#مناجات
#دیر_راهب
#غزل
سجده کردم بر خدایی که زمینگیرم نکرد
با همه فقری که دارم خوار و تحقیرم نکرد
حرص دنیا را زدم که حال و روزم این شده
مال و اموالی که دارم آخرش سیرم نکرد
گریه کردم صبح که شب تا سحر گریه کنم
هیچ غسلی مثل اشکم پاک و تطهیرم نکرد
من اگر که نیمه شب در زنم، شرمنده ام...
از کریمی که نظر بر جرم و تقصیرم نکرد
بسته بود عصیان دو پایم را که من دیر آمدم
رحمت او شاملم شد باز زنجیرم نکرد
مثل من با آبروی هرکسی بازی نکرد
باطنم را دید اما زود تفسیرم نکرد
از مجازاتم گذشت و سیئاتم را خرید
از دروغم رد شد و هر بار تعزیرم نکرد
یا امین الله فی ارضه، امان از حُبّ نفس!
عشق حیدر را ببین، پابند تزویرم نکرد
با همه بی آبرویی سربلندم با حسین
او ته گودال خود بُرد و سرازیرم نکرد
سر در آورده سحرگاه از کلیسا و تنور
سالها داغی بجز این روضه ها پیرم نکرد
دید که راهب گلاب گریه را آورده گفت...
خوب شد این نامسلمان باز تکفیرم نکرد
گفت راهب؛ پیش زهرا، خواهر من را زدند
چارهء این زخم من را زخم شمشیرم نکرد
صورت من بین آتش سوخته، دستش نزن
تار دیده دخترم، دقت به تغییرم نکرد
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
مابین ذکر جانم آقا ، جانم آقا
مانند مادر مرده ها گریانم آقا
دنیا بدون تو به درد من نمیخورد
از ابتدای زندگی می دانم آقا
تبعیدی کرب و بلا کردند ما را
در انفرادیِ همین زندانم آقا
مجبورْ ما را آفریدند از همان دم
یک چند روزی لاجرم مهمانم آقا
گفتی : عَلَی الدُنیا و دنیا ریخت بر هم
دنیا سر من ریخت و ویرانم آقا
از ابتدا آقای عالم بوده ای تو
از ابتدا هم دست بر دامانم آقا
تو تشنه بودی اسب دشمن آب خورده
از این همه مظلومیت حیرانم آقا
چوب از عبیدالله خوردی ، من بمیرم
قربان دندان شما دندانم آقا
#علیرضا_وفایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات_باخدا
#ماه_رمضان
#غزل
به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی
شروع میکنم این ماه را به نام علی
ببخش با عجله، دست خالی آمدهام
شنیدهام که مهیاست بارِ عامِ علی
چقدر نان شبش را به سائلان بخشید
دلم خوش است به الطاف مستدام علی
سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر
دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی
دعای ما که دعا نیست...، باز مقبول است
به احترام دعا کردن و صیام علی
دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی
هوای بادهی انگورِ با دوامِ علی
ز حنجرش نفسِ گرمِ وحی میجوشد
نبی شدهست به معراج، همکلام علی
یهود و آل سعود از هراس میمیرند
اگر طلوع کند، تیغ از نیامِ علی
خوشا به روزی زُوّار سیدالشّهدا
به زائران حسین است چون سلامِ علی
**
چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر
همان علی که شده وارثِ مرام علی
چقدر تشنهی بوسیدنِ پدر شده بود
فدای خشکیِ وقتِ وداعِ کام علی
زدند از سر کینه علیِ اکبر را
زدند یاس حرم را به انتقامِ علی
چقدر بین عَباچیدنش نفسگیر است
چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟!
