🌷تقدیم به سردار شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔹ابتدای پیروزی🔹
شد چهل روز و باز دلتنگیم
داغمان تازه مانده است هنوز
یاد لبخند آسمانی تو
زده آتش به جانمان هر روز
ای جهانپهلوان! عزیزِ وطن!
یار دین! پاسدار آزادی!
چقدر خالی است فرمانده!
جای تو در بهار آزادی
دیشب الله اکبر مردم
گرم و کوبنده در خروش آمد
گویی از حنجر همه ناگاه
صوت تکبیر تو به گوش آمد
با نوایت شنیدنی شده است
نغمۀ عاشقانۀ دل ما
دلنشینی و آبرو دادهست
قاب عکست به خانۀ دل ما
ابروانت صلابت شمشیر
چشمهایت تلاوت باران
در دلت آتشی قدیمی بود
داغِ جاماندن از صف یاران
گرم رزمی بدونمرز شدی
در سپاهی پر از گل پرپر
دور کردید مرد و مردانه
سایۀ جنگ را از این کشور
نه فقط ما، که یک جهان ماندهست
تا ابد زیر دِین تو، سردار!
صبح تاریخ را رقم زده است
نغمۀ یا حسین تو، سردار!
تو همیشه شهید بودی و حال
زندهتر از همیشه با مایی
با همین دستهای غرقه به خون
تو علمدار فتح فردایی
ارباً اربا شدی به راه علی
تا در این جبهه باز جمع شویم
موج در موج در صف پیکار
چون صفوف نماز جمع شویم
ارباً اربا شدی که پیش ستم
لحظهای سر فرو نیندازیم
این صدای رسای غیرت توست:
اهل سازش شویم، میبازیم...
خون سرخت حریف میطلبد
مانده از هیبتت جهان مبهوت
دشمنت چارهای نخواهد داشت
بعد از این جز سفارش تابوت
قسمت دشمنان چه خواهد بود؟
ننگ و عجز و هراس و حسرت و بیم
«ضربههای ملایم مغزی»!
مرگهای مداوم خوشخیم!
ما نگیریم یک نفس آرام
تا نگیریم انتقامت را
سحری هم به مسجدالاقصی
میرسانیم ما سلامت را...
زنده ماندیم ما، به اسم شهید
رسم ما در جهان، ستمسوزیست
تازه آغاز گام دوم ماست
تازه این ابتدای پیروزیست
جز همین پایداری و همت
راه حلی در این معادله نیست
ما سپاه رهایی قدسیم
این شرف، قابل معامله نیست
میرود سردی زمستانها
میرسد نوبهار همعهدی
هرچه داریم نذر آمدنت
اَلسلامُ عَلیکَ یا مهدی
📝 #محمدمهدی_سیار
🌹اربعین شهادت سردار بزرگ اسلام حاج #قاسم_سلیمانی و ابومهدی المهندس و همرزمان شهیدش
⏱ چهارشنبه 23 بهمن بعد از نماز مغرب
📌 حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
✅کانال رسمی آستان مقدس #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
زندگی با مهربانان یاد باد
خلوت آرام جانان یاد باد
بوسه ی مادر ، گل آهنگ پدر
مهربانی های آنان یاد باد
خانه ، باغی بود و ما گل های باغ
دست گرم باغبانان یاد باد
ای دریغا ! قدرشان نشناختیم
رحمت آن مهربانان یاد باد
کودکان کوچه با ما ، در خروش
یاد آن شیرین زبانان یاد باد
در شب خلوت میان کوچه ها
نغمه ی آواز خوانان یاد باد
نکته ی شیرین شنیدن روز و شب
از لب شیرین دهانان یاد باد
نغمه خوانی های سرشار از نشاط
همصدا با نو جوانان یاد باد
گر چه ما اکنون سپر انداختیم
غمزه ی ابرو کمانان یاد باد
#مهدی_سهیلی
#حدیث_دل ❄️
نخلی را که زیاد خوشه بدهد تنبیهش میکنند
💎 کشاورزان جنوب و نخل دار ها عادت خوبی دارند.نخلی را كه زیاد خوشه بدهد را عزیز، نمی دارند،تنبیهش میكنند.زخمش می زنند
خوشه هایش را با بیرحمی تمام می برند.
شاید بگویید: آخی طفلكی ها گناه دارند،
بله سخت است اما باور كنید این كار لطف به درخت است
با خوشه های زیاد نخل مجبوراست انرژی اش را بین مثلا ده خوشه،
تقسیم كند و محصول خرمایی است با كیفیت متوسط و یا حتی ضعیف.
