💫یا باقر العلوم جهان شد گدای تو
✨شرمنده عنایت و لطف و عطای تو
💫یا باقر العلوم تو دریای رحمتی
✨قطره چگونه مدح بگوید برای تو
💖حلول #ماه_رجب
✨ #میلاد_امام_محمد_باقر(علیه السلام) مبارک➖➖➖➖
🌙#ماه_رجب #حاج_قاسم]
شعر بصیرت اشاره به شهادت سردار سلیمانی ..
گرَکدی دَرک ایده اهل جهان بو عنوانی
ایدر حقیقته آگه بَصیرت انسانی
بصیرت اولماسا انسان مسیر حَقّی آتوب
اولار زَمانه ده پابَند نَفس شیطانی
بَصیرت اولسا وَلاکن بَشَر تاپار حَقّی
ایدَر عبادتِ خَلّاقِ حَیّ رَحمانی
بَصیرتیله گیدیبدور بیر عدّه عاشقلر
اولوبلا دین و ولایت یولوندا قربانی
آتوبلا فانی جهانی بویاندیلار قانه
بَقاده دَرک ایلیوبلر حضور جانانی
بیری همان شهدادن، سپاه قُدسا امیر
کی اولدی عشقیله ایللر حَرم نگهبانی
دایاندی سنگر اسلامیده شهامتیله
اوجالدا تا یئر اوزونده لوایِ قرآنی
دئیوبدی صدقیله دائم امامینه لبیک
ولیّ امریله مُحکم ایدوبدی پیمانی
همیشه دست اَدب سینه ده صداقتیله
ایدردی عرض ارادت او معرفت کانی
دئیردی امریوه دلدن مُطیعدور قاسم
فدادی مقدم مولاسینه سر و جانی
وجودی نعمَتیدی جبهه ی مقاومته
هامی تانوردی جهاندا او مرد میدانی
یورولما بولمَدی ، یوردی وَلیک اَشراری
قوتاردی شَرّ عدودن بو مُلک ایرانی
بساطِ داعشه اَزدَم چکوب خَطِ بُطلان
جهاندا خوار اِلییوبدور گروه نادانی
بو عزّتی حاجی قاسم ننوعی کسب اِلَدی
یَقین بصیرت اولوبدور بو عزّته بانی
سعادت آختارانا هر ایکی جهاندا یقین
چراغ راه اولاجاق مکتب سلیمانی
چالیش بصیرتیوی کامل ایله رزّاقی
سعادته یئتیرر چون بصیرت انسانی
التماس دعا ستار رزاقی روح شهدا بخصوص سردار دلها حاج قاسم سلیمانی شاد
🔰 آسمان شهید شده است
خبر بده به زمین، آسمان شهید شده ست
سیه بپوش که خورشیدمان شهید شده ست
به غنچه تسلیتی و به سرو تعزیتی
خبر رسیده ز باغ، ارغوان شهید شده ست
چقدر خاطره از بدر یا حنین و جمل
چقدر خاطره از نهروان شهید شده ست
چراغ روشن آن آشیانه کن خاموش
که آن قناری بی آشیان شهید شده ست
بگو رقیه بداند که برنخواهد گشت
بگو به زینب قامت کمان: شهید شده ست
به دوش ماست کنون بار ای گرانجانان!
که آن برنده بار گران شهید شده ست
علم ز دست علمدار ما نمیافتد
چقدر پیر شهید و جوان شهید شده ست
کجاست صور بشارت؟ بشیر را کشتند
سیه بپوش که ماه منیر را کشتند
خبر رسید که با کشتن کریم آنک
فقیر را و یتیم و اسیر را کشتند
نگاه کن به سندهای روشن تاریخ
که این قبیله صغیر و کبیر را کشتند
فغان که اهل سقیفه به پشت آن در باز
به قصد کشتن حیدر، غدیر را کشتند
همان مجاهد هر راه صعب و دور و دراز
همیشه حاضرِ هر دور و دیر را کشتند
یگانه مرد کویری! نواده کرمان!
