صبح و ظهر و شب بگیرم من در آغوش خودم...
هی خیالش را... خیالش را... خیالش را... خیال!
"عاصی"
💔😔
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
.
قطار میرود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود...
و من چقدر سادهام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطارِ رفته ایستادهام
و همچنان
به نردههای ایستگاه رفته
تکیه دادهام!
#قیصر_امینپور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
.
🍁 اول مهر
باز هم اول مهر آمده بود
و معلم آرام
اسمها را میخواند.
اصغر پورحسین!
پاسخ آمد: حاضر.
قاسم هاشمیان!
پاسخ آمد: حاضر.
اکبر لیلازاد...
پاسخش را کسی از جمع نداد!
بار دیگر هم خواند:
اکبر لیلازاد!
پاسخش را کسی از جمع نداد!
همه ساکت بودیم
جای او اینجا بود
اینک اما، تنها
یک سبد لالۀ سرخ
در کنار ما بود
لحظهای بود،
معلم سبد گل را دید
شانههایش لرزید
همه ساکت بودیم
ناگهان در دل خود زمزمهای حس کردیم
گل فریاد شکفت!
همه پاسخ دادیم:
حاضر، ما همه اکبر لیلازادیم!
#قیصر_امینپور
🌷🌷🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
یارب کدامین جمعه ات مهدی بیاید؟
خورشیدحُسنَش کی به مارخ می نماید?
یـارب کـجا چشم انتظار او نشینم؟
یوسف ترین سیمای عالم را ببینم
گم کرده ایم آن حجت روی زمین را
یـارب دگـر بـر مـا رسـان آن نـازنین را
حکم ظهورش کی شود امضا خدایا؟
آیــا شـود بیـنم ظهــورش را خـــدایـا؟
روزی که تابد ازافق خورشید رویش
آن روز شیعه مـی رسد بـه آرزویش
گــر چـه نبــاشم لایـق دیــدار مهـدی
یارب نظر کن تا که باشم یار مهدی
یابن الحسن یابن الحسن ورد زبانم
نام قشنگش را ز جان و دل بخوانم
شیعه دعاکن که دعایت بی اثرنیست
مـولا زحال و روز مـاکـه بـی خبرنیست
شیعه دعاکن تا که تلخی هاسر آید
شیـعه دعـا کـن صـاحب کشور بیاید
شیعه دعا کن فاطمه آمین بگوید
تـا از گلسـتان ظهـورش گـل بروید
ما از دعای خـیر مهدی زنـده هستیم
ازلطف وآقایی شان شرمنده هستیم
آن دل که شدبی عشق مولادل نگردد
مهــدی دمـی از حـال مـا غـافـل نـگردد
مولای ما پیوسته یاد شیعیان است
هم یاد شیعیان و یاد دیگران است
آقای ماشُهره به آقای خوش عهدی است
داروی دردمافقط دردست مهدی است
ای حضرت عشقی که عالم شدگدایت
آقــا بــه دادمــان بــرس جــانـم فـدایت
یـابـن الحسن مـا را زبند غم رها کن
دردی کـه افتـاده بـه جـان مـا دوا کن
در اوج غــربـت بهـترین یار و حبیبی
بــر درد بـی درمــان بیـماران طبیــبی
ای آنکه داری دردل خودرنج بی مَر
دردم دوا کــن جــان زهــرای مطــهر
داروی زخــم سـینه ی زهــرا کــجایی
عشق حسین وعشق زینب کی میایی
"غریب تنها"
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
✅قضاوت
✍ﻣﺠﻠﺲ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ.
ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﺶ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﺩ.
ﺍﻣﺎﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ،ﻋﺼﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ
ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﻬﺎﺩ.ﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﻋﺼﺎ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩ،
ﺗﻌﺎﺩﻝ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﺪﺍﺷﺖ.
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ،
ﺩﯾﮕﺮ ﺣﻮﺍﺱ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ
ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻋﺼﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ
ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﻬﺎﺩﻩ.ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ
ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﻭﯼ ﮔﻔﺘﻨﺪ :
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻋﺼﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ؟ !
ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻣﺘﯿﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :
ﺯﯾﺮﺍ ﺍﻧﺘﻬﺎﯾﺶ ﺧﺎﮐﯽ ﺍﺳﺖ؛
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻓﺮﺵ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﺎﻥ ﺧﺎﮐﯽ ﻧﺸﻮﺩ.
✨هیچ وقت زود قضاوت نکنید ✨
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi