eitaa logo
منتظران ظهور "تولید دارو تختی"
776 دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
4.6هزار ویدیو
34 فایل
#منتظران_ظهور_تولید_دارو_تختی https://eitaa.com/shhdMoezGholami_Jahadi مدیریت کانال @Tasbih1361
مشاهده در ایتا
دانلود
روستا برگ جهان در نزدیکی تهران طرح شهر در دست بچه ها روستای برگ جهان روستایی زیبا و دیدنی در نزدیکی تهران است تنفس هوای پاک و دیدن آسمان آبی غنیمتی است که شما می توانید طی مدت یک ساعت و در فاصله حدود ۵۰ کیلومتری نزدیک تهران به آن برسید . رودخانه برگ جهان از ارتفاعات اطراف روستای برگ جهان سرچشمه می گیرد و پس از پیوستن به رودخانه رودبار قصران به سد لتیان می ریزد
🌺 أمام هادی علیه السلام: 🌷 اُذکُر حَسَراتِ التَّفریطِ بِأَخذِ تَقدیمِ الحَزمِ. بجای حسرت و اندوه برای عدم موفقیت های گذشته، با گرفتن تصمیم و اراده قوی جبران کن. 📚میزان الحکمة https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
ورم پا را جدی بگیرید !🦵 عضلات ضعیف قلب یا نقص قلبی می‌تواند با تجمع مایعات در بدن آشکار شود. تجمع مایعات زمانی اتفاق می‌افتد ک قلب‌ قادر به پمپاژ صحیح‌ خون نیست
✅اسباب بازی های مناسب برای دو سال اول زندگی کودکان که باعث پرورش حواس و مهارتهای شناختی می گردد 👈تولد تا 3ماهگی: 🔵👈هدف تحریک حسی نگاه کردن، شنیدن، احساس کردن است👇 -جغجغه (Rattle) -زنگوله -جعبه آهنگ -عکس های رنگی -کاغذ دیواری های رنگارنگ -تزیین های تخت آویز (اشکال، حیوانات، آیینه، گوی های رنگی، برگ های متنوع) -آویزه جنبان -جعبه آهنگ -پیانو زیر پایی -پیانو ی زیرمچی -اسباب بازیهای موزیکال (Musical toys) -کتاب های حمام صدا دار 👈4تا 6ماهگی 🔵هدف چنگ زدن هماهنگی ادراکی حرکتی، فشاردادن، احساس کردن، به دهان گذاشتن👇 -توپ های پارچه ای ( cloth ball) -فوم های خانه سازی -اسباب بازی های دندانی (Teething toy) -عروسک های پلاستیگی اسفنجی -توپ های بادی، بادکنک های ضخیم بی خطر -دندان گیرهای با اشکال متفاوت -کتاب های حمام مصور فومی -اسباب بازیهای مچاله شوند 👈7ماهگی تا 12ماهگی: 🔵هدف پرورش حواس با جا بجایی👇 -کتاب های مصور رنگانگ -اسباب بازیهای جورچین (Stacking toy) -اسباب بازهای خانه سازی (Nesting toy) -اسفنج برای آب بازی -آیینه آموزشی -تلفن اسباب بازی با شماره گیر متحرک -اسباب بازیهای واکنشی متحرک به خواست کودک مثل اردک صدار دار، پیانو، رنگ اخبار -کپی کردن خانه ها با الگوی خانه سازی از روی نمونه -ورق زدن کتاب با دقت به تک تک عکس ها 👈13ماهگی تا 18ماهگی: 🔵هدف هل دادن، کشیدن، پرت کردن👇 -اسباب بازی های هل دادنی ( push toy) -اسباب بازی های کشیدنی (pull toy) -توپ های پرتابی -قطعاتی اتصالی -پازل قطعات متنوع و زیاد -تخته های قالب دار (Form boards) -تخته های میخ گذاری (peg boards) -اسباب بازیهای جورچین -اسباب بازهای سوار شدنی متحرک -اسباب بازی های سوار شدنی چرخ دار 👈19تا24ماهگی: 🔵هدف تطبیق وتفاوت، تشابه و تعمیم و تنوع وسایل👇 -اسباب بازیهای برای ماسه بازی و خاک بازی گل بازی -اسباب بازیهایی برای آب بازی -قطعات خانه سازی در ابعاد مختلف( block) -عروسک -حیوانات پارچه ای (Stuff animals) -عروسک های خیمه شب بازی (puppet) -الگوهای کوچک وسایل زندگی (Miniature life toy) ماشین، بیلچه، قاشق، سطل، فرش، -پیچاندن و چرخاندن پیچ و درب بطریها -اسباب بازی های کارکردی مثل توپ برای پرت کردن✅اسباب بازی های مناسب برای دو سال اول زندگی کودکان که باعث پرورش حواس و مهارتهای شناختی می گردد 👈تولد تا 3ماهگی: 🔵👈هدف تحریک حسی نگاه کردن، شنیدن، احساس کردن است👇 -جغجغه (Rattle) -زنگوله -جعبه آهنگ -عکس های رنگی -کاغذ دیواری های رنگارنگ -تزیین های تخت آویز (اشکال، حیوانات، آیینه، گوی های رنگی، برگ های متنوع) -آویزه جنبان -جعبه آهنگ -پیانو زیر پایی -پیانو ی زیرمچی -اسباب بازیهای موزیکال (Musical toys) -کتاب های حمام صدا دار 👈4تا 6ماهگی 🔵هدف چنگ زدن هماهنگی ادراکی حرکتی، فشاردادن، احساس کردن، به دهان گذاشتن👇 -توپ های پارچه ای ( cloth ball) -فوم های خانه سازی -اسباب بازی های دندانی (Teething toy) -عروسک های پلاستیگی اسفنجی -توپ های بادی، بادکنک های ضخیم بی خطر -دندان گیرهای با اشکال متفاوت -کتاب های حمام مصور فومی -اسباب بازیهای مچاله شوند 👈7ماهگی تا 12ماهگی: 🔵هدف پرورش حواس با جا بجایی👇 -کتاب های مصور رنگانگ -اسباب بازیهای جورچین (Stacking toy) -اسباب بازهای خانه سازی (Nesting toy) -اسفنج برای آب بازی -آیینه آموزشی -تلفن اسباب بازی با شماره گیر متحرک -اسباب بازیهای واکنشی متحرک به خواست کودک مثل اردک صدار دار، پیانو، رنگ اخبار -کپی کردن خانه ها با الگوی خانه سازی از روی نمونه -ورق زدن کتاب با دقت به تک تک عکس ها 👈13ماهگی تا 18ماهگی: 🔵هدف هل دادن، کشیدن، پرت کردن👇 -اسباب بازی های هل دادنی ( push toy) -اسباب بازی های کشیدنی (pull toy) -توپ های پرتابی -قطعاتی اتصالی -پازل قطعات متنوع و زیاد -تخته های قالب دار (Form boards) -تخته های میخ گذاری (peg boards) -اسباب بازیهای جورچین -اسباب بازهای سوار شدنی متحرک -اسباب بازی های سوار شدنی چرخ دار 👈19تا24ماهگی: 🔵هدف تطبیق وتفاوت، تشابه و تعمیم و تنوع وسایل👇 -اسباب بازیهای برای ماسه بازی و خاک بازی گل بازی -اسباب بازیهایی برای آب بازی -قطعات خانه سازی در ابعاد مختلف( block) -عروسک -حیوانات پارچه ای (Stuff animals) -عروسک های خیمه شب بازی (puppet) -الگوهای کوچک وسایل زندگی (Miniature life toy) ماشین، بیلچه، قاشق، سطل، فرش، -پیچاندن و چرخاندن پیچ و درب بطریها -اسباب بازی های کارکردی مثل توپ برای پرت کردن قطعه چوبی برای ساختن خانه
✍از ستارخان به فرمانده روس: بدان ایرانیان شاید تاب پادشاه ستمگری همچون محمدعلی شاه را بیاورند اما نیروی بیگانه را جز با جام مرگ استقبال نخواهند نمود. اگر برنگردید جنازه شما را برای خانواده تان خواهم فرستاد!
