دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
بی عمر زندهام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر
#حافظ
میگفت
من یڪ چیزی فهمیده ام...!
خـــــداشـــــهادت
را همیشه به آدم هایی
داده که در کار، سختڪوش بوده اند...!
#شهیدمحمودرضابیضائی
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
#سعدی
باز در خود خیره شو انگار چشمت سیر نیست
درد خودبینی است می دانم تو را تقصیر نیسیت
#فاضل_نظری♥️
الا ای حکیم بلند آستان
که بر ما گشودی در باستان
ندانم که گویم سخن گفتهای
که از گنج معنی تو در سفته ای
چو بر رخش اندیشهها تاختی
درفش سخن را بر افراختی
نبشتی چو شهنامهی شاهوار
همان خسروان نامهی استوار
یکی گنج پر رنج آمد پدید
که دیگر چنو در جهان کس ندید
تو بر طاق گردون بلند اختری
مهین بخردی پر بها گوهری
نمیری تو تا جاودان زندهای
که تخم سخن را پراکنده ای
کنون با هزاران سلام و درود
بخوانیم بر یاد تو این سرود
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
#هما_ارژنگی
AUD-20210120-WA0002.mp3
9.67M
♥️❣️♥️❣️♥️
مرا ادامه بده؛ قصه را تمام نکن
نرو بمان؛ به خداحافظی سلام نکن
بمان و میوهی ممنوعهی بهشتم باش
گناهِ خواستنت را به من حرام نکن
شکسته بالم و آزاد بودنم مرگ است
پرندهی قفست را اسیرِ دام نکن
مرا که تازه سکوتم به حرف آمده بود
دوباره با منِ آیینه همکلام نکن
قبول کن که گناهِ تو هم به گردن من
به خویش، این همه تفهیمِ اتهام نکن
دوباره نامِ مرا تا ضریحِ بوسه ببر
سکوت را بشکن؛ در دلت صدام نکن
قشونِ خاطرهها را به مسلخ آوردم
بیا مرا نبر از یاد، قتلعام نکن
#رضا_قاسمی
♥️ ♥️
♥️❣️♥️❣️♥️ارسال شده توسط سروش
#پنجشنبه ها عجب حال و هوایی دارد
مثلِ امواتِ فرو رفته به خاک
دلِ مڹ منتظر است
که مرا یاداری
من همانم که #توو را
در بلندای دلِ نازک خویش
همچو تندیسِ گرانمایه ای
از جنسِ طلا
جا دادم...
#الهام_رازقی
✨🌹✨
#یاصاحب_الزمان_عج💚
دیریست دچار غم #هجران تو هستم
سامان منے،بے سر و سامان تو هستم
اے #یوسف_گمگشتہ در وادے غیبت
#یعقوب صفت مانده بہ ڪنعان تو هستم
اے حجت حق،جان جهان،لیلے عالم
درمانده و #مجنون پریشان تو هستم
بردار دمے پرده ز آن چهره ے زیبا
مشتاق نظر بر رخ رخشان تو هستم
بیمار توام اے تو طبیب همہ عالم
باز آے،ڪہ محتاج بہ درمان تو هستم
تو بارش رحمانے،پایان زمانے
خشڪیده زمین،تشنہ باران تو هستم
گویند #ظهور تو بهاران جهان است
من منتظر فصل #بهاران تو هستم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
❣️داستانی کوتاه و زیبا برای پدر و مادر
دختری مادرش ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ...
مادر ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، نمیتوانست ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ رﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ،
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺍﺭﻥ ﺑﺎ ديده ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ زن ﭘﯿﺮ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ،
ﻭ دختر ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و درعوض غذا را
به دهان مادر میگذاشت،
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ مادر ﻏﺬﺍیش ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، دختر ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ مادر ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ،
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، سر و وضعش را مرتب کرد ﻭ عینکش ﺭﺍ تميز و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ،
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩِ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭ آنان را ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ!!
دختر ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ مادر ﺭﺍﻫﯽ
ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ.
ﺩﺭ این هنگام خانم پیری ﺍﺯ ﺟﻤﻊ
ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ:
دخترخانم ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ نمیکنی ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟!
دختر ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر خانم...فكر نميكنم ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﻗﯽ گذﺍﺷﺘﻪ باشم.
ﺁﻥ زن ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻠﻪ، دخترم. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ!
ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ دخترﺍﻥ...
ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪٔ مادرﺍﻥ...
و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ
ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ..!!
کاش سوره ای به نام "مادر" بود که این گونه آغاز میشد:
قسم بر بوی دستانت، که بوی خانه و آشپزخانه میدهد
و قسم بر چشمانِ همیشه نگرانت...
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت،
که
بهشتِ زیر پایت، گوارای وجودت...
❣️(زنده باد همه ی مادران در قید حیات و شاد باد روح تمامی مادران عزیز سفر کرده...)
اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست
#میرزا_ابراهیم_ادهم
💠سرّ عشق
ما ز دلبستگی حیله گران، بی خبریم
از پریشانی صاحبنظران بی خبریم
عاقلان، از سر سودایی ما بی خبرند
ما ز بیهودگی هوشوران، بی خبریم
خبری نیست ز عشّاق رُخش، در دو جهان
چه توان کرد که از بیخبران بی خبریم؟
سرّ عشق، از نظر پرده دران پوشیده است
ما ز رُسوایی این پرده دران بی خبریم
راز بیهوشی و مستیّ و خراباتی عشق
نتوان گفت، که از راهبران بی خبریم
ساغری از کف خود بازده، ای مایهی عیش!
ما که از شادی و عیش دگران بی خبریم
#امام_خمینی