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#غزل
کبوتریم و پی دانهی امامحسن
رسیدهایم درِ خانهی امامحسن
تمام مردم این شهر، شهرت ما را
شناختند به دیوانهی امامحسن
عجیب نیست اگر میشوند دشمن و دوست
اسیر لطف کریمانهی امام حسن
اگر تمام جهان میهمان او باشند
هنوز جا دارد خانهی امام حسن
نمیرویم سراغ کسی به غیر از او
که رزق ماست به پیمانهی امام حسن
دل شکستهی ما آنقدر طوافش کرد
لقب گرفت به پروانهی امام حسن
فقیر بوده ولی پادشاه میگردد
به هرکه میرسد عیدانهی امام حسن
به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم
اسیر قاسم دردانهی امام حسن
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
در زمانی که گره خورده به کار همگان
گره ی کور بزن بین منو کارِ حسین
#سید_حسین_میرعمادی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#محاوره
#چارپاره
روحِ من مُرده یه کاری کن خدا
من و زنده کن نذار بشم تباه
خسته از راه اومدم، بد کِسِلم
سنگینی کرده رو دوشِ من گناه
حالم و گرفته نفْس ِ لعنتی
جَوونیم رفته و دیگه برنگشت
آبِروم رفته خدایا چه کنم؟
عمر من بدونِ بندگی گذشت
روبروت میشینم و زار میزنم
تا حلالم کنی منت میکشم
کمتر از همه ثوابِ منه و
بیشتر از همه خجالت میکشم
دادی آب و نونم و نفهمیدم
تو رو قرآن یه کمی به روم بیار
غصه میخورم که روبِرا نکرد-
-بندگیم و نِعمتایِ بیشمار
مطمئنم واسه تو کاری نداشت
ببَری پیش ِ همه آبِروم و
ولی دستم و گرفتی گم نشم
کردی روشن روزایِ پیشِ روم و
قربونت برم! نفهمیدم، ببخش
اومدم برای درمان...چه کنم؟!
رفته لذّت گناهام و بگو...
با تبِ عذابِ وجدان چه کنم؟!
داره زجرم میده احساس ِ گناه
یکی آرامش ِ باطنم بشه
کارِ من پیش ِ خدا، گیره و کاش
یه نفر بیاد و ضامنم بشه
یادم اومد که بابام بهم میگفت
نکنه هر جایی زانو بزنی
مادرم میگفت عزیزم نکنه
وقتِ غم به هر کسی رو بزنی
ضامنم حاضره و وقتِ سحر
از حرم همراهِ زائرا میام
ای خدا تا از سرم راضی بشی
شب هشتم با امام رضا(ع) میام
گفتم آقاجون پادرمیونی کن
گفته ناراحت نباش میخرَمت
من و بخشیده و شد ذکر لبم:
«قربونِ این همه لطف و کرَمت»
از سرم راضی شده امام رضا(ع)*
داره لبخندِ رضایت میزنه
خدا هم داره یکی یکی یکی
خط به خط گناهام و خط میزنه!
* یا وَلِيَّ اللّهِ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوباً لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ
اى ولىّ خدا! بى گمان ، ميان من و خداوند عزوجلّ، گناهانى است كه جز رضايت شما، آنها را محو نميكند.
(فرازی از زیارت جامعهٔ کبیره)
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برمیگردی
گفتی که پس از سجود برمیگردی
وقتی که صلاح بود برمیگردی
در نامه نوشتی که دلت تنگ شده
تا فکر کنم که زود برمیگردی!
#میلاد_عرفانپور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
39.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یوسف من چاه را با نیزه ها حس کرده ای...
