eitaa logo
شیخ جعفر آقا مجتهدی
1.6هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
332 ویدیو
4 فایل
جهت ارتباط با ادمین کانال @hossein6952
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوند انسان را طوری آفریده که نفس ناطقه الهی را در او به امانت گذاشته. عقل را فرمانروای بدن قرار داده او را مسلط بر هوا ینفاسانی و برای کسب صفات نیکو قدرت مند ساخته است. هرکس بخواهد در معنویات پیشرفت کند باید صفات رذیله را پاکسازی و به صفات کریمه آراسته شود و لازمه آن شناخت است. او باید علل زمینه و آثار صفات ناپسند را بشناسد که علم اخلاق متکفل این کار است.
گزیده معراج السعاده ۲: سعادت انسان در گروی شناخت نفس می باشد. لازمه شناخت خداوند، شناخت نفس است که فرموده اند: من عرف نفسه فقد عرف ربه. شناخت نفس به انسا ن کمک می کند تا تهذیب نفس بنماید. زیرا وقت یانسان فهمید که حقیقت او جوهری از عالم ملکوت است، به این فکر می افتد که این این حقیقت بیهوده به بدن او تعلق نگرفته و با شناخت فواید تعلق نفس به بدن خود را در مسیر سیر به سوی معنویات قرار می دهد.
اگر کسی تصور کند که مقصود از خودشناسی، شناخت چشم و گوش و قلب و سایر اعضای بدن و نیازهای باطنی حس تشنگی و گرسنگی است دچار بی خبری و بی خردی شده است. این شناخت باید نتیجه اش برتری انسان نسبت به سایر حیوانات باشد. و گرنه این ظاهر و باطن حیوانی را همه حیوانات دارند. خودشناسی باید انسان را به اینجا برساند که بداند: از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود/ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا/ یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم اینکه بداند سعادت و شقاوتش در چیست؟ و اینکه بداند انسان مجمع خصال حیوانات و فرشتگان و شیاطین است. برخی را باید حفظ و برخی دیگر را ازاله نماید. خلاصه اینکه طالب سعادت جز به خودشناسی به جایی نخواهد رسید.
آنچه درآیات و روایات معرفی انسان است، همین نفس اوست نه جسمش. مانند عبارت «نفس مطمئنه» در سوره فجر. برای شناختن نفس انسان راه هایی وجود دارد: یک: شهود: و آن این است که انسان با تزکیه نفس و پاک سازی جان و دل خود از گرد و غبار مادیات و ارتباط و اتصال با خداوند و تفکر در عجائی ملک و ملکوت، حالتی نورانی برایش رخ دهد که یقین کند ذات او از این عالم جسمانی نیست. دو: خواب: انسان وقتی می خوابد بدنش بی حس درگوشه ای می افتد اما جانش در جاهای مختلفی سیر می کند. اگر صفای دلداشته باشد در همین خوا ب می تواند به حقایقی ا زعالم دست پیدا کند و امور غیبی و پیشامدهای آینده را مشاهده کند که در بیداری هرگز به آن نمی توانست برسد. و این خود نشانگر این است که حقیقت انسان غیر این جسم مادی است. سه: پرواز فکر: گاهی انسان در هیمن عالم خاکی ایستاده اما در یک لحظه فکرش از مشرق تا مغرب و از زمین تا آسمان سیر می کند و به حقایقی از این عالم پی می برد که نه از این عالم خاکی اند و نه می داند از کجا آن را دریافته است.
انسان به خاطرنفس است که نسبت به مخلوقات دیگربرتری دارد. بدن همانند مرکبی است که نفس برآن سوار استتا دراین دنیا تجارتی کندوسودی اندوزد،به کمال برسد وباز به جهان باقی مراجعت کند. وبدان که بدن امریست فانی وبی بقا وبعداز مرگ ازبین خواهدرفت امانفس باقی است وبرای ان فنایی نیست ازین روست که خدا می فرماید: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده‏ اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند
انسان دارای دو جنبه روحانیت و جسمانیت میباشد. به وسیله جنبه روحانی کسب فیوضات می کند و برای خود مقام می سازد و مصاحبت می کند با ساکنان عالم قدس وروشنایی دل وصفای باطن پیدا می کند، به شرط آنکه در دنیا همه روزه در ترقی باشد و میل به آن دنیا نموده و جنبه روحانیت بر جسمانیت غالب شود. لا زمه اش این است که ازعلایق دنیوی دل بکند، بدن او در این دنیا و دل او در عالم افلاک غیر از خدا نجوید ، سخنی جز برای رضای او نگوید و راهی جز راه او نپوید تابرسد به قرب مولی و ببیند آنچه چشمی ندیده وگوشی نشنیده. .
بیماری های جسمانی انسان را از لذات جسمانی باز می دارد وعلم طب برای معالجه ان استپ اما بیماری های روح که عبارت اند از اخلاق ذمیمه وصفات رذیله انسان را به هلاکت وبدبختی می رساندباعث می شود انسان ازلذات روحانیه وسعادت ابدی بازماند. علاج بیماری روحاتصاف به اوصاف قدسیه وملکات ملکیه که موجب قرب حضرت باری ورستگاری انسان می شودکه در علم اخلاق آمده است.
انسان نبایدازسلامت روح غافل باشدوان را باسلامت جسم قیاس کند اخلاق ذمیمه ازبیماری روح است که انسان راازسعادت ابدی باز می داردوعدم معالجه ان انسان رابه هلاکت دائمه وشقاوت ابدیه می رساندو وقتی که نفس انسان ازاخلاق ناپسند پاک شد وبه صفات نیکو آراسته شدبرای او رفع حجاب میشود وبه بهجت ها ولذاتی میرسد که هیچکس مانند آن ندیده است. ازین روست که پیامبر می فرماید:اگرنه این می بود که لشگر شیطان اطراف دلهای بنی آدمرا فراگرفته اندهرآینه مشاهده می کردندحیات موجودات را، وآثارقدرت خداوندرامی دیدند.
انسان به خاطرنفس است که نسبت به مخلوقات دیگربرتری دارد. بدن همانند مرکبی است که نفس برآن سوار استتا دراین دنیا تجارتی کندوسودی اندوزد،به کمال برسد وباز به جهان باقی مراجعت کند. وبدان که بدن امریست فانی وبی بقا وبعداز مرگ ازبین خواهدرفت امانفس باقی است وبرای ان فنایی نیست ازین روست که خدا می فرماید: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده‏ اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند
انسان دارای دو جنبه روحانیت و جسمانیت می باشد. به وسیله جنبه روحانی کسب فیوضات میکندوبرای خود مقام می سازد ومصاحبت می کند با ساکنان عالم قدس وروشنایی دل وصفای باطن پیدا می کند ،به شرط آنکه در دنیا همه روزه در ترقی باشدو میل به آن دنیا نموده وجنبه روحانیت بر جسمانیت غالب شودلا زمه اش این است که ازعلایق دنیوی دل بکند، بدن او در این دنیا ودل او در عالم افلاک غیر از خدانجوید ،سخنی جزبرای رضای او نگوید وراهی جز راه او نپویدتابرسد به قرب مولی وببیند انچه چشمی ندیده وگوشی نشنیده.