سوره ذاریات (آیه ۲۰ و ٢١)
وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ (٢٠)
وَفِيٓ أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (٢١)
🔸
سوره یوسف (آیه ۱۰۵)
وَكَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ (١٠٥)
🔸
سوره یونس (آیه ۷)
إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَآءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ (٧)
🔸
🔸 *خداوند در کلامش (در قرآن کریم) بر بندگانش تجلی کرده است*
🔸
جامع الأحادیث
https://hadith.inoor.ir/hadith/372740
شناسه حدیث : ۳۷۲۷۴۰
نشانی : مفتاح الفلاح في عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات ج ۱، ص ۳۷۲
معصوم : امام صادق (علیه السلام)
.
🔻 وَ قَدْ رُوِيَ عَنِ اَلْإِمَامِ جَعْفَرٍ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ:
💥 لَقَدْ تَجَلَّى اَللَّهُ لِعِبَادِهِ فِي كَلاَمِهِ وَ لَكِنْ لاَ يُبْصِرُونَ.
🔸
خطبه ١۴٧ نهج البلاغه
جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/119284
الکافي ج ۸، ص ۳۸۶
امیرالمؤمنین (علیه السلام)
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ اَلْمُنْذِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ:
خَطَبَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ [وَ رَوَاهَا غَيْرُهُ بِغَيْرِ هَذَا اَلْإِسْنَادِ وَ ذَكَرَ أَنَّهُ خَطَبَ بِذِي قَارٍ ] فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ:
⚡ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَى عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَى طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلاَيَةِ عِبَادِهِ إِلَى وَلاَيَتِهِ «بَشِيراً وَ نَذِيراً» «وَ دٰاعِياً إِلَى اَللّٰهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرٰاجاً مُنِيراً» عَوْداً وَ بَدْءاً وَ عُذْراً وَ نُذْراً بِحُكْمٍ قَدْ فَصَّلَهُ وَ تَفْصِيلٍ قَدْ أَحْكَمَهُ وَ فُرْقَانٍ قَدْ فَرَقَهُ وَ قُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ لِيَعْلَمَ اَلْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ وَ لِيُقِرُّوا بِهِ إِذْ جَحَدُوهُ وَ لِيُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْكَرُوهُ
💥 *فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ [ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ ]*
⚡ فَأَرَاهُمْ حِلْمَهُ كَيْفَ حَلُمَ، وَ أَرَاهُمْ عَفْوَهُ كَيْفَ عَفَا، وَ أَرَاهُمْ قُدْرَتَهُ كَيْفَ قَدَرَ، وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ، وَ كَيْفَ خَلَقَ مَا خَلَقَ مِنَ اَلْآيَاتِ، وَ كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ مِنَ اَلْعُصَاةِ بِالْمَثُلاَتِ، وَ اِحْتَصَدَ مَنِ اِحْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ وَ كَيْفَ رَزَقَ وَ هَدَى وَ أَعْطَى وَ أَرَاهُمْ حُكْمَهُ كَيْفَ حَكَمَ وَ صَبَرَ حَتَّى يَسْمَعَ مَا يَسْمَعُ وَ يَرَى...
🔸
سوره فصلت (آیه ۱۲)
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ
⚡ وَأَوْحَىٰ فِي كُلِّ سَمَآءٍ أَمْرَهَا
وَزَيَّنَّا السَّمَآءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (١٢)
🔸
⚠️ #اطلاعیه
تغییر ساعت مباحثات امروز
بعلت برگزاری کلاس تفسیر #سوره_فتح استاد عابدینی بعد نماز ظهر
🔸 جلسه ٣۶ مباحثه #جامع_الکلیات عرفان شیعی، امروز دوشنبه ١٧ دی ١۴۰٣، ساعت ١۵:٣۰ برقرار میباشد.
🔹 جلسه ١١ مباحثه #تشریح_الافلاک شیخ بهایی هم انشاءالله ساعت ١٣:۵۰ الی ١۵:١۵ برگزار خواهدشد.
🔻 ان شاء الله لینک پخش آنلاین این مباحثه هم در همان موقع شروع بحث در کانال جامع الکلیات ارسال میشه
🔸
35 جامع الکلیات -بیان ششم -نکات ۸١ تا ۸۹ و ۹۸ توحید از دریچه نفس -کمال قوا به نفس -تعیین جایگاه قوا به نفس -وسعت اختیار نفس .mp3
37.03M
🔸 جلسه ٣۵
📌 شرح #جامع_الکلیات
🔻بیان ششم
- نکات ۸۱ تا ۸۹ و ۹۸ از کتاب «توحید از دریچه انسان شناسی»
۸۱- نفس عاري از زمان و مكان
۸۲- تعادل و كمال قوا
٨٣- قائمبودن قوا به نفس
٨۴- تنزّل قوا و كمالات از نفس
٨۵- تعيين جايگاه قوا و بدن
۸۶- وسعت اختيار به تناسب وسعت نفس
٨٧- حجاب ظلماني و نوراني براي نفس
٨٨- وحدت شخصي نفس نسبت به مظاهر
٨٩- تناسب نفس با مظاهرش
٩٨- هر مجرّد، مدبّر عالم است
- محدوده درس: تا آخر صفحه ١١٣
🔸
🔸مستندات مورد اشاره جلسه ٣۵👇
🌐 eitaa.com/shia_erfan/1404
🔸
✅ کانال عرفان شیعی
🔸 @Shia_erfan
🔸 کتاب توحید از دریچه انسان شناسی
🔻 اثر استاد مهدی خدابنده
https://mehrabanketab.ir/cms/mehr_one.jsp?ct=توحید%20%از%20%دریچه%20%انسان%20%شناسی&id=2474
🌐 PDF: eitaa.com/shia_erfan/1342
🔸
🔸 کتاب توحید از دریچه انسان شناسی، ص ۸۶ تا ١۰٣
🔻 نکات شماره ۸١ تا ۸۹ و ۹۸ :
🔸
🔻81- نفس مجرّد است و مجرّد بعد و مقدار ندارد. امتداد طولي و عرضي ندارد. سطح و حجم، ندارد. زيرا وقتي جزء ندارد. امتداد و حجم معنا ندارد. پس مكانمند هم نيست. در مكان نيست، با مكان است. اما لطافتاش اجازه نميدهد كه حس شود. پس در مكان بدن، جاي مشخّصي ندارد. همه جا را در برگرفته است. در عين حال در هيچ جاي معيّن از بدن هم نيست. تا قابل اشاره حسّي باشد، خداوند هم به جهت غيرمادّي بودن بعد و مقدار ومكان ندارد. و به طريق اولي با مكان و بر مكان احاطه دارد. و نميتوان در جاي مشخّصي از عوالم به او اشاره حسّي كرد. قابل اشاره خيالي هم نيست، وسعت حقيقت او، همه حقائق را در برگرفته است. و چون نفس مكان ندارد. زمان هم ندارد زيرا زمان مقدار حركت است. و حركت مربوط به موجود مادّي است.
ولي نفس در عين زمان نداشتن و زماني نبودن، با زمان است. يعني؛ توجّه به زمان و حركت دارد. نفس مجرّد از زمان و مكان است. زمان و مكان اوصاف جسماند. نفس نسبت به بدن برتر است. خداوند هم در قالب اطوار و مراحل و ادوار تاريخي قرار نميگيرد. و به بياني حق تاريخ بردار، زمان بردار و مكانمند نيست.
تاريخ و زمان و مكان همه مخلوق اويند. علاوه بر اينكه از اوصاف فعلي احكام عالم طبيعتاند و مكان است و نشآت مجرّد منزّه از زمان و مكان است. چون نفس مجرّد از زمان و مكان است. ميتواند جلوتر از زمان را ببيند. و حوادث عالم مادّه را از طريق روياي صادقه جلوتر از وقوع مشاهده كند.
🔸
🔻 82- هر قوّهاي در انسان كمالي دارد. كه كمال ان همان تعادل اوست. هر وقت قوّهاي به فعليّت رسيد. اگر اين فعليّت به تعادل نزديك باشد. قوّه به كمال خود رسيده است. و هر قوّهاي كه به كمال و تعادل خود برسد. يعني؛ جايگاه ويژه خود را در نظام بدني حفظ كند. به آرامش واقعي رسيده است.
اگر موجودي به هدف و هدايت خاص نوعي خود رسيد. معنايش اين است كه تمام استعدادهاي او به فعليّت رسيده است. به جهت كمالي نزديك شده است، جهت توحيدي يافته است. نزديك شدن موجودات به فعليّت نوعي خود يعني؛ دريافت كمال خاصّ نوع خودشان و اين نوعي نزديكشدن به صفات الهي است. هنگامي كه نفس ناطقه انسان به تعادل و كمال قوا برسد. و تمام قواي خود را شكوفا كند. و به فعليّت برسد به آرامش رسيده است. زيرا هدايت شده است. و به هدف خود رسيده است.
باتوجّه به اين نكته خداوند، خود كمال مطلق و عين هر كمالي است. تمام خوبيها با ذاتش يكي است. به همين جهت حركت به سمت كمال و هدف براي او معنا ندارد. هدايت براي خود او معنا ندارد. كمال ذاتي اوست هر نوع حركت و تغيير و انفعال در ذات او معنا ندارد. همانطوركه نفس با شكوفا شدن و داشتن كمالات به آرامش نسبي ميرسد. خداوند هم به جهت دارا بودن كمالات خود عين آرامش و عين تعادل است.
به همين جهت آيه قرآن ميفرمايد : «الا بذكر الله تطمئن القلوب» چون خود حق عين آرامش (عين هدف براي ما) است. پس ارتباط با حقيقتي كه خود عين آرامش است. نيز به ما تعادل شخصيّت و آرامش ميدهد. تمام قوا سمت الهي پيدا ميكنند. انسان تعادل و توازن شخصيّت پيدا ميكند. يك هدف و يك سو ميشود. تمام قوا در يك مسير و يك هدف به كار گرفته ميشوند. همانگونه كه نفس انسان به تمام قوا براساس خواسته خود جهت ميدهد. و براساس هدفي كه ميخواهد انتخاب كند. تمركز ميدهد.
🔸
🔻 83- صفات و ويژگيهايي در نفس انسان وجود دارد. كه قائم به نفساند، باقي به بقاء نفساند. و نفس قائم به ذات خود است، اسماء الله هم قائم به ذات حقّاند و حق قائم به ذات خود، و وابستگي به غير خود ندارد. زيرا غير حق همه مخلوقات او ميباشد. كه همگي فقر ذاتي دارند. و حق غني بالذّات است، چون حق غني بالذّات است. قائم به خود است و موجودات چون فقر وجودي و فقر بالذّات دارند. قائم به حقّاند. حق باقي به بقاء خود است.
🔸
🔻 84- قوا مجاري و وسائط فيض نفسند. انسان ابتدا و بيواسطه حقائق را به علم وجداني و حضوري درك ميكند. اين ادراك ربط ظهوري است. خود واقعيّت را بدون نياز به واسطه خودش درك ميكند. و با قوا، حدود وعوارض آن حقيقت را درك ميكند. آن درك اوليّه، كه درك كلّي و بسيط است. عاليترين نحوه ادراك است.
وقتي نوبت به ادراك قوا ميرسد. چون درجه وجودي و تجرّد آنها ضعيفتر است. درك ضعيفتري از آن واقعيّت دارند. يعني؛ همان حقيقت در مرتبه قوّه عاقله، فقط مفهومش درك ميشود. حدّ مفهومي آن واقعيّت، وقتي به خيال ميرسد. باز تجرّد خيال از عقل كمتر است. زيرا نحوه وجود خيال نازلتر از عقل است. پس درك خيال از آن واقعيّت در حدّ تصوّر ذهني است. تا به درك حسّي برسيم كه نازلترين نحوه ادراك را دارد. اگر با دقّت به مراحل ادراك انسان توجّه كنيم. فيض علمي نفس از مرتبه قلب و خودنفس تا به مرتبه حس يك سير نزولي را طي ميكند.
يعني هر قدر فيض و ادراك و يا هر حقيقت ديگر وقتي به اوّلين مرحله درك برسد. داراي وحدت و بساطت و اطلاق است. هر قدر آن كمال نازلتر شود. با كثرت و حدود بيشتر همراه ميشود. و اين مجاري و واسطهها هستند. كه فيض را از كلّيت و بساطت آنقدر نازل ميكنند تا به درك حسّي برسد. يعني مجاري حدّ خود را به آن كمال ميدهند. و به اندازه خود درك ميكنند.
در تبيين نحوه فيوضات و كمالاتي هم كه از حق صادر ميشود. بايد به اين اصل توجّه كرد.كه هر كمال و فيضي كه از خدا به خلائق ميرسد. مطلق است. و كليّت و وحدت دارد. يك حقيقت بسيط از حق تجلّي ميكند.
مجرّدات عاليّه به اندازه وسعت عقلي خود دريافت آن را ميكنند. بعد مجرّدات برزخي هم به اندازه سعه خود درك ميكنند. تابه نازلترين درجه عالم يعني؛ عالم مادّه برسد كه آن فيض اطلاقي در اين مرحله تمام حدود وكثرات را قبول ميكند. به طوري كه از صرافت و بساطت و وحدت خارج شده است.
نتيجه اينكه اولاً هيچ كمال و فيضي از حق محدود نازل نميشود ثانياً موجودات به اندازه ظرفيّت خود از آن فيض اطلاقي برداشت ميكنند. البّته اطلاق حق نفسي است. و اطلاق نفس ناطقه، نسبي است.
🔸
🔻85- نفس ناطقه پايگاه و مبناء تبيين افعال خود ميباشد. اگردر نظام دروني و بيروني خود تأمل كنيم. در تبيين تمام فعل و انفعالات دروني و كليّه حركات و افعال بدني و همه اعمال اختياري انسان از عقل خود مدد ميگيريم.
نفس انسان درّاك ذات خود است. و از تمام كارهاي خود آگاهي كافي دارد. «بل الانسان علي نفسه بصيره» و ميتواند اگر از قوّه عاقله خود خوب استفاده كند، تمام كارهاي خود را هر كسي به اندازه وسع خود، تفسير و تحليل كند. نفس ميتواند با توجّه به علم ذاتي خود و با توجّه به علم اكتسابي خود، جايگاه خود را در عالم بفهمد. كه خليفه الله است. جايگاه قواي ظاهري و باطني خود را بفهمد. رابطه خودبا قوا را تبيين كند. قدرت آيندهنگري دارد. جايگاه كلّ بدن را در نظام انساني مشخّص كند. چون نفس از قواي خود مجرّدتر و كاملتر است. تمام شئون خود را تعيين جايگاه ميكند
هر تحليلي يك مبناء ثابت ميخواهد. نفس ناطقه محور شناخت افعال خود است. بر مبناء نفس ناطقه هر حركت بدني، هر ادراك روحاني، هر تأثير وهرنوع تأثري معنادار و جهتدار و جايگاه پيدا ميكند. نفس ناطقه حدود و قلمرو و رسالت قوا را مشخّص ميكند. و تعادل و جهت و عمق به كارهاي خود ميبخشد. همه آنها را همسو و هم جهت و در راستاي هدف واحد متمركز ميكند
در نظام خلقت، حق عاليترين درجه هستي وكمال را دارد. و از آن تعبير به كمال مطلق ميشود. كه ثابتترين حقيقت عالم است. ذات پايدار حق وجود سعي لايتناهي دارد. و تمام موجودات عالم، ناپايدار و محدود است. چون مخلوقاند، تنها حق قائم به ذات و باقي است.
«كلّ شي هالك الاّ وجهه» يعني هر شيء از بين رفتني است. مگر وجه حق كه همان ظهور ذات حق و كمالات او باشد. براساس اين قاعده كه همه موجودات عالم مادّه عين تبدّل و تغيير و عين سيلان ميباشند. و داراي يك حركت ذاتي به سوي كمال مطلقاند لذا هر لحظه عوض ميشوند. و كمال و فيض دريافت ميكنند (حركت جوهري)
و بر مبناء تجدّد امثال عرفا تمام مظاهر الهي اعم از مادّي و مجرّد هر لحظه از حضرت حق فيض دريافت ميكنند. و كاملتر ميشوند. و تكامل در زبان عرفان، خارج شدن از مرتبه بطون به ظهور است. باتوجّه به اين مطالب تمام موجودات متغيّراند و نياز به يك مبدأ ثابت دارند. تا بوسيله آن تبيين جايگاه شوند. آن مبدأ ثابت معيار شناخت. و تعيّن حدود و جايگاهها و رسالتها ميباشد. بنابراين توحيد معيار شناخت هر موجود است. مبناء تعيين جايگاه و موقعيّت تمام موجودات است. از همين جهت خداوند هم جايگاه خود را در عالم مشخّص كرده است. و به عنوان زيربنا و باطن و اصل تمام موجودات معرفي ميكند. و هم به ويژگيهاي مخلوقات اشاره ميكند.
🔸
🔻86- يكي از ابعاد نفس ناطقه و فطرت انسان، قدرت اختيار و انتخاب او ميباشد. البتّه اين كمال و ويژگي به اعتقاد حكما فقط در نوع انسان و جن ظهور دارد. و غالب كارهاي انسان اختياري است. و برخي كارهاي در نظام انساني با اراده تكويني و بدون اختيار نفس انجام ميشود. مانند ضربان قلب، چهرهسازي، جذب و دفع مواد غذائي، اراده در انسان يك واقعيّت ثابت است كه به دو صورت جبري و به صورت اختياري ظهور ميكند. تمام اموري كه در رابطه با سوخت و ساز بدن ميباشد. غير اختياري است ولي برخي ديگر از كارهاي ما با اراده اختياري انجام ميشود.
بعد تكويني انسان مانند خلقت ساير موجودات ميباشد. كه تحت اراده مستقيم حق باتوجّه به مجاري و واسطههاي تكويني فيض ميباشد. يعني انسان در اينگونه موارد از خود اختياري ندارد. و جبر صرف است. بر مبناء همين نكته است. كه خداوند در قرآن ميفرمايد: «و هو الذي يُصّوركم في الارحام» يعني صورتگري بدن شما شأن حقاست. آفريدن شما به اراده و اختيار حق است.