eitaa logo
شعر و قصه کودکانه
2.2هزار دنبال‌کننده
69 عکس
50 ویدیو
0 فایل
شعر،قصه،داستان کوتاه،کارتون و کلی چیزای باحال برای بچه های گلتون🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/joinchat/4050780160C01530d3c15 با لینک بالا دوستانتان را به کانال دعوت کنید 🌹🌹🌹
✅ اصول دین آی بچه جون یه بازی بازی خونه سازی پنج تا ستون محکم باید بسازیم با هم اول ستون توحید تابیده مثل خورشید عدل دومین ستونه برای ساخت خونه بازی نداره قوت سوم بزار نبوت چهارمی امامت به خونه داده قامت پنجم معاد بنا کن زود دستاتو بالا کن با شادی و با خنده بگو شدم برنده پنج تا ستون همین بود اینا اصول دین بود https://eitaa.com/joinchat/4050780160C01530d3c15 با لینک بالا دوستانتان را به کانال دعوت کنید 🌹🌹🌹
💟مادرانی كه برای كودک خود لالايی ميخوانند،كودكشان زودتر از ساير كودكان حرف ميزند. به رشد عقلی بالاتری ميرسد وعملكرد مغزش برای انجام پازل های هوشی و رياضی بيش از سايرين خواهد بود. https://eitaa.com/joinchat/4050780160C01530d3c15 با لینک بالا دوستانتان را به کانال دعوت کنید 🌹🌹🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سلام 😊✋ صبح چهارشنبه‌تون بخیر و تندرستے ☕️❄️ ❄️ روزتون با نورخدا روشن✨ و نور خدا بر قلبتون جارے 🤍 ❄️ امروز تون سرشار☀️ از انرژے هاے مثبت 🤍 ❄️ 🤍و اتفاق هاے بے نظیر و پر از خیر و برڪت...☕️❄️ 💖 🌸🍃
🐌🌿حرف پرستو🌿🐌 حلزون سرش را پایین انداخته بود. زیر لب غر می زد و یواش یواش راه می رفت. به حلزون گفت: می خواستم یک چیزی بگویم، ولی نمی گویم. تو حرف بزن. بگو چی شده؟ حلزون غُر غُر کرد: 4 فصل است که این خانه سنگین را روی کولم می کشم، دیگر خسته شده ام. پرستو گفت: فکر کردی برای چی حلزون شدی؟ بعد پر زد و رفت پیش کرگدن. می خواست با کرگدن حرف بزند. دید که کرگدن سرش را پایین انداخته و آه می کشد. پرستو گفت: می خواستم یک چیزی بگویم، ولی نمی گویم. تو حرف بزن بگو چی شده؟ کرگدن غُر غُر کرد: از این لباس سنگینی که به تنم است خسته شده ام. پرستو گفت: کرگدن بدون این لباس که کرگدن نیست. بعد پر زد و رفت پیش شتر. می خواست با شتر حرف بزند. دید که او به اون دورها نگاه می کند. حرص می خورد و آب دهانش را روی زمین پرت می کند. پرستو گفت: می خواستم یک چیزی بگویم، ولی نمی گویم. تو حرف بزن بگو چی شده؟ شتر گفت: آخر جای تو در بیابان است. بعد چیزی را که می خواست بگوید، با صدای بلند داد زد: هر کس باید یک جوری که خودش می دونه از زندگی لذت ببرد. زندگی هدیه زیبای خداست https://eitaa.com/joinchat/4050780160C01530d3c15 با لینک بالا دوستانتان را به کانال دعوت کنید 🌹🌹🌹
🤩🤩🤩 @shervaghese https://eitaa.com/joinchat/4050780160C01530d3c15 با لینک بالا دوستانتان را به کانال دعوت کنید 🌹🌹🌹
راهکارهایی براي ناخن جويدن كودكان : ۱) به کودکان تنفس عمیق را آموزش دهید و به آن ها یاد بدهید که آرامش داشته باشند. ۲) دست هایشان را مشت کنند، تا پانزده بشمارند، سپس آن ها را رها کنند؛ با این کار می توانند انقباض و انبساط و آرامش را درک کنند. ۳) دندان های شان را به هم فشار دهند و در حالی که دهان شان بسته است لبخند بزنند و در همین حالت نفس عمیق بکشند، سپس کمی لب های شان را باز کنند و نفس شان را آرام بیرون بدهند. این تمرین را روزی سه بار انجام دهند. ۴) دست های کودکی که ناخنش را جویده با دست های والدینش را مقایسه کنید. ۵) انگشت هایی که جویده شده را با آن هایی که جویده نشده، مقایسه کنید. ۶) انگشت های خودش را با انگشت های دوستانش مقایسه کنید. ۷) از او بخواهید از مجله و کتاب ها دست ها و ناخن های زیبا را جدا کند و در دفتری بچسباند. ۸) وقتی تلویزیون نگاه می کنید، دست های زیبا را به او نشان دهید و بگوئید که چه دست های زیبا و قشنگی دارد. ۹) وقتی ناخن هایش را می جود او را در جلوی آئینه قرار دهید و بخواهید که آن صحنه را ببیند. وقتی کودک ناخن جویدن خودش را در آئینه می بیند این کار را کمتر انجام می دهد. ۱۰) زمان ها و مکان هایی که ناخن جویدن در کودک اتفاق می افتد را یادداشت کنید و بفهمید که چه زمان هایی است. ۱۱) زمانی که کودک را در حال ناخن جویدن می بینید بدون خشم فقط به او آگاهی دهید که ناخنش را می جود. ۱۲) معمولا وقتی کودکان دست های شان خالی هست، ناخن های شان را می جوند. سعی کنید توپ های پلاستیکی، خمیر کودک، و چیزهایی که می تواند در دستش بگیرد را به او بدهید تا زمانی که احتیاج دارد آن ها را فشار دهد و با آن ها بازی کند. ۱۳) موقعیت هایی که در آن کودک ناخنش را می جود، عوض کنید. مثلا اگر جلوی تلویزیون است به او بگوئید تنها زمانی می تواند تلویزیون نگاه کند که دست هایش مشغول انجام کاری باشد (یا در حال خمیر بازی باشد یا در حال لگو بازی باشد) و دست هایش در حال فعالیت باشد. ۱۴) برایش یک جدول درست کنید و در آن، زمانی که ناخن هایش را نمی جود ستاره بزنید. وقتی سه یا پنج ستاره گرفت برایش یک جایزه که خودش دوست دارد تهیه کنید. معمولا جایزه ها را از قبل مشخص کنید. مثلا با سه ستاره می تواند یک کتاب جایزه بگیرد. با پنج ستاره می تواند یک عروسک بگیرد. ۱۵) سعی کنید وقتی کودک ناخن جویدنش را کمتر می کند او را تشویق کنید و باعث میل و انگیزه در او شوید. ۱۶) به کودک مراقبت از ناخن هایش را یاد بدهید. اگر کودک دختر هست لاک زدن و مانیکورهای کوچک را به او یاد دهید. ۱۷) معمولا کودکان به خاطر اضطراب ناخن می جوند و اگر این ناخن جویدن درمان نشود، وقتی که اضطراب آن ها تمام شد این ناخن جویدن به صورت عادت باقی می ماند و تا ماه ها، سال ها و حتی به زمان بزرگسالی هم می رسد. پس بهتر است در همان ابتدا به این کار بپرداریم و بتوانیم آن را درمان کنیم. ۱۸) سعی نکنید کودک را به خاطر این کار دعوا کنید، سرزنش کنید، یا دائم به او تذکر دهید. چون این کار باعث وقفه ی می شود و به انجام بیشتر این کار می انجامد. ۱۹) بهتر است کودک را نزد یک روانشناس ببرید تا علت اضطراب و استرس او مشخص شود. https://eitaa.com/joinchat/4050780160C01530d3c15 با لینک بالا دوستانتان را به کانال دعوت کنید 🌹🌹🌹
✅اردک_کوچولو🦆 اردک کوچولو توی یک باغ قشنگ زندگی می‌کرد. هر روز صبح توی حوض آب با خواهر و برادرهایش آب‌تنی می‌کردند. ظهر که می‌شد خانم باغبان براشون غذا می‌آورد و آنها می‌خوردند. اردک کوچولو خسته شده بود و حس می‌کرد خیلی روزهایش تکراری شده‌اند. یک روز از در باغ بیرون آمد و راه افتاد به سمت دریاچه‌ای که در آن نزدیکی بود و رفت داخل دریاچه و با خوشحالی مشغول شناکردن شد. مدتی شنا کرد تا این‌که توجه‌اش جلب یک مرغ دریایی پیر شد که در گوشه‌ای از آب، کنار برگ‌های نیلوفر آبی کز کرده و از فرط گرسنگی ضعیف شده بود. اردک کوچولو جلو رفت و به مرغ دریایی پیر سلام کرد و علت ضعیف شدنش را پرسید. مرغ دریایی گفت:  من هر روز صبح یک ماهی می‌گرفتم و می‌خوردم و تا آخر شب سیر بودم، ولی مدتی است که پیر شدم و دیگرنمی‌توانم دنبال ماهی بگردم و صید کنم و بخورم. به همین دلیل غذا نخورده‌ام. اردک عزیز تو جوان هستی، برو  و برای من یک ماهی بگیر و بیاور. بچه اردک گفت: من که تا به حال ماهی نگرفتم و اصلا نمی‌دانم از کجا باید ماهی پیدا کنم. مرغ دریایی پیر گفت: برو وسط دریا و به داخل آب نگاه کن و آنچه که دیدی روی آب حرکت می‌کند همان ماهی است... بگیر و برایم بیاور... اردک کوچولو رفت وسط دریا. آنقدر برایش هیجان‌انگیز بود که حرف‌های مرغ دریایی کاملا از یادش رفته بود و زمانی متوجه شد که هوا تاریک شده بود. دور و برش را نگاه کرد ولی هیچ چیزی ندید. ناامید سرش را پایین انداخت. ناگهان دید که یک ماهی سفید، دقیقا مثل همان چیزی که مرغ دریایی پیر گفته بود در نزدیکی خودش روی آب دریا شناور است. به سمت ماهی رفت و همان‌طور که مرغ دریایی گفته بود خیلی سریع سرش را به سمت آب برد و تا نوکش به طرف آب رفت ماهی ناپدید شد. اردک کوچولو با تعجب کمی‌ عقب رفت و بعد دوباره ماهی ظاهر شد. دوباره نزدیک ماهی شد و این عمل را چند بار تکرار کرد و هربار ماهی ناپدید می‌شد، در آن نزدیکی یک قورباغه شیطان و مسخره روی یک برگ بزرگ نشسته بود و شاهد حرکات اردک بود و قاه‌قاه می‌خندید. اردک کوچولو  متوجه خنده‌های قورباغه شد و با ناراحتی گفت: به من می‌خندی؟ قورباغه گفت: آره... داری چی کار می‌کنی؟اردک کوچولو گفت: مرغ دریایی پیر گرسنه است و می‌خواهم برایش ماهی بگیرم...قورباغه خندید و گفت: مگه اون ماهی است که می‌خواهی بگیری؟ تازه تو می‌خواهی با اون نوک پهن و کوچکت ماهی بگیری؟ اردک کوچولو با تعجب پرسید: پس این چیه که روی آب حرکت می‌کنه؟قورباغه گفت: اون عکس ماه است که از آسمان توی آب افتاده...اردک کوچولو خنده‌اش گرفت و زد زیر خنده... و بعد از این عمل نتیجه گرفت که ناآگاهانه به دنبال پیدا کردن چیزی نرود. https://eitaa.com/joinchat/4050780160C01530d3c15 با لینک بالا دوستانتان را به کانال دعوت کنید 🌹🌹🌹