به کشتن تو نه ما را! کویر را کشتند
قرار بود اگر راه گم شود، میشد
چقدر راهنمای دلیر را کشتند
مگر به دست حسن واقعه مرتب شد
ببین دو مرتبه قاسم فدای زینب شد
چنان که خون تو بر خاک ریخته هر سو
ز خون پیاله تو گوییا لبالب شد
خبر رسید که تقصیر گندم ری بود
شریح قاضی اگر فکر مال و منصب شد!
چه خون دمید به پیکر مرا؟ که میجوشد
چنان که آخر سر رشک هر مرکب شد
به صبح واقعه گفتم نبارمت ای مرد!
چنان به گریه نشستم غروب شد، شب شد
سرم فدای سر روی نی مقیمِ حسین
فدای آنکه فدایی راه زینب شد
به گریه مینگرم بر حیات بعد از تو
شهادت است برایم ممات بعد از تو
زکات خون مرا داده است شریانت
که فرق کرده برایم زکات بعد از تو
تفاوت است برای هر آدمی بینِ
حیات قبل از تو با حیات بعد از تو
بهل به مرگ به بستر بمیرد آنکس که
نکرده است به خون التفات بعد از تو
نمیرود دگر آب خوش از گلو پایین
اگر که باز شود هم فرات بعد از تو
قلم به خون من آغشته میشود زین پس
مگر که رنگ بگیرد دوات بعد از تو
الا که سوی خدا صبح جمعه پر زدهای!
نشستهام به دعای سمات بعد از تو
پس از تو اشک یتیمانه جانگدازتر است
قسم به اشک غم بچههات بعد از تو
پیمان طالبی
#حاج_قاسم
غیر از این در ، خواهش احسان نمی آید به کار
التماس از دست این و آن نمی آید به کار
اهل تعارف نیستم جان قابل تعارف که نیست
محضر معشوق حتی جان نمی آید به کار
یا که کشکول گدایی یا وبال گردن است
گر نباشد دست بر دامان نمیآید به کار
بیسر و سامان شدن سیر و سلوک عاشق است
طالب دل را سر و سامان نمی آید به کار
خلوت یک کنج یوسف را عزیز مصر کرد
بی گناهان را چرا زندان نمی آید به کار
کار ؛ کار پنجه مشگل گشای مرتضاست
این گره طوری ست که دندان نمی آید به کار
کوفه هم ویرانه بود اول ؛ علی آباد کرد
چه کسی گفته دل ویران نمی آید به کار
دوستانت خاک را این قدر ارزش داده اند
ورنه بی کنعانیان کنعان نمی آید به کار
در میان بی قراری ها قرار آمد به دست
روزى راز و نیاز از حال زار آمد به دست
روز هجران می کشیم و شب تقاضا می شویم
از خروش عاشقان لیل و نهار آمد به دست
نیستم گرچه کلیم الله اما در نجف
فرصت گفتار با پروردگار آمد به دست
هرچه را بخشید می ریزم به پای فاطمه
خرج یارش می کنم هر چه ز یار آمد به دست
خار را با مهر تو چیدیم گل برداشت شد
گل بدون مهر تو چیدیم خار آمد به دست
گفت خالق بعد از این تو خلق کن گفتی به چشم
چشم باز و بسته کردی روزگار آمد به دست
ابرویت مثل کمان خم شد ولی شمشیر شد
بعد از آن لا سیف الا ذوالفقار آمد به دست
کعبه شد شأن نزولت پس تو رب الکعبه ای
این چنین شد که طواف هفت بار آمد به دست
گاه شد مظهر خدا و گاه شد مظهر علی
من علی را در خدا دیدم خدا را در علی
روز اول از خودش یک نور واحد خلق کرد
نیم آن شد مصطفی و نیمه ی دیگر علی
این سر قرآن علی و آن سر قرآن علی
حق کتابی را فرستاده ست سرتاسر علی
می نویسم از ازل ظاهر علی باطن علی
می نویسم تا ابد اول علی آخر علی
ظاهرش این بود در معراج ، الله و رسول
بود اما باطناً ، الله ، پیغمبر ، علی
او خودش جای خودش نامش چنان مشکل گشاست
که شفاعت می کند فردای محشر هر علی
یا ابا آدم ! ابا شبر ! ابا زینب ! علی !
