#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_بیست_و_یکم_ماه_مبارک_رمضان
#غزل
با روضهیِ قرآن بهسر قرآن گرفته
یادِ پدر کرده ببین باران گرفته
تابوت رفته کودکی غافل هنوزم
یک کاسِه شیرِ تازه در دستان گرفته
جز چاه وُ نخلستان ُو گلدسته به یادِ.....
نجوایِ او حتّی دلِ ویران گرفته
مولا شده مهمانِ یاری که هنوزم
دستی به رویِ پهلویِ سوزان گرفته
زخمِ سرَش را با پَرِ زخمی شده بست
خونی چکید و باز روضه جان گرفته
یادِ تَهِ گودال اُفتاده بمیرم
نیزه به کتف وُ گونه ُو دندان گرفته
خنجر نمیبُرّید خواهر زجر میدید
در پنجِه ظالم مویِ ندبهخوان گرفته
#حسین_ایمانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شهادت
#شب_بیست_و_یکم_ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#مثنوی
بخشنده ی غریب شبانگاه کوچه ها
برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها
خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی
ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علی
حالا که می روی دل من را نظاره کن
رحمی به قلب سوخته ی پر شراره کن
زردی صورت تو نشان از جدایی است
حرف دلم دوباره امان از جدایی است
مرهم که بر شکاف سرت بی جواب شد
دنیا دوباره بر سر زینب خراب شد
خیبر گشا چرا ز زمین پا نمی شود؟
چشمت_امید زندگی ام_وا نمی شود
میلی به زندگی به دلت نیست واضح است
این بی قراری ات پدر از چیست؟ واضح است
از زخم تیغ زخم دلت بیشتر شده ست
چشمت به یاد یاس شکسته ست تر شده ست
زخم سرت کشیده دلم را مدینه و...
دیوار و آتش و در و مسمار و سینه و...
شد زنده یاد ضلع شکسته برابرم
ذکرم کنار تو شده ای وای مادرم
سیلیِ کوچه بال و پرت را شکسته است
شمشیر آن قلاف، سرت را شکسته است
کوه کمر شکسته ی بشکوه یا علی
ای داغدار کوثر مجروح یا علی
کمتر به فکر نان یتیمان کوفه باش
بابا دوباره جانِ یتیمان کوفه، باش
قصدت به رفتن است که مرهم اثر نکرد
در عزم رفتنت غم من هم اثر نکرد
حالا که می روی به من از کربلا بگو
از کاف و ها و یا و از آن ماجرا بگو
با من که غرق عشق حسینم، از او بگو
از تیغ های تشنه به خون گلو بگو
از بوسه های من به رگ گردنش بگو
از پاره پاره ریخته های تنش بگو
از کهنه پیرهن بگو و غارتش پدر
از لحظه های آخر و از غربتش پدر
رنگت چرا عوض شده ای غیرت حرم؟
وقتی که حرف می زنی از داغ معجرم
من را ببین که سوخته از بی قراری ام
حالا که می روی به چه کس می سپاری ام؟
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علیه_السلام
#شب_بیست_و_یکم_ماه_مبارک_رمضان
#شهادت
#غزل
صورت همینکه بر کفِ پای پدر گذاشت
آتش گرفت از غم و روی جگر گذاشت
سوزانده بود زهر علی را در این دو روز
پا ، بس که داغ بود به رویش اثر گذاشت
تا دید بچههای فاطمه بر گِرد بسترند
او رفت سر به زیر و سرش را به در گذاشت
امالبنین به شانهی او گریه میکند
از اضطراب ، دستِ دعا روی سر گذاشت
آمد صدای زخمیِ مولا ؛ تو هم بیا
لب را به گوشِ او پدری محتضر گذاشت
جانِ تو جانِ دخترِ زهرا عزیزِ من
آتش به سینهاش ، نفَسی شعلهور گذاشت....
