eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
107.mp3
2.35M
غزل شمارهٔ ۱۰۷ حسن تو همیشه در فزون باد رویت همه ساله لاله گون باد اندر سر ما خیال عشقت هر روز که باد(هست) در فزون باد هر سرو که در چمن درآید در خدمت قامتت(پیش الف قدت چو نون) نگون باد چشمی که نه فتنه تو باشد از گوهر اشک غرق خون باد چشم تو ز بهر دلربایی در کردن سحر ذوفنون باد هر جا که دلیست در غم تو بی صبر و قرار و بی سکون باد قد همه دلبران عالم پیش الف قدت چو(در خدمت قامتت نگون) نون باد هر دل که ز عشق توست خالی از حلقه وصل تو برون باد لعل تو که هست جان حافظ دور از لب مردمان دون باد
عمری است چشم و دل راز نهان ترا می جوید چون شراب ناب ساغری چون ترا  می جوید گفتند چه زیبا ساغری است یار دلبند ما چون  مطرب آوازه خوان مستی ترا می جوید دامان ان همه مستی و می خوارگی چیست ترا به به. که بینم سلک و ره ترا  مستانه می جوید سروش عشق
💐سلام امام زمانم(عج) 🌺 ای یار ز دیده گشته غایب برگرد 🌸 ای هجر تو اعظم مصائب برگرد 🌺 امشب ز خدا فقط تو را می خواهم 🌸 ای آرزوی "شب رغائب" برگرد 💚اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج💚
° دلم صبحی،سلامی بوسه ای، عشقی نسیمی عطر لبخندی نوای دلکش تار و کمانچه از مسیری دورتر حتی دلم شعری سراسر دوستتدارم دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد
نرگس صرافیان طوفان : می‌خواهم دعا کنم ؛ برای آبادانیِ کشورم، برای شادی دل‌های بی‌قرار، و برای سامان گرفتن روزگار مردمی که به امید فرداهایی بهتر، سختیِ این‌روزهایشان را به جان خریده اند . من روزهای خوب را، من آرزوی تمام مردم سرزمینم را آرزو می‌کنم . و می‌دانم که یکی از این‌روزها، تمام اتفاقات خوب، خواهند افتاد و درختان تحول، جوانه خواهند زد. من بالای آسمان این شهر، خدایی دیده‌ام که هر غیر ممکنی را ممکن می‌کند، می‌دانم روزی می‌رسد که خاطرات روزهای سخت را مرور خواهیم کرد، نفسی عمیق خواهیم کشید و آرام، زمزمه خواهیم کرد؛ " تمام شد " . من به معجزه‌ی امید و عشق؛ من به بزرگی پروردگارم ایمان دارم 💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
جمعه که می‌شود، آسمان از اشک دلتنگی زمینیان وضوی عشق می‌گیرد. بساط شور و نشاط و حیات را جمع میکند در صندوقچه‌ای چوبی، و خود، به گوشه‌ای پناه می‌برد از بی‌کسی... آسمان هم دلش به درد می‌آید از این غمِ طاقت فرسا... از این غمِ نبودنت.... به غروب ڪه می‌رسیم، چشمانِ آسمان، از شدت گریه قرمز می‌شود و مرغ‌عشق هم دیگر نمی‌خواند از تو... و سکوتی سهمگین از جای خالیِ تو بر جان جهان رخنه می‌ڪند تا به شب برسیم... و این چرخه سالیانِ درازیست ادامه دارد... جمعه‌ها برما که سخت می‌گذرد... آقا شما حالتان چطور است؟!
✨رهبر انقلاب ✍انتظار یعنی دلِ سرشار از امید نسبت به پایان راه زندگی بشر. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🍃گفتم : كه روي خوبت ، از من چرا نهان است گفتا : تو خود حجابي ، ورنه رخم عيان است ! 🍃گفتم : كه از كه پرسم ، جانا نشان كويت ؟ گفتا : نشان چه پرسي ، آن كوي بي نشان است ! 🍃گفتم : مرا غم تو خوشتر ز شادماني گفتا : كه در ره ما ، غم نيز شادمان است ! 🍃گفتم : كه سوخت جانم ، از آتش نهانم گفت : آنكه سوخت او را ، كي ناله يا فغان است ! 🍃گفتم : فراق تا كي ؟ گفتا : كه تا تو هستي گفتم نفس همين است ؟ گفتا : سخن همان است ! 🍃گفتم : كه حاجتي هست ، گفتا : بخواه از ما گفتم : غمم بيفزا ، گفتا كه رايگان است ! 🍁گفتم : زفيض بپذير ، اين نيمه جان كه دارد گفتا : نگاه دارش ، غم خانه تو جان است ! مرحوم علامه حکیم ملا محسن فيض كاشاني
30_Borghee_Milad_Hazrat_Masoomeh1396-01_(www.rasekhoon.net).mp3
3.3M
پنجره‌ای به بهشت در آسمان ملائکۀ خوش ذوق، شهر بهشت را که بنا کردند اول به سوی صحن و سرای تو، چندین هزار پنجره وا کردند مبهوت کرده‌اند تماشا را، حتی خود اهالی بالا را در این حرم به جای کبوترها، یک آسمان فرشته رها کردند مشتی ستاره از فلک آوردند، در سفره‌های ما نمک آوردند بس‌که بهار از فدک آوردند، در شهر قم مدینه به پا کردند با چشم‌های غرق عطش دیدیم، گنبد درون آینۀ حوض است آن کاسه‌های پر شده از خورشید، سیرابمان از آب طلا کردند ملا حسین مولویِ مداح، با سازگار و عاصی و خورشیدی از بس که بوده‌اند نمک‌گیرت در هر مقام شور به پا کردند ما قاصریم وصف تو را وقتی، امثال مرعشی و بروجردی یک عُمر روزه‌های معطر را، با بوسه بر ضریح تو وا کردند تکرار فاطمه‌ست عبور تو، توصیف زینب است مرور تو معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند ای تا همیشه کار تو کارستان، اثبات کرده شوکت تو هر آن هرگز نکرده‌اند همه مردان، کاری چنان که فاطمه‌ها کردند
☀️خورشید من برآی... دل را ز بی‌خودی سر از خود رمیدن است جان را هوای از قفس تن پریدن است از بیم مرگ نیست که سرداده‌ام فغان بانگ جرس ز شوق به منزل رسیدن است دستم نمی‌رسد که دل از سینه برکنم باری علاج شوق گریبان دریدن است شامم سیه‌تر است ز گیسوی سرکشت خورشید من برآی که وقت دمیدن است سوی تو ای خلاصۀ گلزار زندگی مرغ نگه در آرزوی پر کشیدن است بگرفت آب‌ورنگ ز فیض حضور تو هر گل در این چمن که سزاوار دیدن است با اهل درد شرح غم خود نمی‌کنم تقدیر قصۀ دل من ناشنیدن است آن را که لب به جام هوس گشت آشنا روزی "امین" سزا لب حسرت گزیدن است
به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند خطا نکردن ما غیـــــر ناسپاسی نیست!