معرفی مرحوم علّامه سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى ، شهر #مشهد :
قسمت اول :
🔻عارف کامل ، حاج سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى (۱۳۴۵ ـ ۱۴۱۶ ق) مشهور به علامه طهرانی ، از شاخصترین علمای الهی معاصر و از تابناکترین چهرههای مکتب عرفانی نجف اشرف و شاگردان سلوکی علامه طباطبایی ، ایت الله قوچانی و سید هاشم حداد میباشند.
🔻ایشان همچنین وصی سلوکی سید هاشم حداد نیز می باشند...
🔹اساتید ایشان در حوزه علمیه قم
ایشان در قم به جمع اوّلين شاگردان علّامه طباطبائى رضوان الله عليه پيوسته و از خواصّ اصحاب ايشان گرديدند، و در عرفان عملى و تفسير و حكمت از خرمن پر فيض اين رَجُل الهى بهرهها بردند؛ كه اين ارتباط نزديك و بهرهورى علمى و روحى تا پايان عمر نورانى ايشان استمرار داشت.
🔸ورود به حوزه علمیه نجف
در آغاز سال ۱۳۷۱ هجرى قمرى در بيست و شش سالگى با نظر و توصيه بزرگانى چون علّامه طباطبائى و آية الله شهيد شيخ محمّد صدوقى يزدى أعلى الله مقامهما براى تكميل تحصيلات خود به نجف رفتند و به سفارش علّامه طباطبائى كه اوّلين استاد سلوكى ايشان بود با آية الله حاج شيخ عبّاس قوچانى وصىّ مرحوم آية الحقّ و العرفان حاج سيّد على آقاى قاضى قدّس الله نفسه الزّكيّة در مسائل سلوكى حشر و نشر داشتند و به مؤانست و مراوده با آية الله حاج سيّد جمال الدّين گلپايگانى و تثبيت پايههاى عرفان عملى خويش پرداختند، و در طول مدّت اقامت در نجف اشرف از بيتوته هر شب پنجشنبه در مسجد سهله بهرهها بردند.
🔹آغاز ارتباط با مرحوم سید هاشم حداد
مجاهدهها و مراقبههاى مستمرّ و رياضتهاى شرعيّه تحت فيوضات حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام و عنايات خاصّ حضرت سيّد الشّهداء سلام لله عليه سرانجام ايشان را به حضور انسان كامل و روح مجرّد و نادره دهر مرحوم حاج سيّد هاشم موسوى حدّاد رضوان الله عليه كه از اقدم و افضل شاگردان مرحوم آية الله حاج سيّد على آقاى قاضى أعلى الله مقامه الشّريف بود، رسانيد و فصل نوينى در زندگيشان پديد آورد كه موجب به ثمر نشستن زحمات و مجاهدتهاى سلوكى و تحقّق به حقيقت توحيد و ولايت إلهيّه بود.
🔸بازگشت به ایران
در سال ۱۳۷۷ هجرى قمرى در سى و سه سالگى پس از اتمام تحصيلات عاليه و رسيدن به درجه اعلاى اتقان در علوم عقلى و نقلى و كسب فضائل ظاهرى و باطنى، جهت اداى تكليف و اقامه شعائر الهى و ترويج و گسترش توحيد و ولايت در امتحانى سخت و دشوار به اشاره مرحوم حضرت حدّاد رضوان الله تعالى عليه و امر حضرت آيةالله حاج شيخ محمّد جواد انصارى همدانى رحمة الله عليه به طهران بازگشتند و در مسجد قائم خيابان سعدى در سنگر محراب و منبر به نشر أحكام اسلام و ارشاد مردم و تهذيب و تزكيه نفوس مستعدّه و تبيين معارف الهيّه و دعوت به توحيد و ولايت و تصحيح و تعميق ارتباط مردم با قرآن و عترت پرداختند.
تلاش مخلصانه و مستمرّشان با توجّه به ابعاد گسترده عملى و شدّت درجه اخلاص و نظم و پشتكار خستگى ناپذير و روحيّه تشكيلاتى كار كردن و ابتكاراتى كه در اداره مسجد بكار ميگرفتند و جلسات پر بارى كه شخصا اداره مىنمودند تأثيرى شگرف در ياران و شاگردانشان بجا گذاشت و مسجدشان را در آن سالهاى سرد و سياه حكومت طاغوتى همانند پناهگاهى روشن و پر فروغ و زنده و پويا اسوه مساجد ديگر ساخت.
در خلال اين سالها ارتباط خود را با مرحوم آية الله شيخ محمّد جواد أنصارى و مرحوم حضرت آقاى حدّاد از طريق مكاتبات و مسافرتهاى متعدّد استمرار بخشيدند و در سايه دستورات إلهى اين بزرگواران مراحل ترقّى را يكى پس از ديگرى پيمودند تا نهايةً به بالاترين درجات معنوى رسيده و در اوج قلّه توحيد استقرار يافتند.
🔹مهاجرت به مشهد
بارى ايشان پس از بيست و سه سال تلاش مستمرّ و مخلصانه در سال ۱۴۰۰ هجرى قمرى به امر استاد سلوكيشان مرحوم حدّاد قدّس الله سرّه به منظور مجاورت و آستان بوسى حضرت ثامن الحجج علىّ بن موسى الرّضا عليه آلاف التّحيّة و الثّنآء به مشهد مقدّس مهاجرت نموده و در مدّت پانزده سال پايانى عمر نورانى و پر بركت خويش لحظهاى از تلاش بىدريغ براى ترويج توحيد و ولايت و تربيت نفوس مستعدّه، و دستگيرى از شوريدگان و عاشقان كوى دوست و تربيت طلّاب فاضل و عامل، و تدوين و نشر «دوره علوم و معارف اسلام» فروگذار ننموده و آثار گرانقدرى در زمينه علوم و معارف اسلام بجاى گذاشتند.
@shia5t
معرفی مرحوم علّامه سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى ، شهر #مشهد :
قسمت دوم :
🔹مقام عرفانی
حضرت علّامه آية الله حاج سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى از خصوصيّات و صفات ممتازى برخوردار بوده و در جمع بين علوم ظاهرى و باطنى در اوج قرار داشتند و محضر بزرگان وادى معرفت و سلوك إلى الله را ادراك و در تحت تربيتشان آنچنان به منتهاى كمال الهى خويش نائل آمد كه زبان نورانيشان را به تمجيد و تحسين باز نمود:
علّامه طباطبائى ايشان را پاسدار مكتب تشيّع دانسته و بعنوان انسان كامل معرّفى نمودند. و مرحوم سید هاشم حدّاد با بهجتى هر چه تمامتر ايشان را به «سيّد الطّائفتين» ملقّب فرمودند (يعنى هم مجتهد در امر شريعت، و هم مجتهد در امر طريقت) و مرحوم آية الله حاج شيخ محمّد جواد انصارى رحمة الله عليه در جواب نامه ايشان مرقوم فرمودند:
«هر كس (از شما) جلوتر رفته بيايد مسابقه دهد؛ اين گو و اين ميدان!»
🔻آیةالله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی مدظله فرزند ارشد ایشان در تقریظی که بر کتاب آیت نور نگاشتهاند، میفرمایند:
حضرت علّامه آية الله والد معظّم أعلى الله مقامه الشّريف از معدود اعاظمى بودند كه توانستند در عصر غيبت به لطف الهى و عنايت ولىّ الله الاعظم أرواحنا له الفدآء و به بركت تتلمذ نزد نوادر علماء و فقهاء و اولياء كامل پروردگار چنان بر قلّه فقه الله الأكبر ظفر يافته و در آن مقام منيع متمكّن گردند كه حتّى تصوّر آن براى غير اهل الله ميسور نخواهد بود.
در يك سفرى كه در سنّ شباب در معيّت ايشان به كربلاى معلّى مشرّف شديم روزى از محضر استاد بى نظيرشان حضرت آقاى حاج سيّد هاشم حدّاد سؤال كردم: آيا پدر ما به مقام فناء رسيدهاند؟ ايشان در جواب با حدّت و شدّت مكرّرا فرمود: از فانى هم بالاتر است! و اين در حالى بود كه سنّ مرحوم علّامه والد معظّم قدّس سرّه حدود چهل و هفت سال بود. و بر اهل بصيرت و باريافتگان حرم امن إلهى پوشيده نبود كه ايشان در سنوات آخر عمر به تمام معنى الكلمه در مقام بقاء بالله متمكّن بوده و جميع استعدادات نفس نفيسشان به منصّه فعليّت تامّه رسيده بود؛ كما اينكه بارها به بنده فرمودند: كار من در اين دنيا تمام است و ماندن و رفتن براى من تفاوتى ندارد.
🔸فروغ
آرى، اين عالم ربّانى و بزرگ مرد الهى با پشت سر گذاشتن چندين بيمارى سنگين و خطرناك كه آثار برخى از آنها تا پايان عمر مباركشان استمرار داشت، لحظهاى از تلاش خدائى خود آرام نگرفت و سرانجام پس از هفتاد و يكسال مجاهده فى سبيل الله در صحنههاى مختلف، در روز شنبه نهم ماه صفر سال ۱۴۱۶ هجرى قمرى قالب بدن را رها كرده و به ملكوت اعلى پيوست.
🔹تشییع و تدفین
و پيكر مطهّرشان پس از تشييع با شكوه علماء و طلّاب و با نمازى كه آية الله بهجت در صحن آزادى بر ايشان اقامه نمودند، در قسمت جنوب شرقى صحن انقلاب (عتيق) در آستانه كفشدارى شماره ۴ حرم مطهّر بخاك سپرده شد؛ و همانگونه كه آرزوى قلبى خود را از قبل ابراز نموده بودند، مرقدشان در ناحيه پائين پا و پشت سر حضرت امام علىّ بن موسى الرّضا عليه آلاف التّحيّة و الثّنآء زير پاى زائران بارگاه ملكوتى آن حضرت قرار گرفت. و السّلامُ عليه يومَ وُلِد و يومَ مات و يومَ يُبعَث حَيًّا.
📚معرفی کتاب در مورد ایشان :
ا کنون چند یادنامه دربارۀ زندگی و شخصیت ایشان به طبع رسیده است؛ از جمله کتاب آیت نور که توسط جمعی از ارادتمندان ایشان و با تکیه بر آثار آن مرحوم تدوین شده و نیز کتاب نور مجرد تألیف فرزند ارشد ایشان آیةالله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی مدظله.
منبع :
erfanvahekmat.com
@shia5t
معرفی عبد صالح خدا حاج سید خلیل زرآبادی ، شهر #قزوین :
🔻حاج سید خلیل زرآبادی فرزند عبد صالح خدا مرحوم « سید موسی زرآبادی (ره) » است. وی فرزند دوم سید موسی بوده که در سال 1298 ه.ق در شهر قزوین به دنیا آمد.
🔻سید خلیل تحصیل را در محضر پدر آغاز نمود و پس از رحلت پدر بزرگوارش سید موسی در همان ساعاتی که در زنده بودن نزد پدر تعلیم می دید ، بعد از فوت هم ، در همان ساعت روح پدر حاضر می شد و درس می داد تا اینکه درس وی تکمیل شد. آقا سید خلیل در علوم خفیه ، غریبه ، کیمیا و سیمیا صاحب نظر بودند و کراماتی چون طی الارض داشتند. ایشان نزدیک به 60 سال از منزلش خارج نشد که این خود جای بسی تاسف و شگفتی است که انسان بزرگی مانند وی گوشه عزلت گرفته است.
آقا سید جلیل برادر بزرگ ایشان بارها فرموده بودند : از لحاظ سنی من از آقا سید خلیل بزرگترم ولی از نظر کمالات و علم ایشان بزرگتر است. نزدیکان سید می گویند : ایشان نزدیک به 8-7 سال مریض بودند و در عید سال 85 ، ایشان حالشان وخیم شد که به بیمارستان تامین اجتماعی انتقال دادند و ایشان در آنجا اظهار می کنند که ساعت 12 شب از دنیا می روم و دقیقا ساعت 12 روحش از قفس تن چدا می شود و از پرواز در ملکوت شاد می گردد. صبح هنگام پیکرش را به منزلش انتقال داده و بعد از غسل در منزل با حضور دوستدارانش بدرقه می شود ، وقتی طبق وصیتش که نوشته بود "مرا کنار پدرم دفن کنید" دوستدارانش خواستند قبر را آماده کنند دیدند ، دیوار سمت راست قبر از قبل آماده است. (باید نوشته و گفته شود که وقتی چند سال پیش آقا سید جلیل برادر وی را می خواستند کنار قبر پدر به خاک بسپارند ، دیوار قبر بزرگ سید موسی(ره) خراب می شود و می بینند جنازه آقا سید موسی سالم است) .