کف را به آب برد و نهیبی به آب زد
آبِ فرات سر کفِ پای قمر گذاشت
ناموس مرتضاست به خیمه بیا رویم
خم شد به روی مَشک قدم در گذر گذاشت
نگذاشت تا به خیمه رسد مَشک با عمو
زخمی که حرمله به دو چشمان تر گذاشت
تیری که کُشت اهل حرم را رُباب را
تیری گذشت و فاطمه را خونجگر گذاشت
یک نانجیب تیغ به کتفِ امیر زد
یک نانجیب بر روی دستش تبر گذاشت
زینب دوید و دخترکان را به خیمه برد
وقتی حسین دست به روی کمر گذاشت
زخمِ سهشعبه ای که عمو را به مَشک دوخت
نفرین به حرمله که به حلق پسر گذاشت
از آن به بعد جای عمو جای شانهاش
سر روی سنگ دخترکی دربه در گذاشت...
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
بگو به خواب که آید به چشم بیدارش
دلا بسوز که مولا تمام شد کارش
سریعتر بدنش را به خاک بسپارید
که در بهشت، علی وعده کرده با یارش
زمینیان غمیگین آسمانیان خوشحال
که بیقراردلی میرسد به دلدارش
برای دیدن دست کبود فاطمهاش
به عرش رفته یدالله دست حق یارش
خدا کند ز علی باز رو نگیرد؛ آه
خدا کند برود ابر از شب تارش
دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش
دوباره گل نکند کاش زخم مسمارش
خلاصه باز علی جان دهد اگر آید
دوباره فاطمهٔ زخمیاش به دیدارش
علی که سیر شد از کوفه زینبش هم رفت
چه کوفهای که تمامی نداشت آزارش
چه کوفهای که دوباره کشاند زینب را
نه بین مجلس تفسیر بین انظارش
رواست کوفه خودش را فرو برد در خاک
که رفت دختر غیرت میان بازارش
گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را
امان ز مردم نامرد بی کس و کارش
#محمد_علی_بیابانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شام_غریبان
#غزل
نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی
ای به قربان علی و ای به قربان علی
سالها رفتیم مشهد تا که دربانی کنیم
تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی
من که شبها میرسم تا صبح بارانی شوم
چشم خود را میسپارم دستِ باران علی
عرش هم حتی ندارد بی نیازیِ مرا
مادرم زهرا بزرگم کرده با نان علی
خوش بحال بچههای بی کسِ آن روزها
حسرتِ ما هست و خوابی روی دامان علی
مثلِ زینب مثلِ عباس است مثلِ اکبر است
هرکه امشب میشود پاره گریبان علی
یک طرف امالبنین و یک طرف سوزِ رباب
گریهی ما را در آورده شبستان علی
گوشهای پیراهن بابای خود را باز شُست
امالکثوم است و این شامِ غریبان علی
مثل چشمان حسین و مثل چشمان حسن
آه میسوزد جگرهای پریشان علی
وقت غسلش دست را روی شکاف سر گذاشت
آب هم آتش گرفت از زخم سوزان علی
خضر اُفتاده زمین جبریل اُفتاده زمین
اصلا امشب میشود این خانه ویران علی
اینطرف دست حسن ، آنسو حسین بی کفن
یک کفن را میکشند آرام بر جان علی
سر به تابوتِ پدر میزد حسن میزد حسین
وای از عباس و از تشییع پنهان علی
بعد از این باید برای کربلا آماده شد
آخرین روز است زینب بود مهمان علی
آخرین حرفی که میزد با یتیم کوفه بود
گفت روزی میرسند اینجا یتیمان علی
کوفه بعد از من مدارا کن تو با سرنیزه هات
کوفه جان زینب و جان تو و جان علی
مجلس نامحرم طشت زر و جانم حسین
کاش جایش بشکند آنروز دندان علی
* *
"ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن"*
نام ما ثبت است از اول به دیوان علی
هر زمانی که نجف میخواهم اما جور نیست
با قطاری میروم سمت خراسان علی
با علی ما آمدیم با علی جان میدهیم
خاک ما را فاطمه خوانده است ایران علی
حافظ*
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_قدر
#شب_جمعع
#مناجات
#دعای_کمیل
فرازی از یک #مثنوی
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
به آنان که محو نگاهش شدند
شهید سرافراز راهش شدند..
