🔹عاقبت به خیر شدن
🔻عبد صالح خدا ، مرحوم حجت الاسلام سید احمد علی موسوی نیک ، که از اولیا الهی و از منتظران واقعی امام زمان عج بودند ، می فرمودند :
وقتی امام سجاد علیه السلام از یزید اجازه خواستند تا سخن بگویند، آن ملعون اجازه نداد و هوچی هایی که نوچه خلیفه بودند ، شروع کردند به توهین و ساکت کردن امام سجاد...
فرزند یزید(معاویه ثانی) نزدیک پدرش رفت و به اصرار و پافشاری از آن ملعون تقاضا کرد تا اجازه دهد امام سجاد علیه السلام سخن بگویند و این شد که آن خطبه آتشین و رسواگر از امام سجاد علیه السلام شنیده شد.
🔻مرحوم حاج آقای موسوی می فرمود :
وقتی کاری کردی که صدای مظلومیت امام زمانت به گوش مردم برسد، خداوند نور هدایت را در قلبت افزون می کند و عاقبت به خیر می شوی...
@shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
حاج عباس کشوانی در شهر #کربلا ؛ از مرتبطین با اولیاء الهی و عرفا... عکس از خیرخواه مومنین @shia1
انا لله و انا الیه راجعون
روح حاج عباس کشوانی خادم و کلیدارسابق حرم حضرت عباس علیه السلام در روز ولادت قمر بنی هاشم علیه السلام به ملکوت اعلی پیوست.
#پیام_تسلیت
@shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
مستند رسم خادمی ؛ در مورد حاج عباس کشوانی... @shia12t
13.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند رسم خادمی ؛ در مورد حاج عباس کشوانی...
@shia12t
🔻خاطره ی مرحوم شیخ عباس کشوان ال شیخ ، از خدام قدیمی حرم حضرت عباس علیه السلام ، در مورد یکی از صد ها عنایت حضرت ابوالفضل علیه السلام به دوست دارانشان :
30 سال پیش در یک روز جمعه بنده در حرم نشسته بودم که شب فرا رسید و یک مرد جوان عرب بیابان گرد وارد حرم شد، در حالی که فرزندی علیل بهروی دست داشت که آن فرزند پسر حدود 8 سال سن داشت و به دلیل معلولیت توان هیچ گونه حرکتی حتی تکلم نداشت و مانند تکه ای گوشت بهروی دست پدر جابه جا می شد.
خادم حرم حضرت ابوالفضل(ع) افزود: ساعت 12:30 دقیقه شب بود که پدر این کودک معلول به همان لهجه عربی و محلی خود با ابوفاضل صحبت می کرد و گلایه داشت که: «آقا اباالفضل! من از تو اولاد سالم خواسته ام، اما اولاد ناقص داده ای و چه فایده دارد، من 8 سال است که مبتلای این بچه شده ام حال این بچه را بگیر و برای خودت باشد».
شیخ عباس می گوید: به چشم خود دیدم آن پدر جوان کودک 8 ساله معلول خود را به سمت ضریح چنان پرت کرد که صدای برخورد سر کودک با میله های ضریح به بیرون از ایوان رسید و کسانی که در بیرون از حرم نشسته بودند، کنجکاو شدند که این صدای چیست و پس از این واقعه خود پدر نیز به سرعت از حرم گریخت و رفت.
شیخ عباس گفت: با دیدن این منظره بسیار ناراحت شدم و پیش خود گفتم: ای بی حیا! این چهکاری بود کردی! و پس از آن که پدر طفل را پیدا نکردم؛ بسیار گریستم، فرزند را در بغل گرفتم و با خود گفتم: این بچه بیمار چه گناهی دارد، و سر او را در بغل گرفتم.
شیخ عباس افزود: این جریان ادامه داشت تا ساعت 1 بعد از نیمه شب رسید، در حالی که بچه را در بغل آرام می کردم کمکم متوجه شدم انگشتان پای بچه حرکت کرد. ابتدا فکر کردم توهم دارم و چشمانم را مالیدم که مبادا در حالت خواب بوده ام، اما دیدم کمکم پاهایش حرکت کرد سرش را روی زانو گذاشتم و در حالی که اشک می ریختم، دیدم یک چشم او باز شد و پس از آن چشم بعدی باز و بعد نگاه کرد و گفت: پدر و مادرم کجا هستند؟
شیخ عباس گفت: در این بین سایر خدام حرم را صدا زدم که بیایند و ببینند که آیا من اشتباه نمی کنم که آنها نیز تأیید کردند بچه می تواند حرکت و صحبت کند.
