eitaa logo
شعر و مرثیه
30 دنبال‌کننده
7 عکس
52 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر دختری که اُمّ أبیها نمی‌شود هر مادری که مادر دنیا نمی‌شود نور تمام عالم امکان به روی هم یک جلوه نور چادر زهرا نمی‌شود وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست محشر بدون فاطمه بر پا نمی‌شود یعنی که بی‌ولایت او هیچ طاعتی اذن ورودِ جنت الاعلی نمی‌شود فردا به قله‌های سعادت نمی‌رسد هر کس دخیل چادر زهرا نمی‌شود حبل‌المتین شیعه نخ جانماز اوست بی او گره ز کار کسی وا نمی‌شود می‌افتد از نگاه پر از مهر فاطمه هر کس فدائیِ ره مولا نمی‌شود
35.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❁﷽❁ 🎥 🔻 «مکتب نفاق» . 💠 سخنرانی حجت الاسلام استاد میرزامحمدی ؛ در ارتباط با گفته های مولوی اهل سنت 🎙حجةالاسلام • 🔹موسسه علمی فرهنگی حداث الحسین علیه‌السلام_قم ✔ [ @huddath_al_hussain_ir ]
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به سمت زهرا از حجره دویدم من شادی روحش صلوات
چند روزی شده که مادر ما بیمار است بین بستر بدن بی رمقش تب دار است خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود روی زرد است و پر از غصه و حالش زار است در دعای سحرش روضه ی "عجل" دارد طاقتش طاق شده، منتظر دیدار است گر چه در بستر بی حالی خود افتاده مقتل مادر ما بین در و دیوار است فضه یک روز به بابای غریبم می گفت: "به روی سینه ی او ردی از آن مسمار است" سینه ام شد سپر شیر خدا، شکر خدا بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است آخر کار، در آن غسل علی می فهمد به روی بازوی او هم اثر آزار است
8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❁﷽❁ 🎥 🔺«دوستان نادان» . 💠 سخنرانی حجت الاسلام استاد میرزامحمدی ؛ در ارتباط با وحدت و پاسخگویی به شبهات . 🎙حجةالاسلام • 🔹موسسه علمی فرهنگی حداث الحسین علیه‌السلام_قم ✔ [ @huddath_al_hussain_ir ]
مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم  همه ی زندگیِ شیر خدا ریخت بهم  داغی و تیزیِ مسمار اذیّت میکرد  تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم  بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود  تا که زد، سلسله ی آل عبا ریخت بهم  ثلث سادات میان در و دیوار افتاد  نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم  گُر گرفته بدنِ فاطمه، ای در بس کن  وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم  رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم  دهنش غرقِ به خون گشت و صدا ریخت بهم  شدتِ ضربه چنان بود که سر خورد به در  رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ریخت بهم  پشتِ در سینه یِ سنگین شده هم ارثی شد  گیسوانِ پسرش کرب و بلا ریخت بهم  مادرش آمده گودال نچرخان بدنش  استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم  با ترک های لبش با نوک پا بازی کرد  همه ی صورت او با کف پا ریخت بهم... 
طعم بهار را نچشیدم خزان شدم یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم این روزها, قیام و رکوعم شده یکی مثل هلال ماه, خمیدم کمان شدم آمد به خانه دختر طلحه به دیدنم گفتم ببین که پوستِ بر استخوان شدم یک روز اگر زمین نخورم شب نمی شود نیرو ز دست داده ام و ناتوان شدم من بازویم شکسته ولی کار می کنم حیدر ببیندم که دوباره جوان شدم گیرم وضو جبیره, مقصر مغیره شد بس ضربه زد به بازوی من نیمه جان شدم
دل که می‌‎گیرد دوچشم تر به دادم می‎رسد در زمان فقر این گوهر به دادم می‎رسد وسع کم هرگز برای ما فقیران ننگ نیست دست من خالی که باشدسربه دادم می‎رسد دست بردارید مردم از سر من چون که من  دلبری دارم که او بهتر به دادم می‎رسد از شب قدر تو جا ماندم که امروز آمدم گفته‎اند اینجا حسین آخر به دادم می‎رسد این کریمی را که من دارم گدایی می‏‎کنم مطمئن هستم که پشت در به دادم می‎رسد حیف, آقای به این خوبی کنارم باشد و فکر این باشم یکی دیگر به دادم می‎رسد من سراغ هرکسی رفتم دلم را زد شکست غالباً این لحظه‎ها مادر به دادم می‎رسد فاطمه مِیلش که باشد وضع برمی‎گردد و مرتضی با ظرفی از کوثر به دادم می‎رسد اعتباری نیست برتقوای من, این لطف توست لحظه‎ی تشخیص خیروشر به دادم می‎رسد پاک‎ها کرب و بلا رفتند و من جا مانده‎ ام فطرسم امروز, بال و پر به دادم می‎رسد حتم دارم قبل حتّى حضرت خیرالنساء دخترى دردانه در محشر به دادم مى رسد خواهری دلخسته پرسیدازخودش بالای تل این برادر زیر این خنجر به دادم می‎رسد؟ می‎برند این‎ها هر آنچه روی سر دارم ولی می‎رسد عباس و با معجر به دادم می‎رسد زانوی محمل بلند و دامن من هم بلند در سفر این وقت‎ها اکبر به دادم می‎رسد
نه همی سوزد دلم سوخته جان و تن من زآتش سینه گل انداخته پیراهن من گره ی کار مرا دست اجل باز کند هرچه تاخیر کند مرگ بود قاتل من بی صدا شمع صفت سوزم و تن آب کنم نشنود هیچ کسی ناله من شیون من مقصد خصم عیادت نبود از زهرا قاتلم آمده بر دیدن جان کندن من بیم دارم که من از ضعف تحمل نکنم  طفل من سر نگذارد به روی دامن من گرکه بر پای نخیزی به برت معضورم این قدر نیست به جان تو توان در تن من
882.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من سراغ هرکسی رفتم ، دلم را زد شکست غالبا این لحظه ها، مادر به دادم می رسد
اشکی بود مرا که به دنیا نمی دهم این است گوهری که به دریا نمی دهم . گر لحظه ای وصال حبیبم شود نصیب آن لحظه را به عمر گوارا نمی دهم . عمری بود که گوشه نشین محبتم این گوشه را به وسعت دنیا نمی دهم . در سینه ام جمال علی نقش بسته است این سینه را به سینه ی سینا نمی دهم . تا زنده ام ز درگه او پا نمی کشم دامان او ز دست تمنا نمی دهم . سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم . گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمی دهم . امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست این نقد را به نسیه ی فردا نمی دهم . در سایه ی رضایم و همسایه ی رضا این سایه را به سایه ی طوبی نمی دهم . . .
هر کس که در معامله با دوست غم خرید حتی اگر زیاد خریده ست ، کم خرید . قبل از الست بود که ما گریه کن شدیم ما را برای روضه ی خود در عدم خرید . اصلا دلیل خلقت ما نوکری اوست این شد که در دل همه ی ما حرم خرید . گفتیم روسیاهی ما را نمی خرد دیدیم از قضا همه را با کرم خرید . قیمت گرفته بود دل رو سیاه ما وقتی حسین میوه گندیده هم خرید . یک قطره اشک شافع روز قیامت است ما را حسین فاطمه با این رقم خرید . در استکان ساده چرا چای می خوریم ؟ باید برای مجلس او جام جم خرید . خواهیم دید روز قیامت که فاطمه یک قوم را به نرخ دو دست قلم خرید . . .