به مردانِ در عشق، ضربالمثل
به مرگی که شیرینتر است از عسل
به شیدایی مسلم بن عقیل
به اول شهید از تبار خلیل..
به دستی که در علقمه، شد قلم
وفایش به عالم، عَلَم شد عَلَم
به آبی که از چشمۀ مشک ریخت
به زینب که از روی تلّ اشک ریخت
به گودال بالاتر از طاقِ عرش
به خونی که پاشید بر ساق عرش
به «روز دهم» زیر چرخ کبود
که «خورشید بر نیزه گل کرده بود»
به قنداقهای که به معراج رفت
به پیراهنی که به تاراج رفت
به اسبی که کوبید سر بر زمین
به خونهای جاری در آن سرزمین
به ماهی که مهرش شده مشتری
به ایثار انگشت و انگشتری
به آیات کهف و به آیات نور
به مهمانی سر، میان تنور
به عاشقترین خواهر روزگار
که صبر و وفا را، شد آموزگار
به غمهای بانوی مَحمِلنشین
به ایراد آن خطبۀ آتشین
به شور مناجات مولا علی
به جانهای پیوسته با «یا علی»
به تأثیر شبنالههایِ کمیل
به سوز علی، در دعای کمیل
به دلهای عاشق، قراری ببخش
فروغی از آیینهداری ببخش
که نور دل اهل بینش تویی
سرآغاز هر آفرینش تویی
به راه تو آنان که سر دادهاند
ز فضل تو ما را خبر دادهاند..
ندارم کسی جز تو فریادرس
تویی دادخواه و تویی دادرس
الهی و ربی! پناهم بده
به سرمنزل عشق راهم بده
مرا جز تو، با کس سر و کار نیست
پذیرندۀ توبه غیر از تو کیست؟
نه چشمی نظر میکند سوی من
نه راه فراری فراروی من..
تو گرداندی از من بلا را به لطف
ندیده گرفتی خطا را به لطف
به صد مرحمت ای خدای جلیل
پراکندی از من ثنای جمیل
ثنایی که شایستۀ من نبود
سزاوار تشریف این تن نبود
ندیدی به کردار من جز قصور
مرا بردی از چاهِ ظلمت به نور
۸
منم شرمسار از بَدِ حال خود
زمینگیرِ زنجیرِ اعمال خود..
نشد دامنم پاک از خارها
شکستم حریم تو را بارها
سزد گر ببارد بلا بر سرم
که در بند نفس جنایتگرم
نه این بددلی، در سرشت من است
حجاب دعا، فعل زشت من است
تو آگاهی از زشتی کار من
نباشد نهان از تو اسرار من
مرا اشکبارانتر از ابر کن
عقوبت اگر میکنی، صبر کن
مرا داد دنیا فریب از غرور
به زندانم از آرزوهای دور
نباشی اگر دستگیرم هنوز
به نادانی خود دلیرم هنوز
مرا خواب غفلت گرفتار کرد
مرا نفس فرمانروا خوار کرد
پی خواهش دل شدم سالها
شکستهست از من پر و بالها
هوای دلم گشت دام فریب
دچارم به این سرنوشت غریب
چرا بیاثر اشک و آه من است؟!
که سَدّ اجابت گناه من است
گناهم، زیان جای سود آورد
بَلا بر سر من فرود آورد..
به کف غیر اندوه چیزی نماند
ز مُلک تو راه گریزی نماند
الهی و ربّی! کرم کن کرم
بخوان چون کبوتر مرا در حرم..
تو پوشیدهای عیبهای مرا
ببین گریۀ هایهای مرا
من آنم که بَر خود ستم کردهام
و کسبِ رضای تو کم کردهام
دلم در حریم تو نااهل بود
دلیری من از سَرِ جهل بود
مرا نیست هر چند قلب سلیم
مکن چیره بر من عذاب الیم
الهی و ربّی! من آن بندهام
که اینک تهیدست و شرمندهام
ضعیفم من و دردمند و حقیر
ذلیلم من و مستمند و فقیر
ز بیم تو در چشم من خواب نیست
به روز عقوبت مرا تاب نیست
عقوبت ز اعمال خود میکشم
که طعم عذاب تو را میچشم
به جُرمی که کردم در آن سالها
اسیرم اسیر سیهچالها..
چو با یادت آوردهام شب به روز
امیدم تویی، هستیام را مسوز
اگر بر عذابت صبوری کنم
صبوری کی از داغ دوری کنم؟
به اکرام تو چشم اگر دوختم
به امید عفوت چرا سوختم؟
تو زنجیرِ جانِ مرا باز کن
در آتش، زبان مرا باز کن
که شیون برآرم در آن آستان
شوم با دل خسته همداستان
به حسرت بنالم ز دل مثل نای
بگریم بر احوال خود، هایهای
بخوانم تو را از سویدای جان
که اِی آرمانِ دلِ عارفان!
پشیمانم و سرپناهی نماند
به جز آستان تو راهی نماند
«عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم»
ندارم به جز لطف تو دادرس
تو بیچارگان را به فریاد رس
که غیر از تو بخشد گناه مرا؟
که رحم آوَرَد اشک و آه مرا؟..
نجاتم از این روسیاهی ببخش
به این بینوا آنچه خواهی ببخش
#محمد_جواد_غفورزاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آلوده دامن خود را رساندم
بر روی شانه بارم کشاندم
اما همیشه ، ردم نکردی
من نامه ی خود با گریه خواندم
یا ربی العفو
سرخورده برگشت ، عبد فراری
آورده ام بی تو ، بدبیاری
در خانه بگذار من هم بمانم
این بنده شاید ، آمد به کاری
دست گناهان بالم گرفته
اشکی ندارم ، حالم گرفته
مهدی که از من دارد گلایه
انگار قلب عالم گرفته
یا ربی العفو
حال خرابم ، بسته به مویی
باید چه کرد از بی آبرویی
با روی بازت گفتی بیایم
گفتم بیایم من با چه رویی
کو سر به زیری ، کو سر به راهی
افتاده ام از چاله به چاهی
حالا رسیدم در محضرت با
موی سفید و روی سیاهی
یا ربی العفو
ناز علی را نوکر خریده
بار گدا را حیدر خریده
با گریه عمری شب های جمعه
گفتم حسین و مادر خریده
مظلوم حسینم
از خیمه می کرد زینب نظاره
بر مادر خود می کرد اشاره
می گفت مادر گرچه می آمد
شمشیر و نیزه بر جسم پاره
آن دم بریدم ، من از حسین دل
کامد به مقتل ، شمر سیه دل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر ؛ من از حسین دل
مظلوم حسینم
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
یا بسوزان درمیان شعله خاکستر شوم
یا ببخش این بنده را آدم شوم بهتر شوم
بنده ی بد را زدن کاری ندارد،تو نزن!
جای آن راهم بده در خانه ات نوکر شوم
من قیامت پیش رو دارم که گریه میکنم
وای اگر آنروز عریان وارد محشر شوم
هرعذابی هست باشد من تحمل میکنم
نه نمیخواهم که ننگ آل پیغمبر شوم
رحمت تو بیشتر از این گناهان من است
مرگ بر من گر که یک لحظه جدا زین در شوم
من از اول خاک بودم خاک نعلین علی
پس خدا نگذار تا روزی که هستم زر شوم
ای گنهکاران گرفتاران علیکم بالنجف!
دارم امشب میروم در محضرش قنبر شوم
فاطمه امشب میاید کربلا پیش حسین
کاش من هم همسفر با حضرت مادر شوم
یا بنیّ دشنه دست از حنجر تو برنداشت
حق بده از داغ ذبحت دم به دم مضطر شوم
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
May 11
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
لیله القدرت رسید، آدابِ امشب جالب است
احترام هر گنهکاری که داری واجب است
پیش مردم گرچه خورده طبل رسوایی من
به همه گفتی که این رسوا مگر بی صاحب است!