اما نخلدار پنج خوشه را فدای پنج خوشه قوی تر می كند و با قطع نصف خوشه ها انرژی و شیره درخت صرف پنج خوشه قوی تر میشود.
حاصلش هم خرمایی میشود با كیفیت بالاتر و قیمت بیشتر.
ما انسانها هم كاش همینطور باشیم. آدمهای اضافی و كارهای اضافی را كنار بگذاریم و شیره روح مان را، صرف آنهایی بكنیم كه ماندنی اند.
و باعث انبساط خاطر ما میشوند
آدمهاى منفى كه باعث ازار ما هستند، حسودان و بخیلان و ٱونهایی كه مسبب رنج و ناراحتى ما هستند،عصاره وجودمان را مصرف می كنند و ضعیفمان میكنند.
مراقب نخل وجودتان باشید و خوشه های اضافی را با قاطعیت تمام قطع كنید.
هم خودمان تناور تر میشویم
هم محصول مان شیرین تر و گوارا تر خواهد شد...
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران ،
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران ، وای به حال دگران ...
-میروم تا که به صاحبنظری باز رسم-
محرم ما نبوَد دیده ی کوته نظران ...
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبتِ کارِ جهانِ گذران ...
#استاد_شهریار
به قدری ساکتم حالا ؛
که انگاری ؛
درونم حکم ؛ آتش بس ،
و حالِ چشمهایم خوب و آرام است .
به قدری ساکتم انگار ؛
میان شهر قلبم صد هزاران مُرده دارد شعر میگوید !
ببین ! من ساکتم ، این بغض و این آشوب ، از من نیست ...
دلم تنگ است ؟ - اصلا نیست !
کسی را دوست میدارم ؟ - نمیدارم !
رها ، آرام و معمولی ؛ شبیه کلّ آدمها
میان موجها چون قایقی ؛ بی سرنشینم ، بی سرانجامم ...
نه فکری در سرم دارم ،
نه عشقی در دلم ،
آرامِ آرامم ...
اگر بتوانم دلی را از شکستن باز دارم
بیهوده نزیستهام
اگر بتوانم رنجی را بکاهم
یا دردی را مرهم نهم
یا مرغکی رنجور را
به آشیانه باز آورم
اینگونه، بیهوده نزیستهام.....
" آمدی جانم به قربانت ، ولی دیر آمدی ! " *
من که دیگر کرده ام دل را به زنجیر آمدی !
آرزوی مادرم بودی ولی حالا چرا ؟!
دل که با جورِ زمان ، گشته ست درگیر آمدی !
تا پذیرفتم که دیگر "عشق" بی معنا شده ؛
منطقم را زیر و رو کردی ، نفسگیر آمدی ...
دیگر از "احساس" بیزارم ، خرابم ، خسته ام
صبحِ من پایان شده در شامِ دلگیر آمدی !
روزگاری عاشقت بودم که مُد بود عاشقی ؛
عشق افتاد از مُد و با این تفاسیر آمدی ... !
من شدم مخروبه ای غمگین و شهری منزوی ؛
ای که با انگیزه ی فتحِ جماهیر آمدی !
رفتی و ناچار ، جایت را رقیب اشباع کرد ،
دیر و غافلگیر و با تصمیمِ تسخیر آمدی ؟!
ماهی هروقتش بگیری تازه می مانَد ولی ؛
مُردم از بی آبی و از بهرِ تدبیر آمدی ؟!
جان فدایت ! کاش قدری زودتر می آمدی ،
من خطی غمگین شدم حالا که تو شیر آمدی !
قهوه ی احساس من یخ کرده از سرمای دهر
من تو را تا داغ بودم خواستم ، دیر آمدی ...
خدا ترسی که کارِ زاهد است از من نمی آید
ولی از کرده هایِ زشتِ خود بسیار میترسم!
#وحید_قزوینی
مادر به سر انگشت دل ما که نگین است
بی روی گُلش گلشنِ هر خانه غمین است
در خانه اگر عشق نباشد نفسی نیست
مادر نَفَسِ گرم خدا روی زمین است
#مهتاب_تهرانی
روز "زن"
بر مهربانوانِ سرزمینم پیشاپیش
خجسته باد.
ضمن تقدیمِ شایسته ترین احترامات 🌹
[چــــادر]
گاهی که چادرم خاکی میشود...
از طعنه های مردم شهر...
یاد چفیه هایی میفتم...
که برای چادری ماندنم خونیشدند..
#چ_مثل_چــــــادر❤