eitaa logo
شعر و سبک؛امیر عباسی
5.9هزار دنبال‌کننده
290 عکس
123 ویدیو
11 فایل
🔹 تمامی شعر های این کانال توسط حاج امیر عباسی سروده و بارگذاری میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدان بین بحر خلق همچون گوهری نابند به گنج معرفت درّی گرانقدرند و کمیابند شهیدان بر حریم آستان وصل چون بابند شهیدان بر سپهر منزلت همتای مهتابند شهیدان تا ابد بیدار عشقند و نمی خوابند شهیدان جمله مست اند از ولا کِی تشنه ی آبند برای جانفشانی در طریق دوست بی تابند شهیدان بی خود از خود، جمله محو روی اربابند سلام ابر و خاک و باد خورشید و سپهر و ماه به روح پاک و بی آلایش اصحاب روح الله عجب شوری عجب حالی به سنگر های ایشان بود مگو سنگر مگو سنگر، که یک قطعه ز رضوان بود کمال حب آل الله در آنها ها نمایان بود همه رخسارشان سرشار از انوار ایمان بود به پشت چشمهاشان کوهی از ایثار پنهان بود به صورتهایشان پیدا، غم جانسوز هجران بود هماره سینه هاشان در فراق یار سوزان بود انیس وقت تنهاییشان آوای قرآن بود سلام ابر و خاک و باد خورشید و سپهر و ماه به روح پاک و بی آلایش اصحاب روح الله به جبهه پیکر رنگ و ریا و کفر شد مدفون تمام اهل جبهه می شدند از مُلک جان بیرون به خون پاکشان این مکتب و نهضت بود مدیون دمادم مهرشان می شد به شاه کربلا افزون همه بودند با یاد عزیز فاطمه محزون ز سوز غربت او دیده هاشان بود چون جیهون گواهی می دهد بر راد مردیشان به قلبی خون شلمچه، فکه، دهلاویه ، خرمشهر و هم مجنون سلام ابر و خاک و باد خورشید و سپهر و ماه به روح پاک و بی آلایش اصحاب روح الله صفحه دوم
من بی آبرویی که اسیر درد و هجرانم نشان خیمه ی مولای خوبم رانمی دانم دلم خواهد که بینم، لحظه ای را نزد جانانم دلم خواهد ببینم در حریم دوست مهمانم دلم خواهد که سوزد این دل زار و پریشانم به یاد جد او مواج گردد، بحر چشمانم دلم خواهد بگریم در عزای عشق عطشانم برای شادی روح شهیدان روضه می خوانم سلام ابر و خاک و باد خورشید و سپهر و ماه به روح پاک و بی آلایش اصحاب روح الله به دشت کربلا فرزند زهرا بود و یک لشکر میان خیمه ها غمگین مضطر آل پیغمبر ز ظلم کوفیان شد اربا اربا پیکر اکبر بگشته پیکر قاسم ز تیغ کین چو گل پرپر کنار علقمه افتاده بود عباس آب آور به روی دست بابا، دست و پا میزد علی اصغر جدا شد از تن سبط محمد بین مقل سر ولی در بین این اندوه ها، وای از دل خواهر سلامی گوی ای دل با فغان و سوز و اشک وآه به روح قدسی و نورانیِ اصحاب و ثارُالله صفحه سوم 🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده @sherosabk
👇تصاویر دستنوشته شعر بالا
یادمان طلاییه طلائیه وادی ناب عشق است روح خروش انقلاب عشق است طلائیه مدینه ما بود یک گذر از مسیر زهرا بود طلائیه پاک ترین خاک هاست طلائیه کعبه و کرببلاست طلائیه بهشت بی نشان است جای قدوم صاحب الزمان است طلائیه گلشن آلاله هاست مَحرم آن نافله و ناله هاست طلائه عرصه سوز و آوا تبرک است خاک پاک انجا شد ز شرف سرخ به آفاق دید خاک طلائیه ز خون شهید طلائیه شمیم یار دارد نشان ز مقدم نگار دارد طلائیه