آسمان رحمتت ابری شد و باران گرفت
سایه ی عفو تو بر دشت گناهم غالب است
آبروی رفته ی من را بخر تا وقت هست
گاه گاهی این ضرر کردن به نفع کاسب است
گردن کج آمدم، گردن بگیر امشب مرا
این فراری که زمین خورده، به جودت راغب است
یک نفر العفو گویان از کنار من گذشت
زود گفتی اینکه توبه هم نکرده تائب است
شرم دارم! خیلی از مهدی خجالت می کشم
آن امام حاضری که فکر کردم غائب است
لیله القدر علی، چادرْ سیاه فاطمه است
نور زهرا بر سیاهی های عالم حاجب است
غیر حیدر، قدر زهرا را نمیداند کسی
جسم زهرا و علی، یک روح در دو قالب است
بستگی دارد به زهرا که علی هم بگذرد
کار، دست مادر است و مرتضی هم کاتب است
اینکه هرشب یاعلی بُرده دل ما را نجف...
فاطمه زحمت کشیده... زحمت ما کاذب است
حاجتم را، هم ندادی در حرم راهم بده
این دل سرگشته امشب، کربلا را طالب است
زیر قبّه با نمازت روضه ی کامل بخوان
چون حسین بن علی آنجا امام راتب است
شمر، اگر بالای ده ضربه زده بر گردنش
تیرِ مانده در گلو، کار سنان غاصب است
سر، هزاران دفعه از نیزه زمین افتاده است
زخم های روی سر، زیر سر آن راکب است
بردن او در تنور مطبخش با خولی و
شستن خاکسترش با گریه، کار راهب است
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#دوبیتی
علی دست تو را خواندهست دنیا
تو را از خویشتن راندهست دنیا
برایش سفرهی رنگین مچینی
علی مهمان ناخواندهست دنیا
#عباس_احمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
✍اعمال مشترک شبهای قدر
پی نوشت:بر عارف فِتَن پوشیده نیست که بهترین عمل مشترک شبهای قدر مطالعه و تحقیق است چنانکه بسیاری از علماء فرموده اند و کتب خود را در این شبها شروع کردن یا به پایان رسانده اند مانند ؛ مرحوم علامه طباطبایی که تفسیر شریف المیزان را در شب قدر به پایان رساندند.
🔸وَآخِر دَعْوَانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_ضربت_خوردن_امیرالمومنین
#شب_نوزدهم
#شب_قدر
#قصیده
چه کرد کوفه که حیدر بی احترام شود؟
کسی نبود که بر قلبش التیام شود
امام مظهر صبر خداست ای کوفه
چه کردهای تو که صبر خدا تمام شود؟!
نبود شأن علی بین کوفیان باشد
که با اهالی این شهر همکلام شود
مگر مرام علی بین شهر شهره نبود؟
چه میشود که چنین کوفه بیمرام شود؟
حرامزاده نبودند کوفیان اما
امان از این که شکمها پر از حرام شود
امان از اینکه سخنهای شبهدار خواص
دلیل اصلی گمراهی عوام شود
زبیر فکر نمیکرد بعد پیغمبر
به سوی فتنه رود دشمن امام شود
به جز ابوذر و مقداد و چند تن دیگر
کسی نبود که آماده قیام شود
عجیب نیست بدون علی، ابوموسی
به مکر و وسوسه عمروعاص خام شود
نخواست کوفه برای خدا جهاد کند
که خواست تیغ علی نیز در نیام شود
کسی مقابل دشمن سپر نخواهد شد
تمام کوفه اگر هم که قتل عام شود
نه این دلیل به حق بودن معاویه نیست
اگر که دور و بر باطل ازدحام شود
به منصبی نرسد در حکومت علوی
کسی بخواهد اگر صاحب مقام شود
کسی بدون علی عاقبت به خیر نشد
اگرچه معتکف مسجد الحرام شود
خوشا کسی که علی میشود خریدارش
به خانهاش رود و بنده و غلام شود
خوشا به حال هر آنکه شهید راه علی است
