eitaa logo
شعرناب
55 دنبال‌کننده
300 عکس
94 ویدیو
3 فایل
✨‌‌﷽✨ حَسْبُنَااللَّهُ‌وَنِعْمَ‌الْوَکیلُ «شـ؏ــࢪناب» خلوتکده‌عشق‌وآرامش💞 (هرچه‌درفهم‌توآیدآن‌بودمفهوم‌ #طُ) ♦کپی‌آزاد♦ @sherenab_ir کانال دیگرمون @sherenab2 تبادل•پیشنهاد @aaali_m ✅منبع‌مشاعره ✅عکس‌نوشته ✅دوبیتی ✅مذهبی ✅اشعارارسالی
مشاهده در ایتا
دانلود
اے ڪه گفتی دل بشــوے از مهــر یار مهربان من دل از مهرش نمی شویم تو دست از من بشوے @sherenab_ir
غیرت نگذارد ڪہ بگویم ڪہ مرا ڪشت تا خلق ندانند ڪہ معشوقہ چہ نامست... @sherenab_ir
مرا نسبت بہ شیدایے ڪند ماہ پرے پیڪر.... تو دل با خویشتن دارے چہ دانے حال شیدایی.. @sherenab_ir
مرا با توبه کاری نیست؛ دلگیری چرا ساقی؟ ز بدمستی‌ست از دستم اگر پیمانه افتاده... @sherenab_ir
مکن ای دوست ملامت، من سودایی را که تو روزی نکشیدی غم تنهایی را دیده خون گشت ز دیدار نگارم محروم بهر خوبان بکِشم منت بینایی را گر زبانم نکند یادِ تو، خاموشی به عاشقم بهر سخن‌های تو گویایی را روی‌ها را همه دارند ز زیبایی دوست دوست دارم سبب روی تو زیبایی را ❤️😔 @sherenab_ir
سخت نازک گشت جانم از لطافت‌های عشق دل نخواهم جان نخواهم آن من کو آن من @sherenab_ir
☝️☝️ کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول بودمی بی‌دام و بی‌خاشاک در عمان من غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من سخت نازک گشت جانم از لطافت‌های عشق دل نخواهم جان نخواهم آن من کو آن من همچو ابرم روترش از غیرت شیرین خویش روی همچون آفتابت بس بود برهان من رو مگردان یک زمان از من که تا از درد تو چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من تا خموشم من ز گلزار تو ریحان می برم چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من من که باشم مر تو را من آنک تو نامم نهی تو کی باشی مر مرا سلطان من سلطان من چون بپوشد جعد تو روی تو را ره گم کنم جعد تو کفر من آمد روی تو ایمان من ای به جان من تو از افغان من نزدیکتر یا فغانم از تو آید یا تویی افغان من @sherenab_ir
ای مردمان بگویید آرام جان من کو راحت‌فزای هر کس محنت‌رسان من کو @sherenab_ir
☝️☝️ ای مردمان بگویید آرام جان من کو راحت‌فزای هر کس محنت‌رسان من کو نامش همی نیارم بردن به پیش هر کس گه گه به ناز گویم سرو روان من کو در بوستان شادی هر کس به چیدن گل آن گل که نشکفیده‌ست در بوستان من کو جانان من سفر کرد با او برفت جانم باز آمدن از ایشان پیداست آن من کو هر چند در کمینه نامه همی نیرزم در نامهٔ بزرگان زو داستان من کو هر کس به خان و مانی دارند مهربانی من مهربان ندارم نامهربان من کو @sherenab_ir
بام و هوا توییّ و بَس، نیست رُویْ به جز هَوَس آبِ حَیاتِ جانْ تویی، صورت‌ها همه سَقا @sherenab_ir
در دو جهانْ لَطیف و خوشْ همچو امیِر ما کجا؟ ابرویِ او گِرِه نَشُد، گَر چه که دید صَد خَطا چَشم گُشا و رو نِگَر، جُرم بیار و خو نِگَر خویِ چو آبِ جو نِگَر، جُمله طَراوت و صَفا من زِ سَلامِ گرمِ او، آب شُدم زِ شَرمِ او وَزْ سُخنانِ نَرمِ او، آب شوند سَنگ‌ها زَهر به پیشِ او بِبَر، تا کُنَدَش بِهْ از شِکَر قَهر به پیشِ او بِنِه، تا کُنَدَش همه رِضا آبِ حَیاتِ او بِبین، هیچ مَتَرس از اَجَل در دَو در رِضای او، هیچ مَلَرز از قَضا سَجده کُنی به پیشِ او، عِزَّتِ مَسجدَت دَهَد ای کِه تو خوار گشته‌یی، زیرِ قَدَم چو بوریا خوانْدم امیرِ عشق را، فهمْ بدین شود تو را چون که تو رَهنِ صورتی، صورتَت است رَهنما از تو دل اَرْ سَفَر کُند، با تَپَشِ جِگَر کُند بر سَرِ پاست مُنتظر، تا تو بگویی‌اَش بیا دلْ چو کبوتری اگر، می‌بِپَرَد زِ بامِ تو هست خیالِ بامِ تو، قبلۀ جانْش در هوا بام و هوا توییّ و بَس، نیست رُویْ به جز هَوَس آبِ حَیاتِ جان تویی، صورت‌ها همه سَقا دور مَرو، سَفَر مَجو، پیشِ تو است ماهِ تو نَعره مَزَن که زیرِ لَب، می‌شِنَوَد زِ تو دُعا می‌شِنَوَد دُعای تو، می‌دَهَدَت جوابْ او کِی کَرِ مَن کَری بِهِل، گوشْ تمام بَرگُشا گَرنَه حَدیثِ او بُدی، جانِ تو آه کِی زدی آه بِزَن که آهِ تو، راه کُند سویِ خدا چَرخ زنانْ بِدان خوشَم، کآب به بوستان کَشَم میوه رَسَد زِ آبِ جان، شوره و سَنگ و ریگ را باغْ چو زَرد و خُشک شُد، تا بِخورَد زِ آبِ جان شاخِ شِکَسته را بِگو آب خور و بیازما شب بِرَوَد بیا بِگَهْ، تا شِنَوی حَدیثِ شَهْ شبْ همه شب مِثالِ مَهْ، تا به سَحَر مَشین زِ پا @sherenab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا