#روز_قدس
#غزل
میرسد شیوهٔ مردانگی از وادیِ قدس
کوه را می شِکند غیرتِ فولادیِ قدس
مکرِ صهیون متلاشی شده ویرانه شده
از سرافرازی و از قدرتِ بنیادیِ قدس
خوب فهمیده فلسطین که #ید_واحده اَش
هست سرمایهٔ پیروزی و آبادیِ قدس
میرسد دستِ اهالیِ خودش با دلِ خوش
سرزمینِ کهن این خانهٔ اجدادیِ قدس
بِشْکند قفلِ قفس...رنج به پایان برسد...
در جهان کاش بپیچد خبرِ شادیِ قدس
اندکی صبر! به وٱلله سحر نزدیک است
کمتر از چند قدم مانده به آزادیِ قدس
قبلهٔ اولمان مقتلمان خواهد شد
با قیامی که شده؛ آرزویِ وادیِ قدس!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#روز_قدس
#غزل
نسیم وحدت
بگو به باد بپوشد لباس نامهبران را
به گوش قدس رساند سلام همسفران را
بگوید این همه، آمادهاند تا چو شهیدان
کنند سوی تو هموار، راه رهگذران را
به جوش آمده امروز، خون هرچه مسلمان
فرا گرفته طنین اذان، کران به کران را
نسیم وحدت و بیداری از اشارت قرآن
فرا رسیده و هشیار کرده بیخبران را
کسی که چشم دلش وا شود به عزّت ایمان
چگونه حمل کند بار ذلّت دگران را
صراط نور که ذاتش نه شرقی است و نه غربی
بشارتیست به خورشید، منطق طیران را
خوشا شهادت و آزادگی به شرط رسیدن
برای حسن ختام، این دو روزۀ گذران را...
#محمدجواد_شاهمرادی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#روز_قدس
#فلسطین
#غزل
قبلهگاه نخستین
سلام خاک رسولان! سلام ارض فلسطین!
چقدر زخم به تن داری ای ستارۀ خونین
تو رازدار پیام آوران مهد تمدن
تو آرمان مسلمان تو قبلهگاه نخستین
به ذره ذرۀ خاکت هزار راز نهفتهست
کشیدهاند به دورت ز ترس این همه پرچین..
قسم به کعبه که آزاد میشوی تو به زودی
قسم به آیۀ زیتون، قسم به آیۀ والتین
مقاومت کن و بار دگر حماسه به پا کن
و گفتهاند ملائک هزار مرتبه آمین
قسم به قدس که یک روز، روز فتح میآید
قسم به خاک رسولان... سلام ارض فلسطین!
#علی_اصغر_الحیدری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#روز_قدس
#غزل
یک اتفاق ساده مرا بیقرار کرد
باید نشست و یک غزل تازه کار کرد
در کوچه میگذشتم و پایم به سنگ خورد
سنگی که فکر و ذکر دلم را دچار کرد
از ذهن من گذشت که با سنگ میشود
آیا چه کارها که در این روزگار کرد
با سنگ میشود جلوی سیل را گرفت
طغیان رودهای روان را مهار کرد
با سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت
بیسرپناهها همه را خانهدار کرد
یا میشود که نام کسی را بر آن نوشت
با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد
یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت
زد شیشهای شکست و دوید و فرار کرد
با سنگ مفت میشود اصلا به لطف بخت
گنجشکهای مفت زیادی شکار کرد
یا میشود که سنگ کسی را به سینه زد
جانب از او گرفت و به او افتخار کرد
یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را
در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد
ناگاه بیمقدمه آمد به حرف، سنگ
این گونه گفت و سخت مرا بیقرار کرد:
تنها به یک جوان فلسطینیام بده
با من ببین که میشود آنگه چه کار کرد
#علی_فردوسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#روز_قدس
#مثنوی
...جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
جمعه به مهربانی تو فکر میکنم
به عهد باستانی تو فکر میکنم...
بیصبرم آنچنان که به آخر نمیرسم
حس میکنم به جمعۀ دیگر نمیرسم...
گفتند: دزد آمده باز از هزارهها
خالی شدهست کاسۀ چشم ستارهها
گفتند: آب چشمۀ خورشید کم شدهست
پاییز حکم داده و گل مُتَّهم شدهست
شب، شکل دو مثلّث درهم رسیده است
اضلاع ناگزیر جهنّم رسیده است...
آواز بادهای حرامی رسیده است
پاییز، با دو کفش نظامی رسیده است
در روزنامهها خبر مرگ برگهاست
صحبت ز شکل غیر طبیعی مرگهاست
شب در تمام زاویهها پخش میشود
هی صحبت معاویهها پخش میشود...
آنان کتاب حق را تحریف میکنند
هر شعر تازهای را توقیف میکنند
یک شعر مثل اسلحهای آسمانی است
بیاعتنا به «نظم نوین جهانی» است...
شعری که مثل آدم، فریاد میزند
شعری که زخمهای تو را داد میزند...
شعری که مردگان را بیدار میکند
تاریخ آدمی را تکرار میکند
شعری که میتواند توفان بیاورد
نامه ز سرزمین شهیدان بیاورد...
آنجا که ظلم را همه واگویه میکنند
وقتی زنان افغانی مویه میکنند...
وقتی هراس مرگ به هر ثانیه بهجاست
داغ زنان کُرد «سُلیمانیه» بهجاست
آنجا که هست شهر درختان واژگون
آنجا که پر شده دل «سارایِوو» ز خون
آنجا که کودکانش محکوم مردنند
با چشمهای آبی، لبخند میزنند
بمب است بمب! بارش بمب است از آسمان
این هدیهها برای شماهاست، کودکان!...
آنجا که کودکان فلسطین نه کودکاند
حتّی تمام دخترکان بیعروسکاند
آنجا که گاز اشکآور، حرف تازه نیست
حتّی برای رد شدن از شب، اجازه نیست
هر کوچه پر شدهست ز فرمان ایستها
هر لحظه میرسد صفی از صهیونیستها...
یک برگ از کتاب خدا میخورد ورق
هر بار اسامی شهدا میخورد ورق
اسم شهید، مثل کلید است در جهان
تنها کلید، اسم شهید است در جهان...
خون شهید میجوشد، گرم و آتشین
آنجا که دستهایش، روییده از زمین...
این دستها چهقدر به ما پند میدهند
ما را به آسمانها پیوند میدهند
یک دست توی مشت فشردهست سنگ را
یعنی که من نیاز ندارم، تفنگ را...
امروز هر درخت، چریکیست خشمناک
که گرچه تیر خورده، نیفتاده روی خاک...
دنیا به فکر کشتن ابنزیادهاست
هر ابر، چفیهایست که بر دوش بادهاست...
آن سوی تپّه، پشت همین سیم خاردار
مانده در انتظار درختان خود، بهار...
موعود من! به رغم تمام مورّخان
تاریخ باستانی این قوم را بخوان
در مصحف بهاری تو، گل مقدّس است
چون مرکز بهار تو بیتالمقدّس است
امروز، شورش کلمات از صدای توست
در روزنامههای جهان، ردّ پای توست...
تقویم پارهپارۀ دنیا، ورقورق
نزدیک میشود به قیام بزرگ حق
او را هزار نام بخوانند اگر، یکیست
با صد گزارش متفاوت، خبر یکیست
آغاز شد نماز جهان با طلوع دین
دنیا رسیده است به «ایّاک نستعین»...
باید به ذات حق متمسّک شویم باز
گرم دعای «کن لولیّک» شویم باز...
با هر غزل نگاه سوی عرش میکنم
موعود! خاک راه تو را فرش میکنم
#محمد_سعید_میرزایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
#@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#مثنوی
بگیر ای دوست دست بی نوا را
زمین افتاده ی سر به هوا را
نگاهم کن! نگاهم کور مانده
گدا از آستانت دور مانده!
همانم که فراموشی ست کارم
به معصیّت گذشته روزگارم
همانم که سر راهت نشستم
همیشه توبه هایم را شکستم
همانم که ز تو توشه نبردم
به جایش باز نان شبهه خوردم
دوباره خوب کن بدحالیم را
خودت پر کن دو دست خالیم را
به گردن مانده عمری قرض و دینم
نگو یارب که عاق والدینم
اگرچه مضطرم، زارم غمی نیست
حسین ابن علی دارم غمی نیست
چه غم دارم اگر مَحرم حسین است
خدارا شکر اربابم حسین است
تمام عشق من این بار عام است
بدون روضه اش کارم تمام است
بمیرم وقت آخر پر محن بود
بزرگ یک قبیله بی کفن بود
تنش را برروی نیزه کشیدند
عزیز الله ما را سربریدند
بمیرم بچه هایش زخم خوردند
سرش را تا به کوفه زود بردند
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالا بلند بابا ...
از این ترورها و این شهادتها که گویا برای برخی عادی شده، این صحنه ها هم باید نمایش داده شود!
هر کدام از این شهدا پدری و مادری و همسری و فرزندانی دارند که ممکن است اینگونه کمرشان زیر بار داغِ فراق خم شود
گرفتن #انتقام این عزیزان از دشمن صهیونیسم میتواند کمی از این غم جانکاه بکاهد و دلهای داغدار را تسلی دهد
81.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو در جود و بخشش نهایت نداری
تو بخلی زمان عطایت نداری
منم یاغی اما تو زندان برای
فراری و بی دست و پایت نداری
تو را بنده هایت فراموش کردند
ولی کینه از بنده هایت نداری
تو گفتی جهنم برای تو دارم
نه عشقم، عزیزم، فدایت، نداری!
اگر بد شدم، چون خدایم تو هستی
نیازی به من در دعایت نداری
خدا من که گفتم گنه کار و زشتم
چرا پس به حرفم عنایت نداری؟
به زهرا قسم میخورم آشنایم
غریبه به مهمان سرایت نداری
اگر من به جز تو کسی را ندارم
تو هم مثل این بی نوایت نداری
قسم بر رضا که سریع الرضایی
اگرچه ز دستم رضایت نداری
نشستی کنارم در این شب نشینی
شبیه علی با گدایت نداری
نجف را که بستند، یا رب دوایی
به دردی که دارد سرایت نداری
حسین جان خرابم چه هجران سختی
از آن تربت کربلایت نداری؟
صدا زد رقیه پدر جای سالم
در این صورت جابجایت نداری
کجا رفته بودی که دیگر سراغی
از آن دختر دلربایت نداری
درست است سنگین شده هر دو گوشم
تو هم جوهری در صدایت نداری
نپرس از چه گیسو و معجر ندارم
تو هم شانه بهر عبایت نداری
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
شکایت از من عنایت از او ، قنوت از من اجابت از او
گناه و عصیان همیشه از من ، همیشه عفو و حمایت از او
مرا فراخواند و من نرفتم ، بغل گشود و محل ندادم
که بوده دائم فرار از من ، که بوده همواره دعوت از او
عجب خدایی چه باوفایی ، چه مهربانی چه آشنایی
که من گنه کردم و به جایم ، مدام بوده خجالت از او
گناهکاری است عادت من ، گناه پوشی است عادت او
ندیده جز ناسپاسی از من ، ندیده ام جز محبت از او
مگر چه می خواست غیر طاعت ، چه خواست از من به جز اطاعت
نکردم از او اطاعت اما ، همیشه دیدم اطاعت از او
رسیده ام با دو بال بسته ، رسیده ام خسته و شکسته
حسین را صدا زدم تا ، مگر بگیرم شفاعت از او
حسین از سنگ دُر بسازد ، ز من هم ایکاش حُر بسازد
امید دارم بغل بگیرد ، مرا که بوده رفاقت از او
عجب رئوفی عجب رحیمی ، عجب بزرگی عجب کریمی
که ساربان نیز سائلش شد ، گرفت او نیز حاجت از او
به تیغ ، اذن حضور داد و به دشنه اذن عبور داد و
درون گودال بود و خنجر ، گرفت اذن زیارت از او
حسین در خاک و خون پر از تب ، به خیمه در آه و ناله زینب
برادری ماند و خواهری رفت اسارت از این شهادت از او
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
مرگم فرا رسیده و باید بایستم
محکوم به اطاعتِ فرمانِ "ایستم"
من یک گناهکارِ زمینگیرم ای خدا
من جز شکست خوردهٔ بیچاره کیستم؟!
حالا که غیرِ زحمتِ دائم نداشتم
راضی به رحمتی که مدام است؛ نیستم
گفتند میرسد دم ِ جان دادنم علی(ع)
عمری فقط به شوقِ همین لحظه زیستم
در فکرِ کفْنِ و دفنِ خودم بارها غروب
کنج حرم نشستم و نم نم گریستم
حالا که آخرِ همهٔ گریه ها؛ خوشی ست
غیر از امیدواری و جز عشق؛ چیستم؟!
در قید و بندِ بندِ کفن نیست پیکرم
چونکه علی(ع) رسیده و باید بایستم!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
طریق حسن، هزار است و رهنورد یکیست
ابوتراب یکی، شاهِ کوچهگرد یکیست
به سفره نانی اگر دارد آسمان از توست
که بی دم تو تموز و تنورِ سرد یکیست
بگو به ماه کجا میگریزد از مهرت
به هرکجا برود چرخ لاجورد یکیست
تو با تمام یتیمانِ دهر همسخنی
در این سراچۀ نُه تو، زبان درد یکیست
چه در غدیر، چه گاه مباهله، چه تبوک
پیمبر از تو فقط گفت، حرف مرد یکیست
⬛
اگر که معرکه خیبر، اگر تلآویو است
قسم به تیغ دودم، فاتح نبرد یکیست!
#مسعود_یوسف_پور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#وداع
#غزل
شب آخر رسید اما برای عاشق آغاز است
که عاشق خوب میداند سحر هنگامِ پرواز است
اگر این است آقایم ندارد سفرهاش پایان
ضیافت خانهاش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است
خدا را شُکر در سی شب مرا دارالشفا آورد
همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است
خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم
چرا ما آمدیم اینجا میان ما و او راز است
خدایا کاش سال بعد سحرها در بقیع باشیم
که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریهها ساز است
و شبها جمع میگردیم گِردِ مرقدش آنجا
کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است
توسل کن توکل کن خدا هست و خدا کافی است
چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است
خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما
امامش را نَه سربار است بلکه خوب سرباز است
حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب
کسی رو میزند که روی دستش کودکی ناز است
الهی بشکند دست و کمان حرمله ، بد زد
رُباب است و همین روضه: ببین چشم علی باز است...
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#وداع
#غزل
سفره را جمع نکن، باز گدا پشت در است
باز کن در به رویم، آبرویم در خطر است
رحم کن، آتش هجران جگرم را سوزاند
چونکه اسمم پس از این رهگذر دربدر است
همه رفتند و من بی سر و پا جاماندم
آنکه آلوده و بی کس شده این یک نفر است
آشناها چقدر بر سر من داد زدند
آنقدر بنده ی تو وقت گناهان قدر است
دست خالی مرا هیچ رفیقی نگرفت
خرج بیچارگی ام گردن این چشم تر است
کمکم کن که زمین خوردن من نزدیک است
آنچه که وزر و وبالم شده این زخم پر است
باز ذکرم شده امشب بعلیِِ بعلی
چکنم! هر قسمی غیر علی جان ضرر است
چون که مهمان شب اول قبرم حسن است
عفوت از آنچه که فکرش بکنم بیشتر است
می رسد وقت سحر، عطر و بوی کرببلا
هر نسیمی که می آید طرفم خوش خبر است
من فدای غم چشمان اباعبدالله
که مویش دورِ دو دست عدوی خیره سر است
مادری کاسه ی آبی ته گودال آورد
آه! چشمش به لب خاکی و خشک پسر است
گفت اگرچه ز در خانه لگد خوردم من
چکمه ی قاتل تو باعث درد کمر است
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#عید_فطر
#غزل
ای خیر ناله ی سحری صاحب الزمان
از درد ما که باخبری صاحب الزمان
ما ندبه های پشت سر مرکب توایم
پایان راه در به دری صاحب الزمان
دیدی نیامدی و نشد زائرت شوم؟!
شد عمر بی وفا سپری صاحب الزمان
عید آمده به سائل خود سر نمی زنی؟!
ای که امید چشم تری صاحب الزمان
عیدی ما رضایت و بخشیدن شماست
ما را نمی شود بخری صاحب الزمان؟!