و دفن در نجف و وادی السلام شود
رسید کار به جایی که روز عاشورا
حسین، کشته و غارت زده خیام شود
رقابت است سرش را که زودتر ببرد
رقابت است سرش قسمت کدام شود
رسید کار به جایی که اهل بیت علی
اسیر و راهی بازار شوم شام شود
نشستهایم که یک روز منتقم برسد
نشستهایم فقط وقت انتقام شود
#آرش_براری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
غمش هر ديده را خونبار میکرد
اگر ياد از در و ديوار میکرد
براى خاطر زخم دلش بود
که با نانونمک افطار میکرد
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_ضربت_خوردن_امیرالمومنین
#شب_نوزدهم
#شب_قدر
#غزل
تبی افتاده پی در پی به جانِ مسجد کوفه
امان از ناله هایِ بی امانِ مسجد کوفه
دلِ گلدسته دارد لحظه لحظه میشود آشوب
غم انگیز است از امشب اذانِ مسجد کوفه
أمیرالمؤمنین می ایستد جانانه در محراب
زمان می ایستد در آستانِ مسجد کوفه
نماز صبح، دارد در وجودش سخت دلشوره
کنارِ رکعت دوم میانِ مسجد کوفه
علی(ع) با جان و دل ذکرِ رکوع آخر خود را
قرائت کرد و بند آمد زبانِ مسجد کوفه
تنِ محراب لرزید و به خون آغشته شد قبله
مسافر شد امام ِ مهربانِ مسجد کوفه
نمازش را شکست آن تیغِ لاکردار در سجده
به شدّت داد ذاتش را نشانِ مسجد کوفه
امان از زانوانِ ناتوانِ حیدر کرار
امان از اشک هایِ آسمانِ مسجد کوفه
به جایِ نغمهٔ "مولایَ یامولایْ" می پیچد
نوایِ "وا علیا" در نهانِ مسجد کوفه
به ارکانِ هدایت خورد در ماهِ خدا ضربت
به این علت خدا شد روضه خوانِ مسجد کوفه!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍آداب شب قدر
🎥مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#دوبیتی
فدای دردهای بیدوایت!
فدای گریههای بیصدایت
خدا را میتوان دیدن، علیجان!
در آن گلپینههای دستهایت
#محمدرضا_سهرابینژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#دو_بیتی
گروهی عهد و پیمان دیر بستند
شکستند آنچه با تاخیر بستند
همان ها که ز دستت لقمه خوردند
به دست دخترت زنجیر بستند
#
برایت کاسه کاسه شیر آورد
چه بر روز من این تصویر آورد
مُحرّم شد ، یتیم کوفه آمد
به جای شیر با خود تیر آورد
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شهادت
#دوبیتی
بستر از زبان حضرت زینب سلامالله
کنار بسترت خواهی نخواهی
دو چشمم میرود امشب سیاهی
به این فرقی که مانندِ دلم شد
الهی یا الهی یا الهی
نگاهی که دلم بال و پرش ریخت
بجای اشک، خون چشم ترش ریخت
دلم حال یتیمی دارد امشب
که سقفِ خانهاش روی سرش ریخت
تو خوردی ضربت و دختر شکسته
تو را این نه غمِ مادر شکسته
ندارد مرهمی این فرقِ زخمی
شبیهِ پهلویی که در شکسته
چِه سان برتو دو چشمِ تر ببندم
چگونه مرهمی بر سر بندم
به اینها بند، خونِ تو نیاید
مگر با معجرِ مادر ببندم
همینکه فرقِ تو پاشید خندید
همینکه مجتبی نالید خندید
تو از شیرِ خودت دادی به قاتل
همینکه شیرِ تو نوشید خندید
عوالم را همین که زد، بهم ریخت
غمی این خانه را آمد بهم ریخت
بمیرد نانجیبی که تو را زد
خدایا حال ما را بد بهم ریخت
حسین اُفتاده و در روبرویش
تویی و زینب و حال مگویش
نداری جان و گفتی که بجایت
بگیرم بوسه از زیر گلویش...