از کرامات آقا سید خلیل می توان به یکی از شهرهایی که جوانمرگی در آن رواج داشت اشاره کرد که پس از انجام دعا.... در آن شهر دیگر کسی شاهد وفور مرگ جوانان نبود. یا مردی به نام لطیفیان که تومور مغزی دارد و در تهران زندگی می کند به محضر آقا سید خلیل می رسد و سید می گوید برو دکتر و بعد از آزمایشات مشخص می شود که دیگر اثری از بیماری در بدن او نیست. او با آن قربی که در درگاه احدیت داشت ، شفای یک زن فلج را از خداوند می گیرد.
بسیاری از مراجع تقلید با شنییدن درگذشت ایشان بسیار ناراحت شدند. نماز وی با حضور م آیت الله العظمی وحید خراسانی اقامه شد و بسیاری در این مراسم حضور داشتند . آقا سید خلیل زرآبادی خواهر زاده آیت الله شیخ مجتبی قزوینی و مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر الهیان بود.
سرانجام این عبد صالح خدا در شامگاه روز چهارم فروردین ماه سال 1385 خورشیدی در قزوین درگذشت.
منابع :
sabaahnoor.blogfa.com
instagram.com/davoud_norouzii
@shia5t
معرفی مرحوم علی اکبر معلم دامغانی ، شهر #دامغان :
🔻عالم عابد عبد صالح خدا ، متخصص علوم غریبه و تسخیرات ، جناب ميرزا علياكبر معلم دامغانی ،بزرگمردي از تبار وارستگان و نامداران علم و عمل و حوزههاي سنتي قديم بود؛
مرحوم دامغانی در زمان حیاتشان ، بسیار گمنام بودند ، به طوري كه حتي در شهر و زادگاهش كه حدود يك قرن نيز او را به نيكنامي ميشناختند از مراتب علمي و باطني او آگاه نبودند و این گمنامی تقریبا بعد از وفاتشان نیز ادامه دارد.
و سرانجام غروب روز سهشنبه دهم رجب 1418 قمري، مطابق با بيستم آبانماه 1376 شمسي در شهر دامغان ستاره وجود اين عزيز افول كرد در حالي كه به راستي قدرش ناشناخته و وجودش گمنام بود....
🔻حکایاتی از کرامات ایشان :
چشم باطنی
[این خاطره از مرحوم حجتالاسلام هادی مروی نقل شده که عینا درج شده است] من به خاطر حضور در محضر ايشان اصرار ميكردم كه هر وقت ميخواهيد به مسافرت برويد به من بگوئيد تا با هم برويم. يك بار كه داشتيم به دامغان ميرفتيم و با هم صحبت ميكرديم (ايشان خيلي كم صحبت ميكردند) يك مرتبه نگاهي به بالا كردند و گفتند: «دو تا روح را دارند ميبرند.» همين را گفتند و ديگر ساكت شدند. من گفتم: چه شد؟ گفتند: «دو تا روح را ديدم كه داشتند ميبردند.»
اين نشان آن است كه انسان ميتواند به جايي برسد كه چشم ظاهر بر چشم باطن اثر ميكند و چشم باطن باز ميشود و چيزي را ميبيند كه ديگران نميبينند.
در اين يكي دو سال آخر عمرشان؛ در ايام نوروز ميخواستم به مشهد بروم، چند ساعتي آمدم خدمت ايشان، فرمودند: «فلاني آن قدر دلم ميخواست آقا را ببينم و بالاخره ديدم.» گفتم: آقا [به حضور حضرت] تشرف پيدا كرديد؟ فرمودند: «بالاخره بعد از يك عمر يك بار تشرف پيدا كردم.»
خيليها هستند كه دنبال چيزهاي ديگري هستند، من آقاي معلم را كاملاً ميشناختم، ايشان از شهرت فرار مي كردند، اصلاً دنبال چيزي نبودند، نميخواست كسي او را بشناسد.
تو كز سراي طبيعت نميروي بيرون كجا به سراي حقيقت گذر تواني كرد
جمال يار ندارد نقاب و پرده غبار ره بنشان تا نظر تواني كرد
به ياد ميآورم كه آقاي معلم ميگفتند يك زماني جهت عزيمت به دامغان به ترانسپورت شمسالعماره رفته بودم خواستم سوار اتوبوس شوم كه چشمم در آن سوي خيابان به فرد ژوليدهاي افتاد كه لباس عربي بر تن داشت. نزد او رفتم و پرسيدم طيالارض داري؟ گفت بلي (در نزد اهل معنا ديگر نميتوان وارونه سخن گفت) عرب پرسيد از كجا فهميدي؟ پاسخ دادم به محض اينكه تو را ديدم فهميدم. سپس پرسيدم اهل كجا هستي گفت از سادات نخاوله هستم. گفتم برويم دامغان منزل ما. گفت شما برويد من خودم ميآيم. (در حالي كه آدرسي نداشت). بعد آمد و فهميدم كه با طيالارض آمده است. خودم ميديدم كه با هم به كنار دروازه ميرفتيم و او ناگهان از ديد من پنهان ميشد. براي او با اين آدرس نامه مينوشتم: مدينه رسول ا... و به پست ميانداختم و بعد پاسخ آن ميآمد كه معلوم بود به دستش رسيده است.
برگرفته از:
- سخنرانی حجتالاسلام هادی مروی در مراسم ختم میرزا علیاکبر معلم، ۱۳۷۶.
📌برای اشنایی بیشتر با این مرد الهی ، میتوانید به سایت زیر مراجعه فرمایید :
http://www.aliakbar-moallem.com
برای تماشای مستند هایی که در مورد زندگینامه ی ایشان تهیه شده است ، میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید :
http://www.aliakbar-moallem.com/multimedia
@shia5t
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
معرفی شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی قزوینی ، استان #مازندران شهر #رامسر : 🔻شرح مختصری از زندگینامه
🔻نکته :
در قدیم از رودسر در استان گیلان تا چالوس در استان مازندران امروزی تنکابن محسوب میشده است ،بخاطر همین یک کتاب در باب عالمان تنکابن به چاپ رسیده است...
رامسر قدیم از آن شهر تنکابن بوده است و بخاطر همین ، میگویند شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی...
@shia5t
السلام علیک یا امیر المومنین علیه السلام
@shia5t
🔹چهاردهم فروردین سالروز رحلت عبد صالح خدا ، ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی ، گرامی باد.
@shia5t
معرفی ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی ، شهر #قزوین :
قسمت اول :
🔻 عبد صالح خدا ، آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(ره) فرزند حجت الاسلام و المسلمین، آقا شیخ احمد تنکابنی است که در سال 1318 هجری قمری در قزوین متولد شد.
🔻ایشان از شاگردان مرحوم سید موسی زرابادی هستند.
ایشان تحصیلات مقدماتی را در همین شهر به پایان رسانید و پس از آن در حدود سال 1330 هجری قمری به همراه پدر راهی نجف اشرف گردید و حدود هفت سال در آن سامان مقدس اقامت نمود و از محضر اساتید و عالمان بزرگی مثل سید محمدکاظم یزدی و میرزا محمد شیرازی کسب فیض نمود. سپس شیخ در سال 1337 هجری قمری از عتبات مقدسه به ایران بازگشت و به مدت دو سال در زادگاه خود بماند.
شیخ سپس به قم آمد و 2 سال نیز در این شهر علم بماند و از درس خارج شیخ عبدالکریم یزدی (م: 1355ق) استفاده کرد. آنگاه رخت به مشهد کشید و در آستانه فیّاض ولایت رضوی ماندگار گشت.
وی چهل سال از عمر خویش را در مرکز مهم علمی شهر مقدس مشهد صرف تربیت شاگردان نمود. و حاصل این دوره، تربیت دهها تن عالم و فاضل و مدرس و واعظ و محقق است که در سایه مهر آیین این فرد بزرگ پرورش یافتند.
☘️ مرحوم قزوینی عنایتی خاص بر تلاش و کوشش و استفاده مردم از دانش پژوهان داشت . از این رو توازن در شیوه زندگی را برای شاگردان خود تجویز می کرد . یکی از شاگردان ایشان نقل می کند:
«من شب ها مطالعه می کردم . یک شب مطلب مشکل بود; من به زور خود را تا سحر بیدار نگاه داشتم و آب به صورت می زدم تا بیدار بمانم و مطلب حل شود; اما نشد . صبح شد و کسی نمی دانست که من نخوابیدم . حالم خیلی بد بود . صبح منزل حاج شیخ رفتم . وقت خداحافظی حاج شیخ گفتند: بنشین! آن وقت فرمودند: من در درس ها زحمت زیادی می کشیدم و خیلی فشار روی خودم می آوردم و حتی شب غذا نمی خوردم و دیر می خوابیدم . یک روز رفتم که نان بگیرم، یکی از اساتید مرا صدا زد و گفت: آقا مجتبی! می خوا هی از وجودت مردم بهره ببرند یا نه؟ گفتم: بله . ایشان فرمودند: با این روش که تو داری، مردی خواهی بود منزوی و علیل و کنج خانه افتاده و کسی از تو بهره نخواهد برد; مگر می خواهی ریاضت بکشی . بخواب! غذا بخور! چرا صبحانه نمی خوری؟ چرا غذایت نامرتب است؟ علم را کم کم بیاموز و خوب بیاموز; به طوری که وقتی به جایی رسیدی، مردم و طلبه ها از وجودت بتوانند استفاده کنند . حاج شیخ بعد از نقل این داستان گفتند: آقا جان شب نخوابیدن یعنی چه؟ من با خود گفتم حاج شیخ از کجا خبر دارند؟ کسی که از بیداری من مطلع نبود . گفتم: چه کنم؟ فرمودند شب را بخواب » .
🍃تشرف به محضر امام رضا(ع)
مرحوم حاج آقا جلیل زرآبادی میگوید: من از زبان خود حاج شیخ شنیدم که میگفتند: یک بار به حرم حضرت رضا(ع) مشرف شدم، نماز خواندم و بعد از نماز زیارت جامعه میخواندم، همانطور که مشغول خواندن زیارت بودم، پردهها و حجابها کنار رفتند و ضریح اول و دوم کنار رفت. احساس کردم که من هستم و حضرت رضا(ع) که روی سریر خوابیدهاند، سپس متوجه شدم حضرت سر مبارک خود را بالا آوردند و نظر و نگاه خاصی به من فرمودند و بلافاصله صحنه تمام شد.
مرحوم شیخ هر وقت به حرم میرفتند، یکی از حاجتهای ایشان این بود که حضرت غیر از توجه عامی که به زوار خود دارند، توجه و عنایت خاصی به ایشان کنند که این دعا مستجاب میشود
🌿درمان غده ی یکی از شاگردان
حاج سید جعفر سیدان نقل می کنند: در ایام تحصیل در مشهد غده ای پشت گردنم در آمده بود که مختصری درد می کرد. نزد دکتر شاملو (پدر پروفسور شاملو) برای معالجه رفتم و در همان ایام ، در درس اشارات آقا شیخ مجتبی قزوینی که در منزل تدریس می کرد شرکت می کردم. روزی سر درس به دلیل دردی که آن غده داشت مرتب به آن دست می کشیدم. پس از پایان درس ایشان فرمود: بنشین کارت دارم...! فرمود:چیه؟ چرا مرتب دست به گردنت می کشی؟ جریان را گفتم. ایشان انگشت خود را به اطراف آن غده گذاشت و گفت: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، ام ابرموا امرا فانا مبرمون . جمله ای هم اضافه کرد که نفهمیدم. از منزل ایشان که بیرون آمدم هیچ اثری از آن غده نبود.
