هدایت شده از رفیقشهیدم🤍🕊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت قرآن با صدای شهید هنییه🤍🕊
•┈••✾❀🖤🥀❀✾••┈••
@rafigh_shahidamm
#تسلیت_ایران_فلسطین 🇵🇸🇮🇷
#اسماعیل_هنیه
#محرم 🖤🥀
با تو خوشم ؛
با تو که قبل از متولد شدنم رفیق بابای منی :)) .
#امام_حسینم
تقوايعنی:
اگهتویجمعهمـهگناهمیکردند،
توجوگیرنشـی!
یادتباشهکهخداییهسـت
وحسابوکتابـی...👀
#تلنگرانه
رفــیــقـــشــہــیــدم«آرمـانعلـےوردے»🇵🇸
تا ساعت ۵ نظراتتون رو بگید ان شاءالله ساعت ۲۱:۳۰ شروع محفلمون
زمان محفلمون تغییر کرد به ساعت ۲۲
آنلاین باشید👌🙃
#خاطره
|صفاتبارزِآرمان...|
یکی از صفات بارزی که آرمان داشت این بود که هرگز این اجازه را به خودش نمیداد که به فردی توهین بکند.
این موضوع در حدی بود که اگر جلوی آرمان حرف زشتی زده میشد صورتش به شدت سرخ میشد و خجالت میکشید.
شاید اگر اغتشاشگران از این موضوع با خبر بودند دیگر از آرمان درخواست اهانت به حضرتِآقا را نمیکردند ؛ چون که حتی به آنها نیز توهین نمیکرد.
_بهروایتازرفیقِشهید
#شهیدآرمانعلیوردے🌱
#آرمانِعزیز🕊
🤍🕊@shhid_aliverdi
شروع محفل شهید شناسی
شهید محمد رضا دهقان امیری
تاريخ تولد: ٧٤/١/٢٦
محل تولد: تهران
وضعيت تأهل: مجرد
فرزند دوم خانواده ي آقاي علي دهقان اميري
🎓دانش آموخته ي دبيرستان علوم و معارف اسلامي امام صادق عليه السلام
🎓دانشجوي سال سوم فقه و حقوق اسلامي در مدرسه عالي شهيد مطهري
اعزام به سوريه در تاريخ: ١٥ مهرماه سال ١٣٩٤ با عنوان بسيجي تكاور
شهادت در تاريخ: ٢١ آبان ماه سال ١٣٩٤♦️
محل شهادت: سوريه، حلب🇸🇾
محل دفن: امام زاده علي اكبر، چيذر
محمدرضا در تاریخ 21آبان1394 بهعنوان بسیجی تکاور راهی دفاع از حرم حضرت زینب(س) شد. همزمان با روزهای آخر ماه محرمالحرام، در عملیات محرم، در حومۀ حلب بهفیض شهادت نائل آمد
صفات بارز اخلاقي:
مؤمن، مهربان، دلسوز، خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، متبسم، دست و دلباز، خلوص نيت در انجام وظايف ديني و امور خير، اعتقاد راسخ به اصل نظام جمهوري اسلامي ايران و اصل ولايت فقيه، آگاه و بصير نسبت به امور سياسي جامعه، غيرتمند نسبت به خاندان عصمت و طهارت و همچنين اطرافيان خود، ارادت خاص به شهدا مخصوصاً شهداي مدافع حرم حضرت عقيله بني هاشم سلام الله عليها...
شهيد مورد علاقه:
شهيد مدافع حرم،
شهيد رسول(محمدحسن) خليلي❣️
چندی از خاطرات،رفتار ها و ویژگی های شهيد به نقل از خواهر و مادرشون...
همیشہ شهدا خط مقدم تو بودن؛
این علاقہ و شور و شوق از دوران دبیرستانت بیشتر و بیشتر شد .✨
فرماندہ شهر پاوہ ،شهید اصغر وصالے،
رو خیلے دوست داشتے .
بہ خاطر همین بود ڪہ اسم مستعارت رو گذاشتے
《حسین وصالی》💫
همین اسم روے اسلحت حڪ شدہ بود چہ توے آموزشے هاے ایران و چہ عملیات هاے سوریه.🙂
نقل از مادر بزرگوار شهید
در تمام زندگے بیست سالہ اش، یڪ بار برات ڪربلا را گرفت. هر چند پایان عمر این دنیایے اش🌏، مصادف شد با سر گذاشتن بر دامن مادر سادات (س) و شب زیارتے حضرت سیدالشهداء (ع) و مهمانے ارباب در ڪربلا.
ماہ مبارڪ رمضان 🌙
سال نود بود ڪہ بین الحرمینے شد برایمان...
حرڪت ساعت نُہ صبح بود. ما احتمال مے دادیم ڪہ بہ تعویق افتد، لذا سحرے خوردیم... از همان ابتداے سفر در اتوبوس🚌،
با اینڪہ هم سفرها را نمے شناخت،
ملحق شد بہ جوانهاے تہ اتوبوس.
دیگر اول اتوبوس پیدایش نشد.
حدود ساعت ⏰یازدہ صبح بود ڪہ از حد ترخص گذشتیم. همان موقع بود ڪہ از تہ اتوبوس آمد ڪنار مادر و گفت: «خب دیگہ! وقت افطارہ!»
- محمد! ما سحرے خوردیم! لااقل بذار وقت ناهار بشہ!❗️
_ «نہ دیگہ! حد ترخص گذشت. خدا اجازہ دادہ بسہ دیگہ! شما طولانیش نڪن!»
و شروع ڪرد بہ افطارے خوردن!
یڪے از ویژگے هاے بارزش همین بود؛ فقط از یڪ نفر خجالت مے ڪشید، از یڪ نفر بہ طور ڪامل اطاعت مے ڪرد، محدودیت هاے یڪ نفر را بے چون و چرا مے پذیرفت و واقعا بہ آن پایبند بود. وقتے در ڪارے جواز از پروردگارش داشت، محدودیتهاے سخت گیرانہ ے سایرین را قبول نمے ڪرد. وقتے شرع بہ او اجازہ ے ڪار درستے را مے داد، براے عرف و نگاہ مردم، خواست بقیہ ارزش قائل نبود.
_ «از خدا جلو نزنید!!!»
نقل از خواهر بزرگوار شهید