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان
#مربع_ترکیب
یا غافر الخطایا، با ما چکار داری
با بنده ای فراری، اینجا قرار داری
از روسیاه عالم، چه انتظار داری؟
راهم اگر ندادی، تو اختیار داری
یکسال رفته بودم، دنبال اشتباهم
حالا رسیده ام با، پرونده ی سیاهم
عمر و جوانی ام را، عصیان تباه کرده
این گرگ ... یوسفم را، تنهای چاه کرده
هرچه گناه کردم، مهدی نگاه کرده
آن عبد خودسرش را، خود سر به راه کرده
گرچه فریب خوردم، بازنده را بخر باز
شرمنده ام کن امشب، شرمنده را بخر باز
آنکه به شانه بار، ما را کشیده مهدی است
درد نگفته ام را، او که شنیده مهدی است
آن یار که به داد، عالم رسیده مهدی است
در سینه ی فلسطین، نور امید مهدی است
بوی وصالش امشب، قبل اذان می آید
ما که امیدواریم، آقایمان می آید
باید ز بس خرابیم، در قبرْ چال مان کرد
ای کاش میشد امشب، فکری به حال مان کرد
مولا رسید و رحمی، بر سن و سال مان کرد
اسم علی که آمد، مادر حلال مان کرد
این عبد بی لیاقت، با فاطمه طرف شد
سجاده ی نمازش، خاکِ درِ نجف شد
گرد و غبارم امشب، روی عبای حیدر
تا صبح سجده دارم، بر خاک پای حیدر
خاکم کنید بین، صحن و سرای حیدر
شاید طلا شدم در، ایوان طلای حیدر
بی او عبادت ما، در اصل ... معطلی بود
هر روزه ای گرفتیم، کار خود علی بود
طاعت برای ما کرد، ضربت برای ما خورد
زحمت کشید و جایش، با سائلان غذا خورد
در این بهار باید، بین نجف هوا خورد
گریان شده کسی که، افطار ... کربلا خورد
مولا کنار سفره، خود را به ما رسانده
هرشب سلام ما را، تا کربلا رسانده
کشتی ما حسین و دریای ما حسین است
دنیای ما حسین و عقبای ما حسین است
امروز ما حسین و فردای ما حسین است
دلدار ما حسین و لیلای ما حسین است
زنجیر غم گرفتیم، آن را مدال کردیم
با مرتضی و ارباب، تحویل سال کردیم
هجران مرتضی نه، هجران دخترش بود
چون شمعی آب میشد، پروانه دخترش بود
حیدر به فکر روز، پایان دخترش بود
فکر هجوم کوفه، بر جان دخترش بود
زینب برای داغ، دلدار گریه می کرد
بر غربت حسین و بازار گریه می کرد
مثل امیر عالم، همدم نداشت زینب
پیش حسین و عباس، که غم نداشت زینب
در کوفه معجرش رفت، پرچم نداشت زینب
دورش شلوغ بود و محرم نداشت زینب
خاکستر سرش از، خاکستر حسین است
خون سرش به محمل، خون سر حسین است
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#غزل
باز کن آغوش خود را سائلات سر می رسد
آن گدا که بخششات را کرده باور،می رسد
آنقَدَر فریاد خواهم زد که من را هم ببین
ناله های هر شبم از پشت این در می رسد
تا نَفَس باقی است..،نَفس سرکشم را رام کن
رفتهرفته عمر من دارد به آخر می رسد
در شب قَدرَت،به قَدرِ گریه ام رونق بده...
هر که به جایی رسید ، از دیدهی تر می رسد
گرچه بد کردم..،بیا با این بدت تندی مکن
ای که لطفِ بی حدت حتی به کافر می رسد
از دل هر معصیت زهرا مرا بیرون کشید
کار من هرگاه گیر افتاد..،مادر می رسد
زیر قرآن زیر و رویم کن..،الهی بِالْعَلی...
دلشکسته گیر می افتد ، به دلبر می رسد
نخل حیدر خرج افطاری ما را می دهد
از نجف ظرف رطب هر شب به نوکر می رسد
دفن نوکر احتیاطاً گردن ارباب هاست
بعد مُردن کفن و دفن ما به حیدر می رسد
در سراشیبی قبرم ، بعد تلقین خواندنم...