شنیده با جان عشق ناله ی اَلعفوِ شهیدان عشق طلائیه به درد دل آشناست شاهد سوز دل اهل دعاست به آسمان جبهه ها کوکب است محفل اخلاص و نماز شب است موج زند سوز و گداز غربت به قطعه ی سه راهی شهادت یاد بسیجیان در رهِ دین یاد فدائیان دین و آیین یاد تمام عاشقان زهرا فداییان بی نشان زهرا اهل ولا و پیروان رهبر شیر دلان رزم بدر و خیبر یاد فغان و آه و سوز سینه گریه کنان غربت مدینه نموده اند جمله جان ها فدا به ذکر یا فاطمه و یا زهرا طلائیه جلوه عزت بود بهشت ایثار و شهادت بود طلاییه عرصه مردانگی است عرصه جانبازی و فرزانگی است در این حریم و آستان کمال چه کام ها که گشت مست وصال چه چشم ها که چشمه نور شد چه قلب ها که شاد و مسرور شد شاد ز عطر گلشن خوش عهدی شاد ز دیدن جمال مهدی به ذره ذره خاک آنجا قسم به گریه مهدی زهرا قسم قسم به نور واژه ولایت آرزوی دلم بود شهادت _____________________ دو بیت تقدیم به شهدای گمنام👇 از مرحمت عشق مرا پر شد جام دارم به لبم به لاله ی خفته سلام بگرفت دلم رایحه کرب و بلا از عطر مزار شهدای گمنام 🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده @sherosabk
👇تصویر دستنوشته شعر بالا
شرح شهادت عمر بن جنادة بن حارث و رشادت مادر بزرگوار ایشان اوکه بد آزادگی پیغام او زاده حارث جناده نام او گشت دردرگاه ایزد رو سپید شد شهید اندر ره شاه شهید روز عاشورا به میدان بلا بود او را یک پسر در کربلا بود عَمرو نام آن نیکو جوان عشقِ وصل دوست در رویش عیان پای تا سر عشق بود و شور بود همچو ذرّه در حضور نور بود مادرش گفتا به او با سوز و آه ای پسر بشتاب سوی رزمگاه تا که ننشیند به رویت گرد ننگ با سپاه کفر مردانه بجنگ راضی از خود حضرت داور نما جان فدای سبط پیغمبر نما عهد هجران را رسان بر خاتمه سرفرازم کن به نزد فاطمه چون به میدان تاخت آن دّر شرف گفت بر او زاده شاه نجف کِی ز صهبای ولایت مست مست تو جوانی و پدر دادی ز دست گرجدا گردد سرت از پیکرت سخت می باشد برای مادرت گفت شاها مادرم امرم نمود که نمایم جنگ با قوم عَنود دست شه را بوسه زد آن قرص ماه همچو شیری تاخت سوی رزمگاه چونکه پا در عرصه ی میدان نهاد پس چنین خوانده رجز آن پاکزاد که ز الطاف اِلٰهِ عالمین من غلام و هست امیر من حسین او منیر است و بشیر است و نذیر من غلام و او بود نعم الامیر آنچنان جنگی نمود آن با وفا که ز هم پاشید قوم اشقیا ناگهان ازظلم خصم کافرش شد جدا از پیکر پاکش سرش خصم دون پرتاب بنمود ازجفا آن سر خونین به سوی خیمه ها مادر پیرش دوید ازخیمه ها دربغل بگرفت خونین رأس را گفت ای عمرو نمودی خوشدلم آفرین احسنت ای نور دلم روسپیدم کردی ای نیکولقا در حضور حضرت خیر النسا این عمل گرچه برایش داشت درد باز سر راسوی دشمن پرت کرد یعنی ای قوم لعین کفر کیش قلب من گر چه شد از غم ریش ریش لیک دادم چونکه در راه خدا پس نمیگیرم متاع خویش را توجه : پدر بزرگوار عَمر هم که جنادة بن حارث نام داشت در کربلا به شهادت رسید که در دو بیت ابتدای این مثنوی به آن اشاره شده است 🔴 این شعر در سال ۸۶ سروده شده @sherosabk
👇تصویر دستنوشته شعر بالا