صبح، خورشيد آمد
دفتر مشق شبم را خط زد
میروم دفتر پاکنويسی بخرم
زندگی را بايد از سر سطر نوشت،،،
#قيصر_امينپور
چہ کسے مے گوید "از #دِل برود هرآنکه از #دیده برفت"
شاید بقیه آری اما، تو نہ...
تو با همہ فرق داری #مولایِ من...
تو تنها #عزیزترینی هستی که سالهاست از میان ما رفته ای اما یادت هرلحظه در دل #مؤمنین غوغا می کند.
تو سالهاست که از چشمان #بارانی ما دیدن چهره پرنورت را دریغ کرده ای اما این دلها هر روز برای دیدنت می تپند، #جمعه_ها بیشتر.
#مولای من تو از دیده ها رفته ای اما یادت هنوز در دل ماست...
آنقدر مهربانی که دل ما هرروز برای داشتنت خانه تکانی می کند تا تو #مهمانش شوی...
و چقدر نزدیک است لحظه ای که این دل را برای همیشه تصاحب کنی و #منتظرت بشود #عاشق_ترین_منتظر...
🌺🌺🌺
رنگین تر از حناست بهار و خزان ما
بر دست خویش بوسه دهد باغبان ما
چون صبح در محبت خورشید صادقیم
این تب برون نمی رود از استخوان ما
#صائب_تبريزى
سلام
صبح تون به طراوات باران...🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در محضر یار......از سردار دلها
🌹
❣دلا تا بزرگی نیاری به دست
❣به جای بزرگان نشاید نشست
❣بزرگیت باید در این دسترس
❣به یاد بزرگان برآور نفس
❣سخن تا نپرسند لب بسته دار
❣گهر نشکنی تیشه آهستهدار
❣نپرسیده هر کو سخن یاد کرد
❣همه گفته خویش را باد کرد
❣به بی دیده نتوان نمودن چراغ
❣که جز دیده را دل نخواهد به باغ
❣سخن گفتن آنگه بود سودمند
❣کز آن گفتن آوازه گردد بلند...
"نظامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 شعرخوانی زیبایی که درددل و نجوای همه پدر مادرامون هستش 😍😢.
🍃❤️این اشعار با گویش گلیکی استان گیلانه که فرزندی بیاد مادرش نجوایی عاشقونه باهاش داره .
🍃❤️ اما بقدری احساسی و شیوا و دلی و واضح و آرومه که گمونم همه بتونین مفهومش رو متوجه بشین.
🍃🌸فدای قلب همه پدر مادرا❤️🍃
کاش میشد تا خدا پرواز کرد
پای دل از بند دنیا باز کرد
کاش میشد از تعلق شد رها
بال زد همچون کبوتر در هوا
کاش میشد این دلم دریا شود
باز عشقی اندر او پیدا شود
کاش میشد عاشقی دیوانه شد
گرد شمع یار چون پروانه شد
کاش میشد از خدا غافل نبود
کاش در افکار بی حاصل نبود
کاش میشد بر شیاطین چیره شد
تا رها از بند با این شیوه شد
کاش میشد مست باشم تا ابد
سر بر آرم دست افشان از لحد
کاش میشد تا که در روز جزا
شاد باشم از عمل پیش خدا
کاش میشد یک نفس دیدار یار
تا شوم مدهوش ؛ گردم بیقرار
کاش میشد با خدا شد همنشین
جنت و دوزخ ؛ یا اندر زمین
آمِدُم امام رضا حرم ،،،،، مُو رِ نگا بُکن
آقا جان ،، شِفاعَتُوم رِ جلویِه خدا بُکن
بِرِیِه کِفتَراتا گِندُوم آوردُوم ،،،، شُمایَم
اگِه قابل مِدِنِی ،،،،، یِکَم مُو رِ دعا بُکُن
مُو بُوشُوم فِدایهِ او پِنجِرِیِه طِلایِه تو
از هَم او پِنجِرَتا ،،، مُو رَم آقا صدا بُکُن
کُلِ دُنیا یَک وَرُو ،، بابُ الجِوادِ تو جُدا
هَم دَرِ بابُ الجِوادِت تُو مُو رِ فِدا بُکُن
کِردُوم اِمسٰال دُوتا بِرِه ، نَذر گُنبَدِ شُما
گیر دِدِه نِنَم بُرُو ،،، نَذری مارِه اَدا بُکُن
هَر کُجا مُوُرُوم مِگَن ، طِفلِ نِگا رِوانیِه
هِی مِگَن بِسِه ،،،، رِوانی حَرَمِ رِها بُکُن
