eitaa logo
شیدایی
109 دنبال‌کننده
43 عکس
18 ویدیو
0 فایل
صفحه ادبی شیدایی
مشاهده در ایتا
دانلود
به سنگلاخ اگر راهِ سیلِ من افتد چنان روم که کسی نشنود صدای مرا 🍁🍃
اگر پیغمبری بودم برای باور جَنت تو را بین دو انگشتم نشان خلق می دادم 🍁🍃
رحمت به روزگار كه پستی-بلندی‌اش رو كرده دستِ زندگیِ بی‌ثبات را.. 🍁🍃
به هرجا می‌برد شوقم، نمی‌بینم تو را آنجا کجایی ای رفیقِ کُنجِ تنهایی، خوشا آنجا! 🍁🍃
مژه بر هم زدن یار تماشا دارد که شود دست و گریبان دو جهان مست به هم 🍁🍃
بوی پیراهنی ای باد! بیاور، ورنه غم یوسف بکشد، عاشق کنعانی را ... 🍁🍃
آن گونه تورا در انتظارم که اگر این چشم بخوابد آن یکی بیدار است 🍁🍃
تلخیِ عشق از تظاهرهای شیرین بهتر است سیلیِ مادر کجا و بوسه‌ی نامادری ! ... زهرا بسی خاسته 🍁🍃
رسید از راه، روح‌الله و سرّالله و سیف‌الله شنید از آسمان، عیسی‌ابن‌مریم هم، نهیبش را پدر با ما، پسر با ما، دَم روح‌القدس با ماست بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را 🍁🍃
چشم و دل از مشاهده‌ات بی‌نصیب نیست نقشت چو بر صحیفه‌ی جانم مصوّر است..‌. 🍁🍃
از غنچه، ورق‌های ‌گلم در نظر آمد ‌دل ‌سوخت ‌به جمعیّتِ ازخویش‌جداها! 🍁🍃
یک دل نمانده است که داغش نکرده‌ای بردارد ای فراق خدا از میان تو را 🍁🍃
بر صد خطای محرزِ او چشم بستم کافی نبود، او کور مادرزاد می خواست 🍁🍃
گوهر ناياب را نتوان به شيرينی خريد در بهای بوسه گر صد جان دهی اسراف نيست... 🍁🍃
غریب گشت چنان فکرهای ما صائب که نیست چشم به تحسین هیچ کس ما را «صائب تبریزی» 🍁🍃
دلم هوای تو دارد، هوای زمزمه‌ات بخوان که جاری آواز جویبار تویی 🍁🍃
یک حرف از آن دو لب خِردم را زبون کند آری مِیِ دو‌آتشه مستی فزون کند... 🍁🍃
گویی که نهاده روی گویی ما را هر ثانیه می برد به سویی ما را سرگیجه گرفته ایم ، انگار خدا انداخته در لباسشویی ما را 🔻🔻🔻 عشق آمد و اول دهنم را جر داد آنگاه تمام بدنم را جر داد پنداشت که من حضرت یوسف هستم از چارطرف پیرهنم را جر داد 🍁🍃
در آن رکود و آنهمه تحریم و آن فساد بیچاره من که با تو نوشتم قرارداد! باید چگونه نام تو را منتشر کند این عاشق بدون طرفدار و بی‌ستاد! بسیار گفتم از تو؛ کسی باورم نکرد مثل مناظرات جلیلی در اقتصاد! گفتم که ابروان تو... گفتند اتفاق! گفتم که گیسوان تو... گفتند اتحاد! هرکس دوباره سنگ خودش را به سینه زد من از تمام آینه‌ها دارم انتقاد جمهوری دو چشم سیاهت اگر نبود هرگز به انقلاب نمی‌کردم اعتماد!... :: دیروز رأی ملت ما یک شهید بود امروز رأی ملت ما یک شهید باد 🍁🍃
دهانت را چو رازی با دهانم در میان بگذار برای کارهای این‌چنینی هم زمان بگذار به هرشکلی شده می‌چینمت ای سیب دور از دست خودت لطفی کن و پای درختت نردبان بگذار! 🍁🍃
این قلب ترک خورده‌ی من بند به مو بود من عاشقِ او بودم و او عاشقِ "او" بود باشد که به عشقش برسد؛ هیچ نگفتم یک عمر در این سینه غمش رازِ مگو بود! :) 🍁🍃
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را 🍁🍃
حسین جانم 💚 قربان سرکوی حبیبی که به بویی دیوانه‌ی خود کرده تمام عقلا را... 🍁🍃
سر بر سرِ دار و سینه بر سینه ی تیغ آسایش عاشقان چنین می باید... 🍁🍃
این اشک رهایت از دل خاک کند بالت بدهد راهی افلاک کند تو اشک غم حسین را پاک نکن بگذار که این اشک تو را پاک کند 🍁🍃