شیخ عباس افزود: این پدر و فرزند از اعراب بادیه نشین بودند که به شغل زراعت و کشاورزی مشغول بودند و پس از شفای این طفل 8 ساله، چشمان او باز شد دنبال پدر و مادرش می گشت. به او گفتم: پسرم، آیا می توانی سر و دست و پاهایت را حرکت دهی؟ و او گفت: بله! به راحتی می توانم دست و پا و چشمانم را حرکت دهم، فهمیدم معجزه ای شده و قمر بنیهاشم(ع) او را شفا داده است.
شیخ عباس افزود: سپس عبایی روی پسر انداختم و سه بار او را دور ضریح حضرت ابوالفضل(ع) طواف دادم و او را در اتاقی قرار داده و این واقعه را به استاندار، کلید دار و مرجع تقلید آن زمان خبر داده و در دفتر حرم ثبت کردیم و از طریق بلندگو اعلام کردیم مردم برای دیدن معجزه ابوالفضل(ع) بیایند و طفل شفایافته را بهروی منبر گذاشته خود در کنارش نشستم.
شیخ عباس گفت: از کودک پرسیدم: زمانی که پدرت تو را به سوی ضریح پرت کرد، آیا سرت درد نگرفت؟ گفت: اصلاً متوجه نشدم، اما ناگهان دیدم دو دست بریده از سمت ضریح بیرون آمده و من را در آغوش گرفت و سرم را در بغل گرفته و آن دو دست ابتدا به پاها سپس به دست و پس از آن چشمان و سرم کشیده شد و احساس کردم هیچ مشکلی از نظر معلولیت ندارم و می توانم دست و پا، زبان و چشم خود را حرکت دهم و هیچ مشکلی ندارم.
شیخ عباس افزود: وقتی صبح شد، مردم برای دیدن این معجزه هجوم آوردند و حدود 20 بار پیراهن به تن این کودک شفایافته کردیم که هربار به وسیله مردم تکه تکه شد و به نیت تیمّن و تبرّک، مردم بخشی از لباس کودک را با خود بردند.
شیخ عباس کشوان افزود: پس از این ماجرا پدرش آمد و گفت: یا ابوفاضل! چرا معطل کردید و چرا زودتر شفا ندادید؟!
وی گفت: پس از آن به توصیه خادمان حرم، این فرزند شفایافته بهروی مرکبی قرار داده شد و از صبح تا غروب در کربلا چرخانده شد و مردم از این واقعه مطلع شدند.
وی در پایان اظهار امیدواری کرد: دست های قمر بنی هاشم(ع) بهروی سر ما و همه ارادتمندان اهل بیت قرار بگیرد و خداوند مسلمانان و شیعیان را از شر دشمن در امان بدارد و جزای خیر در دنیا و آخرت عطا کند.
@shia12t
📚مسافر نگاه سرخ "رهآورد کربلا و نجف"
مؤلف: میرحمید میرمعصومنژاد
ناشر: سپیدرود
در مجموعة حاضر، خاطرات خادم پیر آستان حضرت ابوالفضل(ع) حاج شیخ «عباس کشوانی آل شیخ» از معجزات و کرامات آن حضرت و رخدادهای به وقوع پیوسته در آستان مطهر آن حضرت، به نثر در آمده است. در پایان این مجموعه، دو قطعه شعر نیز در وصف حضرت عباس(ع) به نظم در آمده است. برخی از عنوانهای خاطرات این مجموعه عبارت است از: عرب بیابانگرد؛ حرمت زائران؛ سه روز بهاری؛ در آینة تاریخ؛ فرجام سوگند و...
@shia12t
21.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️آسمانی های سال ۹۹
کاری از عقیق
در آخرین روز سال یاد کنیم از همه آنهایی که جایشان در کنار ما خالیست
به ویژه خادمان آستان اباعبدالله(ع) که امسال به دیدار ارباب شتافتند...
@shia12t