حتم دارم مرتضی آنجاست که سر می رسد
هرچه ماتم بود حیدر در وجودش جمع کرد
بعدها ارث پدر یکجا به دختر می رسد
▪️
▪️
سر به چوب مهمل خود زد..،در آن ساعت که دید
نیزهداری مست با راس برادر می رسد
در کنار خانه ی باباش سنگش می زنند
زخم مهلک بر پر و بال کبوتر می رسد
کاش زینب خاطرش در کوچه ها آسوده بود...
کاش بر هر دختری می دید معجر می رسد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
💫 انعکاس حالات شب قدر در طول سال
از نكات بسيار مهمّى كه (مرحوم علامه طهرانی) دائماً میفرمودند اين بود كه:
حالات و ملكاتى كه انسان در شب قدر دارد در طول ايّام سال منعكس مىشود. كسى كه در شب قدر در عالم وحدت است، در طول سال نيز اين معنا در او مشهود است و كسى كه در عالم كثرت متوغّل است در طول سال نيز به همين معنا مبتلا مىشود.
خطورات و توجّهاتى كه در شب قدر براى انسان است بر خطورات و حالات سال مؤثّر است، حتّى اگر فرض كنيم كسى در شب قدر توجّهش به فرزندش زياد است، اين حال به تمام سال وى تسرّى مىنمايد.
لذا بر مراقبهٔ تامّه در ليلهٔ قدر تأكيد أكيد داشتند؛ بطوريكه انسان از اوّل شب تا صبح به عبادت و توجّه به حضرت حقّ جلّاسمه مشغول باشد و با هيچكس هيچ صحبتى در امر دنيا نكند و به هيچ كار لغو يا مكروهى نپردازد تا از فيوضاتى كه در اين شب از نفس مقدّس امام زمان عليهالسّلام تراوش مىكند بهرهٔ وافى ببرد.
📚 «نورمجرد»، ج۲، ص۳۷۰
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مناجات
#شب_قدر
#چارپاره
#محاوره
دوباره اومدم چونکه یه عمره
شده بنده نوازی کار و بارِت
میشینی با دل و جون پایِ حرفام
دوسِت دارم! سبک میشم کنارِت
دلم خیلی گرفته، بسکه ذهنم
همش تاریکه و محتاجِ نوره
خبر داری! میدونم! آره، اما
بذا واست بگم حالم چجوره
دلم رو خیلیا خیلی شکستن
چه شبها سوختم تا صبح توو تب
تک و تنها با گریه مثل هر سال
به آغوشت پناه آوردم امشب
خدایا از زمونه خیلی خسته م
دلم خونه! ندارم حس و حالی
میدونم که نمیذاری بمونه
شب بیست و یکم دستام، خالی
شب قدره، شدم حالا که مهمون
بگو بخشیدمت! پیش خودم باش
گذشتی از گناهام با یه توبه
بدونم بیشتر قدرِ تو رو کاش
شب قدره، به قدرِ چند جرعه
میشه قسمت بشه رزق شهادت؟!
واسه من که حسین(ع) آقامه والله...
به قران اُفت داره مرگِ راحت
خودت میدونی که دارم شب قدر
به این نیت فقط "جوشن" میخونم
میترسم آخه از مردن خدایا
شهیدم کن! میخوام زنده بمونم
تو رو جونِ همون آقا که دیگه
تویِ بستر داره از دست میره
یتیما پشتِ در میگن با گریه:
دیگه شیر از گلوش پایین نمیره
چقد سختی کشید و خسته جون داد
بمیرم! رفت با فرقِ شکسته
خبر پیچیده توو کوفه، که حیدر-
تموم کرده! دیگه چشماش و بسته
دلم آتیش گرفت از اینکه باید
بسوزن بچه ها از غم توو خونه
که تشییع علی(ع) هم خیلی آروم
شبیه فاطمه(س) باشه شبونه
به دورِ بستر خالی دوباره
نشستن بچه ها با چشم گریون
حسن(ع) شاید به زینب(س) گفته باشه
دو چندان شد غم ِ بی مادریمون
ندارن میلِ به افطار، دیگه
دلم داره عجب حالِ وخیمی
کناره سفره میخونم با گریه
یتیمی درد بی درمون یتیمی!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem