eitaa logo
شعر شیعه
7هزار دنبال‌کننده
479 عکس
179 ویدیو
20 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت بلاخیز است تیغ غم ارباب ما بسیار خون ریز است در روضه پژمردیم این گریه بارانی شدن در فصل پاییز است چون "عصر عاشورا"ست از کربلا در ذهن تصویری غم انگیز است سینه زنی هامان هر قدر باشد، پای این غم باز ناچیز است همرنگشان باشیم اصل عزاداری، عزاداریِ تبریز است ..... هیئت بلاخیز است این روضه ها گر بازتر گردد خطر دارد اصلا سنان اسمش در شعر هم وقتی میاید دردسر دارد مقتل نویس آمد این روضه های داغ را از خاک بردارد از اوّل این راه انگشترت را ساربان زیر نظر دارد با خویش میگویم: آیا رباب از بعد این قصّه خبر دارد؟! گرمای بیش از حد خیلی برای طفل شش ماهه ضرر دارد .... هیئت بلاخیز است مخصوصا این شبهای لبریز از غم و ماتم تب کرده است انگار میلرزد از داغت سر این کوچه ها پرچم در قالب باران میریزد اشک چشم های آسمان نم نم گفتند کو سقّا؟ تو در جوابش کرده ای تنها سرت را خم حتما خبرهایی ست هی زینب تو معجرش را میکند محکم ..... حتما خبرهایی ست اینجای مقتل ها زبان شعر هم لال است ای ذوالجناح آرام! باید بگویی خونِ که بر روی این یال است حتماً خبرهایی ست زینب میان خیمه خیلی ناخوش احوال است بیرون زد از خیمه اینجای روضه شمر دیگر بین گودال است دردش مرا هم کشت آنکس که انگشتر ربوده فکر خلخال است دارد خبر را اسب با نعل خونی میبرد کوفه...چه خوشحال است! @shia_poem
تو صبح امیدی علی اکبری سرفرازی رشیدی خدا خواست اما خودت را به دست خودت آفریدی چو دیدی خودت را خودت دستهای خودت رابریدی کلید است قاسم تو باب الحوائج تری شاکلیدی مراد است زینب تو در مکتب عمه جانت مریدی شبیه ابالفضل تو در رزم ماضی خیلی بعیدی به هنگام پیکار از اسم علی رونوشت جدیدی دوتا ابرویت را اگر کج کنی سر ز دشمن بریدی عجب جایگاهی که بین بنی هاشم اول شهیدی چنان پاکشیدی که اندازه ی کربلا قد کشیدی . شکسته نشسته پدر پیش نعش تو خسته نشسته گسستی تو،بابات؛ هم ازین جهان دل گسسته نشسته وتا دسته تیغ است که در جسم تو دسته دسته نشسته سنان ایستاده زنی روی تل چشم بسته نشسته چه کردی که بابات به سمتت می آید نشسته نشسته . خمیده بریده پدر تا به جسمت رسیده بریده نه دیده،ز جانش؛ توراهر کسی هم ندیده بریده خدا دست خود را؛ شبی که تو را آفریده بریده نفسهای بابا به دنبالت از بس دویده بریده شدی خوشه ای که تو را دشمن از سر نچیده بریده چنین بوده صحنه توراتیغ دیده ،پریده ،بریده ومقراض بعدش رسیده ،کشیده، جویده ،بریده شدی ارباً اربا بریده بریده بریده بریده @shia_poem
به نام او هوالباقی به میدان می روی ای اولین و آخرین ساقی من از ابروت فهمیدم که هم جبار و هم قهار و هم رحمان و رزاقی ابالفضلی و عباسی تو هم استاد پیکاری و هم استاد اخلاقی جهان دارالشفای توست که هم محشور هم مشهور در انفاس و آفاقی وفا٬غیرت٬ادب٬تنها؛ برای این همه مفهوم در یک تن تو مصداقی قواعد ریخته برهم تو هم مقصود زُهادی و هم منظور عُشاقی برای کشتن مردم خدا داده به چشم تو عجب ابروی خلاقی برای کربلا رفتن به ما خیل گنهکاران فقط مشغول ارفاقی برو اما بیا حتماً رسیده از علی اصغر برای تو چه ابلاغی بیا با مَشک یا بی مَشک رقیه بسته با دست تو در خیمه چه میثاقی به دستت دست میشویی ندیدم در کسی اینقدر مهجوری و مشتاقی به کف الاَیمَن و ایسَر دوتا دستت دوتا سروند افتادند در باغی غم مَشک و غم اصغر دوچندان می کند در سینه ات هر داغ را داغی تمام دشت می گویند أدر کأساً وناوِلها الا یا ایها الساقی . خبر پاشیده شد از هم سپاه دشمنان با یک نفر پاشیده شد از هم به دست یک نفر هم نه سپاه اینچنین با یک نظر پاشیده شد از هم دم رود آمد و آن رود دلش با دیدن قرص قمر پاشیده شد از هم به دورش حلقه کردند و گُلی در کنج گلدان با تبر پاشیده شد از هم رباب و اصغر و بابا پس از او بینشان تیر سه پر پاشیده شد از هم و او هم پهلویش انگار شده چون پهلویی که پشت در پاشیده شد از هم عمود خیمه٬ بر فرقش عمود آهنین افتاد و سر پاشیده شد از هم سرش پاشیده شد اما دل بابا برایش بیشتر پاشیده شد از هم @shia_poem
والا علی اکبر زیبا علی٬ غوغا علی٬ رعنا علی اکبر باد موافق را با گیسویش انداخته از پا علی اکبر اصلاً به جای زلف پیچیده دور سر شب احیا علی اکبر با تیغ ابرویش جمعِ عدو را میکند مِنها علی اکبر یا مظهر الوالی یا مصطفی، یا مرتضی و یا علی اکبر تکثیر شد حیدر اینجا علی آنجا علی هرجا علی اکبر اعلان ختم جنگ؛ می شد اگر می تاخت با سقا علی اکبر پس خُلقاً و خَلقاً پیغمبری گویاست پس گو...یا علی اکبر الدَّهرُ یومان است؛ امروز علیِ اصغر و فردا علی اکبر بابا ز دنیا و می بُرد هرلحظه دل از بابا علی اکبر بعد از تو بابا گفت ای خاک عالم بر سر دنیا علی اکبر این آخر روضه ست مثل علی اصغر شده حالا علی اکبر @shia_poem
در بستر افتاده تنهاترین تنها بدون یاور افتاده پیش کبوترها در کنج آشیانه بی بال و پر افتاده آه از دل زینب بار مصیبت روی دوش دختر افتاده با گریه می شوید خون لخته هایی را که روی معجر افتاده شمشیر می داند عمق شکافی را که در فرق سر افتاده در کاسه های شیر اشک یتیم شهر در پشت در،افتاده آمد صدای `در” انگار حیدر باز یاد همسر افتاده یاد چهل نامرد یاد گلی که بین دیوار و در افتاده یاس نبی بود و در چنگ شعله مثل یک نیلوفر افتاده تقصیر مسمار است زخمی که بین دنده های مادر افتاده قنفذ،نزن نامرد... بس کن،نمی بینی؟عبای حیدر افتاده @shia_poem