eitaa logo
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
11.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
73 فایل
جهت همکاری در معرفی اساتید و برای معرفی کردن اساتید اخلاق و عرفان و ادرس و مکان جلساتشان ، جهت معرفی در کانال، میتوانید به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸من كنت مولاه فهذا علي مولاه🔸 جناب آقای حاج احمد یغمائیان نقل کردند: روزی به شیخ جعفر آقای مجتهدی عرض کردم، آیا این عید نوروزی که اینقدر مردم به آن توجّه دارند و به خاطرش مسرورند و لباس نو می پوشند، فلسفه ای هم دارد؟ ایشان فرمودند : بله آقاجان، روز عید غدیر که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت مولا علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کردند، مصادف بوده است با روز جمعه ای که اول فروردین بوده است. 📚لاله ای از ملکوت ، جلد اول ، صفحه 188 🔻منبع کلام آقای مجتهدی در فلسفه نوروز امام صادق علیه السلام فرمودند: نوروز ، روزی است که پیامبر صل الله علیه واله اصحاب خویش را امر فرمود که با علی بن ابیطالب علیه السلام با عنوان «امیرالمؤمنین»بیعت کنند(روز غدیرخم) 📚مستدرک ‏الوسائل ج :6 ص:353 @shia12t
🔹بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی در مورد مقام حضرت علی اکبر علیه السلام ( 1397/2/7) در مدح و منقبت حضرت علی اکبر علیه السلام همین بس که سید الشهدا علیه السلام فرمود : اشبه مردم خَلقا خُلقا مَنطقا ، به کسی می باشد که لا ینطق عن الهوی است. کسی که می خواهد علی اکبر علیه السلام را بشناسد باید پیامبر صلی الله علیه و اله را در خَلق و خُلق و منطق بشناسد. @shia12t
🔻باز نشر از ارشیو کانال تلگرام👇 @shia12t
معرفی آیت الله سید مرتضی مستجابی ، شهر : 🔻ایشان از اولیا الهی در شهر اصفهان و از آخرین شاگردان در قید حیات سید علی آقای قاضی هستند... 🔻ایشان همچنین از دوستان صمیمی عارف فرزانه مرحوم حاج اقای یعقوبی قائنی بودند... 🔻ايت الله مستجابي شخصيتي پهلوان مجاهد مبارز راه حق و داراي روحي عرفاني هستند... آیت الله مستجابی در سال 1302 شمسی چشم به جهان گشودند ، ایشان تحصیلات خود را در حوزۀ علمیۀ تهران و نجف ادامه داد و موفق به اخذ اجتهاد شد. وی که از علمای سر‌شناس شهر اصفهان است، به علت نسبت خانوادگی و اینکه خود از خاندان صدر است، از جوانی رابطه‌ای نزدیک و صمیمی با امام موسی صدر داشته است که این دوستی و تعلق خاطر، همچنان به قوت خود باقی است. آیت الله مستجابی در امور خیریه و عام المنفعه از سوابق طولانی ای برخوردار است. منبع : imam-sadr.com 🔹 نشاني صفحه و شبكه ی مربوط به ایت الله مستجابی در فضاي مجازي ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ 📌اینستاگرام : instagram.com/mostajabi_ir عکس ایشان👇🏻 @shia12t
آیت الله سید مرتضی مستجابی @shia12t
🔹لحظه ی به هم رسیدن شیخ عبد القائم شوشتری و آیت الله مستجابی و اصرار هر دو بزرگوار به بوسیدن دست دیگری. @shia12t
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦آیت الله مستجابی در حال زیارت قبرستان تخت فولاد اصفهان و صحبت های ایشان در مورد عظمت قبرستان تخت فولاد اصفهان بنده هر گره سختی داشته باشم ، می روم به تخت فولاد هر چه می خواهید در این تخت فولاد هست... @shia12t
🔹حکایت منبر رفتن آیت الله مستجابی برای برخی از اوباش و کمک یکی از اولیا الهی به ایت الله مستجابی 🔻آیت الله مستجابی : در زمان جوانی که در تهران درس میخواندم ، یکی جایی دعوت میشدم که برای ارازل و اوباش منبر میرفتم. این اوباش من را برای سخنرانی هفتگی هر هفته دعوت می کردند و این دعوت تا چندین سال ادامه داشت ، خلاصه تمام شد من امدم ساکن اصفهان شدم . یک روز در زمان قبل از انقلاب ، عده ای از همان اوباش پا شدند از تهران امدند اصفهان و گفتند امدیم کمی بمانیم و جاهم نداریم ، منزل شما میخواهیم بخوابیم. خلاصه بنده میخواستم ، فردا ظهر اینها را ببرم جایی برای نهار به صرف بریانی... فردا به همراه این اوباش ، که هم معتاد بودند و هم عرق خور رفتیم بازار ؛ بنده در جلو حرکتمی کردم و ان افراد به دنبال بنده حرکت می کردند . بازار دنبال یک جایی بودم که به اینها بریانی بدهم. اتفاقا پول هم ابدا یک ریال هم نداشتم و در فکر بودم و در دلم خدا خدا می کردم که چکار کنم آبروم نرود. از جلو یک مغازه ای که صاحبش پیرمردی بود که یکی از اولیا الهی بود ، رد میشدم ، صدایم زد مستجابی کجا میروی؟ بیا بریانی. بنده هم رفتم داخل مغازه ایشان و این اوباش که قریب بیست نفرم بودند، نشستند. ان پیرمرد فورا بیست دست بریان آورد ، و این افراد میل کردند پیرمرد پرسید : چه چیز دیگری میل دارید؟ این افراد بلند گفتند : یک دست دیگر بیاور. بنده هم هاج و واج و مبهوت که پول ندارم. این افراد دست دوم بریانی را خوردند. پیرمرد دوباره گفت : چه چیزی بیاورم ؟گفتند چای بیاورر. این پیرمرد برای این افراد ، دو سه باری چای اورد و خوردند. پیرمرد بلند گفت : چه بیاورم؟ این افراد گفتند سیگار.سیگار هم اورد. پیرمرد گفت دیگه چه بیاورم ؟ این افراد گفتند قلیان. بنده هم خدا خدا می کردم و نگران بودم که پول اینها رو چکار کنم. پیرمرد رفت برای این افراد قلیان اورد و این افراد خوب قلیان کشیدند. 🔻بنده افسرده و متحیر که خدایا من پول ندارم ، در دلم یک توسلی پیدا کردم ، بعدش دیدم پیرمرد امد و در گوشم گفت : ناراحت نباش حساب شده قبلا!!! این پیرمرد از اولیا الهی بود که بچه دار هم نشد و بعد از فوتش در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد... برگرفته از گنجینه مشاهیر نجف آباد @shia12t
📚مجتهدی پهلوان (خاطرات آیت الله دکتر سید مرتضی مستجاب الدعواتی) @shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
📚مجتهدی پهلوان (خاطرات آیت الله دکتر سید مرتضی مستجاب الدعواتی) @shia12t
🔻برای دانلود کتاب "مجتهدی پهلوان (خاطرات آیت الله دکتر سید مرتضی مستجاب الدعواتی) " ، به صورت پی دی اف و به به صورت فرمت های دیگر ، میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید : b2n.ir/f71867 @shia12t
🔹حکایت تاجر اصفهانی 🔻آیت الله سید مرتضی مستجابی نقل می کنند : یه تاجر اصفهانی که من از کودکی می شناختمش و از متدینین بود، برای زیارت رفته بود، عتبات. یه روز بعد از نماز که آسید اسماعیل(صدر) در محراب بوده، این تاجر اصفهانی، کفنش رو به ایشون می ده و می گه: «آقا این روبنویسید». مرسوم بود که چهل و یک مومن، روی کفن چیزی می نوشتند. این فرد هم از آقا اسماعیل می خواد که بنویسه «اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا». این را می نوشتند. وقتی می نویسه، می گه: «آقا یه جمله دیگه هم بنویسید» -من هم که الان تعریف می کنم، طاقت ندارم بگم، پریشون می شم- این روی حالات روحی خودش به آقا می گه: بنویسید: «بای ذنب قتلت» خب این جمله برای امام حسین (علیه السلام) هم نقل شده. آقا تا شنید، اون قدر خودش رو در محراب زد که غش کرد. یعنی از شدت غم مصیبت ابا عبدالله که به کدام گناه تو رو کشتند. نقل شده پدرشون هم (صدرالدین بزرگ) که برای زیارت به حرم امیرالمومنین (علیه السلام) می رفتند، گاهی در یه فرازی از زیارت، اون قدر تکرار می کرد که غش می کرد. بعد از حرم می آوردنش بیرون. از این حالات داشتند … سجده های طولانی داشتند. 🔸عنایت حضرت معصومه س 🔻ایت الله مستجابی نقل می کنند : در جوانی به مدّت شش ماه مبتلا به دست درد شدیدی شدم. روزانه یک مشت قرص می خوردم اما اثری در کاهش درد نداشت. روزی امام موسی صدر منزل ما بود، وقتی ديد يک مشت قرص در دست گرفته ام فکر کرد قصد خودکشی دارم. شدّت درد به حدی بود که دستم را به بخاری میچسباندم تا درد فراموشم شود. تا روزی در مسير تهران نزدیک صحن حرم حضرت معصومه س سرم را از ماشین بيرون کرده و به حضرت عرض کردم: عمه جان ، میگویند عمّه ها فرزندان برادر را دوست دارد ، من دستم درد ميکند.هنوز چیزی از قم دور نشده بودیم که حس کردم اثری از آن درد شديد در دستم نیست و برای همیشه راحت شدم. @shia12t