🍂شنیدن تسبیح برگها
حاج شیخ تسبیح و تقدیس برگهای درخت را شنیده بود که این ، تفسیر « إن من شیء إلا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم » است ، و ایشان آن را یافته بودند . ما نمی دانستیم حاج شیخ کیست .
لطف حاج شیخ باعث شد ما در صراط امام زمان (عج) قرار گرفتیم و کار های زندگی ما و مشکلات ما توسط حضرت مهدی (عج) حل شد و می شود ، تا کسی مورد لطف واقع نشود به جایی نمی رسد .
@shia5t
معرفی ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی ، شهر #قزوین :
قسمت دوم :
🌿شیخ دارای کرامات و چشم حقیقت بین بود; استاد محمد رضا حکیمی می گوید :
«حاج شیخ از سفر قبله بازگشته بودند (یادم نیست سفر اول بود یا دوم) و روزی در خدمتشان بودم و دو به دو نشسته بودیم; فرمودند: در یکی از طواف ها دیدم نوری از درون کعبه معظمه خارج شد، و به طرف مشاهد مشرفه (حرم مدینه، حرم نجف . .). رفت و آن جاها را نورافشانی کرد و دوباره به کعبه بازگشت .»
🍃 راه نجات
بدان! راه نجات و رسیدن به مقاصد عالیه، تقوی و توسل به ائمه هدی، خاصه ولی عصر روحی و ارواح العالمین له الفداء - می باشد; مکرر این دو کلمه را برای شما توضیح داده ام .
1 . مواظبت و مراقبت کامل در فعل واجبات و ترک محرمات باید داشته باشید .
2 . نماز توسل به ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - در خود مفاتیح صفحه 45 مطلق است، و شرایط ندارد; هر وقت می شود خواند; مکرر با توجه تام بخوان! در هر امر مهمی بخوان تا نتیجه بگیری; «من دق بابا و لج ولج; کسی که در خانه شخصی بزرگ را بکوبد و جدیت کند، داخل خواهد شد» و یک دعا از مفاتیح، با حال و توجه به معانی آن بخوان!
3 . این دو امر مهم را با سوره ای از قرآن ترک نکن; امیدوارم آخرالامر به اهمیت این دستور برخوری و بفهمی . . .
🍃 ریشه امیدواری
ریشه امیدواری دو امر مهم است:
اول معرفت پروردگار متعال به ربوبیت و اوصاف کمال و جمال; چنان که ذات مقدس، به توسط قرآن مجید و پیغمبر اکرم (ص) وائمه هدی (ع) بیان فرموده; نه چنان که علماء بشر به آراء و عقول ناقص خود مشی کردند .
دوم شناسایی خود، به عبودیت و فقر و عجز و احتیاج و بیچارگی و ناتوانی و قصور و تقصیر و تمام و کمال رجاء که باعث نجات باشد و توسل و تشبث به ولایت اهل بیت عصمت (ع) و عمل به دستورات و فرامین آن وجودات مقدس و شکی نیست که هر مقام و کمالی را خواسته باشیم، باید متوجه و متوسل به مقامت ولایت ائمه (ع) باشیم; «من اراد الله بدا بکم و من وحده قبل عنکم و من قصده توجه بکم » .
به خصوص در زمان غیبت، باید متوسل به ذیل عنایات ولی عصر (عج) باشیم و وجود مبارکش را لیلا و نهارا متذکر و فراموش و غفلت نکنیم و بدانیم که از جانب ذات اقدس ربوبی - جلت آلاؤه - ولی امر و واسطه بین خالق و خلق، اوست و فیوضات به برکت وجود مبارکش به ما می رسد و آن چه بخواهیم، باید به برکت آن حضرت بخواهیم .
🍂یک نکته اخلاقی
آقا سیدی بود بجنوردی ، از طلاب شریف و درسخوان ، عیالش نزدیک به وضع حمل شد و نیاز شدیدی پیدا کرد . آمد پیش حاج شیخ که حال من اینطور شده چه کنم ؟ ایشان می فرمایند : این فرش خرسک را بردار و ببر بفروش و پول آن را خرج کن .
توضیح اینکه اتاق پذیرایی ایشان 2فرش 3×2- از نوع خرسک - مفروش بود که ایشان یکی را برای برآورده شدن حاجت این سید طلبه به او هدیه کردند . علامه حکیمی گفتند : من در اینجا بودم که سید فرش را جمع کرد و برد ، سپس حاج شیخ گفتند : فعلا جای آن را باکیسه گونی فرش کنید تافکری برای آن برداریم .
@shia5t
معرفی ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی ، شهر #قزوین :
قسمت سوم :
🍂وفات
وی در روز دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۴۶–۲۲ ذیالحجه ۱۳۸۶ پس از تحمل یک بیماری طولانی که حتی قادر به تکلم نیز نبود، درگذشت. پیکرش در حرم حضرت امام علی بن موسیالرضا ع درصحن عتیق (انقلاب فعلی) به خاک سپرده شد. مزار ایشان اکنون در طبقه پایین صحن رضوی واقع در دارالاجابه، می باشد.
منابع :
hawzah.net
fa.wikipedia.org
qudsonline.ir
parsine.com
@shia5t
شیخ مجتبی قزوینی ره.pdf
1.22M
بیانات آیتالله وحید خراسانی ادام اللّه ظل العالی پیرامون شخصیت شیخ مجتبی قزوینی وصی و یکی از شاگردان مرحوم سید موسی زرآبادی ره که جلسات درسیشان هنوز در عوالم برزخی برقرار است.
❤️یس(قلب الکتاب)❤️
منبع :
t.me/yaasiiiin
@shia5t
❤️یس(قلب الکتاب)❤️
یاسین و احضار ارواح
یکی از شاگردان آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی، فردی بود به نام سروقدی که در مشهد زندگی می کرد. روزی ما خدمت ایشان رسیدیم و صحبت از احضار ارواح، میزگرد و چرخیدن آن و چیزهایی را که افراد توسط آن آگاه می شوند به میان آمد. ایشان گفتند: این قبیل کارها در اصل، اساس صحیح ندارد و اصل این امور و انجام همه این کارها با «سوره یاسین» میسر است. در همان مجلس، ایشان به ما دستوری دادند و گفتند: «سوره یاسین» را تا آیه «وجعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً» بخوانید و قبل و بعد از آن صلوات بفرستید آن وقت انگشت خود را روی نعلبکی که روی استکان قرار دارد و درون سینی است، بگذارید، در خواهید یافت که سینی به گردش در می آید. بعد از این دستورالعمل بارها و بارها ما آن را آزمودیم و عمل کردیم و جواب گرفتیم و اخباری از آن بدست آوردیم. در زمان گذشته که علم پیشرفت چندانی نداشت، فهمیدن و دانستن این که جنین خانم باردار پسر است یا دختر کار آسانی نبود و ما با سوره مبارکه یاسین برای اطرافیان خودمان مکرر جواب گرفته بودیم که مثلاً جنین پسر است و در واقعیت هم همان طور معلوم می شد. آقای سروقدی می فرمودند: یاسین دو نوع موکل و مأمور دارد، موکلینی از نوع فرشتگان و موکلینی از نوع اجنه. اعمالی از قبیل چرخاندن سینی و خبرهای این چنینی، به مامورین جنی مربوط می شد که این کارها را انجام می دادند. غرض از نقل این خاطره این بود که از یاسین همه کار می آید؛ البته انسان باید به خدمت استاد شایسته و اهل حقیقت راه یابد.
نقل از پایگاه اطلاع رسانی سوره مبارکه یس
منبع :
t.me/yaasiiiin
@shia5t
مزار ایت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی
@shia5t
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
@shia5t
سید ابوالحسن حافظیان ، شهر #مشهد :
قسمت اول :
🔻عبد صالح خدا حاج اقای حافظیان از شاگردان شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی و سید موسی زرآبادی و سید مظهر حسین هندی بودند.
📝گوشه ای از زندگینامه ی علامه حافظیان
سید ابوالحسن حافظیان (ره) در سال ۱۲۸۲ ه.ش. در مشهد مقدس پیدا شد، قبل از بلوغ به مقدمات، صرف و نحو، ریاضی، طب، نجوم، هیأت، فقه و اخلاق نزد اساتید مشغول گردید. از دیدن بعضی اعمال از پدر به ریاضت و عملیات (ریاضتی) شوق وافری پیدا نمود. به سفارش پدر حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) (ره) او را به شاگردی خود به ریاضات، قبول فرمود، مرتب روزها برای تحصیل علم در مدرسه «میرزا جعفر» (در ضلع شرقی صحن عتیق رضوی – صحن انقلاب) و شبها در حجره فوقانی صحن عتیق جنب ایوان عباسی، مقابل «بقعه مطهره» به عبادات و ریاضات اشتغال داشت. به تدریج شهرت تامی در بین خواصّ و عوام پیدا کرد. از دعوات و عملیات روحانی او عوام و خواصّ بهرهمند میشد.
مدتی به خدمت حاج سید مظهر حسین هندی نیز مشغول بود. وی در اواخر عمر (در مشهد)، در گوشه صحن نو (صحن آزادی فعلی)، حجرات فوق آب آنبار (در ضلع جنوبی) را منزل خود قرار داده بود و مشغول به ریاضتهای شرعی بود…
در سال ۱۳۴۷، باتفاق مرد بزرگ، حاج شیخ مجتبی مدّرس قزوینی (ره) برای ملاقات و زیارت استاد بزرگ و سید جلیل، حضرت سید موسی زرآبادی (ره) به قزوین مسافرت نمودند… آنچه در مدت گذشته به آن موفق شده بود؛ گویا مقدمهای بود از برای رسیدن به آن سید بزرگوار، بعد از آن به ترقیات کاملی موفق گشت. صاحب مکاشفات و ضمیری روشن شد و قوه ارادی او قوی گردید که آثار و علائمش بر همه ظاهر گشت و سالی یک مرتبه به سفر قزوین موفق میشد.
او به دلیل بیماری فصول سرد سال را به هند عزیمت مینمود که حاصل آن ترویج و گسترش اسلام در آن سامان و از جمله کشمیر بود. قمر غفار ریاست دانشگاه زبان و ادب فارسی دهلی نو معتقد است که حافظیان در کنار میر سید علی همدانی نقش مؤثری در گسترش اسلام در کشمیر داشتهاست. وی لوح محفوظ را در تپه «صوفی پوره» واقع در دامنه کوه ترال کشمیر، استخراج کرد. وی که در هند با دختری ایرانی که پدرش استاد دانشگاه بود (پروفسور میرزا علینقی شریفی از استادان دانشگاه بمبئی و ز نوادگان میرسید علی همدانی) ازدواج کرده و پس از سقوط رضاخان به ایران بازگشت.
عزیزالله عطاردی در کتاب «فرهنگ خراسان» بخش طوس در شرح حال او نوشتهاست:
او پس از تحصیلات و فراگیری علوم متعارف و کسب فیوضات معنوی از محضر استادان از جمله مرحوم نخودکی و سیدموسی زرآبادی، عازم هندوستان شد و در آن کشور پهناور مقیم گردید او در هندوستان به محافل و مجالس اهل علم و ادب و عرفان نزدیک شد و در اکثر شهرها و ولایات هندوستان به تحقیق و تفحص پرداخت و با طبقات گوناگون آشنا شد حافظیان پس از مدتی اقامت در هند یکی از شخصیتهای بزرگ مسلمان در آن کشور گردید و در همه شهرها و ولایات مشهور شد.
محمدرضا حکیمی دربارهٔ ایشان میگوید:
مرحوم حافظیان، در «هردوار» در آب گنگا غسل کرد، در بت خانه، پشت به بت و رو به قبله نماز خواند و بعد از نماز به صدای بلند و لحن عربی، قرآن قرائت کرد، مرتاضین زیادی استماع کرده و متأثر شدند.
سید موسی زرآبادی از جمله استادان او در علوم غریبه بود. خود حافظیان بعدها به یکی از استادان مسلم علوم غریبه تبدیل شد.
از جمله اقدامات وی در این سال بازسازی ضریح حرم علی بن موسی الرضا و نصب ضریح جدید در نیمه شعبان ۱۳۷۹ هجری قمری نصب نمود.
@shia5t
سید ابوالحسن حافظیان ، شهر #مشهد :
قسمت دوم :
🔹خدمت به خلق
همّت مرحوم استاد حافظیان (ره) مصروف خدمت به خلق بود. ایشان ریاضاتی را که کشیده بود و علوم و کمالاتی را که کسب کرده و قدرت روحی را که در پرتو ریاضات و عبادات شرعی و توسّلات و توجّهات به دست آورده بود با تواضع و فروتنی، در خدمت مردم قرار داده بود و راه قرب به «خدا» را خدمت به «خلق خدا» میدانست و در این راه بس نیرو میگذاشت و صبوری میورزید و خوشرویی نشان میداد.
هفتهای دو روز (یکشنبه و چهارشنبه)، در خانه مینشست و در خانه را باز میکرد و هر کس با هر شرایطی میآمد و نزد ایشان مینشست و سخن دل خویش و مشکل زندگی خود – یا فرزندان و بستگان خود را با ایشان در میان مینهاد. آقا پس از شنیدن متواضعانه دردِ دردمند و مشکل شخص گرفتار به چاره آن میپرداخت و بدون طمع و چشمداشت أدعیه لازم برای هر امر را که خود تهیه میکرد؛ آن هم با کمال صحت و ظرافت، در اختیار مردم قرار میداد و هرگاه دستورالعملی نیز ضرورت داشت آن را میگرفت و میآموخت چه بسیار کسان از آن دعاها و دستورها بهرهمند گشتند و نتیجه گرفتند و مشکل آنان – یا صد در صد یا در حدّی قابل قبول برطرف گردید که این خود داستانی دراز دارد. دریغا که اشخاص و موارد، ثبت دفتری نگشته است!
استاد حافظیان (ره) در مورد آن چه میدانست و میتوانست ( که «توانا بود هر که دانا بود» ) و علوم و اسراری که از استادان بزرگ آموخته بود؛ دعاها، ختمها و نسخههایی که اجازاتی درباره آنها داشت و ریاضات آنها را کشیده بود (و برخی بسیار مهم بود)، به طور نوعی، مضایقهای نداشت و اگر کسانی طالب و اهل و مستعد و عامل یافت میشدند، میگفت و میآموخت. از همین رو کسانی از ایشان چیزهایی گرفتند و بهرههایی بردند این مرد بزرگ، همیشه به یاد خلق خدا بود و خدمتها به مردم کرد و آنچه را که به دست آورده بود در راه راحتسازی به خلق و گشودن گره از کار افتادگان، و مشکل داران گذاشته بود، بدین گونه بوده است آثار وجودی این بزرگوار… رضوان الله علیهم أجمعین.
🔹توجه و عنایت به عزاداری و روضه خوانی
یکی از جلوههای ویژه در زندگی علامه حافظیان (ره ) توجه و عنایت ویژه ایشان به عزاداری و روضه خوانی سرور آزادگان و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) بوده است که تا وقتی در مشهد بودند در بیشتر مجالس روضه خوانی شرکت میکردند از جمله در منازل علما بزرگ همانند آیت الله میلانی، سبزواری و مروارید و …
مجالس عزاداری و سوگواری را خود نیز بپا داشته و از زیارت عاشورا غفلت نمیکرد و نام و یاد حسین (ع) را زنده نگه داشته و افتخارش این بود که روضه خوان این درگاه است و از سلاله این نسل حسینی!
🔹عنايت امام رضاع به علامه حافظیان و شفاي ايشان
فرزند مرحوم حافظیان نقل می کنند :
پدرم در نوجواني بهدنبال بيماري ذاتالريه تا سر حد مرگ ميرسند. ايشان را تحت معالجه چندين دكتر معروف قرار ميدهند. پزشكان هم از درمان و سلامتي او نااميد ميشوند. مادر بزرگ با اندوه تعريف ميكردند كه يك روز حال سيدابوالحسن بسيار نامساعد بود. در بستر بيماري در اتاق خوابيده بودند و بعضي وقتها خون بالا ميآوردند، من سرگشته و بيقرار حال پسرم بودم. در اين حين خانمي به در خانهشان ميآيد و ميگويد كه آمدهام از آقاي جوان براي شفاي بچهام دعايي بگيرم. وقتي به اين زن ميگويند كه آقا اصلا حالشان خوب نيست و رو به احتضار هستند، گريه ميكند و ميگويد كه اين جوان يكي از فرزندانم را توسط خداوند و جدش امامرضا(ع) شفا داد و با همين حالت گريه راهي حرم آقا امامرضا(ع) ميشود و ميرود پاي ضريح و ميگويد يا امامرضا(ع) فرزند من سال گذشته با دعاي اين جوان شفا يافت. تو را به خدا قسم او را به مادرش برگردان! در آن لحظه آن خانم پاي ضريح بيهوش ميشود و در عالم رؤيا ميبيند كه حضرت امام رضا(ع) از داخل ضريح به او نگاه ميكنند و ميفرمايند برو به مادر سيدابوالحسن بگو كه ما پسرش را دوباره به او برگردانديم و عمر دوباره به او داديم (خودشان در شعري ميگويند كه عمر دوباره گرفتم) بعد از آن ناگهان لحظه به لحظه به جاي اينكه حالشان بد شود بهتر ميشوند و در برابر حيرت پزشكان و اطرافيان شفا پيدا ميكنند و در بستر مينشينند. بعد از آن ماجرا، 4پزشك حاذق مشهد تأكيد ميكنند كه آقاجانم بايد در منطقه گرمسير زندگي كنند و از سرماي خراسان بروند. اول با خانواده تصميم ميگيرند به طبس نقل مكان كنند ولي بعد چنانچه خود در شعرشان ميگويند:
شوق هندوستان زد به سرم/ با اجازت زمادر و پدرم
سوز سرماي خراسان و شور و شوق دانستن و يافتن، ايشان را راهي هندوستان ميكند .
