eitaa logo
شیدایی
126 دنبال‌کننده
39 عکس
15 ویدیو
0 فایل
صفحه ادبی شیدایی
مشاهده در ایتا
دانلود
درد دل را مَجو دوا ز طبیب بِه نگردد ، مگر به بوی حبیب... 🍁🍃
پریشان زاده چون زلفیم و از شوق سر زلف پریشان را پرستیم فصیحی هروی 🍁🍃
بیش از این نتوان حریف داغِ حرمان زیستن یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا 🍁🍃
نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم 🍁🍃
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو عالم پر است از تو وخالی‌ست جایِ تو 🍁🍃
مرا چه حاجتِ اسپند و آیت‌الکرسی ؟ فقط همین که تو باشی بلا ز من دور است 🍁🍃
شوق اگر هست شکایت ز گرفتاری نیست نشود دام و قفس مانع پرواز کسی! 🍁🍃
امشب کمرم ز حرف مسعود خمید برق از سرِ من، به جان مسعود پَرید مُردید ز خنده ناقلاها ! مگه نه؟ وقتی که پزشکیان مرا خوانْد شهید؟😂
من از آن سیاه دارم به غمِ تو، روزِ روشن که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری... 🍁🍃
چشمش نظر به حالت دل‌خستگان نکرد یا رب کسی مباد به حال تباه ما 🍁🍃
نشاطِ آدمیان کم، غمِ زمانه زیاد است برای گریه دو چشم و برای خنده دهانی 🍁🍃
تنها خودم مُصاحبِ دردآشنای خویش خود چون سپند، وَجد کنم بر نَوای خویش آفرین لاهوری 🍁🍃
به شوق دیدن تو غرق می‌شوم در غم که عشق جذبه‌ی نیلوفری‌ست در مرداب 🍁🍃
بشکن دل بینوای ما را ای عشق این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است! 🍁🍃
ای عشق، ای قدیم‌ترین زخمِ روزگار در گوشه‌ی دلم، سرِ پیری چه می‌کنی؟ 🍁🍃
هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا می شکند  🍁🍃
«تنهایی و رسوایی» ، «بی مهری و آزار» ای عشق،‌ ببین من چه کشیدم تو چه کردی 🍁🍃
جود و کرم عادت امام هادی قربان سیادت امام هادی ای‌کاش که امر فرج امضا بشود از یُمن ولادت امام هادی 🍁🍃
درس ولایت سردار ستوده‌سیره‌ات باید خواند بر لشکر کفر، چیره‌ات باید خواند درس ادب و ولایت و ایمان را در جامعۀ کبیره‌ات باید خواند ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🍁🍃
اغیار همی پویند تا پیش مَنَت جویند حرفی به گمان گویند ای کاش یقین بادا! 🍁🍃
بعد ازاین، با هیچ لبخندی نمی‌لرز‌د دلم بعد دیدار تو ای گل! گل به چشمم خوار شد... 🍁🍃
هر رعدوبرقی مژدهٔ باران نخواهد داد لبخند تو اوضاع را سامان نخواهد داد طوفان بی‌گاهی که از سمت تو می‌آید مهلت به قایق‌های سرگردان نخواهد داد پیک سپیدی و به قصد جنگ می‌آیی! بهمن امان‌نامه به کوهستان نخواهد داد این زن که می‌پنداشتی یک ساقهٔ ترد است تا مرگ از پا در نیاید جان نخواهد داد هرچند از یک کیسه در ما بذر پاشیدند خاک من و تو حاصل یکسان نخواهد داد دل‌های کوچک در خور غم‌های ناچیزند اندوه من را هیچ کس پایان نخواهد داد 🍁🍃
ای دل صبور باش که غم‌های ما از اوست گر دوست اوست هرچه به ما می‌رسد نکوست خاموشم و قنوت من آیینهٔ غم است غم در زبان عشق، الفبای گفتگوست ما را که از حجاب ظواهر گذشته‌ایم دل، مسجد است و عشق، نماز است و غم وضوست با من دم از عذاب قیامت مزن که من از عدل دوست هم بگریزم به فضل دوست بفروش جان عاریتی را به صاحبش گر دوست مشتری‌ست چنین سودم آرزوست خود گفته است از همه نزدیک‌تر به ماست بیچاره عاقلی که سرش گرم جستجوست 🍁🍃
در بیابانی که ما راه طلب گم‌ کرده‌ایم کرم شبتابی اگر در جلوه آید کوکب است 🍁🍃
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود 🍁🍃