مُو غُلامِ تو شُدُومُ ، خادِمِ دَربارِ تویُوم
یَک نِگاهی از کِرَم آقا ،،،، بِه نوکرا بُکُن
آخِرِش بُوکُش مُورِ ، بعد وِفاتُم قاٰطیِه
لِشکَر مُسافِرات ،،، یا کِه نِه کِفتِرا بُکُن
من از خیلی چیزها میترسیدم
از مادیان سپید پدربزرگ
از مدیر مدرسه
از قیافه عبوس شنبه
چقدر از شنبهها بیزار بودم
خوشبختی من از صبح پنجشنبه آغاز میشد تا آخر شب جمعه
عصر پنجشنبه تکهای از بهشت بود
شب که میشد در دورترین خوابهایم
طعم جمعه را میچشیدم
#سهراب_سپهری
چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی
منم و خیال یاری غم و نوحه و فغانی
چو وضو ز اشک سازم بود آتشین نمازم
در مسجدم بسوزد چو بدو رسد اذانی
رخ قبلهام کجا شد که نماز من قضا شد
ز قضا رسد هماره به من و تو امتحانی
عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن
که نداند او زمانی نشناسد او مکانی
عجبا دو رکعت است این عجبا که هشتمین است
عجبا چه سوره خواندم چو نداشتم زبانی
در حق چگونه کوبم که نه دست ماند و نه دل
دل و دست چون تو بردی بده ای خدا امانی
به خدا خبر ندارم چو نماز میگزارم
که تمام شد رکوعی که امام شد فلانی
پس از این چو سایه باشم پس و پیش هر امامی
که بکاهم و فزایم ز حراک سایه بانی
به رکوع سایه منگر به قیام سایه منگر
مطلب ز سایه قصدی مطلب ز سایه جانی
ز حساب رست سایه که به جان غیر جنبد
که همیزند دو دستک که کجاست سایه دانی
چو شه است سایه بانم چو روان شود روانم
چو نشیند او نشستم به کرانه دکانی
چو مرا نماند مایه منم و حدیث سایه
چه کند دهان سایه تبعیت دهانی
نکنی خمش برادر چو پری ز آب و آذر
ز سبو همان تلابد که در او کنند یا نی
# مولوی
هرکسی گفت که عاشق شده،من خندیدم
و به هرآنچه بخندی،به سرت می آید...!
#مرتضی_درویشی
تمام عمر کوهم خواندی و
آتشفشان بودم !
سکوتم گرچه سر تا پا
شبی فریاد خواهم شد ...
#فاضل_نظری
درد یعنی شاعری
در دفتر شعرش ببیند ...
مثل سابق دیگر آن
احساس شادش را ندارد ...
#سعید_صاحب_علم
اگر غیر از حدیث یار و جز دیدار او باشد
چه حاصل جز ندامت، از شنیدن ها و دیدن ها
رهی_معیری
Track93.mp3
2.71M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
امشب در سر شوری دارم!!
امشب در دل نوری دارم!!
باز امشب در اوج آسمانم
باشد رازی با ستارگانم!!
امشب یک سر شوق و شورم!
از این عالم گویی دورم!
از شادی پَر گیرم که رِسَم به فلک
سرود هستی خوانــم در بر حور و ملک!!
در آسمانها غوغا فِکَنم!!
سبو بریزم ساغر شِکَنــم
امشب یک سر شوق و شورم!
از این عالم گویی دورم!
با ماه و پروین سخنی گویم!!
وَز روی مَه خود اثری جویم!!
جان یابم زین شب ها!
میکاهم از غم ها!
ماه و زهره را به طرب آرَم
از خود بی خبرم زِ شعف دارم!!
نغمه ای بر لب ها…♪♪
امشب یک سر شوق و شورم!
از این عالم گویی دورم!
امشب در سر شوری دارم…♪♪
امشب در دل نوری دارم!!
باز امشب در اوج آسمانــم…♪♪
باشد رازی با ستارگانم!!
امشب یک سر شوق و شورم!
از این عالم گویی دورم!
#کریم_فکور
#حدیث_دل ❄️
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
تو هر صبحی
جهان را نور بخشی
که جان جان خورشید سمایی
مباد آن
روز کز تو بازماند
دو دیده ای چراغ و روشنایی
#مولانا