@shia5t
سید ابوالحسن حافظیان ، شهر #مشهد :
قسمت سوم :
📌برای اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانید به سایت حافظیان مراجعه فرمایید :
hafeziyan.ir
🍂وفات
سيد ابوالحسن حافظيان مشهدي سرانجام در بيست و دوم ارديبهشت 1360 ش برابر با هفتم رجب 1401 ق در مشهد مقدس درگذشت و رخ در نقاب خاك كشيد.و در حرم مطهر رضوي (ع) در راهرو بين حرم و مزار شيخ بهايي در داخل دفتر امانتداري واقع است.
منابع :
fa.wikipedia.org
emamraoof.com
hamshahrionline.ir
farsi.al-shia.org
@shia5t
مزار سید ابوالحسن حافظیان در حرم امام رضا ع
@shia5t
السَّلامُ علیکَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل
@shia5t
معرفی سید موسی زرآبادی شهر #قزوین :
قسمت اول :
🔻عبد صالح خدا ، سید موسی زرآبادی از علمای برجسته قزوین به حساب می اید.
📝زندگینامه
این عالم برجسته در سال 1294 هجری قمری از بانویی صالحه که خود دختر یکی از عالمان قزوین بود، چشم به جهان گشود و پس از دوران کودکی به تحصیل علوم اسلامی در قزوین و تهران مشغول شد.
از سید موسی زرآبادی 16 اثر برجا مانده است که همگی آنها مورد استفاده بخش زیادی از طلاب و عالمان علوم دینی قرار دارد.
علامه زرآبادی پس از عمری خدمت به دین مبین اسلام و تربیت ده ها شاگرد برجسته که هر کدام در زمان خود عالم بی نظیر بوده اند، در سال 1353 هجری قمری درگذشت و پیکر ایشان در صحن امامزاده حسین (ع) به خاک سپرده شده است.
🍁اساتید، تالیفات و شاگردان
ایشان در محضر اساتیدی از جمله آیت الله حاج ملاعلی ایزدی سیاه دهنی، فاضل میرزا حسن کرمانشاهی، سید شهاب الدین شیرازی، حاج شیخ فضل الله نوری، میرزا ابوالحسن جلوه و سایر علما و فضلای آن عصر بهره برده است.
از جمله مهم ترین تالیفات سید موسی زرآبادی می توان از تقریرات فقه و اصول، تعلیقه بر بخشی از رسائل، حاشیه بر کفایه اصول جلد یک و دو، حاشیه بر شرح اشارات، اصول دین، کتاب دعا و غیره نام برد.
🔻شاگردان ایشان
در مکتب و محضر این عالم بزرگوار شاگردان زیادی از جمله علامه حافظیان ، آیت الله شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی صاحب "بیان الفرقان"، آیت الله شیخ هاشم قزوینی، آیت الله محمد تقی معصومی اشکوری، آیت الله شیخ علی اصغر شکرنابی و غیره به مراحل بالای زهد، تقوا، علم و عمل رسیده اند.
سید موسی زرابادی همچنین استاد علوم غریبه بود و در این رشته شاگردانی چون سید ابوالحسن حافظیان و علیاکبر الهیان تربیت کرد.
🔹 آیت الله باریک بین: سید موسی زرآبادی به امور غیبی آگاهی بسیار زیادی داشت
آیت الله هادی باریک نماینده فقید ولی فقیه در استان و امام جمعه قزوین با بیان خاطره ای آگاهی سید موسی زرآبادی و شاگردان ایشان را نسبت به امور غیبی توضیح می دهد.
آیت الله باریک می گوید که جلسه ای بود و کسی هم آمده بود که می خواست ادعا کند من چیزهایی بلدم ولی سید موسی زرآبادی آگاهی ندارد، در این جا شیخ علی اصغر شکرنابی که از شاگردان سید موسی بود اشاره ای به سینی مسی که در وسط اتاق بود کرد و سینی بلافاصله شروع به چرخیدن کرد، شیخ علی اصغر با این حرکت می خواست نشان دهد من که شاگرد سید موسی می باشم دارای این علم هستم پس شما فکر کنید استاد من دارای چه علم و مرتبه ای در درگاه خدا است.
🔸رؤیای صادق
شخصی در عالم رؤیا نزدش حاضر میشود و میگوید: آقا موسی، ناراحت نباش! هر سؤالی داشتی از من سؤال کن تا جواب بدهم. هر موقع برای شما سؤالی پیش آمد همین قدر که بخوابی من نزد تو حاضر میشوم. و به این ترتیب استاد از رنج سؤال آسوده و راحت میشود و به مقصود خود نایل میگردد و پیشرفت میکند.
«گفتهاند وی در کار تحصیل علم همّتی والا داشته است و تلاشی بسیار. برخی از همدرسان او ابراز داشتهاند که هر موقع از شب که بیدار میشدیم چراغ اطاق سید روشن بود.»
🔹وادی ایمن
خانم سیّده قدسیه (فیروزه) حافظیان نقل مینمودند: «علّامه حافظیان بعد از رحلت سیّدموسی سالی یک بار به قزوین آمده و مشرف به زیارت قبرعلّامه زرآبادی میشدند. یک سال ایشان همراه با داییام سیّدابوالقاسم شریفی برای زیارت قبرسیّدموسی زرآبادی به قزوین آمده بودند. هنگام ورود به صحن امامزاده، جمعی در حال تشییع جنازۀ پیرزنی بودند، داییام به دلیل حضور در کنار پدرم لحظهای پردهها کنار رفته، مشاهده میکنند که پیرزن در حال عذاب کشیدن و فریاد زدن است همین که از کنار مزارعلّامه زرآبادی میگذرند، ناگهان آرامشی بر وی غالب میشود. دایی بیاختیار چندبار تکرار میکنند: آقا! آقا! پدرم به ایشان میفرمایند: «آرام باش! آنچه تو میبینی من نیز میبینم! آرامشی که حاصل شد، به برکت حضور روح طیّبۀ آقاسیّدموسی زرآبادی است.» خانم حافظیان نقل میکردند بعد از این حادثه بود که داییام منقلب شده، گوشۀ عزلت اختیار نموده و از دنیا دست کشیدند که البته با نصایح پدر دوباره زندگی خود را از پیش گرفتند.
@shia5t