eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
◻️🖤◻️ ✨پروردگارا ▪️با اولین قدم بر جاده های صبح نامت را عاشقانه زمزمه می کنم ▪️کوله بار تمنایم خالی ▪️موج سخاوت تو جاریست ✨به نام خدای همه✨ سلام 🖤 روزتان پر از الطاف الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 در فراق ڪربلا محزون و دلخونم حسین تا بہ ڪے ازجمع زوار تو بیرونم حسین؟ مےرسد آیا ڪه روزے روبروے گنبدٺ سجده‌ے شڪرے ڪنم گویم ڪه ممنونم حسین؟
ما اهل ولا، دشمن هر نامردیم با مردم مظلوم جهان، همدردیم ای قوت قلب و ای امید دل ما! با همت و همدلی، "قوی" می‌گردیم
وقتی یکی ناراحتتون کرد و دلتون روشکست زود نگید عیبی نداره چیزی نیست؛ نذارید واسه آدما شکستن دلتون عادی شه اونموقع چیزی ازتون نمیمونه!!!
یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها  و مشکلات ما نیست! اگر رد پای دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام  به خودمان خواهیم رسید... 👤حسین پناهی
💔 آتش و این همه اَسرار نمےدانستیم پشٺ در ماندن و دیوار نمےدانستیم مادرے در وسط شعلہ اگر گیر ڪند نتوان گشٺ بر او یار نمےدانستیم ☕️☕️🏴🏴
✨ وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ و آنچه در سينه‏ هاست فاش شود [العادیات |۱۰]
شمس آهی کشید و برایم حکایتی تعریف کرد : دو سیاح از شهری به شهری می‌رفتند. سر راه به رودی خروشان برمی‌خورند. می‌خواهند از رود بگذرند، اما چشمشان به زنی جوان و تنها می‌افتد که کمی آن سو تر ایستاده و مثل بید می‌لرزد. یکی از دو سیاح فوری به کمک آن زن می‌شتابد ؛ او را کول می‌گیرد، از رود می‌گذرد و در آن سوی رود بر زمین می‌گذاردش و رهسپارش می‌کند. سیاح دیگر نیز از رود می‌گذرد و به راهشان ادامه می‌دهند؛ اما در باقی راه سیاح دیگر لب از لب نمی گشاید. مدام اخم می‌کند، از دوستش رو برمی‌گرداند و آه می‌کشد. چند ساعت بدین منوال می‌گذرد تا این که سکوتش را می‌شکند و می‌گوید: «برای چه به آن زن کمک کردی؟ تازه، آنطور لمسش کردی. ممکن بود از راه به درت کند! ممکن بود گولت بزند! مگر می شود زن و مرد نامحرم این طور یکدیگر را لمس کنند؟ کار بسیار زشتی است! شایستهٔ ما نیست!» سیاحی که زن را بر پشت گرفته بود، صبورانه لبخند می‌زند. بعد می‌گوید: «ای دوست، من آن زن را در طرف دیگر رود بر زمین گذاشتم، تو چرا هنوز او را بر دوش می‌کشی؟
برخواست دگر جمع کند بستر خود را میخواست که خوشحال کند همسر خود را امروز خودش پای تنور آمد و نان پخت تا سیر کند فاطمه نان آور خود را
آهی ندارد دستان پر مهر و لرزانش دستان علی را می فشارد زینب را... و حسین را... و بعد از حسین را... در دل نجوا میکند.. و علی می خواند....💔
مادری که حوالی صبح تشییع و دفن می شود بچه هایش هم یاد می گیرند، شبیه او باشند... مثلا حوالی فاطمیه حوالی صبح شهید می شوند... حوالی صبح دفن می شوند... و دل های زیادی را عاشق حوالی صبح می کنند...
خانه را با رفتنت ماتم سرا دیگر مکن در حضورم چشمهایت را زغصه؛ تر مکن چند ماهی ست که نشنیده صدایت را علی اینچین این چند روزه عمر خود را سر مکن سوی من بنما نگاهی من پسر عم توام امتداد دیده هایت را به سوی در مکن زینبت را باور بی مادری مشگل بود از فراقت شعله بر جان و دل دختر مکن حتم دارم کودکانت بعد تو جان میدهند با نبودت کودکان خویش،غم پرور مکن از نگاهت گشته پیدا بسته ای بار سفر جان زهرا جان حیدر را پر از آذر مکن خواهشی دارم زتو ای پیش مرگ ِِمرتضی با نوای ناله ات خون بر دل حیدر مکن وا مکن در این سرا پای جدایی،فاطمه دست بردار زنالیدن،تو با غم سر مکن خانه بی فاطمه زندان حیدر میشود من پریشانم تو بیش ازاین مرامضطرمکن یا علی گوی و زجا برخیز ای بیمارمن پیکرت رابیش ازاین مانوس بابستر مکن اسلام مولایی دوستان التماس دعا یاحق🌷