شب ۸ رمضان 1402
حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام
بانوای :
#حاج_محمود_کریمی
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مثنوی
یوسف من چاه را با نیزه ها حس کرده ای
پنجه ناپاک صدها گرگ را حس کرده ای
چشم هایم را تماشای تو غافل گیر کرد
عضوهای اربأ اربایت پدر را پیر کرد
چشمهایت در میان موجی از خون غرق بود
بین زخم پهلویت با زخم هایت فرق بود
دیدمت جسم تو را بر نیزه ها اویختند
ذره ذره پیکرت را بر زمین می ریختند
تا تنت را لمس کردم غصه ها اغاز شد
هر کجا دستم رسید انجا شکافی باز شد
پیکرت با تیغ های داغ جراحی شده
هر کدام از عضوهایت یک طرف راهی شده
قاتل تو نیزه ها و قاتل من خنده ها
لااقل برخیز با عمه بگو اینجا میا
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 گوهرشناسیِ امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها در دوران جاهلیت
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#مربع_ترکیب
زنی فراتر از ادراک و برتر از اوهام
که جلوه کرده در او شأن زن به معنی تام
زنی چنان که خدا هم به او رسانده سلام
که بوده است مسلمان جلوتر از اسلام
کسی به درک مقامش نمیرسد هرگز
به درک معنی نامش نمیرسد هرگز
"فَأيَنَ مِثلُ خَدیجَه؟" نبود در عالم
خدیجه کیست؟ بپرس از پیمبر خاتم
گدای سفرهی اکرام اوست صد حاتم
از او اگرچه نوشتند عالم و آدم
ولی مدارج شأنش هنوز ناپیداست
همین مقام بس او را که "مادر زهراست"
امینه بوده اگر همسر امین شده است
تمام ثروت او خرج راه دین شده است
که جزء چار زن برتر زمین شده است
به امر حضرت حق "اممومنین" شده است
تمام ثروت اسلام در خزانهی اوست
چرا که عرش خداوند فرش خانهی اوست
کسی که در عرب و در عجم مثال نداشت
فضائلش همه رو بود، پس سوال نداشت
که درک نور نیازی به قیل و قال نداشت
"خدیجه بیشتر از بیستوهشت سال نداشت"
به جهل و کینه از او خط به خط غلط گفتند
"صحیح"های دروغین فقط غلط گفتند
کنار نام رسول خدا و شیر خدا
نوشته است خدا نام نامی او را
چنان که بین رجزهای ظهر عاشورا
حسین گفت؛ "أناابْنُ خَدیجَةَ الغَرّاء"
چرا که قبل همه بوده از غدیر آگاه
و گفته: "أَشْهَدُ أَنَّ عَلی وَلیُ الله"
چه بانویی که چنان ترس از خدا دارد
که از رسول خدا خواهش دعا دارد
و برخلاف بقیه چنان حیا دارد
که از گرفتن حتی عبا، إبا دارد!
ولی به خواستهی خود رسید آخر سر
شفیع مادر خود شد شفیعهی محشر
رسید روحالامین در دقایق آخر
گرفته بود ولی پنجتا کفن در بر
یکی برای خدیجه، یکی به پیغمبر...
به گریه گفت: قرار است این سهتای دگر
برای فاطمه و حیدر و حسن باشد
ولی حسین قرار است بیکفن باشد...
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مثنوی
همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه
بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه
ای در تمام عرصه هاسنگ صبورم
ای یاور دیرینه ام کوه غرورم
ای تکیه گاه شانه زخمی احمد
ای هرقدم تصدیق تو یار محمد
شد پشت گرمی ام همیشه همت تو
ترویج دین آغاز شد با ثروت تو
سرمایه اصلی آئین پیمبر
مال حلالت بوده و شمشیر حیدر
تو اولین زن دردیار مسلمینی
منصوب حق برنام ام المومنینی
تو پابه پایم درد و محنت می کشیدی
بار رسالت را به دوشت می کشیدی
تو آبروی سرزمین های حجازی
هم سفره ی من بوده ای درعشق بازی
تو حامی زحمت کش دین خدائی
تنها پرستار مناجات حرائی
در مهربانی و وفا غوغا تو هستی
الگوی همسرداری زهرا تو هستی
حالا دگر گیسو سپید و قد کمانی
در هر نوائی اشهدخود را بخوانی
دستان پر مهر تو دیگر پینه بسته
گرد غریبی بر سر و رویت نشسته
هی پلک های بسته را وا میکنی تو
رخسار زهرا را تماشا می کنی تو
دراین دیار بی کسی جان می سپاری
سر روی خاک سرد قبرستان گذاری
تو واسطه کردی به سویم دخترت را
تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را
برآبرویت حق در رحمت گشوده
از آسمان بهرت کفن نازل نموده
اماکجائی تا ببینی نور دیده
درکربلایک پیکری را سربریده
جزگیسوی زینب پریشان را نفهمد
هرگز کسی معنای عریان را نفهمد
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#چارپاره
آنقدر بخشیدی که دستانت ،
بخشندگی را هم هوایی کرد
ثروت به پاهای تو افتاد و
از تو غرورش را گدایی کرد
من هم کنار آسمان بودم ،
وقتی نماز نور را خواندی
در روزهای غربت و سختی ،
مردانه پای عشق خود ماندی
بانو کسی دیگر نمیگوید :
مردانگی در سیرت زن نیست
مردانگی ها را نشان دادی ،
مردانگی تنها به گفتن نیست
فرمود پیغمبر به یارانش :
باید شبیه همسرم باشید
از او شنیدم توی جنت هم ،
قسمت شده تا مال هم باشید
تو همسرش بودی و می مانی ،
قدر تو بیش از دیگران باشد
اصلاً برای چون تویی بانو ،
باید کفن از آسمان باشد
با چشم خود دیدم برای او ،
سال عروجت سال غم ها شد
شکر خدا آن روزهای سخت ،
زهرای تو ام ابیها شد
تو مادر زهرا شدی پس دین
باید در اینجا نکته بین باشد
ننگ است در عالم زنی دیگر
غیراز تو ام المومنین باشد
یادت میاید گفت پیغمبر:
خورشید بر شب میشود غالب؟!