همسر زهرا على ، داماد پیغمبر علی
شهریار و شهسوار و بنده ی پروردگار
حضرت دُلدُل سوار و خواجه ی قنبر علی
انبیاء دست توسل بر عبایش داشتند
انبیا هرچند بالایند بالاتر علی
گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف
می دمد خورشید از چاک گریبان نجف
سفره ی مولاست گر پهن است هر جا سفره ای
عرش هم باشیم اگر هستیم مهمان نجف
آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ وقت
من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف
نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه
هر کسی که رفت زیر دین ایوان نجف
به قنوت ما نمی آید عقیق هیچ جا
می خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف
ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم
سر به قربان مدینه جان به قربان نجف
رزق آب و نان ما دست حسین است و علی
سال ها خوردیم آب کربلا نان نجف
نیمه ی ماه رجب از راه دارد می رسد
کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف
✍️علی اکبر لطیفیان
🎙️سراب
🌷 سردار آسمانی
خبر آنقدر سخت و سنگین بود
که دلم را هزار بار شکست
حاجقاسم هم آسمانی شد
به رفیقان مخلصش پیوست
هیچ در باورم نمیگنجد
غم سردار جنگ و فتح و جهاد
گرچه رفت از میان ما این مرد
نام پاکش نمیرود از یاد
حاجقاسم چه عاشقانه پرید
پیش یاران به عرش اعلی رفت
بعد عمری مجاهدت با کفر
او به دست شقیترینها رفت
چشم دل، باز اگر شود بینیم
گرد او حلقۀ شهیدان را
دست شیطان کجا تواند کشت
روح اخلاص و عشق و ایمان را
سینه پرآتش است و دل پرغم
چشمها بیقرار و بارانی
داغ دارد سراسر ایران
از غم قاسم سلیمانی
خبر آنقدر ناگهانی بود
که زمین و زمانه مبهوت است
خون او ریخت بر زمین اما
خون او رمز محو طاغوت است
پیر بزم مدافعان حرم
در دفاع از حرم حسینی بود
بود عمرش همه جهاد و قیام
پیرو مکتب خمینی بود
یار مظلوم و خصم ظالم بود
جز خدا از کسی نمیترسید
زنده تا بود، چون شهیدان زیست
کشته شد، گشت زندۀ جاوید
چشم او معدن صلابت بود
دیدنی بود روی بشّاشش
بعد عمری تلاش بیوقفه
جز شهادت نبود پاداشش
چشمهایش اگرچه میخندید
دلش از داغ کاظمی غم داشت
از مدال و نشان جنگ و جهاد
یک مدال شهادت او کم داشت
پرده در پرده سینهها آتش
چشمه در چشمه دیدهها پرخون
داغدار از فراق او ایران
قلب یک امت از غمش محزون
متوقف نمیشود کارش
راه پاکش نمیشود بسته
خط سرخ مقاومت باقی است
انقلابی نمیشود خسته
گرچه قلب امام خامنهای
از غم رفتنش پریشان شد
در طریق مبارزه با کفر
عزم و انگیزهها دوچندان شد
رفتنش گرچه تلخ و جانکاه است
کرد دلهای خفته را بیدار
میکند خون او ز دنیا محو
دیو خونخوار و نحس استکبار
کَند ظالم به دست خود گورش
خون قاسم کُند قیامی سخت
به شهیدان قسم که میگیریم
بیشک از دشمن انتقامی سخت
✍️ #محمدتقی_عارفیان، ۱۳۹۸/۱۰/۱۳
#حاجقاسم
#سرباز_مخلص_ولایت
#احیاگرمقاومت_و_مردمیدان
#شهید_سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی
#پنجمین_سالگرد_شهادت_حاجقاسم_سلیمانی