وعده سر خرمن می گویند روزی مالک یک آبادی به خانه کدخدا می رود. ساززن آبادی پیش مالک می آید و یک پنجه عالی ساز می زند. مالک که خوشش آمده بود، وعده می دهد، سر خرمن که شد، یک خروار گندم به ساززن بدهد. ساززن هم خوشحال شده و تا موعد خرمن روزشماری می کند. رفته رفته سر خرمن می رسد و مالک برای برداشت محصول به آبادی می آید و ساززن با خوشحالی پیش مالک می رود و بعد از عرض سلام به یادش می اندازد که: من همان ساززن هستم که وعده نمودید، سر خرمن یک خروار گندم می دهید لطف بفرمایید. مالک خنده ای می کند و می گوید:« ساده دل، تو یک چیزی زدی، من خوشم آمد، من هم یک چیزی گفتم که تو خوشت بیاید. حوصله داری؟» و ساززن بیچاره را محروم می کند
20 پنی شخصى مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 پنی اضافه تر می دهد! می گفت: «چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنی اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنی را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی.» گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: «آقا از شما ممنونم.» پرسیدم: «بابت چی؟» گفت: «می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنی را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم!» تعریف می کرد: «تمام وجودم دگرگون شد. حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنی می فروختم...!»
. 💢رهبر معظم انقلاب : امام زمان را فراموش نکنیم. مملکت ما، مملکت امام زمان است. انقلاب ما، انقلاب امام زمان است، زیرا انقلاب اسلام است. ♦️یاد ولیّ الله اعظم را در دل های خودتان داشته باشید. دعای《اللّهمَّ اِنّا نَرغَبُ اِلیکَ فی دَولهِ کَریمَه》را با همه دل و با نیاز کامل بخوانید. ♦️هم روحتان در انتظار مهدی باشد، هم نیروی جسمی تان در این راه حرکت بکند. هر قدمی که در راه استواری این انقلاب اسلامی برمیدارید، یک قدم به ظهور مهدی نزدیک تر می شوید. ۲۵۰_ساله، صفحه ۴۱۵ https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🌿 حاج اسماعیل (ره): در بهشت هیچ وقت جا تنگ نمی شود همیشه وسیع است چون هم رحمت خداست هم بهشتیان آنقدر محبت دارند که توی هم میروند تا جا باز شود جا زیاد است وهیچ وقت پر نمی شود. اما جهنم این طور نیست از روز اول پر است هرکس وارد جهنم می شود جهنمیان راهش نمی دهند می گویند عقب تر برو اینجا جای ماست ببین در دنیا وقتی می خواهی ملک بخری دیگری می گوید این را من می خواستم بخرم ونمی گذارد شما بخری .از دنیا بوی جهنم می آید هرجا بروی می گویند تو چرا آمدی..
شهیدی که یک تنه جلوی ۴۰ داعشی ایستاد! 🔹اگر شهید عبدالکریم پرهیزگار نبود، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط می‌کرد. 🔹او به تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد. شهید پرهیزگار متولد ۱۳۶۵ و نخستین شهید مدافع حرم شهرستان خفر در استان فارس است. او ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به شهادت رسید و هیچ‌گاه دومین پسرش را ندید. @shahed_zolfaghari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استخدام نیروی اداری در سرای محله حداقل سن ۳۰ سال،آشنا با برنامه های کامپیوتری،حسابداری،زبان و دارای روابط عمومی خوب این آگهی فقط برای اهالی محله مهراباد جنوبی است لطفا رزومه بصورت پی دی اف در واتساپ ارسال نمایید. ۰۹۳۶۸۹۲۸۰۸۲ @shahed_zolfaghari
تشکراز خیرمحترم 🔴🔴🔴 ۱۰۰ هزار تومان واریزی برای پویش یلدای مهربانی قبول حق🙏 ۹۹/۹/۲۲ 🥀 @shahed_zolfaghari
🦋بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟ 🌷 از امام رضـا(ع) دربـاره بهتـریـن بنـدگـان سـوال شـد. فـرمـود: 1⃣ آنان که هر گاه نیکـى کنند خـوشحال شوند، 2⃣ و هرگاه بدى کنند استغفار می کنند، 3⃣ و هر گاه خداوند به آنها عطایی کرد شکر و سپاسگزاری می کنند، 4⃣ و هر گاه بلا بینند صبر می کنند، 5⃣ وهر گاه خشمگین شوند، عفو می کنند. 🌹 رُوِیَ اَنَّهُ سُئِلَ عَنِ عَلِیٍّ ابنِ مُو سَی الرِّضا (ع) عَن خِیارِ العِبادِ، فقال (ع): اَلَّذینَ اِذا اَحسَنُوا أَستَبشَروُا وَ اِذا اَسائُوا اِستَغفَروُا وَ اِذا اُعطوُا شَکَروُا وَ اِذَا ابتَلَوا صَبَرُوا وَ اِذا غَضِبُوا عَفَوا 📗تحف العقول، ص 445. زندگی اسلامی https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟥 سلام علیکم: ✅ازبین شما خواهران عزیز کسی هست که بتونه ما را در کار جهادی کمک کند؟؟؟ ⭕به شدت به کمک شما نیاز داریم لطفا پیوی مراجعه کنید !!! @Zolfagari313
📎 🔻 از وقتی که مصاحبه روح‌الله زم رو دیدم و اینکه گفت روزی هجده ساعت واسه کانال آمدنیوز فعالیت می‌کرده انگار کسی کنج ذهنم نشسته و مدام یه جمله‌هایی رو تکرار می‌کنه... ➖ زمستان شما را به جنگ فرا می‌خوانم می‌گویید هوا سرد است... ➖ تابستان شما را به جنگ فرا می‌خوانم می‌گویید هوا گرم است... ➖ ای مردنمایان نامرد! کودک صفتان بی‌خرد... ➖ چقدر دوست داشتم شما را هرگز نمی‌دیدم و هرگز نمی‌شناختم... 🔹 به خودم فکر می‌کنم و اعتقادات و ادعاهام، به امثال زَم فکر می‌کنم و اعتقادات و ادعاهاشون. البته الان مسئله من قضاوت‌شون نیست؛ که هر آدمی مسئول رفتار و کردار خودشه و برای اونچه که مسئوله باید پاسخگو باشد. چیزی که ذهنم رو درگیر خودش کرده همون هجده ساعته! 💢 باز به خودم فکر می‌کنم و به زَم... نگاهم به زاویه‌ای می‌مونه که از تفکر و اعتقاد من تا تفکر و اعتقاد اون در ذهنم شکل می‌گیره و دوباره صدایی در گوشم نجوا می‌کنه و تمام وجودم رو ویران می‌کنه. ➖ به خدا دوست داشتم معاویه شما را با نفرات خود مانند مبادله درهم و دینار با من معامله می‌کرد. ده نفر از شما می‌گرفت و یک نفر از آنها به من می‌‌داد. 🕗 هر بار که به خودم فکر می‌کنم چیزی در من نهیب می‌زنه که تو برای چیزی که اعتقاد و ایمان و تفکرته چند ساعت از روزت رو وقت میذاری؟ ❓ از این منظر امثال زَم کجای زندگی‌شون ایستادند و تو کجا...؟ ⚠️ نکنه کسی که دم از حُب و عشق و ولایتش می‌زنی آرزو کنه ده نفر مثل تو را با یکی مثل زَم عوض کنه... کجای این معامله ایستادی...؟ و تا کجا پای امام زمانت می‌ایستی...؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
” خدایا ” تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم اما… تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی؟ 🕋
يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی ساده‎ای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد. اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنه‎ای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دسته‎ای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها مي آمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويه‎ای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی ساده‎ای داشت ي
ک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد. اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنه‎ای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دسته‎ای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها مي آمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويه‎ای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آیت الله ره: بالاترین ذکر، ذکر عملی است. یعنی نیت کند اگر خداوند به او صد سال عمر داد، یک دقیقه عالما، عامدا و مختارا معصیت نکند . 🕋
✅تلنگر ✍️درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت: شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم. خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی. پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام. این را بگفت و روانه شد. خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد. از او بخواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی... از او مخواه که ندارد و می ترسد که از او بخواهی...! 🕋
🟥 سلام علیکم: ✅ازبین شما خواهران عزیز کسی هست که بتونه ما را در کار جهادی کمک کند؟؟؟ ⭕به شدت به کمک شما نیاز داریم لطفا پیوی مراجعه کنید !!! @https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22