بانو منم همرزم دیروزت ،
یعنی علی ابن ابیطالب
امروز اینجا بر مزار تو ،
آورده ام زهرا و زینب را
زینب دوسالش هست و میداند ،
زن میتواند بشکند شب را...
#محسن_کاویانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
ما سائل لطف فراوان خدیجه
از کودکی خوردیم از نان خدیجه
در راه دین داده همه دار و ندارش
اسلام شد مدیون احسان خدیجه
خرج مسلمانی ما هستی او شد
پس هر چه ما داریم قربان خدیجه
در راه اهل بیت هر کس خرج کرده
فردای محشر هست مهمان خدیجه
جور دگر شد دستگیر ما پیمبر
هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه
شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش
شکر خدا هستیم گریان خدیجه
دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا
ابر بهاری گشت چشمان خدیجه
انگار دیده آتش و دیوار و در را
غم های زهرا برده سامان خدیجه
ای وای از روزی که با پهلوی زخمی
زهرا شود در عرش مهمان خدیجه
نیمه شبی در خانه خولی نامرد
صد پاره می گردد گریبان خدیجه
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مثنوی
سلام ای نادر دوران خدیجه
تلاقی زن و ایمان خدیجه
سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق
سراسر آیه ی ناگفته ی عشق
سلام ای سوره ی مستور بالا
تو را حق پرورید از نور بالا
خدیجه ای که در مرآت منظور
تو با احمد شدی نور علی نور
تو در بین عرب سر بودی اما
زنی نامی و سرور بودی اما
کمالت مال این دنیا نبوده
غمت آمال این دنیا نبوده
تو در دوران ثروتمند بودن
تو در مستی قدرتمند بودن
به دستان خدا محمل سپردی
محمد را که دیدی دل سپردی
تو دلداده شدی، دلداده تا او
تجارت کردی ای بانو تو با او
تو ثروت دادی و ثروت خریدی
تو عزت دادی و عزت خریدی
چه سودی کردی ای بانو چه سودی
که حامی رسول وحی بودی
اگر چه همسر پیغمبری تو
میان همسران او سری تو
مقامی داری اما فوق ادراک
عروجی برتر از ادراک افلاک
از این منظر فقط یکتا تو هستی
خدیجه، مادر زهرا تو هستی
تویی که اولین مومن به دینی
از این رو با علی تو اولینی
خدیجه مزد ایمان تو این شد
که دامادت امیرالمومنین شد
تو دوشادوش احمد رنج دیدی
کنارش رنج ها را گنج دیدی
تو فانیِ مرام مصطفایی
تو سختی دیده ی راه خدایی
تو ای تنهاترین همدم به خاتم
چرا رخت سفر بستی ز عالم
مگر تو بر نبی همسر نبودی
مگر بر فاطمه مادر نبودی
چرا ناگاه ای بانو شکستی
چه شد در بستر رفتن نشستی
تو در بستر پرستاری نداری
دم رفتن کفن داری، نداری
مخور غصه خدا دارد هوایت
کفن از عرش می آید برایت
کفن گفتم دلم لرزید یک آن
غروب کربلا را دید یک آن
زمینی مملو از ماه و ستاره
بدن های شریف پاره پاره
تنی غارت شده، ببریده حنجر
بدون سر، بدون دست، بی سر
سرش بر روی نی چون پاره قرآن
بدن، پامالِ از سم ستوران
لب تشنه چنین جان داده ارباب
برهنه روی خاک افتاده ارباب
در آن دم هاتفی خواند ای خدیجه
حسینت بی کفن ماند ای خدیجه
#امیر_عظیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم
سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم
نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم
بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم
با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست
با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم
ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها
باور من نمی شود، همنفس خدا شدم
سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم
قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم
پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
#سیدحمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مثنوی
چطوری دلت میاد بدون ما بری سفر
حالا که داری میری، پس ما دو تا رو هم ببر
نه قرارمون نبود، رفیق نیمه راه باشی
گفتی پا به پام می مونی ،تا یه تکیه گاه باشی
به دلم آتیش نزن، گریه ی بی صدا نکن
واسه زنده موندنم، زیر لبت دعا نکن
خیلی زود داری میری!، دخترمون سه ساله شه
نذا باغِ زندگیش، رنگِ گلای لاله شه
وقت کوچت ای پرستو، نمِ پاییزی می خوای!؟
بعد عمری زندگی، تازه ازم چیزی می خوای!؟
نگو دریای غمِ خدیجه ساحل نداره !