حاشا که رد کنی تو کسی را که قانع است
بر یک نگاه مختصری صاحب الزمان
ثابت قدم شدن درِ این خانه با شماست
آقای سامرا نظری صاحب الزمان
امشب دعا به حال دل تنگ ما نما
از کربلا که میگذری صاحب الزمان
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#عید_فطر
#غزل
شب عيده ولي عيد بي تو كه معنا نداره
هرچي غير تو من از خدا بخوام جا نداره
ميگن امشب هرچي از خدا بخواي روا ميشه
آقاجون كي پاي تو توي مدينه وا ميشه
آرزومه تا ظهورت اگه زنده بمونم
پشت تو با رهبرم نماز عيدو بخونم
ماهِ ماه رمضون تو بودي و نديدمت
هر شب آقا روضه خون تو بودي و نديدمت
روزي كه تو مي رسي اون بهترين روز منه
كي آقا به غير تو ياور و دلسوز منه
شبا قسمتم مي شد آقا پريشونت باشم
يه شبم ولي نشد افطاري مهمونت باشم
حالا آقا بگو كه از فردا شب كجا برم
با دعاي كي سر سفره هاي دعا برم
من خودم خوب مي دونم كه عشقمون يك طرفه اس
بعد از اين همه اميدم آقا روز عرفه اس
يعني ميشه عرفه بين دعا ببينمت
وسط روضه ي عباس كربلا ببينمت
امسال آقا مهمون مدافعان حرميم
براي دفاعِ از ناموستون هم قسميم
آقاجون بيا ببين عاشقا روسفيد شدن
همه با آرزوي ديدن تو شهيد شدن
مرد واقعي بودن عشقشونو نشون دادن
مطمئنم كه آقا رو زانوي تو جون دادن
نمي افتاد از رو لبهاشون اميد عالمين
تا دم آخر صداي يا لثارات الحسين
#رضا_تاجیک
#تیشه_های_اشک
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عید_فطر
می رود هر کس بطوف عید گاه از کوی تو
من ز کویت چون روم؟ چون عید گاهم کوی تست
#هلالی_جغتایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#عید_فطر
در طبع من که هستم قربان روز وصلت
خوشتر ز ماه عیدی ، در چشم روزهداران
#سیف_فرغانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#عید_فطر
چون طفلِ روزه دار، سراپای دیده ایم
تا از کدام اَبر برآید هلالِ دوست
#صائب_تبریزی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آیینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#عید_فطر
#مناجات
#غزل
عید آمد باز داغ این پشیمان تازه شد
دردهای من پس از یک ماه درمان تازه شد
روزه هایم روزها با خشکسالی طی شدند
در عوض در چشم خوبان تو باران تازه شد
دور ماندم با گناه از تو ولی امسال هم
باز دیدار من و تو در خراسان تازه شد
پنجره فولاد تو دم می دهد ، ما دیده ایم
هی مسیحی رفت از اینجا هی مسلمان تازه شد
این گدا رفت آن گدا آمد ، چه رفت و آمدی
در کنار سفره ات هر روز ، مهمان تازه شد
سی شب از آب و عطش خواندیم و حالا گوشه ی
صحن سقاخانه داغ شاه عطشان تازه شد
از کمانی کهنه تیری پرت شد ، داغ رباب
بی علی اصغر در آن صحرای سوزان تازه شد
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#عید_فطر
اگر صد عید باشد، نیست عیدی
مبارکتر ز عید دیدنِ یار
#طالب_آملی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#عید_فطر
مولا به کار بنده هست اُمّیدی یا نه!
سی شب علی گفتم مرا بخشیدی یا نه!
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#عید_فطر
#غزل
سفره آخر جمع شد ، سائل ولی در خانه ماند
جای لبهای من میخواره بر پیمانه ماند
دست و پا کردی برای باده نوشان کاری و
در دل من آرزوی خدمت میخانه ماند
دانه خوردند و پریدند از کنار سفره ات
یک کبوتر از کبوترهای تو بی دانه ماند
نان مشهد خورده ام ، جز این نمی سازد به من
این کبوتر جلد دستان تو شد در لانه ماند
نان خورت هستم ، زکاتم را تقبل کن خودت
این گدا چشمش به حاتم بخشی سالانه ماند
پایم از باب الجوادت رد نشد ، اذنم بده
چون گداهای سر کویت سرم بر شانه ماند
نوکرت تا پشت در با پای عقلش راه رفت
در حرم با پای دل زائر شد و دیوانه ماند
گنبدت خورشید را گرم طواف خویش کرد
هر کسی پیش نگاهت شمع شد پروانه ماند
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#عید_فطر
#قدس
باید رفت و رسید در قـــــــدس شریف
باید که نفس کشید در قدس شریف
باید همــــــــــه سال بعــــــد ان شاء الله
باشیم نماز عـیــــد در قدس شریـــــف
#آرش_براری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem