eitaa logo
شعر و مرثیه
27 دنبال‌کننده
7 عکس
51 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت عباس بیدارم و اما دل بیدار ندارم در توشه به جز این دل بیمار ندارم گفتی که بیا توبه کن و بنده ی من باش صد حیف که من گوش بدهکار ندارم @hosenih صد بار به رویم در این خانه گشودی اما من بیچاره به تو کار ندارم این چشم خطاکار شده مایه ی خجلت در روضه دگر چشم گهربار ندارم این بار ضرر کن، بخر این عبد گدا را من جز تو در این شهر، خریدار ندارم من در دو جهان دل به علی داده ام و بس جز با علی و آل علی کار ندارم @hosenih می سوزم از این سوز که سربار حسینم سربار شدم، همت عیّار ندارم می سوزم از این روضه با گریه حسین گفت: ای اهل حرم میر و علمدار ندارم © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گروه یا مظلوم هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت @hosenih روزِ محشر دست هايش دستگيري مي كند دستِ خود را داد دستِ دوستانش را گرفت هيچ كس اندازه ي عباس شرمنده نشد كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت از خجالت آب شد، آب آورِ كرب و بلا عصرِ تاسوعا امان نامه امانش را گرفت چشم هايش پاسبان هاي بَناتِ خيمه بود حرمله با تير چشمِ پاسبانش را گرفت تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست بس كه خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند ناگهان سر نيزه اي حجمِ دهانش را گرفت @hosenih قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود تیرهایی که به مشکش خورد جانش را گرفت از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند گریه های ناتمامی خواهرانش را گرفت © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشمی که آلوده شده باران ندارد بی توبه این آلودگی پایان ندارد دیگر حجاب افتاده روی چشم هایم ازبسکه اُنسی دیده با قرآن ندارد @hosenih هاتف ندا داده دعیتم ایها الناس کاری خدا انگار جز احسان ندارد حالا که در باز است پس درهم بیایید اینجا کرم خانه است این و آن ندارد تا آمدم داخل ، مرا طوری بغل کرد احساس کردم غیر من مهمان ندارد جز با توسل ، گریه کردن ، توبه کردن پرواز کردن تا خدا امکان ندارد راه شهادت ، نیمه شب اشک است و اشک است جا مانده هرکس دیدهٔ گریان ندارد می آیم اینجا شاید آقا را ببینم یوسف دلی خوش ، گویی از کنعان ندارد تا او شبی دست دعا بالا نگیرد تأثیر ، فریاد گنهکاران ندارد این سرزمین نذر امیرالمومنین است بیهوده حیدر عشق بر سلمان ندارد ما با دعای فاطمه عبدُالحسینیم کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد سر تا سر عالم چو ایران سرزمینی مثل علی موسی الرضا سلطان ندارد هرکس که شک‌ دارد شفا دست حسین است سوگند بر تربت که او ، ایمان ندارد @hosenih راه نجف تا کربلا راه بهشت است جز کربلا عاشق سر و سامان ندارد دلدادهٔ آوارگی در اربعینم درد جدایی جز حرم درمان ندارد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با التماس و حال بکا توبه میکنم دارم برای رفع بلا توبه میکنم من مبتلا به معصیتی چند ساله ام بیمارم و به قصد شفا توبه میکنم @hosenih چون میهمان هر آنچه بخواهد فراهم است در ماهِ روزه؛ ماهِ خدا توبه میکنم در افتتاح و عهد و ابوحمزه و مجیر با گریه در میان دعا توبه میکنم افطار میخورم ولی آهسته زیر لب با اسم شاهِ کرب و بلا توبه میکنم بر صورتم روان شده بی اختیار اشک دارم به عشقِ خون خدا توبه میکنم تا که حسین(ع) شاهد برگشتنم شود در هیئت و حسینیه ها توبه میکنم @hosenih در کربلا به حالِ خودم ضجه میزنم در مشهدِ امام رضا(ع) توبه میکنم باید بدون «سر» بشوم عاقبت بخیر تا جا نمانم از شهدا توبه میکنم! © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با گریز کربلا شبیه گل که به دور از چمن نمی ماند جگر ز عشق پس از سوختن نمی ماند برای یاری احمد میان کل عرب کسی شبیه به این شیر زن نمی ماند نوشته ایم برایش که مادر زهراست برای مدح خدیجه سخن نمی ماند کفن رسیده برای خدیجه از جنت کسی ز آل نبی بی کفن نمی ماند میان کرببلا فرق می کند انگار که برتن پسرش پیرهن نمی ماند به جسم بی سر و عریان شه جسارت شد به زیر سم ستوران بدن نمی ماند
ماهی و دلگرمی خورشید از تو بوده پشت و پناه وحی و توحید از تو بوده توفیق دین بی شک و تردید از تو بوده کمتر سخن در مدح و تمجید از تو بوده بانوی با خیر و فضیلت یا خدیجه! ای دست و بازوی نبوت یا خدیجه! تو اولین بنیانگذار عشق بودی عشقت محمد بود و یار عشق بودی پروانه ای دور مدار عشق بودی از جان و از دل پای کار عشق بودی سرمایه ات را در دکان عشق دادی عاشق شدن را تو نشان عشق دادی @hosenih زن بودی و "مردی" به مردان یاد دادی بانو! به زنها دین و ایمان یاد دادی عاشق شدن را به جوانان یاد دادی آدم‌شدن را هم به انسان یاد دادی گویند شغل انبیا آموزگاریست شأن شما هم کمتر از پیغمبران نیست درظلمت شب می شدی مهتاب بانو مادربزرگ حضرت ارباب، بانو! بعد از تو عالم می شود بی تاب بانو از داغ تو دردانه ات شد آب بانو بعد از شما دختر شدن هم دردسر داشت خواهر شدن، مادر شدن هم دردسر داشت رفتی و "عام الحزن" شد هر سال بی تو احمد شده یک بلبل بی بال بی تو زهرای تو هی می رود از حال بی تو روزی همین زهرا ... ته_ گودال... بی تو... آتش به جان ها می زند با شور و شینش عالم به هم ریزد از داغ حسینش @hosenih گودال و زهرا و حسین و شمر و خنجر یک گام عقب تر چشم های خیس خواهر شمشیر دارد می برد... الله اکبر ناگاه بالا می رود از نیزه ها، سر زینب کنار قتلگاه از دور می دید از بس تنش را زیر و رو کردند پاشید سر رفته و از این بدن چیزی نمانده بر پیکرش از پیرهن چیزی نمانده بس نیزه خورده از دهن چیزی نمانده جز بوریا جای کفن چیزی نمانده دار و ندار خیمه ها رفته به غارت این بچه ها ماندند و یک رخت اسارت © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
علی امام من است و منم غلام علی  هزار جان گرامی فدای نام علی و دشمنان خداوندگار می ترسند ز خود نمایی شمشیر در نیام علی علی بزرگ ترین اتفاق قرآن است که بند گشته قیامت به یک قیام علی * قسم به وعده ی شیرین من یمت یرنی  که ایستاده بمیرم به احترام علی یقین که ما همه سیراب می شویم آخر کنار حوض نبی از شراب جام علی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ثروتش گشت نذر دین خدا همه جا یاور محمد بود ثروتش در دفاع از اسلام مثل تیغ علی سرآمد بود همه سرمایه اش محبت شد تاجر عشق ناب احمدی است خانه ی او دل نبی خداست مهر او هم گل محمدی است کاشف الکرب مصطفی می‌شد هر زمانی که دیده‌ی تر داشت خانه ی مصطفی به گفته‌ی خویش با خدیجه صفای دیگر داشت درک دنیا به شان او نرسد بسکه حدّ و مقام او بالا است چه نیازی به مدح ما دارد فخرش این بس که دخترش زهراست بر لب بچه های زهرا بود ذکر نام شریف او همه جا همه هنگام خطبه می گفتند که "انا بن خدیجة الکبری" دم آخر نگاه گریانش بی قرار و شبیه دریا بود در کنار غریبی احمد فکر بی مادری زهرا بود در ازای تمام ثروت خود عطری از جنس مصطفی می خواست از خجالت به دختر خود گفت حاجتش را، که یک عبا می خواست این عبا گرچه شد کفن اما خود او خواست اینچنین باشد کفنی نیز جبرئیل آورد تا که اینگونه بی قرین باشد بی کسی، غم، کفن، عبا، غربت شیعه از داغ واژه ها مبهوت یک عبا گاه می شود کفن و یک عبا گاه می شود تابوت تا جوانان هاشمی برسند حل این مسئله معما بود پدر آورد عبا که جمع کند بدنی را که ارباً اربا بود سر نعش جوان خود جان داد هفت دفعه به پیش چشم حرم ... وسط خنده‌ها و هلهله‌ها ناله زد هفت مرتبه "پسرم" ناله، پیکر، مقطع الاعضا پیکر واژه ها پر از خون است وَلَدی شد بُنَیَّ در گودال ناله مادری که محزون است پیکر شاه، پیرهن، غارت بین گودال باز دعوا شد اینطرف اضطراب، خواهر، آه شمر از روی سینه اش پا شد نیزه، شمشیر، خنجر و حنجر قامت خواهری که گشت هلال نعل تازه، صدای اسب، بدن مادر از حال رفت در گودال کا‌ش مثل خدیجه و اکبر تن او در عبا کفن می شد یا اگر که عبا نشد جایش کفنش پاره پیرهن می شد ماند بر خاک‌ها سه روز تنش کفن او حصیر شد آخر ... سر او نیز رفت بر نیزه خواهرش هم اسیر شد آخر ... .
سجده شکر بر خداش کنیم اذنمان داده اقتداش کنیم @hosenih مادری کرده است در حق ما تا که مادر همه صداش کنیم حق او بیشتر ز فهم گداست ما که باشیم تا اداش کنیم؟! بیشتر میشویم شرمنده بیشتر هرقدر تلاش کنیم هرچه را داشت نذر احمد کرد هرچه داریم خاک پاش کنیم دست بر دامن خدیجه شدیم مرگ بر ما اگر رهاش کنیم چند روزیست بستری شده است پس بیایید تا دعاش کنیم @hosenih ای خدا بین بستر آب شده جگر فاطمه کباب شده.. © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به سیم و زر چه حاجت بود؟! از اینها فراتر داشت پر از خورشید بود آری نگاهی کیمیاگر داشت زنان از بی حجابی ها سر تسلیم افکنده.... ولی کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت @hosenih بزرگان عرب رایک به یک دیروز پس میزد که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت زمانی که همه خورشید را تکذیب میکردند خدیجه، چشم های مصطفی را خوب باور داشت میان قوم خود شان و مقام او فراوان بود ولیکن با پیمبر عزتی چندین برابر داشت نبی افلاک را می دید از غار حرا اما جهان مصطفی در چشم او تصویر بهتر داشت نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند شکوه این سه تن باهم هزار الله اکبر داشت کنار مرتضی دین خدا را حفظ میکرده که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت دوبازوی پیمبر بی گمان از جنس هم بودند خدیجه چون علی را داشت درواقع برادر داشت لبالب بود از قرآن و آن روزی که مادر شد به جای طفل در آغوش خود آیات کوثر داشت همینجا میشود بر پاکی دامان او پی برد فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت علی داماد او شد کاش بود آن روز را می دید که زهرا در نبود مادر خود دیده ای تر داشت خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت @hosenih حسن روز جمل بی شک به یاد مادرش افتاد به یاد خاطراتی که مروری زجر آور داشت کمک میخواست پشت در صدا زد خادم خود را فدای فضه اما فاطمه ای کاش مادر داشت... © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای سایه‌سار سیّد لولاک، موی تو خورشید و ماه آینه گردان روی تو وی اوّلین ستارۀ محراب آفتاب پیشانی بلند فلک، سجده جوی تو آذین گوش هوش زنان تا قیامت است دُرّ شهادت از لب تهلیل‌گوی تو صف می‌کشند زیر دو دستت فرشتگان بر جُستن تبرّک از آب وضوی تو بی اختیار خُلق عظیم آورد به چشم اشک از حدیث خاطرۀ خُلق و خوی تو با آن‌همه بلیّه که دیدی، نبی ندید یک‌بار شِکوه در دلِ بی‌آرزوی تو شد بی‌نیاز شِعب ابی‌طالب از قریش در سایۀ سخاوت طبع نکوی تو از کربلا نسیم عجب عطری آورد این بوی سیب آمده میراث بوی تو پرورده گوهری صدف دامنت که شد دریای رشک مریم عَذرا به بوی تو هر مادری که مادر زهرا نمی‌شود الله و اکبر از تو و از آبروی تو گیرم زنان مکّه سراغت نجُسته‌اند گو تا یکی مباد پیِ پرس و جوی تو حوّا و ساره آمده از امر ایزدی در التزام مریم و آسیّه سوی تو خوشتر از آن تکلّم زهرا شنیده‌ای کز دست غم هماره شدی چاره‌جوی تو دارد به لب حدیث که مادر غمین مباش من کوثرم که ریخته حق در سبوی تو غمگین مباش مادر زهرا دگر بخند زیرا کند بهشت خدا آرزوی تو بانو «یتیم» را برسان جنّت‌البقیع تا توتیای دیده کند خاک کوی تو
مسندنشین عالم بالا خدیجه فخر قریش و همدم طاها خدیجه ام الائمه مادر زهرا خدیجه مادربزرگ زینب کبرا خدیجه اسلام ما مدیون اسلام خدیجه است هرجا علی گفتیم پیغام خدیجه است با جان و با دل جور دلبر را کشیده با شانه اش بار پیمبر را کشیده با چشم گریان، آب کوثر را کشیده با نور ایمان، نور حیدر را کشیده آنگونه که تسبیح با نخ سودمند است دین خدا هم با خدیجه سربلند است @hosenih او که همان اول به داد غم رسیده وقت گدایی یادش افتادم، رسیده از برکت او خرجی ما هم رسیده با نیت خیرش به ما پرچم رسیده بر دین و دینداری خود پابندمان کرد از مال خود بخشید و ثروتمندمان کرد تحریم کردند از شقاوت مرد او را دیدند نزدیکان بی بی طرد او را هی مسخره کردند آه سرد او را مردم نفهمیدند اصلاً درد او را آن بانوئی که کنیه، ام المومنین داشت مثل امیرالمومنینش درد دین داشت صدیقه شد زهرا پس از مادر که رفته همدرد مولا بوده پشت در که رفته حتماً علی را دیده بی لشکر که رفته چون شوهرش حیدر شده حیدر، که رفته انداختند او را کنار در که میسوخت میسوخت او هم با علی، حیدر که میسوخت او را زدند آنجا که با غم خو بگیرد نگذاشتند آئینهء ما رو بگیرد فرصت نشد که دست بر به پهلو بگیرد یا راه آتش را به سمت مو بگیرد وقتی صدای رنج مادرها زیاد است یعنی مصیبت های دخترها زیاد است ای وای از غم، از پر آتش گرفته از ماجرای دختر آتش گرفته از غصهء موی سر آتش گرفته زینب کجا و معجر آتش گرفته روی کلام او به آقای نجف بود با خولی و شمر و سنان دیگر طرف بود @hosenih ای وای از آن شب، از شب درد و بلاها گم شد میان سم مرکبها صداها آتش گرفته دامن ناموس طاها می رفت زینب در پی طفلان کجاها او که عزا هم داشت از داغ برادر می زد به قلب شعله ها مانند مادر می سوخت خیمه، آه زینب سوخت از درد چشم کسی این صحنه را طاقت نیاورد بازادهء زهرا ببین دنیا چه ها کرد سر از تنور خانهء خولی درآورد باید به پای غصه هایش مُرد امشب با دست بسته تا کجاها رفت زینب! © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e