همه زندگیم فدات، عبام که قابل نداره !
کفنت رو قراره ازآسمونا بیارن
قراره فرشته ها حلوا و خرما بیارن
به جونم آتیش زده؛ حرفِ کفن-اسمِ عبا
یادتِ گفته بودم براتُ از کرببلا
یادتِ گفته بودم، ازیه غریبِ بی کفن
گفته بودم نوه مُ ؛ کرببلا سر می بُرن
سی هزارتا نامسلمون، نینوا می کشنش
با لبِ تشنه تو گودال بلا می کشنش
توی کربلا سرِ همین عبا بلوا میشه
سر غارتِ یه تیکه پیرهن دعوا میشه
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#غزل
کسی که قلب او سرشار از نور یقین باشد
فقط او در کنار رحمة للعالمین باشد
چه باک از این که زن های عرب او را نمیخواهند
خدا میخواست با پیغمبر خود همنشین باشد
سلام حیدر کرار با زهراست پس حتما
سلام او فقط با شخص ختم المرسلین باشد
تمام هستی اش را خرج راه مصطفی کرده
پس اسلام است مدیونش نه او مدیون دین باشد
ز دامان پر از مهرش به دنیا کوثر آورده
و درد بعضی از زن های پیغمبر همین باشد
حسادت کور کرده چشم هاشان را نمیفهمند
کسی که مادر زهراست، ام المومنین باشد
"و أین مثلها" یعنی کسی دیگر خدیجه نیست
"و أین مثلها" یعنی فقط او دلنشین باشد
نگفتم گوشه ای از مدحتان را باز شرمندم
همان بهتر که پایان غزل ها نقطه چین... باشد
#محمدرضا_نادعلیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#غزل
دلش را بردهای هر وقت صحبت کردهای بانو!
محمد را چنین غرق محبت کردهای بانو!
به محراب دو ابرویش تماشا کردهای حق را
میان معبد چشمش عبادت کردهای بانو!
تو پیش از وحی ایمان داشتی، اعجاز عشق اینست
نمازِ مِهر، بر مُهر نبوت کردهای بانو!
چه خوش فهمیدهای با باختن در عشق، باید برد
چه سودی در صفای این تجارت کردهای بانو!
تو امّالمومنینی، چون که جای کینه، مالت را
میان مومنین، با عشق قسمت کردهای بانو!
تمام هستیِ حق، کوثرش سهم تو شد، زیرا
تمام هستیت را نذر امت کردهای بانو!
علی بود و نبی بود و تو بودی اولِ این راه
تو با زهرات، با مولات، بیعت کردهای بانو!
رخ مرضیه را بوسیدی و روحالامین شد مست
چنین شیرین که کوثر را تلاوت کردهای بانو!
چه دُرّی در دل دلدادگی دیدی؟ که از دنیا
به یک پیراهن کهنه قناعت کردهای بانو!
چه اندوهی است در کوچت؟ که دیگر این محمد، آن
محمد نیست، از وقتی که رحلت کردهای بانو!
بدان دست کریمت دارم امّیدی که در محشر
ببینم شاعرت را هم شفاعت کردهای بانو!
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem