر سفره، آن شب جز آن چند گل خدا بود و آواز و مهتاب بود همه روزه بودند و افطارشان به جز مهربانی، فقط آب بود 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹اشک مهتاب🔹 کتاب آسمان ورق ورق شد فرشته گریه افتاد به گوش خانه‌های ابر پیچید صدای نالهٔ باد شبی سیاه بود و بی‌ستاره و ابرهای بی‌تاب چکیده بود روی گونهٔ شهر دو قطره اشک مهتاب همان شبی که نخل‌ها خمیدند و شاخه‌ها شکستند جوانه‌های غصه در دلِ در خاک دوباره حلقه بستند کسی ستاره روی شانه می‌برد امام اوّلی بود تمام کوچه‌های شهر، محوِ غریبیِ علی بود میان خانه‌ای که تا دم صبح پر از فرشتگان بود صدای گریه‌ای شنیده می‌شد صدای کودکان بود «حسین» مثل ابر، گریه می‌کرد «حسن» غمی به دل داشت شبی سیاه، توی سینهٔ خاک علی ستاره می‌کاشت! 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹دل مهتاب می‌سوزد🔹 کسی آهسته می‌گرید درون سینۀ زینب دل او می‌زند پرپر میان دست‌های شب حسین از گوشۀ چشمش غمش را می‌کند جاری حسن چون شمع می‌سوزد میان خواب و بیداری چرا این کودکان امشب همه تا صبح بیدارند؟ کنار بستر مادر سیه‌پوش و عزادارند خداوندا چرا امشب چراغ خانه خاموش است؟ چرا امشب علی گریان به جمع بچه‌ها پیوست؟ کسی دیگر نمی‌خوانَد لالایی‌های مادر را دل مهتاب می‌سوزد برای خانۀ زهرا 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹بغضِ شکسته🔹 کنج حیاط خانه تابوت کیست امشب؟ لرزید شانه‌هایش بابا گریست، زینب! با چشم خویش دیدم بغضش شکست بابا وقتی که باز در را آهسته بست بابا زینب بیا بپرسیم شاید حسن بداند شاید که ماجرایی از این کفن بداند! دیشب مگر نمی‌گفت، مادر که خوب خوبم؟ جارو بیار و بگذار تا خانه را بروبم امشب سکوت خانه سنگین‌تر از همیشه‌ست دار و ندار ما، آه انگار رفته از دست نگشود چشم، مادر بابا هر آنچه رو زد زینب تو هم صدا کن شاید دلش بسوزد! 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹گل یاس🔹 خورشید! بتاب و برکاتی بفرست ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست ای باغ! گل یاس اگر می‌خواهی بر حضرت زهرا صلواتی بفرست 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹روز مادر🔹 روز مادر که روز شادی ماست عید میلاد حضرت زهراست آسمان، غرق نور و لبخند است روز جشن فرشته‌های خداست روز میلاد دختری چون گل روز میلاد بهترین مادر آن که در شأن او فرود آمد سورهٔ آسمانی کوثر آفتابی که بر زمین خدا روشنایی و مهر می‌پاشید آن که پیراهن عروسی را در همان شب به دیگری بخشید در زمین عطر یاس پیچیده دل مردم ز بوی غم خالی‌ست خنده سر می‌دهیم و خوشحالیم چون که امروز روز خوشحالی‌ست همه‌جا غرق عطر و شیرینی‌ست همه‌جا شادی‌آور است امروز جشن میلاد حضرت زهراست باز هم روز مادر است امروز 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹دل مهتاب می‌سوزد🔹 کسی آهسته می‌گرید درون سینۀ زینب دل او می‌زند پرپر میان دست‌های شب حسین از گوشۀ چشمش غمش را می‌کند جاری حسن چون شمع می‌سوزد میان خواب و بیداری چرا این کودکان امشب همه تا صبح بیدارند؟ کنار بستر مادر سیه‌پوش و عزادارند خداوندا چرا امشب چراغ خانه خاموش است؟ چرا امشب علی گریان به جمع بچه‌ها پیوست؟ کسی دیگر نمی‌خوانَد لالایی‌های مادر را دل مهتاب می‌سوزد برای خانۀ زهرا 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹بغضِ شکسته🔹 کنج حیاط خانه تابوت کیست امشب؟ لرزید شانه‌هایش بابا گریست، زینب! با چشم خویش دیدم بغضش شکست بابا وقتی که باز در را آهسته بست بابا زینب بیا بپرسیم شاید حسن بداند شاید که ماجرایی از این کفن بداند! دیشب مگر نمی‌گفت، مادر که خوب خوبم؟ جارو بیار و بگذار تا خانه را بروبم امشب سکوت خانه سنگین‌تر از همیشه‌ست دار و ندار ما، آه انگار رفته از دست نگشود چشم، مادر بابا هر آنچه رو زد زینب تو هم صدا کن شاید دلش بسوزد! 📝 @ShereHeyat_Nojavan